سنت ويژه الهى در حج
حج گزاران پس از رمى جمره عقبه و پيش از حلق يا تقصير بايد در سرزمين منا گوسفند، گاو يا شتر قربانى كنند؛ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْىُ مَحِلَّهُ… فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَهِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْىِ. [بقره:196] اين سنت ويژه الهى در حج، موجب تقرّب مخصوصى است كه در عبادات ديگر كمتر يافت مى شود.
توضيح اينكه، نَحْر و ذَبْح در جاهليت از پليدى شرك مبرّا نبود، بلكه همچون تلبيه و نماز مشركان، [انفال؛۴۵] با شرك آميخته بود. شيوه آنان پس از نحر يا ذبح اين بود كه كعبه را به خون قربانى مى آلودند و قسمتى از گوشت آن را بر خانه كعبه مى آويختند تا خداوند آن را قبول كند! اما اسلام، حرمتى خاص براى قربانى قرار داد كه احلال و روا شمردن آن صحيح نيست؛ لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرامَ وَلَا الْهَدْىَ وَلَا الْقَلائِدَ. [ مائده؛۲] خداوند در طرد آن سنت زشت جاهلى و براى بيان تقربى كه حاصل قربانى است، و چه بسا به همين جهت به قربانى موسوم شده، مى فرمايد: لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَلا دِماؤُها وَلكِنْ يَنالُهُ التَّقْوى مِنْكُمْ؛ [ حج؛۳۷]
زيرا اين آيه شريفه كعبه را از سنن جاهلى مزبور پيراسته مى دارد و از طرفى در دفع اين پندار كه «چون خداوند از جهانيان بى نياز است، پس نَحْر و ذَبْح بر حج گزار واجب نيست»، اين نكته را اظهار مى كند كه اصل قربانى كردن واجب است اگرچه خداوند از آن بى نياز است و آنچه از اين قربانى به خداى سبحان مى رسد روح كردار و جان عمل، يعنى همان تقواست، نه گوشت يا خون قربانى.
از آنجا كه تقوا نعت و صفت خاصى است كه منعوتْ، با آن اتحاد پيدا مى كند، هيچ فرق وجودى ميان تقوا و نفسِ متقىِ متحدِ با تقوا نيست. بنابراين، اگر تقوا به غايت و اوج كمال خود برسد و به خداوند متعالى به معناى ممكن و معقول آن برسد، نفسِ مجردِ متقى نيز به آن غايت خواهد رسيد و به معناى معقول آن به خداوند مى رسد. پس حج گزارى كه قربانى او خالص براى خداست، همان گونه كه تقواى وى به خداوند مى رسد، خودش نيز به خداوند مى رسد؛ زيرا تقواى او از وجود خود او بيرون نيست. شايد به سبب همين تقواى ارزشمندِ موعود در نحر باشد كه روز نحر را «حج اكبر» [توبه؛۳] خوانده اند. اين تقوا و نيلِ نَفْسِ متّقى به خداى تعالى همان هدف والايى است كه حج با آداب و سنن متعالى خود، نمايشگر آن است و در بحث از «سرّ حجّ و ثمرات آن» بدان اشاره شد.