درد دل با امام زمان
ای تجدید کننده احکام، و ای طلب کننده خون شهید کربلا ! کجا هستی؟
بیا و دیدگان را با ظهورت مزیّن کن و دریای محبّت را بردل مشتاقان جاری کن.
ای چشمه عدالت! با طولانی شدن انتظارت، غفلت وهوای نفس ما را به خطا کشانده است، چشمها نگاهشان را به رایگان میفروشند. بازار معامله پا یا پای قلبهای سکهای در برابر قلبهای سپیده، بسیار داغ است.
چقدر مردم بر گردنشان قلبهای سکهای آویزان کردهاند؟
ای کاش میدانستم در کدامین سرزمین قرار داری:
«لیت شعری، این استقرّت بک النوی، بل ایّ ارض تقلّک او ثری»؟
ای بلندای نیکی، دوست دارم هر آدینه که میرسد، ندبههای زائرانت را دانه دانه در جامی جمع کنم و از آن قلب بلوری بسازم و هنگام ظهورت با قلبی بلوری به استقبالت بیایم. مولایمن! کی میشود که توما را ببینی و ما تو را ببینیم و کی میشود که این گفته مصداق پیدا کند که: «متی ترانا و نراک».