از طلعت مجتبی جهان شد روشن/وز عطر خوشش کُون ومکان گلشن شد/در چهره او نور محمد پیدا/گویی زدمش روح دگر بر تن شد
حکمت 374
مراحل امر به معروف و نهى از منکر
(اخلاقى، اجتماعى، سیاسى) و درود خدا بر او، فرمود: گروهى، منکر را با دست و زبان و قلب انکار مىکنند، آنان
تمامى خصلتهاى نیکو را در خود گرد آورده اند. گروهى دیگر، منکر را با زبان و قلب انکار کرده، امّا دست به کارى
نمىبرند، پس چنین کسى دو خصلت از خصلتهاى نیکو را گرفته و دیگرى را تباه کرده است. و بعضى منکر را تنها با
قلب انکار کرده، و با دست و زبان خویش اقدامى ندارند، پس دو خصلت را که شریفتر است تباه ساختهاند و یک
خصلت را به دست آوردهاند. و بعضى دیگر منکر را با زبان و قل و دست رها ساختهاند که چنین کسى از آنان،
مردهاى میان زندگان است«».
و تمام کارهاى نیکو، و جهاد در راه خدا، در برابر امر به معروف و نهى از منکر، چونان قطره اى بر دریاى موّاج وپهناور
است، و همانا امر به معروف و نهى از منکر، نه اجلى را نزدیک مىکنند، و نه از مقدار روزى مىکاهند، و از همه اینها
برتر، سخن حق در پیش روى حاکمى ستمکار است. ( ترجمه نهج البلاغه(دشتى)، صفحه ى 721 )
ضرورت خودسازی رهبران و مدیران
حکمت 73 نهجالبلاغه :
و قال علیه السلام مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْیَبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیْرِهِ، وَلْیَکُنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ
تَأْدِیبِهِبِلِسَانِهِ؛ وَمُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَمُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَمُؤَدِّبِهِمْ.
امام علیه السلام فرمود :
کسی که خود را رهبر مردم قرار داد،باید پیش از آنکه به تعلیم دیگران پردازد،خود را بسازد، و پیش از آنکه به گفتار
تربیت کند، با کردار تعلیم دهد، زیرا آنکس که خود را تعلیم دهد و ادب کند سزاوارتر به تعظیم است از آنکه دیگری
را تعلیم دهد و ادب بیاموزد.
تفسیر اجمالی
کلام امام علیه السلام در اینجا مطابق ظاهر اطلاق کلام، هم رئیس حکومت بر مردم را شامل مىشود و هم تمام
کسانى را که به نوعى ارشاد و هدایت مردم را بر عهده مىگیرند. این جمله اشاره به یک واقعیت مسلم عقلانى
است که تا انسان خودش چیزى را نداشته باشد نمىتواند به دیگران اهدا کند.
اضافه بر این، مردم سخنان کسى را که به گفتار خود پایبند و آثارش در زندگى او نمایان نیست، هرگز نمىپذیرند
وبه خود مىگویند: اگر او این سخنان را باور مىداشت نخست خودش به آن عمل مىکرد.
مهجوریت و بی بهره بودن از قرآن کریم
«و قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً»
پيامبر[درقيامت] مىگويد: اى پروردگار من! همانا قوم من اين قرآن را متروك گذاشتند.(سوره فرقان، آیه 30)
توضیح
پیامبر بارها امتش را به تمسک به قرآن سفارش نمود، ولی با نهایت تأسف جوامع اسلامی این رکن مهم هدایت را وانهاده و به احکام و معارف آن عمل نمی کنند. قرآن هم در تلاوت، هم در حفظ، هم در تفسیر، هم در تدبر، هم در عمل و هم در برپا شدن احکام آن در جامعه و خلاصه در همه ابعاد آن مهجور واقع شده است. متأسفانه کم نیستند کسانی که روزها، ماه ها و حتی سال ها از عمرشان می گذرد، ولی آیه ای از قرآن را تلاوت نکرده اند. آیه فوق از شکایت پیامبر نسبت به گروهی از مسلمانان حکایت می کند که قرآن را به انزوا کشانده اند.
قرآن می فرماید: امتم آن را در اختیار گرفته، ولی به مهجوریت کشانده اند؛ یعنی گرچه در ظاهر به قرآن می پردازند، ولی دستورات آن را بر زمین نهاده اند. قرآن مجيد در تمام مسائل حيات پاسخ گوى نيازمندى هاى مادى و معنوى انسان است. ملت صدر اول در مسئله عقيده، عمل، اخلاق، سياست، فرد، اجتماع، خانواده، تجارت، معاشرت، آداب زندگى، متكى به قرآن بودند.
منبع: حج وادی امن، انصاریان حسین، ص 45