كمك خواهي از غير خدا
قرآن مجيد ميفرمايد « إيِاّك نعَْبدُُ وَإيِاّكَ نسَْتعَين » او را مي پرستيم و از او استعانت ميجو ييم، بنابراين درخواست كمك از غير خدا بر خلاف فرمان خداست كه هر روز در نمازها آن را تكرار مي كنيم.
درخواست كمك از غير خدا، دو صورت دارد:
كمك خواهي از غير خدا خواه انسان باشد، خواه عامل طبيعي، با اعتقاد به اين كه او در فعل و كمك رساني خود، از خدا بي نياز بوده و از موضع استقلال، انسان را ياري ميكند، چنين كمك خواهي، جز « شرك » نام ديگري ندارد، زيرا اعتقاد به استقلال موجودي و بي نيازي او از خدا، خواه از نظر وجود و هستي، خواه از نظر فعل و كار، اعتقاد به الوهيت و
خدايي اوست، طبعاً هر نوع درخواست كمك با اين اعتقاد مايه شرك خواهد بود، حتي اگر كشاورزي، عوامل طبيعي را بدون اذن خدا، پرورش دهنده بذر و به بار آورنده محصول بداند، چنين فردي يا منكر خداست و يا مشرك ميباشد .
استعانت از غير خدا به قيد اين كه اين فرد، در كمك رساني خود، از قدرت و نيروي خدادادي بهره گرفته و انسان را ياري ميكند، چنين كمك خواهي نه تنها مايه شرك نيست، بلكه عين توحيد است، زيرا جهان آفرينش جهان اسباب و مسببّات است، و فيض الهي، طبق مشيت خدا از مجاري يك رشته اسباب به انسان ميرسد، و سبب در كار خود، استقلال ندارد
و به امر الهي كار خود را صورت ميدهد.
آيه اي را كه در سوره حمد، شب و روز ميخوانيم، استعانت را به خدا منحصر ميكند و فرمان ميدهد كه تنها بايد از او كمك خواست، در مقابل كار مشركان است كه از بتهاي خود، طلب استعانت كرده و آنها را در فعل و كار خود مستقل ميپنداشتند، و گرنه نام « اله » و « خدا » به خود نمي گرفتند .
به ديگر سخن، مشركان هر چند خدايان خود را مخلوق خدا ميدانستند، ولي معتقد بودند كه اداره امور جهان و بالاخص سرنوشت انسان به آنان سپرده شده و آنان فاعل ما يشاء و كارگزاران مستقلّ جهان خارج ميباشند. مسلّماً درخواست كمك با اين عقيده، نوعي شرك و مظهر اعتقاد به خدايي آن مخلوق خواهد بود .
ولي هرگاه درخواست كمك از فردي از اين قيد پيراسته شد و او را موجودي ممكن و غير مستقلّ دانستيم و كمك رساني او را منوط به اذن الهي و مشيت او شمرديم، طبعاً چنين درخواستي هر چند به ظاهر از غير خداست، ولي در واقع درخواست كمك از خدا است كه به اين فرد قدرت و توانايي داده كه در مواردي ديگران را ياري كند .
قرآن در سوره حمد يادآور ميشود كه فقط از خدا استعانت بجو ييم، ولي در موارد ديگر دستور ميدهد، كه از غير او نيز استعانت بجو ييم مانند:
« اسِْتعَيِنوُا باِلصَّبرِْ وَالصَّلاة »ِ از شكيبايي و نماز كمك بگيريد . »
مسلماً نماز و شكيبايي، فعل انسان است، و با انجام اين دو فعل، انسان قوي و نيرومند ميشود.
« ما مكِّنّي فيه رَبِّي خَيرٌ فَأَعينُوني بقوّة »
«)ذوالقرنين گفت :( آنچه پروردگارم در اختيار من گذارده بهتر است، مرا با نيرويي ياري دهيد . »
اگر طلب كمك از غير خدا حرام بود و يا رنگ شرك داشت، چگونه ذوالقرنين كه قرآن به ستايش او پرداخته، از غير خدا استعانت ميجويد؟
« وَإنِِ اسْتنَصَْرُوكمُْ فيِ الديِّنِ فعََليَكُْمُ النصَّْرُ »
«هرگاه ) مؤمنان غير مهاجر در مكه در حفظ دين خود ( از شما ياري طلبند، بر شماست
كه آنها را ياري كنيد . »
اين آيات و آيات ديگر و سيره عقلاي جهان، حاكي از آن است كه استعانت از غير خدا به نحوي كه بيان شد، ارتباطي به شرك و پرستش فرد ندارد، اگر درخواست كمك از غير خدا را مايه شرك بدانيم، در روي زمين موحدي وجود نخواهد داشت. حتي خود وهابيان در امور فردي و اجتماعي، خود را از كمك خواهي بي نياز نمي دانند .
در واقع همه مسلمانان جهان، ميدانند كه نصرت واقعي از آن خداست، چنان كه مي فرمايد:
« وَماَ النصَّْرُ إلِا منِْ عِندِْ اللّ العَزيز الحَكيم »
« پيروزي تنها از جانب خداوند تواناي حكيم است . »
ولي در عين حال، در كليه مسائل زندگي از يكديگر كمك طلبيده و يكديگر را كمك ميكنند، و هرگز آن را با » وَإِيّاكَ نَسْتَعينُ » منافي نميدانند، و نكته در اين است كه هدف آيه، نقد كمك خواهي مشركان است كه از معبودهاي خود كمك مي طلبيدند، به تصور اين كه در افعال و اعمال خود، از خدا بي نياز هستند .
ممكن است گفته شود درخواست كمك از انسانهاي زنده مفيد و سودمند است، ولي درخواست كمك از درگذشتگان و ساكنان جهان ديگر، سودي ندارد.
پاسخ اين پرسش روشن است، زيرا كه مرگ پايان زندگي انسان نيست، بلكه دروازهاي است كه انسان را از نقطهاي به نقطه ديگر منتقل ميكند، از نظر قرآن ارتباط ميان انسان و اولياي خدا در جهان ديگر، برقرار ميباشد و درخواست كمك از غير خدا، به معني درخواست دعا از آنان است كه در حق ما انجام دهند، بنابراين درخواست كمك از ارواح اولياي الهي، در صورتي كه شرايط لازم را داشته باشد، مستجاب و نتيجه بخش خواهد بود .