شب قدر؛ شب برنامهریزی
امشب شب تقدير است.
شب تقدير، شبى است كه انسان بايد جايگاه خودش را در اين عالم بفهمد و بررسى كند. بايد ببيند كه به جمع خود، به وجود خود، به نيروهايى كه دارد، چه سازمانى داده است و برايشان چه برنامهاى ريخته است؟ در خانواده خود، در كوچه و محل خود، در شهر خود، در كشور خود چه برنامه و طرحى داشته است؟
ما ياد گرفتهايم فقط بهانه بياوريم و غُر بزنيم كه نمىگذارند كار كنيم يا جامعه منحرف شده و ديگر نمىشود كارى انجام داد و… در حالى كه هر چه مشكلات زيادتر شود، تكاليف بيشتر مىشود.
اخبات،۱۰۵
علی صفایی حائری
حمایت از ایتام و ارتقای معنوی
ادامه مطلب
امام زين العابدين علیه السلام این نیاز را در ادبیات مناجات چنین مطرح میسازد: «خداى من! ما را از حمايت خود بىبهره مگردان و از پشتيبانى و توجّه خود بىنصيب مفرما… به فرشتگان و بندگان نيكوكارت كه خاصّان درگاه تو هستند، [سوگندت مىدهم و] از تو مى خواهم كه براى ما حفاظى قرار دهى تا ما را از هلاكتها برهاند و در برابر آفتها و آسيبها سپر ما گردد… و ما را در پناهگاههاى عصمت و محافظت خود درآورى».
حمایت از ایتام و ارتقای معنوی
سیاستهای دین در حمایت از کودکان محروم از پدر، تشویقی و بیشتر ناظر به جنبههای معنوی آن است. حمایت از یتیم در آموزههای دینی، رفتاری سلامتبخش برای حامی، یتیم و جامعه است. چند سخن از پیامبر اعظم(ص) را با هم میخوانیم:
«براى يتيم چون پدر مهربان باش و بدان كه هرچه بكارى همان مىدروى».
پيامبر خدا(صلی الله علیه وآله) ـ آنگاه كه انگشت اشاره و ميانى خود را نشان داد ـ فرمود: من و سرپرست يتيم ـ در صورتىكه از خداوند عزّ و جلّ پروا كند ـ در بهشت مانند اين دوهستيم».
«در بهشت سرايى است كه به آن «شادى سرا» گفته مىشود و تنها كسى وارد آن مىشود كه ايتام مؤمنان را شاد سازد».
«هر كس يتيمِ بچّه مسلمانى را در خورد و خوراك خود شريك گرداند، قطعاً خداوند او را به بهشت مىبرد مگر اينكه گناهى نابخشودنى مرتكب شود».
امام رضا علیه السلام نیز در نامهای به یکی از یاران خویش، در تحلیلی فردی و اجتماعی درباره علّت تحريم خوردن مال يتيم، نوشت:
[خداوند] به ناحق خوردن مال يتيم را به اين دليل حرام فرموده كه مفاسد زيادى در اين كار مىباشد: هر که مال يتيم را به ناحق بخورد، در كشتن او كمك كرده است؛ زيرا يتيم بىنياز نيست و نمىتواند خودش را اداره كند و روى پای خودش بايستد و كسى را هم، مانند پدر و مادر، ندارد كه او را سرپرستى و اداره كند.
بنابراين وقتى مال او را بخورد، مثل اين است كه او را كشته و به فقر و بيچارگىاش كشانده است… و اين باعث مىشود كه وقتى يتيم به سنّ بلوغ رسيد و بزرگ شد، در صدد انتقامگرفتن برآيد و ميان آنها كينه و دشمنى و نفرت به وجود آيد تا جايى كه يكديگر را از بين ببرند».
توجه به این قانون روشن، مانع بروز بسیاری از ناهنجاریهای فردی و اجتماعی در بزرگسالی کودکان محروم از پدر است.
نقش حمایت در سلامت روانی
کودکان محروم از پدر
آموزههای دین سرشار از نوع دوستی و مهرورزی است. در جامعه اسلامی واقعی، رنج مشکلات و محرومیتها بر همه افراد آن تقسیم میشود و هرکدام سهمی از تأمین را بر عهده دارند.
این قانون ارزشمند درباره کودکان محروم از پدر هم جاری است که با عنوان یتیم شناخته میشوند.
هفتهای در ماه مبارک رمضان با عنوان هفته اکرام ایتام نامگذاری شده است و تلاش میشود تا به شیوههای رسمی مانند پذیرش سرپرستی کودکان محروم از پدر و غیر رسمی، چنین حمایتی انجام شود.
نقش حمایت در سلامت روانی
در نگاه دینی، حمایت چه از جانب حکومت و چه از طرف اطرافیان، نقش سازندهای دارد. امام علی(ع) از حمایت به عنوان یک اصل حکومتی یاد میکند و هر نوع کمکاری مسئولان در حمایت از مردم را نکوهش میفرماید: «آفت كشوردارى، سستى در حمايت از كشور است».
درباره حمایت اطرافیان نیز روایاتی درخشان وجود دارد:
امام على(ع) خطاب به ما میفرمایند: «اى مردم! هيچ كس ـ هر اندازه هم ثروتمند باشد ـ از خويشان(ايل و عشيره) خود و حمايت عملى و زبانى آنها از او، بىنياز نيست. آنان بزرگترين گروهى هستند كه از انسان پشتيبانى مىكنند و پراكندگى و پريشانى او را از بين مىبرند و در مصيبتها و حوادثى كه برايش پيش مىآيد، بيش از همه به او مهربان و دلسوزند. نام نيكى كه خداوند براى انسان در ميان مردم پديد مىآورَد، بهتر است از مال و ثروتى كه وى براى ديگران باقى مى گذارد».
ادامه دارد…
نوشته استاد ابراهیم اخوی
آموزش مفهوم خدا به کودکان...
آموزش مفهوم خداوند به کودک با استفاده از داستان
کودکان الفتی شیرین و باور نکردنی با داستان دارند. برخی از مشکلات بزرگ رفتاری کودکان را میتوان با طرح داستان تغییر داد یا آمادگی ذهنی تغییر را در آنها به وجود آورد. همچنین میتوان از داستان برای انتقال بهتر مفاهیم بهره گرفت؛ شیوهای که عملا در قرآن توصیه شده است. در معرفی خدا به کودکان نیز، زمینه استفاده از این روش بسیار مهیاست.
سورههای مختلف قرآن، سیره و روش زندگی پیشوایان دینی، روش بزرگان و دانشمندان و نیز منش انسانهای بزرگی که با تکیه بر قدرت خداوند توانستهاند کارهای بسیار مهمی در زندگی خود داشته باشند، میتوانند در خدمت خداشناسی کودکان قرار گیرند.
فضایل امیرالمومنین را بخوانیم...
براى امير المومنين علی عليه السلام نامه اى از معاويه رسيد.
حضرت مهر نامه را شكست و قرائت كرد : ” از طرف امير المومنين و خليفة المسلمين ، معاويه بن ابى سفيان براى علی:
اى على !
در جنگ جمل هر چه خواستى با ام المومنين: عايشه و اصحاب رسول خدا؛ طلحه و زبير كردى اكنون مهياى جنگ باش “
حضرت جواب نامه را اينگونه نوشت:
از طرف عبدالله
تو به رياست مى نازى و من به بندگى خداوند.
من آماده جنگ هستم به همان نشان كه ” انا قاتل جدك و عمك و خالك: من همان کس هستم که پدربزرگ و عمو و داییت را کُشته ام “
سپس نامه را مهر و امضاء کرد و از یارانش كه در محضرش بودند ، پرسيد : كيست كه اين نامه را به شام ببرد ؟
كسى جواب نداد
دوباره حضرت سوالش را تكرار فرمود و اين بار طِرِمّاح از ميان جمعيت برخاست و عرض كرد: على جان! من حاضرم. حضرت ضمن اينكه او را از متن تند نامه آگاه كرد، فرمود:
طِرِمّاح! به شام كه رفتى مواظب آبروى على باش طرماح گفت: سمعاً و طاعةً آنگاه نامه را گرفت وبوسیدو روی چشمهایش گذاشت و بسوى شام حركت كرد.
معاويه در باغ قصرش بود كه عمرو عاص خبر رسيدن يكى از یاران على را به او رساند.
معاويه فورا دستور داد كه بساطى رنگين پهن كنند تا شكوه آن طرماح را تحت تاثير قرار بدهد و او را به لكنت بيندازد دستور انجام شد.
طِرِمّاح وقتى وارد شد و آن فرشهاى رنگين و بساط مفصل را ديد، بى اعتنا به همه آنها با همان كفشهاى خاك آلوده اش قدمها را بر فرشها گذاشت، خود را به معاويه رساندودرکنار معاویه روی صندلی همانطور كه او بر مسندش لميده بود، طرماح نيز روی صندلی لم داد و پاهايش را دراز كرد. اطرافيان معاويه به طرماح اعتراض كردند كه ” پاهايت را جمع كن ” اما او گفت: تا او پاهايش را جمع نكند, من هم پاهايم را جمع نخواهم كرد.
عمرو عاص به معاويه در گوشى گفت: اين مردى بيابانيست و كافيست كه تو سر كيسه ات را كمى شل كنى تا او رام بشود و لحنش را هم عوض كند. معاويه ضمن اينكه دستور داد تا سى هزار درهم پيش طرماح بگذارند، از او پرسيد: از نزد كه به خدمت كه آمده اى ؟
طرماح گفت: از طرف خليفه برحق, اسدالله، عين الله، اذن الله، وجه الله، امير المومنين على بن ابيطالب نامه اى دارم براى امير زنازاده فاسق فاجر ظالم خائن، معاوية بن ابى سفيان. معاويه ناراحت از اينكه سى هزار درهم نيز نتوانسته است كه اين تربیت شده درمکتب على عليه السلام را ساكت كند، گفت: نامه را بده ببينم، طرماح گفت: روى پاهايت مى ايستى، دو دستت را دراز ميكنى تا من نامه على عليه السلام را ببوسم و به تو بدهم.
معاويه گفت: نامه را به عمرو عاص بده. طرماح گفت: اميرى كه ظالم است، وزيرش هم خائن است و من نامه را به خائنى چون او نميدهم. معاويه گفت: نامه را به يزيد بده.
طرماح گفت: ما دل خوشى از شيطان نداريم چه رسد به بچه اش.
معاويه پرسيد: پس چه كنيم ؟
طرماح گفت : همان كه گفتم.
بالاخره معاويه بلندشدودستهایش رادرازکردونامه را گرفت و خواند بعد هم با ناراحتى تمام كاتبانش را احضار كرد تا جواب نامه را اينگونه بنويسد: ” على ! عده لشكريان من به عدد ستارگان آسمان است مهياى نبرد باش “
طرماح برخاست و گفت: من خودم جواب نامه ات را مى دهم:
ستارگان وماه تازمانی ستاره وماه هستندکه ازخورشیدخبری نباشد. على عليه السلام خود به تنهايى خورشيديست كه ستارگان تو در برابرش نورى نخواهند داشت سپس خواست برود كه معاويه گفت ” طرماح ! سى هزار درهمت را بردار و سپس برو “
طرماح گفت: من دستهایم راکوتاه کرده ام که زبانم وپاهایم درازست و بدون خداحافظى راه كوفه را در پيش گرفت.
معاويه رو به عمرو عاص كرد و گفت: حاضرم تمام ثروتم را بدهم تا يكى از شما به اندازه يك ساعتى كه اين مرد از على طرفدارى كرد، از من طرفدارى كند.
با تصرف و تلخیص
( الأختصاص شیخ مفید, ص ١٣٨)