زهد و پارسائي حضرت رسول در بيان امير المومنين
در بخش ديگر اميرمؤمنان درباره زهد حضرت رسول اكرم چنين ميگويد: «پيامبر (صلي اللّه عليه و آله و سلّم) از دنيا چندان نخورد كه دهان را پر كند، و به دنيا با گوشه چشم نگريست. دو پهلويش از تمام مردم فرو رفته تر، و شكمش از همه خالي تر بود، دنيا را به او نشان دادند ولي او نپذيرفت، و چون دانست خدا چيزي را دشمن ميدارد، آن را دشمن داشت، و چيزي را كه خدا خوار شمرده، آن را خوار انگاشت، و چيزي را كه خدا كوچك شمرده كوچك و ناچيز ميدانست (اين يعني بي ميلي به دنيا بخاطر قرب الهي و محبّت به او). و همانا پيامبر (كه درود خدا بر او باد) بر روي زمين مينشست و غذا ميخورد، و چون بردگان ساده مينشست و با دست خود كفش خود را وصله ميزد و جامه خود را با دست خود ميدوخت… پرده اي بر در خانه او آويخته بود كه نقش و تصويرها در آن بود، به يكي از همسرانش فرمود، اين پرده را از برابر چشمان من دور كن كه هرگاه نگاهم به آن ميافتد به ياد دنيا و زينتهاي آن ميافتم. پيامبر (زهد واقعي و انتخابي داشت لذا) با دل و جان از دنيا روي گرداند، و يادش را از جان خويش ريشه كن نمود. و همواره دوست داشت تا جاذبههاي دنيا از ديدگانش پنهان ماند، و از آن لباس زيبايي تهيّه نكند و آن را قرارگاه دائمي خود نداند، و اميد ماندن در دنيا نداشته باشد، پس (او حقيقتاً) ياد دنيا را از جان خويش بيرون كرده و دل از دنيا بركند و چشم از دنيا پوشاند. » هر كس ميخواهد زاهد واقعي باشد و پيرو حقيقي آن حضرت، در زندگي و رفتار او بايد دقت كند و آن را الگو و سرمشق قرار دهد چنان كه زاهدترين شاگرد مكتب او امير بيان فرمود: «و لَقَد كانَ في رَسُولِ اللّه (صلي اللّه عليه و آله و سلّم) ما يَدُلُّكَ عَلي مَساوِيِ الدُنيا وَ عُيُوبِها اِذ جاعَ فيها مَعَ خاصَّتهِ، وَ زُوِيَت عَنهُ زَخارِفها مَعَ عَظيِم زُلفَتِهِ فَليَنظُر ناظِرٌ بِعَقلِهِ: اَكرَمَ اللّهُ مُحَمَّداً بذلكام اَهانُهُ فاِن قالَ اَهانَهُ فَقَد كَذَبَ وَ اللّهِ العَظيم بالافك العَظيم وَ اِن قالَ اكرَمَه فَليَعلَم اَنّ اللّه قَد اَهانَ غَيرَهُ… ؛براستي در زندگاني رسول خدا (صلي اللّه عليه و آله و سلّم) براي تو نشانههايي است كه تو را به زشتيها و عيبهاي دنيا راهنمايي كند، زيرا پيامبر(صلي اللّه عليه و آله و سلّم) با نزديكان خود گرسنه به سر ميبرد (نه چون نزديكان برخي افراد كه از سيري زياد نمي دانند چه كار كنند)
و با آن كه مقام و منزلت بزرگي داشت زينتهاي دنيا از ديده او دور ماند. پس تفكر كننده اي بايد با عقل خويش به درستي انديشه كند كه: آيا خدا محمّد (صلي اللّه عليه و آله و سلّم) را به داشتن اين صفتها اكرام نمود يا خوارش كرد؟ اگر بگويد: خوار كرد، دروغ گفته (بخداي بزرگ قسم) و بهتاني بزرگ زده است، و اگر بگويد: او را اكرام كرده، پس بداند، خدا خوار شمرد كسي را كه دنيا را براي او گستراند چرا كه از نزديك ترين مردم به خودش (يعني محمد (صلي اللّه عليه و آله و سلّم) ) دور نگهداشت. پس پيروي كننده بايد از پيامبر (صلي اللّه عليه و آله و سلّم) پيروي كند، و به دنبال او راه رود، و قدم برجاي او گذارد، وگرنه از هلاكت ايمن نباشد. سپس براستي خداوند محمد (صلي اللّه عليه و آله و سلّم) را نشانه قيامت، و مژده دهنده بهشت و ترساننده از كيفر جهنم قرار داد، او با شكمي گرسنه از دنيا رفت و با سلامت جسم و جان وارد آخرت شد و سنگي بر سنگي نگذاشت (و كاخ و خانههاي مجلّل نساخت) تا آنروز كه جهان را ترك گفت و دعوت پروردگارش را اجابت نمود» راستي فرسنگها بين ما و پيشوا و الگوي ما فاصله است، ما كجا و رفتار پيامبر كجا؟ تنها پيرو راستين او اميرمؤمنان بود كه اولاً به داشتن چنين رهبري، افتخار ميكند آنجا كه ميگويد: «وه! چه بزرگ است منتي كه خدا با بعثت پيامبر بر ما نهاده، و چنين نعمت بزرگي را به ما عطا فرمود، رهبر پيشتازي كه بايد او را
پيروي كنيم و پيشوايي كه بايد راه او را تداوم بخشيم. » و ثانياً در عمل مانند پيامبر زاهد بود چنانكه خود ميفرمايد: «به خدا سوگند آنقدر اين پيراهن پشمين را وصله زدم كه از پينه كننده آن شرمسارم. يكي گفت: آيا آن را دور نمي افكني؟، گفتم: از نزد من دور شو، صبحگاهان رهروان ستايش ميشوند (يعني آينده از آن استقامت كنندگان و زاهدان روز و شب زنده داران است) »
سیمای پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و اله ) در اینه نهج البلاغه