سنگر اصلی عالم...
امروز سنگر اصلی در سطح عالم، جمهوری اسلامی است. این سنگر را باید محکم نگه دارید. با چه چیز؟ با اتحاد و اتفاق؛ با همدلی میان آحاد مردم و میان مردم و مسؤولین کشور؛ با همدلی میان مردم و دولت، میان مردم و مجلس، میان دولت و مجلس، میان کارگزاران کشور و میان آحاد مردم. گروههای مختلف، جناحهای مختلف، سیاستها و جهتگیریهای مختلف، در مقابله با دشمن، باید با هم باشند و کاری نکنند که دشمن سوء استفاده کند. اختلاف سیاسی مانعی ندارد؛ اختلاف نظر مانعی ندارد؛ مبارزات انتخاباتی به شکل سالم، مانعی ندارد؛ اما خراب کردن یکدیگر، خراب کردن چهرهی کشور، خراب کردن ذهن مردم و چهرهی مسؤولین دلسوز، اشکال دارد. ایجاد سؤال و ابهام در ذهن مردم، اشکال دارد. با وحدت و یکپارچگی، «کأنهم بنیان مرصوص»، مثل یک دژ پولادین، در مقابل دشمن بایستید؛ مثل چند برادر در یک خانه. ممکن است دو برادر از یکدیگر کدورت و گله هم داشته باشند، اما در مقابل کسی که به خانهی آنها حمله میکند، دوش به دوش، باید در کنار هم بایستند. آحاد ملت باید این گونه باشند. این، یکی از ویژگیهایی است که در این سنگر میتوانید حفظ کنید.
بیانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی1371/01/15
تقابل گفتمان روشنگری و تخریب در فضای انتخابات ریاست جمهوری
فهم و برداشت از واژه ها و اصطلاحات کاملا آغشته است به اینکه آن واژگان از چه بافت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی سرچشمه می گیرند و بیان می شوند. در واقع امکان دریافتی واقع بینانه از معانی واژگان بدون در نظر گرفتن بستر فکری- عملیاتی که واژگان در آن خلق و ترویج می شوند ممکن نیست، همانطور که در آرای جورج هربرت مید اشاره می شود: “زبان در شکل گیری جامعه نقشی ایفا نمی کند، بلکه وجود جامعه است که باعث شکل گیری زبان است".
با این خرده تحلیل است که حداقل برای من پاسخ به این سوال تا حدودی روشن می شود که: “چرا گروههای اجتماعی مختلف فهم متفاوتی از واژگان یکسان دارند؟". به همین دلیل است که باور به این روایت بسیار متداول: “آن فرد یا گروه درک درستی از معنی و مفهوم فلان واژه ندارد"، به چالش کشیده می شود. هر چند روایت مذکور به نظر کاربردی است و با استفاده از آن به سهولت می توانیم خود را قانع کنیم که دیگری اشتباه می فهمد، اما روایتی بسیار بسیار ساده انگارانه و البته مخربی است که تصور می کنیم چون دیگری برداشت متفاوت با ما دارد پس قطعا در فهم و کاربست واژگان دچار خطاست!
نمونه عینی این موضوع در گفتمان ها و تبلیغات انتخاباتی ریاست جمهوری به شکل پر رنگ تری خود را عیان می سازد: در این ایام دو واژه “تخریب” و “روشنگری” را زیاد می شنویم. گروه های اجتماعی درگیر انتخابات از این دو واژه برداشت های کاملا متفاوت و متضادی دارند. به همین دلیل تلاش برای اینکه کدام یک از این گروه ها، استفاده “صحیحی” از این واژه ها دارند به باور حقیر کاری هم ناممکن و هم عبثی است.
این روزها طرفداران آقای … تحلیل شرایط موجود کشور از جانب خود را مصداق “روشنگری” و تحلیل مسائل و حواشی مربوط به ایشان که توسط طرفداران سایر کاندیداها یا مخالفان وی طرح می شود را مصداق “تخریب” می دانند. به همین نسبت این مصداق ها برای مخالفان آقای… دقیقا حالت عکس پیدا می کند. به این معنی که بیان نقاط ضعف رقیب مصداق “روشنگری” و ادعاهای طرح شده توسط رقیب مصداق “تخریب” تلقی می شود.
با این توصیف اگر گروه های اجتماعی را به رسمیت بشناسیم که وظیفه اجتماعی ماست که بشناسیم، لاجرم باید گفتمان و تفسیری که این گروه ها از واژگان دارند را هم به رسمیت بشناسیم. این رسمیت شناسی به معنی تأیید یا رد تفاسیر نیست، بلکه صرفا پذیرش “واقعیت های اجتماعی” در تلقی ها و ادراکات متنوع از واژگان مشترک است. واقعیت هایی تلخ که فرسایش هر چه بیشتر سرمایه های اجتماعی را نشانه رفته است.
بیت الله محمودی
فومو
FOMO
با توسعه انواع تکنولوژی های روز دنیا و به دنبال آن تغییر در ارتباطات انسانی و اجتماعی، بطور طبیعی وابستگی به اینترنت به عنوان پل ارتباطی، بیش از پیش شده و زمانی که فردی احتیاج روانی به انلاین بودن پیدا می کند، هنگام آفلاینی (خاموشی) می تواند اضطراب شدیدی را تجربه کند پاتریک مک گینیس، نویسنده امریکایی در سال 2002 اصطلاح “فومو” را برای بیان یکی از پیامدهای روانی استفاده از شبکه های اجتماعی بکار برد. این اصطلاح به ترس ناشی از «جا ماندن»، « از دست دادن»، « شامل نشدن»، «حذف شدن» و « کنار گذاشته شدن» اشاره دارد در کل فومو دربرگیرنده ترس و واهمه «جا ماندن از جهان» است. وقتی به اینترنت متصل نیستیم این احساس را داریم که جهان به مانند رودخانه ای پیش می رود و ما به شکل سرزنش آمیزی در جای خود دچار سکون و سکوت شده ایم کاربرانی که پیوسته تلفن همراه خود را در دست می گیرند و چشم از صفحه آن برنمی دارند، آنانی که بدون دلیل مدام در حال «پیج گردی» هستند بیشتر دچار چنین احساسی می شوند. آنان وقتی تلفن همراه با اتصال به اینترنت را، حتی برای دقایقی، از دست می دهند دچار وضعیت های روانی نگران کننده ای می شوند که «ترس جاماندن از دنیا» تنها یکی از آنهاست
فكر لذت بردن دیگران از تجربه های خوشایند که فرد دارای اختلال از آن محروم یا بی اطلاع مانده، ابتلا به فومو را تشدید می کند، شیوع فومو با توجه به پیشرفت های فناورانه، روز به روز در جامعه در حال گسترش است به نحوی که نیاز مبرم و یا بیش از اندازه به اینترنت می تواند بر سلامت روان افراد تاثیر منفی گذارد. این روند حتی می تواند احساس منفی و حس افسردگی را در کاربران تشدید کند.
فومو می تواند به صورت یک وضعیت روانی نمود داشته، عکس العمل های فیزیولوژیکی (مانند عرق کردن و یا رفتارهای واقعی را منجر شود. در ادامه باید اضافه کرد فومو می تواند سبب تشدید استفاده از شبکه های اجتماعی باشد و یادگیری در کلاس درس را مختل می کند. همچنین عادت های نامناسب دیجیتالی مانند چک کردن مکرر ایمیل و یا به روز رسانی شبکه های اجتماعی که فرد در آن عضو است، می تواند تشدید شده و سبب.کارآمدی ناکافی در روابط اجتماعی روزانه شود اگر علایمی مانند چک کردن صبحگاهی گوشی به عنوان کار اول روز را دارید یا ساعت های خیلی طولانی در اپلیکیشن های مختلف می چرخید و وقتی شما مدت زمان طولانی بی هدف در
پیج های بلاگرهایی که فقط سعی می کنند روزمرگیهای بی نقصی به شما نشان دهند باعث کاهش اعتماد به نفس شما می شود و خودسرزنشی شما افزایش پیدا می کند احساس می کنید من همسر خوب، والد مهربان و یا فرد با سلیقه مثل این افراد نیستم و به مرور اضطراب شما بالاتر می رود و دچار اضطراب چکینگ مداوم می شوید اولین قدم برای رفع این مشکل چك نکردن گوشی تا یکساعت بعد بیداري و کنار گذاشتن گوشی نیم ساعت قبل از خواب است. همچنین می توانید بردن گوشی به داخل اتاق خواب را برای خودتان ممنوع کنید و جای آن چند صفحه مطالعه کنید.
تربیت ناقص...
یکی دیگر از موانع تسهیل در امر ازدواج تربیت ناقص است. ما در شیوهی تربیتی خود باید تجدیدنظر کنیم. تربیت درست آن است که فرزند ما همراه با بلوغ جنسی آرامآرام آماده ادارهی یک زندگی شود.
ما در همین سه چهار دهه گذشته میبینیم دخترها در سنین پانزده شانزده سالگی ازدواج میکردند و از عهده اداره یک زندگی هم برمیآمدند. نسل بشر در این چند دهه تغییر چندانی نکرده است؛ آن چه تغییر کرده نوع تربیت است. دختران در آن زمان تنها به فکر درسخواندن نبودند؛ بلکه در آستانهی بلوغ بهصورت رسمی بازوی مادر در خانه بودند و حتی دخترانِ بزرگتر در نگهداری بچهها و تر و خشک کردن آنها به مادر کمک میکردند.
پسران حداکثر در آستانهی بلوغ آرامآرام بهدنبال کار میرفتند و بهویژه تابستانها بهصورت جدّی کار میکردند. وقتی هم که از سربازی برمیگشتند کاملاً مستقل زندگی میکردند. از اساتید دانشگاه که سنّی از آنان گذشته بپرسید تا به شما بگویند بسیاری از اینها در حالی تحصیل میکردند که بدون اتّکا به خانواده سرِ کار هم میرفتند و زندگیشان را با درآمد خود اداره میکردند. اینطور نبود که کار کردن مانع درس خواندنشان باشد؛ اما الان بسیاری از پدران و مادران به اسم دلسوزی اجازه بزرگ شدن را به بچهها نمیدهند.
بنده نمیگویم نباید از فرزندان حمایت کرد؛ اما نباید حمایت والدین مانع بزرگ شدن فرزندان شود؛ بلکه باید این حمایت زمینه را برای آموزش مهارتها و تجربیات فراهم کند.
برشی از کتاب : نیمه دیگرم، ج۳، ص۲۵
محسن عباسی ولدی
ناآشنایی با قواعد زندگی مشترک...
زندگی قواعدی دارد که باید آنها را آموخت. این قواعد را باید پیش از ازدواج یاد گرفت. امروزه اوضاع فرهنگ زندگی مشترک در جامعه ما چندان مناسب نیست. ما در کجای مسیر آموزشی خودمان توانستهایم به این مهم بپردازیم؟ واقعاً در کجای نظام آموزشی ما برنامهای هدفمند و کاربردی در اینباره وجود دارد؟
وقتی در بسیاری از طلاقها به دنبال عامل اصلی میگردیم، به همین عامل؛ یعنی ناآشنایی با قواعد زندگی مشترک بر میخوریم. روند تربیتی در جامعه ما به گونهای است که سوادها به همراه سنها بالا میرود؛ ولی سرعت رشد فهم از زندگی مشترک و تعاملات اجتماعی و همچنین اخلاق زندگی به هیچوجه با رشد سواد و سن تناسب ندارد. مشاوران محترمی که هرروز با مشکلات خانوادهها دستوپنجه نرم میکنند، حرف مرا خوب میفهمند.
دختر و پسر ما ازدواج کرده؛ اما نمیداند با جنس مخالف خود به عنوان همسر چگونه باید برخورد کند؛ هنوز از عهده مدیریت اختلافات خود با همسرش بر نمیآید؛ شیوه ابراز محبت به همسرش را بلد نیست. بیپرده باید گفت که حتی در قشر تحصیلکرده هم به وفور این مشکل را میبینیم. ما اگر فقط سن ازدواج را پایین بیاوریم؛ بدون اینکه جوانانمان آماده زندگی مشترک باشند، خدمت چندانی به جامعه نکردهایم.
برشی از کتاب : نیمه دیگرم، ج۳، ص۲۳
محسن عباسی ولدی
fatehan.net