در باره ریشه های بد حجابی
1.کسب موقعیت
انسان موقعیتطلب است و همواره میخواهد در میان مردم از جایگاهی درخور توجه برخوردار باشد.
چنین جایگاهی به دو صورت حقیقی و کاذب محقق میشود. موقعیت حقیقی در اثر تحصیل علم و فضایل اخلاقی به دست میآید، اما برخی زنان که فاقد این ارزشها هستند با نمایش زیباییها و جاذبههای طبیعی و ساختگی زنانه خود سعی در جلب توجه دیگران میکنند تا به کمبودهای باطنی خود پاسخ دهند. غافل از آنکه هرگز کسی نمایش زیباییهای زنانه را دلیل بر شخصیت و جایگاه ارزشی او نمیگیرد. بیحجابی، زن را صاحب فضیلت نمیکند بلکه از او عروسکی میسازد که با رشد و تعالی فاصلهها دارد ضمن اینکه موقعیتهای حاصل از تحرکات جنسی تنها نزد بیماردلانی به وجود میآید که خود کمترین اعتباری ندارند.
زن اگر محروم از فضایل و ارزشهای انسانی باشد اگر سراسر وجود خود را به طلا و زینتها و لباسهای فاخرتزیین کند ذرهای بر ارزش حقیقی او افزوده نخواهد شد چه اینکه هزار من تزیین و زیبایی به یک جو تقوا نمیارزد. تحصیل موقعیت جز از راه به دست آوردن زیباییهای باطنی و فضایل انسانی و کمک پروردگار عالم میسر نیست. ارزش زن بالاتر از آن است که خود را چراگاه چشمهای گرسنه نامحرمان سازد. او باید به فاطمه و مریم بیندیشد که فرشته با آنها سخن میگفت نه آنکه با حضور جاذبهدار و مهیج خود را مخاطب سخنان هرزگان سازد که از حقیقت خود فرو افتاده است.
2.ضعف ایمان
بیحجابی فقر فرهنگ دینی است. فرامین الهی و ازجمله حجاب اسلامی از سوی خدای تعالی به بشر ابلاغ شده است و عمل به آنها جز در پرتوی ایمان به پروردگار عالم که ریشه اصلی عمل است میسر نخواهد بود. بنابراین کسانی که از اعتقاد به خداوند در شک و تردید به سر میبرند و قلب آنها از ایمان به خداوند و محاسبه روز جزا به مقام اطمینان نرسیده است در عمل به دستورات الهی تسامح میورزند و تا زمانی که این مشکل اعتقادی برطرف نشود بهبودی حاصل نمیشود. چرا که ایمان به خدا مادر ارزشها است.
3.زیباییطلبی
برخی دختران و زنان میل دارند به صورتی زیبا نزد دیگران حضور یابند و با توجه به اینکه حجاب دینی زیباییهای آنها را پوشش میدهد سعی در ناقص کردن حجاب خود دارند. به همین منظور بخشی از موهای سر و گردن خود را به نمایش میگذارند و سعی در پوشش لباسهایزننده چند رنگ و یا بسیار شاد دارند و زواید تزیینی مختلفی را در پوشش خود مورد استفاده قرار میدهند و یا از کفشهای پاشنه بلند استفاده میکنند تا نوع قرار گرفتن بدن و راه رفتن آنها تحریکآمیز و زیباتر شود و طنین یکنواخت آن توجه دیگران را جلب کند و با وسواس خاصی گلوبند، دستبند، حلقه و النگوی خود را همواره به نمایش میگذارند و به هر شیشه و آیینهای که در بین راه برخورد میکنند قیافه خود را مشاهده میکنند تا در صورت لزوم، زیبایی خود را حفظ کنند و غافلند که سادگی زن، خود نوعی زیبایی ارزشی را به همراه دارد و پوشیدگی، زیبایی و ظرافت بدن او را در برابر آفتاب، سرما و آلودگیهای جوی بهتر حفظ میکند. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: صیانه المراه انعم الحالها و ادوم لجمالها
پوشیدگی برای زن سودمندتر و زیبایی او را پایدارتر میسازد.
آنها باید بدانند که به نظر روانشناسان زنان و دخترانی که در انتخاب لباس و رنگهای متنوع در برابر مردان حساسیت میورزند از نوعی بیماری برخوردارند و کوشش در خودنمایی و رفع نقایص ظاهری آنها به منظور جلب دیگران به طفلی شباهت دارد که میخواهد با گریه و فریاد توجه پدر و مادر را به خود جلب کند. این در حالی است که حجاب در جمال آنها نقش مؤثری دارد. ضمن اینکه متانت، بزرگواری، تمرکز حواس حضور طبیعی آنها در جامعه را سلب نمیکند و عمر گرانمایه آنها را از پوچی بهدور میدارد.
4.ازدواج
عدهای از دختران، خودنمایی و سپس ارتباط با نامحرم را پلی برای رسیدن به ازدواج میپندارند. آنها گمانبردهاند که اظهار زیباییهای زنانه میتواند جوانان را به آنها راغب کند به همین خاطر موهای خود را به نمایش میگذارند و با پوشیدن لباسهای جاذبهدار در تحصیل شوهر حرکت میکنند. غافل از اینکه جوانان با همه خوشروییهایی که با دختران دارند هرگز به ازدواج با آنها تن نخواهند داد. بیتقواترین مرد جامعه برای ازدواج خود به دنبال عفیفترین دختر میرود. همه جوانان دوست دارند دختری را برای همسری خود گزینش کنند که برای یک مرتبه طرح دوستی و خوشگذرانی با جوان دیگری نداشته است و اسرار و زیباییهای جسمانی خود را تابلوی نامحرمان نکرده باشد. جوانان بیتقوا از دختران خودنما برای لذتهای موقتی و تفریحات زودگذر خود استقبال میکنند. اما هیچگاه آنها را به همسری شرعی و قانونی خود نمیپذیرند و به تعبیری دیگر دختران خودنما در چشمها جا دارند و زنان پوشیده در دلها مأوا گرفتهاند.
بنابراین بدحجابی و حرکتهای خلاف عفت چشمانداز خوبی برای ازدواج ندارد و اگر ازدواجی به خاطر جاذبههای جنسی صورت پذیرد از بنیان محکمی برخوردار نخواهد بود. راه ازدواج در رعایت تقوا و درخواست از خداوند و توسل به پیامبر(ص) و اهل بیت او است.
4. ضعف حیا
ضعف این صفت از سستی اعتقاد به مبدأ و معاد سرچشمه میگیرد و بیحجابی از مصادیق بارز بیحیایی است که از ضعف ایمان ناشی میشود.
امام صادق(ع) فرموده است: ایمان ندارد کسی که حیا ندارد.
پیامبر اکرم(ص) فرموده است: خدا حیا و پوشیدگی بندگانش را دوست دارد.
پوشش و حیا تفکیک ناپذیرند و تا جلوهای از حیا در زنی وجود داشته باشد، پوشش او نیز با جدیت مراعات میشود. زنانبا حیا کسانی هستند که با پوشش کامل خود از نمایش بدن، موهای سر و زینتهای خود شرم میورزند. پاکی قلب زنان خودنما به سخن ستمکاری شبیه است که لاف ترحم بلند کرده است. زنانی که اسرار زیباییهای جسمانی خود را به نمایش گذاردهاند، پرده بین خود و خدا را دریدهاند. کامیاب کردن چشمهای گرسنه نامحرمان کمترین ساز ش با پاکی و نجابت ندارد و عفیفبودن زن بدحجاب از القائات بیاعتبار شیطان است. بدحجابی از آفات پاکدامنی به شمار میرود و اساساً زنان پاکدامنی که از موقعیت سالم روحی برخوردارند از گناهان جنسی پرهیز دارند و بیحجابی یک انحراف جنسی است.
امیرالمؤمنین(ع) فرموده است: کسی که پاکدامنی پیشه کند گناهانش کم و در نزد خدا منزلتی عظیم دارد.
بیحیایی زنان و دختران جوان غالباً از دوستان بیحیا، فیلمهای مبتذل، جهل به ارزش والای عفت و حیا و فرهنگ اقوام و خانواده بهویژه روحیه مادر و پدر سرچشمه میگیرد و بیشرمی بسیاری از دختران از برهنگی آنها به هنگام حضور در جامعه در سالیان قبل از تکلیف ناشی میشود.
مسایل اخلاقی و تربیتی از ظرافتی خاص برخوردارند و از پایینترین سنین عمر کودک شکل میگیرند. این اشتباه بزرگ است که به مسایل تربیتی مربوط به شرم و حیای دختران تا 9 سالگی توجه نشود آنگاه با رسیدن زمان تکلیف از آنها خواسته شود تا یکباره در خود انقلاب کنند و مسیر چند ساله خود را عوض کنند. امور تربیتی انقلاببردار نیست بلکه حقایقی هستند که باید به تدریج شکل گیرند. حجاب یک فرهنگ است که از سالیان قبل از تکلیف باید مورد توجه و ممارست قرار گیرد.
بدحجابی یک بیماری است ! - جمعی از نویسندگان
حیا
چون حضرت موسی(علیه السلام) مرد قبطی را به قتل رساند ،فرعونیان نقشه کشیدند موسی را به قتل برسانند ؛ موسی (علیه السلام) از مصر خارج شد و هشت (یا سه) روز در راه بود تا به دروازه شهر مدین رسید و سختی های بسیار کشید و برای رفع خستگی زیر درختی که چاهی کنارش بود ، آرمید . او مشاهده کرد که دو دختر برای آب کشیدن از چاه منتظرند تا چوپانان آب گیرند بعد نوبتشان شود . به آن ها فرمود : من برای شما آب می کشم ؛ و آنان از هر روز زودتر آب را به خانه آوردند . پدر این دو دختر (حضرت شعیب (علیه السلام)) پرسید : چطور امروز زودتر آب آوردید و گوسفندان را آب دادید ؟ آنان قصه ی آن جوان را نقل کردند . شعیب فرمود : نزد آن مرد بروید و او را نزد من آورید تا پاداش کارش را به وی بدهم . دختران ، نزد موسی (علیه السلام) آمدند و درخواست پدرشان را گفتند . موسی (علیه السلام) هم بی درنگ به خاطر خستگی و گرسنگی و غریب بودن ، قبول کرد . دختران به عنوانراهنما ، جلو راه می رفتند و موسی (علیه السلام) به دنبال آنان می رفت و نگاه می کرد از کجا می روند . چون هیکل و بدن آنان از پشت ، نمایان بود ، حیا و غیرت ، به او اجازه نمی داد به آنان نگاه کند ؛ پس فرمود : من جلو می روم و شما پشت سر من بیایید ؛ هرکجا دیدید اشتباه می روم ، راه را به من نشان دهید (یا سنگریزه ای جلوی پای من بیندازید تا راه را تشخیص بدهم) ؛ زیرا ما فرزندان یعقوب به پشت زنان نگاه نمی کنیم . وقتی نزد حضرت شعیب (علیه السلام) آمدند و جریان را گفتند ،شعیب نیز به خاطر پاداش کار ، نیروی جسمانی ، حیا ، پاکی و امین بودن ، دختر خود (به نام صفورا) را به ازدواج حضرت موسی (علیه السلام) درآورد .
فلسفه حجاب ( بررسی آثار و فوائد حجاب اسلامی ) - رضا سعیدی
ا
نکوهش مشی اسراف و بازداشت از تجمل پرستی در منابع اسلامی
در منابع اسلامی یعنی قرآن و روایات اهل بیت علیهم السّلام بسیار بر زهد پیشگی تاکید شده است و در بسیاری موارد به مذمت دنیا و زخارف آن پرداخته شده و نیز زینت های دنیوی را نسبت به نعمات و زینت های اخروی کم اهمیت جلوه داده و دستور می دهد که مومنان به چنین زخارفی در دنیا دل نبسته و چشم ندوزند چراکه این زینت ها زودگذر و ارزش بسیار کم تری نسبت به زینت های دائمی آخرت دارد.
در این میان گاه برخی کج اندیشان راه افراط و برخی راه تفریط را برگزیده اند و هر دو صنف نیز خود را پیرو دین اسلام دانسته و معتقدندکه این پیروی در رفتار و سبک زندگی شان هویدا می باشد.
اما آنچه واقعیت دارد این است که اسلام در سبکی که از زندگی پیش روی بشر نهاده نه به دنبال تارک دنیا بودن و انزوای مردم در دنیا بوده و نه هدف نهایی اش در رسانیدن مردم به اتم نعمات در دنیا است بلکه این دین مشی و روشش بر گفتمان میانه روی و اعتدال است و این شعار را در جای جای بیان سبک زندگی مطلوبش به کار گرفته است و این دین که آیین بهزیستن را به همگان عرضه می کند خود بهتر واقف است که بشر، زیباخواه و تجمل گرا است بنابر این، چون آیین های دیگر به مقابله با چنین حقیقتی نمی پردازد بلکه با ملحوظ دانستن چنین اصلی به ارائه سبکی از زندگی می پردازد که درآن از طرفی سفارش به زینت می نماید و آن را تحریم نمی کند و از دگر سو دل نبستن به دنیا و نپرستیدن زینت و تجمل را خواهان است.
از این رو در برخی از آیات قرآن به خطر اسراف و تجمل پرستی اشاره شده و برای عبرت گیری به سرنوشت فرعون و قارون به عنوان دو نماد تجمل پرستی اشاره گشته است و از پیامبر و همگان می خواهد به زخارف دنیوی دل بسته نشوند چراکه خطر دل بستگی به دنیا تا بدان جا است که علاوه بر آثار مخرب روحی و مادی در زندگی فرد تجمل پرست، باعث سرپیچی وی از خدا و پیامبر او می شود و این خطر حتی بیت نبوت را هم تهدید می کند و در پیجریانی همسران ایشان از همین بابت دچار قدری انحراف می شوند که در خطابی آنان را از تجمل پرستی برحذر می دارد.
در آیه31 سوره اعراف خداوند پس از سفارش نمودن به تزیین وتجمل گرایی اشاره به عدم اسراف می نماید.
« یا بَنی آدَمَ خُذُوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفین».
خداوند دراین آیه پس از سفارش به زینت و نیز اباحه و سفارش به خوردن وآشامیدن با گستره معنایی که دارد سپس به علت آن که طبع زیاده خواه بشر ممکن است از این دستورات پا را فراتر نهد و به جای استفاده عاقلانه و اعتدالآمیز از پوشش و تغذیه صحیح، راه تجمل پرستی و اسراف را پیش گیرد، بلافاصله به ضرورت توجه به میزان مصرف وعدم اسراف اشاره می نماید.
” اسراف” کلمه بسیار جامعی است که هر گونه زیاده روی در کمیت و کیفیت و بیهودهگرایی و اتلاف و مانند آن را شامل میشود و اسراف دو نوع است افراط و تفریط؛ افراط آن است که بیش از حاجت و ضرورت به کار برد، و یا بر خلاف شرع، یا به میل و خواهش نفسانی، یا از غفلت و ترک ادب و تفریط آن است که از اندازهای لازم کم به کار برد و در نگاهداری نیرو کوتاهی کند که نتواند به وظائف خود عمل نماید، و یا در انجام آن زیاده روی کند که خود را هلاک نماید و موجب تضییع حقوق خداوندی شود. و به واسطهی رفتن پی حظوظ نفسانی حقّ خداوند را نابود کند، یا بهره و حقّ روح خود را ادست بدهد و از آن ها محروم شود پس معنی جمله این است که اسراف و نابود نکنید حقوق ما و خود را به واسطهی دلبستن به حظوظ خود و بهرههای موقّت بیسودتان.
باز تعریف تجمل گرایی از منظر قرآن کریم - مهدی عارفی جو
تولید لوازم خانگی و تأثیر آن بر اقتصاد ملی
سیر تحول علوم و صنایع مختلف در ابعاد کنونی آن تا حد بسیاری معلول انگیزه رفاهطلبی بشر است. اختراع و به کار گرفتن وسایل و ابزارهای ساده و اولیه، سرآغاز فعالیتهای صنعتی گستردهای شده که در گذر از تحولات زمان، شکل پیچیده و صنعتی امروزی را در تولید و تأمین وسایل ضروری و رفاهی زندگی به خود گرفته است. در بین انبوه ضروریات زندگی، لوازم خانگی از نظر گستردگی و ضرورت استفاده از آنها اهمیت و حساسیت خاصی دارد.
صنعت لوازم خانگی یکی از صنایع فعال در عرصه اقتصاد جهان به شمار میرود و عمدتاً رکود و رونق آن به رکود و رونق اقتصاد کشورها وابسته است. این صنعت به این دلیل اهمیت دارد که با صنایع بسیاری در ارتباط است. حیات این صنعت و گسترش آن، با توجه به جنبههای اقتصادی گسترده آن از قبیل اشتغال و ایجاد ارزش افزوده، میتواند برایص: 52
هر کشوری از جمله اهداف مهم باشد، اما حیات این صنعت تا حدود زیادی با وضعیت بازار داخلی و به عبارت بهتر، وجود تقاضای مؤثر در کشور ارتباط دارد.
صنعت لوازم خانگی ایران، امکانات بالقوهای را برای تولید و ارتقای کیفیت، علاوه بر استانداردسازی در همه زمینهها دارد. سرمایهگذاریهای خوبی در این باره صورت گرفته است و واحدهای بزرگ تولیدی مشغول به کار شدهاند؛ به گونهای که واحدهای کوچک تولیدی دیگر نمیتوانند در این صنعت دوام بیاورند، اما با وجود همه این توانها، دولت و در رأس آن وزارت صنعت، معدن و تجارت از این صنعت حمایت نمیکند. در این میان، بومیسازی تولیدات لوازم خانگی باید دربرگیرنده دو اولویت، یکی همراهی با فنآوری روز جهان و دیگری هماهنگی مصنوعات با اقلیم منطقه باشد که در این باره، تولیدکنندگان داخلی توانستهاند در تولید آبگرمکن گازی دیواری، بخاری گازی، اجاق گاز و چرخ خیاطی، علاوه بر پاسخگویی به نیاز داخل، بهترین بازارهای صادراتی دنیا را نیز به دست گیرند.
در این میان، نقش خانواده نیز بسیار مهم است. خانواده میتواند با خرید لوازم خانگیِ ایرانی، سبب رونق تولید در این صنعت شود. البته باید دانست پیشرفت در این صنعت به هماهنگی تمام نهادهای اقتصادی نیاز دارد و نمیتوان تنها از خانوادهها انتظار داشت فقط به فکر خرید لوازم خانگی ایرانی تحت هر شرایطی باشند. تولیدکنندگان لوازم خانگی نیز باید بکوشند کیفیت لوازمشان را افزایش دهند و از طرفی، دولت نیز وظیفه دارد هم از تولید لوازم خانگی حمایت کند و هم بر این تولیدات نظارت داشته باشد. لوازم خانگی از رشتههای شتابدهنده توسعه صنعتی هر کشور، از جمله ایران است. گردشمالی سالانه این صنعت در ایران، به طور میانگین شش میلیارد دلار برآورد میشود که چهار میلیارد دلار آن به لوازم خانگی انرژیبر و بقیه به ظروف، سرویس غذاخوری و لوازم ریز آشپزخانه مربوط است. با وجود این، در ایران، نظام استاندارد کارآمدی وجود ندارد و هر آنچه به نام استانداردهای مدوّن ملی وجود دارد، بسیار محدود است و طیف وسیعی از کالاهای مصرفی، اعم از داخلی و وارداتی را زیر پوشش قرار نمیدهد یا اینکه این استانداردها بهروز نشده است. بنابراین، نبود پوشش کامل استاندارد و بهروز نبودنشان و حتی منطبق نبودن استانداردهای موجود با استانداردهای جهانی، یکی از مشکلات موجود در این زمینه است.
برندهای معروف در دنیای تولید لوازم خانگی کم نیستند. میتوان نام دستکم ده برند را آورد که در عرصه تولید لوازم خانگی، غول محسوب میشوند؛ برندهایی که با تبلیغات چشمگیرشان به خانه ما ایرانیها راه یافتهاند. در قابلمه آنها غذا میپزیم، وسایلمان را در یخچالی که ساختهاند نگه میداریم، ظروف کریستال داخل بوفهمان را آنها طراحی کردهاند، پارچه مبل و صندلی و پرده خانهمان در کشور آنها بافته شده و همه اینها در حالی است که در کشورمان تولیدکننده همه این لوازم وجود دارد.
قدم زدن در فروشگاههای لوازم خانگی به راحتی مشتریان را به این نتیجه میرساند که متأسفانه برندهای خارجی جایی برای خودنمایی تولیدکنندگان داخلی باقی نگذاشته است، تا جایی که برخی تولیدکنندگان ایرانی به این باور رسیدهاند که شاید با برندهای معتبر بینالمللی بتوانند اندکی در بازار اثرگذار باشند و اقبال مشتریان ایرانی به کالاهای ملی را به خود جلب کنند.
رسانه و نقش خانواده در تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی - حسین رئیسی
غزلی زیبا از حافظ
روزی ناصر الدین شاه ، تمام ادیبان را جمع کرد و از معنای این بیت حافظ سوال کرد:
بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت
و اندر آن برگ و نوا خوش نالههای زار داشت
که اگر این بلبل خوش بوده است، پس چرا نالههای زار داشته ؟؟
اما از پاسخ هیچ یک از ادیبان راضی نشد. بنابراین نامهای برای شاعر بزرگ معاصر خود ، «وصال شیرازی» نوشت و معنای دقیق این غزل حافظ را جویا شد.
نامه زمانی به دست وصال رسید که او عزادار فرزندش بود. وصال، نامه ناصرالدین شاه را در نیمه شب مطالعه میکند و برای کشف معنای حقیقی این ابیات ، رجوعی به اعداد ابجدی حروف الفبا میکند و در می یابد که:
عدد ابجدی بلبلی برگ گلی، با ابجد حروفِ حضرات علی، حسن و حسین علیهم السلام مطابقت دارد ؛
لذا پاسخ پادشاه را به زبان شعر به این صورت بیان میکند که:
خسروا در حالتی کین بنده را غم یار داشت
یادم آمد کز سؤالی ، آن جناب اظهار داشت
در خطوط شعر حافظ گرچه پرسیدی زمن
بلبلی برگِ گلی خوشرنک در منقار داشت
فکر بسیاری نمودم، لیک معلومم نشد
چونکه شعرش در بُطون ،اسرار بس بسیار داشت
نیمه شب غواص گشتم در حروف ابجدی
تا ببینم این گُهر ، آیا چه دُرّ ، در بار داشت
بلبلی ، برگِ گلی ، شد سيصدوپنجاه و شش
با علی و با حسین و با حسن معیار داشت
برگ گل سبز است و دارد آن نشانی از حسن
چونکه در وقت شهادت ، سبزی رخسار داشت
رنگ گل سرخ است این باشد نشانش از حسین
چونکه در وقت شهادت چهره ای گلنار داشت
بلبلی باشد علی کز حسرت زین برگ و گل
دائما آه و فغان و نالهی بسیار داشت