شناخت صحیح از هستی، نشانه رشد فکری انسان
تفکر در اصل هستی به عنوان یک ضرورت زندگی مطرح است، گام دوم، سمت گیری اندیشه آدمی به سوی حق و حقیقت است.
از میان افکار گوناگون و تفکرهای متفاوت و ضد و نقیض، درک و تشخیص حق، مهمترین هنر انسان است.
مکتبهای انحرافی و افکار نادرست با هزاران ترفند، لباس حق به جانب پوشیده و ادعای هدایت و روشنگری دارند و با استخدام الفاظ فریبا و یدک کشیدن مفاهیم کلی پرجاذبه، دنبال طعمه و قربانی میگردند تا چراغ عقل و اندیشه او را خفه و خاموش کرده و در تاریکی به غارت سعادت او بپردازند.
لذا گزینش راه حق از میان صدها بیراهه نشانه رشد و تکامل آدمی است.
اینجا تبلور عمق کلام امام است: او- درود خدا بر وی فرمود:
«الناس ثلاثه: فعالم ربانی و متعلم علی سبیل نجاه و همج رعاع، اتباع کل ناعق، یمیلون مع کل ریح، لم یستضیئوا بنور العلم و لم یلجاوا الی رکن وثیق».(1).
ترجمه: «مردم، سه گروهند:
1- عالم ربانی (دانشمند الهی)،
2- دانش پژوه حقجوی در راه نجات،
3- سفلگان پست و بیمقدار که هر صدا کننده و خوانندهیی را پیروند و با هر نسیمی جهت حرکت خود را تغییر میدهند، از نورانیت دانش بیبهرهاند و به پایگاه و پناهگاه محکمی تکیه ندارند».
«عالم ربانی»، یعنی راه شناس، آنکه روزگاری دراز با صداقت و درستی و تفحص و تحقیق از پژوهندگان روشن ضمیر به سرمنزل حق رسیده است. و «متعلم»،
یعنی راهیاب جستجوگر: آنکس که بدون افکار و پیش داوریهای قالبی و پیش ساخته آماده درک و یافتن راه حق است.
این دو گروه، مصداق انسان رشد یافتهاند، اما قسم سوم کسی است که نه راهشناس است و نه راهیاب، فردی بیپناه و بیپایگاه، که هر روز به سویی کشیده میشود و هر لحظه، به شکلی، «بت عیار» درآید.
و در جای دیگر نشانه عقل و درایت را بازشناسی راه از بیراهه میداند:
«کفاک من عقلک ما اوضح لک سبیل غیک»(2).
ترجمه: «در نعمت عقل تو همین بس، که بیراهه را برای تو باز شناساند».
——————————————————————————–
1.نهج البلاغه قصار 139.
2.نهج البلاغه قصار 413.
از علی آموز … سلسله درسهای شناخت دین - مدرسه مکاتباتی نهج البلاغه