فلسفه توکّل
«توکّل» در اصل از ماده «وکالت» و به معنای انتخاب وکیل است. انتخاب وکیل مدافع در کارها هنگامی است که انسان، خود توانایی دفاع را نداشته باشد. بنابراین از نیروی دیگری استفاده میکند و با کمک او کار را به پیش میبرد.
بنابراین توکّل به خدا مفهومی جز این ندارد که انسان در مشکلات و امور زندگی، جایی که توانایی انجام آنها را ندارد، او را وکیل خود سازد، بلکه در آنجا هم که توانایی انجام کار را دارد، باز مؤثّر اصلی را خدا بداند؛ زیرا از دیدگاه یک موحّد، سرچشمه همه قدرتها و نیروها اوست.
دانشمندان اخلاق گویند: توکّل ثمره مستقیم توحید افعالی خداست. به بیان دیگر: توکّل بر خدا به معنای اعتماد و اطمینان در کارها به اوست.
پس معنای توکل این نیست که انسان نسبت امور را به خود یا به اسباب قطع یا انکار کند، بلکه معنایش این است که خود و اسباب را مستقل در تأثیر ندانسته، معتقد باشد که استقلال و اصالت، منحصراً از خدای سبحان است و در عین حال سببیت غیر مستقل را برای خود یا اسباب قائل باشد.
برخی تفاسیر ذیل آیه یاد شده، دو اثر مهم را برای توکّل بیان کردهاند:
1) توکّل بر خدا، آن منبع فنا ناپذیر قدرت و توانایی، سبب افزایش مقاومتدر برابر مشکلات و حوادث سخت زندگی میشود. مسلمانان در جنگ اُحد ضربه سختی خوردند و دشمنان پس از ترک میدان نبرد، بار دیگر برگشتند تا ضربه نهایی را به مسلمانان بزنند. این خبر به گوش مؤمنان رسید. قرآن میفرماید: «افراد باایمان، نه تنها در این لحظه بسیار خطرناک - که بیشتر نیروهای فعال خود را از دست داده بودند - وحشت نکردند، بلکه با توکّل بر خدا و با نیروی ایمان، بر پایداری آنان افزوده شد و دشمن با شنیدن خبر آمادگی مسلمانان، به سرعت عقب نشینی کرد.
نمونههای دیگر این پایداری در سایه توکّل، در آیات متعددی از قرآن آمده است. در آیه 12 سوره ابراهیم (آیه مورد بحث ما)، توکّل ملازم با صبر و استقامت در برابر حملات و صدمات دشمن دانسته شده است.
از مجموع این آیات استفاده میشود که منظور از توکّل این است که انسان در برابر بزرگی مشکلات، احساس حقارت و ضعف نکند، بلکه بر اتکال قدرت بیپایان خداوند، خود را پیروز و فاتح بداند و به این ترتیب، توکّل، امید آفرین، نیروبخش و سبب افزایش پایداری و مقاومت است.
اگر مفهوم توکّل، به گوشهای خزیدن و دست روی دست گذاشتن بود، معنا نداشت که درباره مجاهدان و مانند آنان به کار برده شود. اگر کسانی چنین میپندارند که توجّه به عالم اسباب و عوامل طبیعی با روح توکّل ناسازگار است، سخت در اشتباهند؛ زیرا جدا کردن اثرات عوامل طبیعی از اراده خدا، نوعی شرک است. مگر نه این است که عوامل طبیعی نیز هر چه دارند، از او دارند و همه به اراده و فرمان اویند. آری، اگر عوامل رادستگاهی مستقل در برابر اراده خدا بدانیم، این با روح توکّل سازگار نخواهد بود.
2) توکّل بر خدا آدمی را از وابستگیها، که سرچشمه ذلّت و بردگی است، نجات میدهد و به او آزادگی و اعتماد به نفس میبخشد.
امام صادقعلیه السلام میفرماید:
«إنّ الغنا والعزّ یجولان فإذا ظفرا بموضع التوکّل أوطنا»؛ بینیازی و عزّت در حرکتند، هنگامی که محل توکّل را بیابند، آنجا وطن میگزینند.
در این حدیث وطن اصلی بینیازی و عزّت، توکل معرفی شده است.
از پیامبر اسلامصلی الله علیه وآله نقل شده که فرمود: از پیک وحی خدا، جبرئیل پرسیدم: توکّل چیست؟ گفت:
«العلم بأنّ المخلوق لا یضرّ ولا ینفع ولا یعطی ولا یمنع واستعمال الیأس من الخلق فإذا کان العبد کذلک، لم یعمل لأحدٍ سوی اللَّه، فهذا هو التوکّل»؛ آگاهی به این واقعیت که مخلوق نه زیان و نفع میرساند و نه عطا و منع دارد و چشم از دست مخلوق برداشتن. هنگامی که بندهای چنین باشد و به غیر او امید نداشت، این حقیقت توکل است.
حکمت های جاوید ( چهارده موضوع تبلیغی از سخنان امام حسین علیه السلام ) - محمد حسین فهیم نیا