اخلاص در عمل صالح يگانه وسيله نيل بمقصود است.
«فَمَن كَانَ يَرجُوا لِقَآءَ رَبِّهِ فَليَعمَل عَمَلًا صَالِحًا وَ لَا يُشرِك بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أحَدًا» (کهف/110)
در هر قدمى كه بر مىدارد از تسويلات نفس و تزيينات ابليس روى گردانيده، دل بخداى خود بسپارد و خواطر شيطانى را از ضمير خود بدور ريخته، نفس متحرّك و موّاج و مضطرب خود را بياد خدا آرام كند.
اين عمل احتياج به مجاهده دارد، مجاهده با نفس و رسيدن بمنزل اخلاص، تا از مخلِصين گردد، و در تمام كارها از عبادت و غير آن در هيچ چيز غير خدا را منظور و مقصود خود نداند، و صرفاً كردارش خالصاً لوجهه الكريم بوده باشد.
چون انسان در هيچ حال از تهاجم افكار و خيالات وارده در قلب خالى نيست، حتّى در حال سكوت و استراحت، خواطر بدون اختيار مانند سيل به دل انسان هجوم مىآورند، و حتّى در حال خواب، خواطر از انسان دست برنمىدارند؛
لذا براى سكون و آرامش دل بايد با ذكر خدا و مجاهده بسيار قوى در مقابل هجوم خاطرات مقاومت نمود، و دل را از دستبرد آنان محفوظ نگاهداشت، و در هر لحظه از منويّات شخصى دست برداشت، و اختيار و رضاى حضرت بارى تعالى را بر رضا و اختيار خود ترجيح داد.
اگر انسان به يارى و توفيق خدا در اين مرحله ايستادگى بنمايد، و مجاهده خود را ادامه بدهد كم كم همه مراتب شخصيّت طلبى و استكبار و استقلال منشى او خداحافظى نموده و ميروند، و ذلّ عبودّيت نسبت به ساحت حضرت معبود و روح خدا طلبى و نياز و فقر بدرگاه او جانشين آن مىگردد.
از خود پرستى برون رفته خدا پرست مىگردد و حقيقت عبوديت را در خود ملاحظه و مشاهده مىكند، قلب او آرام مىگيرد، و از نوسان و حركت مىايستد، و از اضطراب و آشفتگى به اطمينان و سكون رهبرى مىشود؛ وجودش و سرّش پاك و پاكيزه مىگردد و خواطر شيطانى ديگر بدو راه پيدا نمىكند، و ساير خواطر با اجازه او بدرون دل راه مىيابند، و بدون اجازه، حق ورود ندارند چون دل در اين هنگام بتمام معنى الكلمه پاكيزه شده و صيقلى بصيقل محبّت و عبودّيت شده است، لذا جمال و انوار الهى در او مشهود، و آئينه تمام نماى ذات و اسماء و صفات حضرت معبود مىگردد، و اين مقام مخلَصين است كه بسيار مقامى والا و ارجمند است.
امام شناسى، جلد1 ، ص: 45