غدير
با حضرت علامہ، تا غدیر:
نعمتهاى معنوى مراتب و درجاتى دارد و در ميان آنها برترين #نعمت، #رسالت و #امامت است. از اين رو در قرآن كريم از هر دو نعمت به “منت” (نعمت سنگين و توان فرسايى كه حمل و هضم آن دشوار باشد، نه منت زبانى) تعبير مىكند؛
درباره رسالت و #بعثت پيامبران مىفرمايد:
[لقد منّ اللّه على المؤمنين إذ بعث فيهم رسولاً من أنفسهم. آل عمران، آیه ۱۶۴]
و درباره امامت نيز مى فرمايد:
[و نُريدُ أن نمنّ على الّذين استضعفوا فى الأرض و نجعلهم ائمّة و نجعلهم الوارثين؛ قصص، آیه ی ۵]
زيرا پيامبر و امام تأمين كنندگان #سعادت ابدى انسان هستند.
#فرشتگان با همه قداست و شرافتى كه دارند، تنها مىتوانند واسطه #فيض باشند، ولى نمىتوانند هدايت و رهبرى مستقيم جامعه بشرى را بر عهده بگيرند.
موجود كامل و جامعى كه مىتواند فيض الهى را معصومانه از خدا دريافت كند و معصومانه به جوامع بشرى ابلاغ كند و خود نيز معصومانه به آن عمل كند، #انسان_كامل، مانند #پيامبر و #امام است. از اين رو خداى سبحان در قرآن كريم بر نبوت و امامت كه جامع آن دو “ولايت” است تكيه كرد و آن را مورد امتنان قرار داد.
در حالى كه درباره آفرينش #آسمانها و #زمين و #بهشت و #قيامت به منت ياد نكرد؛ زيرا آسمانها و زمين، گر چه بزرگ است، ليكن در برابر نعمت سنگين و توانفرساى رسالت و امامت كوچك است.
از بیانات حکیمانہ ۍ حضرت #علامه_جوادی_آملی بہ مناسبت #عید_سعید_غدیر_خم
برگرفته از سایت عاکفون
ابدال
«ابدال» جمع «بَدَل» يا «بَدِيل»، عده اي معلوم از صالحان و خاصان خدا [هستند] كه گويند: هيچ گاه زمين از آنان خالي نباشد و جهان بديشان برپاست. آن گاه كه يكي از آنان بميرد، خداي تعالي ديگري را به جاي او برانگيزد تا آن شمار - كه به قولي هفت و به قولي هفتاد است - همواره كامل بماند.
علت اينكه «ابدال» ناميده شده اند، همين است كه چون يكي از دنيا رود، كسي مانند او جايش را ميگيرد.
در روايات اسلامي آمده است: «ايشان گروهي از ياران حضرت مهدي عليه السلام در شام هستند و هنگام ظهور آن حضرت،
خود را به مكه رسانده با ايشان بيعت ميكنند».
البته در برخي روايات «ابدال» همان اوصيا معرفي شده اند.
از خالد بن هيثم فارسي نقل شده كه گفت: «به امام رضاعليه السلام عرض كردم مردم اعتقاد دارند كه بر روي زمين #ابدالي هستند؛ ايشان كيانند؟ حضرت فرمود: راست ميگويند: ابدال همان اوصيا هستند كه خداوند ايشان را بدل پيامبران قرار داد؛ وقتي كه ديگر نبوّت با پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله به پايان رسيد. ».
درباره ويژگي اين افراد گفته شده است:
«… رُهْبانٌ بِاللَّيْلِ لُيُوثٌ بِالنَّهارِ كانَ قُلُوبُهُم زُبُرَ الحَدِيدِ فَيُبايِعُونَهُ بَيْنَ الرُّكْنِ وَالْمَقامِ… »؛
«آنان راهبان شب و شيران روز هستند. دلهاي شان چون فولاد سخت است كه در ميان ركن و مقام، با آخرين ذخيره الهي حضرت مهدي عليه السلام بيعت ميكنند. »
امام زمان بهار دلها
يهدي الله لنوره من يشاء خداوند هر كه را بخواهد، به نورش هدايت ميكند. روزي جابر بن عبدالله انصاري وارد مسجد كوفه شد. وقتي به درون مسجد رسيد ديد حضرت علي بن ابي طالب عليه السلام نشسته و با انگشت مباركش - روي زمين - چيزي مينويسد و تبسمي بر لب دارد. جابر عرض كرد: اي امير مومنان - از چه چيز تبسم نموده ايد؟ - چه انگيزه اي باعث لبخند شما شده است؟ حضرت فرمودند: در شگفتم از كسي كه اين آيه را ميخواند ولي چنان كه شايسته معرفت و حق شناخت است، آن را نمي فهمد. جابر پرسيد: كدام آيه؟ امام آيه مباركه نور را تلاوت كردند، يك يك عبارات آن را توضيح داده و تفسير نمودند. وقتي به اين جمله رسيدند كه: خدا هر كه را بخواهد به نورش هدايت كند، در بيان آن
فرمودند: القائم المهدي منظور از نور الهي در اين كلام رحماني، امام قائم حضرت مهدي عليه السلام است.
فروغ يزدان - صفحه۴
ر اه تمسك حقيقي به ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام
اگر ما هم بخواهيم حقيقتاً از متمسكين به ولايت اميرالمؤمنين باشيم، بايد خودمان و محيط زندگي مان را به عدل نزديك كنيم. بزرگ ترين نمونه اين است كه هرچه بتوانيم، استقرار عدل كنيم. چون دامنه عدالت نامحدود است.
هرچه بتواپنيم عدل را در جامعه بيشتر مستقر كنيم، شباهت ما به اميرالمؤمنين و تمسك ما به ولايت آن بزرگوار بيشتر خواهد شد.
غدیر در بیان مقام معظم رهبری
فعالیتهای مخفی امام هادي
آن گونه که جدول مدت حکومت خلفای عباسی نشان میدهد، از میان آنان متوکل از همه بیش تر با امام هادی معاصر بوده است; از این رو موضع گیری او را در برابر امام ذیلاً توضیح میدهیم:
متوکل نسبت به بنی هاشم بدرفتاری و خشونت بسیار روا میداشت. او به آنان بدگمان بود و همواره آنان را متهم مینمود. وزیر او «عُبیدالله بن یحیی بن خاقان» نیز پیوسته از بنی هاشم نزد متوکل سعایت مینمود و او را تشویق به بدرفتاری با آنان میکرد. متوکل در خشونت و اجحاف به خاندان علوی گوی سبقت را از تمامی خلفای بنی عباس ربوده بود.
متوکل نسبت به علی (علیه السلام) و خاندانش کینه و عداوت عجیبی داشت و اگر آگاه میشد که کسی به آن حضرت علاقه مند است، مال او را مصادره میکرد و خود او را به قتل میرساند.
بر اساس همین ملاحظات بود که حضرت هادی (علیه السلام)، بهویژه در زمان متوکل، فعالیتهای خود را به صورت سرّی انجام میداد و در مناسبات خویش با شیعیان نهایت درجه پنهان کاری را رعایت میکرد. مؤید این معنا حادثه ای است که آن را مورخان چنین نقل کرده اند:
«محمد بن شرف» میگوید: همراه امام هادی (علیه السلام) در مدینه راه میرفتم. امام فرمود: آیا تو پسر شرف نیستی؟ عرض کردم: آری. آن گاه خواستم از حضرت پرسشی کنم، امام برمن پیشی گرفت و فرمود: «ما در حال گذر از شاهراهیم و این محل، برای طرح سؤال مناسب نیست»!
این حادثه شدت خفقان حاکم را نشان میدهد و میزان پنهان کاری اجباری امام را به خوبی روشن میسازد.
امام هادی (علیه السلام) در برقراری ارتباط با شیعیان که در شهرها و مناطق گوناگون و دور و نزدیک سکونت داشتند، ناگزیر همین روش را رعایت میکرد و وجوه و هدایا و نذور ارسالی از طرف آنان را با نهایت پنهان کاری دریافت میکرد. یک نمونه از این قبیل برخورد، در کتب تاریخ و رجال چنین آمده است:
«محمد بن داود قمی» و «محمد طلحی» نقل میکنند: اموالی از «قم» و اطراف آن که شامل «خمس» و نذور و هدایا و جواهرات بود، برای امام ابوالحسن هادی (علیه السلام) حمل میکردیم. در راه، پیک امام در رسید و به ما خبر داد که بازگردیم، زیرا موقعیت برای تحویل این اموال مناسب نیست. ما بازگشتیم و آن چه نزدمان بود، همچنان نگه داشتیم تا آن که پس از مدتی امام دستور داد اموال را بر شترانی که فرستاده بود، بار کنیم وآنها را بدون ساربان به سوی او روانه کنیم. ما اموال را به همین کیفیت حمل کردیم و فرستادیم. بعد از مدتی که به حضور امام رسیدیم، فرمود: به اموالی که فرستاده اید، بنگرید! دیدیم در خانه امام، اموال به همان حال محفوظ است.
گرچه روشن نیست که این جریان در زمان اقامت امام در مدینه اتفاق افتاده یا در سامرّاء (چون در سامرّاء کنترل و مراقبت، شدیدتر بود)، اما در هر حال، نمونه بارزی از ارتباطهای محرمانه و دور از دید جاسوسان دربار خلافت به شمار میرود.
همچنین پس از انتقال امام به سامراء که حضرت از طرف حکومت عباسی در محدودیت و تحت نظارت شدید به سر میبرد، یک بار اموالی از قم برای آن حضرت فرستاده شد و با وجود دستور متوکل به فتح بن خاقان جهت ضبط آن اموال و تلاش فتح در این زمینه، امام شبانه آن را تحویل گرفت و تلاش دستگاه امنیتی دربار عباسی، به جایی نرسید.