ذات دموکراسی و اختیار انسان
۱.به نقل از کتاب «دموکراسی و حقوق بشر»، یوزف شومپتر در تعریف دموکراسی چنین می گوید:
«آن نوع ترتیبات نهادی که برای وصول به تصمیم گیریهای سیاسی طراحی شده و به موجب آن، افراد با مبارزه ای رقابتی بر سر جلب آرای مردم، قدرت تصمیم گیری را به دست می آورند.»
دموکراسی و حقوق بشر، دیوید بیتام، ترجمه محمدتقی دلفروز، ص ۱۴
درباره دموکراسی تعاریف متعددی ارائه شده است، یکی از تعاریف دموکراسی را که به نظر می رسد، وجه اشتراکی با سایر تعاریف دارد برگزیده و محمل بیان نکته ای قرار می دهم. در این بیان، به دنبال توجهی فلسفی به ذات دموکراسی از بستر این تعریف هستم.
۲.مهمترین عبارتی که به نظر نگارنده میتواند موضوع تأملی فلسفی قرار بگیرد، تعبیر «قدرت تصمیم گیری» است. از تعریف مذکور چنین برمی آید که، دموکراسی در نهایت واگذاری قدرت تصمیم گیری از سوی مردم به افرادی معدود است. این واگذاری نیز در بهترین صورت خود، با مکانیزم انتخابات آزاد، رقم می خورد. در انتخابات است که، هر فردی به عنوان اینکه در زندگی اجتماعی، برخوردار از حق تعیین سرنوشت است و اختیار در تصمیم گیری دارد، این حق را به فردی دیگر واگذار می کند تا برای جامعه، تصمیم گیری نماید. روشن است که، آن قدرت تصمیم گیری، از رأی مردم به افراد منتخب، منتقل می شود. یعنی در رأی هر انسانی به عنوان عضوی از جامعه، یک قدرت نهادینه ای وجود دارد که او آن را به منتخب نهایی منتقل می سازد. یعنی در بستر همان حق تصمیم گیری، قدرت تصمیم گیری وجود دارد که به دیگری منتقل می شود. پس قدرتی که در نهایت، برای افراد منتخب رقم می خورد، از حق تصمیم گیری هر فرد رأی دهنده برمی خیزد و این حق نیز ریشه در اختیار هر انسانی در تعیین سرنوشت خود دارد.
۳.حال سؤال: از آنجا که اختیار در وجود انسان، یک امر توسعه یاب و گسترش پذیر است، و به معنای برخورداری از حوزه تأثیر است و این برخورداری نیز در ذات انسان نیست و باید به او اعطاء شود تا او امکان تأثیر داشته باشد، آیا در دموکراسی، اختیار انسان که در حق تعیین سرنوشت و قدرت تصمیم گیری بروز می یابد، امکان وقوع دارد؟ آیا دموکراسی، ظرف بروز اختیار انسان است؟ یا اینکه، دموکراسی ظرفیت امکان یابی اختیار انسان را ندارد؟ به عبارت دیگر در دموکراسی، چه امکان هایی برای رشد و توسعه اختیار انسان وجود دارد؟ روشن است که، رأی هر فردی نشان از وقوع اختیار دارد لیکن پرسش از توسعه اختیار و گسترش دامنه تأثیر و فاعلیت انسان ها است. آیا اینگونه است که، هر فردی با هر منزلت اجتماعی بتواند در حکومت مبتنی بر دموکراسی، اختیار خود را توسعه دهد یا اینکه، چنین امکانی و استطاعتی در حکومت دموکراتیک فراهم نیست و قدرتهای فرادست، مانع از گشایش زمینه اختیار برای فرودستان می شوند؟