توبه بي ثمر
چنان كه از آيات و روايات استفاده مي شود، توبه انسان در دو موضع پذيرفته نيست:
1. در همين دنيا هنگامي كه كيفر و عذاب الهي و يا لحظه مرگ رسيده باشد. خداوند متعال مي فرمايد: “وَلَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيِئاتِ حتّي اذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ اِنّي تُبْتُ الانَ"؛(20) “براي كساني كه كارهاي بد انجام مي دهند و هنگامي كه مرگ يكي از آنها فرا مي رسد مي گويد: الان توبه كردم، توبه اي نيست.”
هنگامي كه حضرت موسي عليه السلام و يارانش در موقع هجرت به دريا رسيدند، به معجزه آن حضرت دريا شكافته شد و همگي توانستند به سلامت عبور كنند. فرعون و يارانش كه در تعقيب آنها بودند، از پي آنها رفتند؛ ولي ناگهان دريا به حالت اول بازگشت و فرعون و يارانش در ميان آب گرفتار شدند. در هنگام غرق شدن، فرعون گفت: “آمَنْتُ أَنَّهَ لاالهَ الاَّ الَّذي آمَنَتْ بِهِ بَنُو أسرائيل و أَنا مِنَ المُسلِمينَ"؛(21) “ايمان آوردم كه خدايي نيست جز همان خدا كه بني اسرائيل به او ايمان آورده اند و من نيز از تسليم شدگانم.” خطاب آمد: “الانَ وَقَدْ عَصَيْتَ مِن قبلُ و كُنْتَ مِنَ المُفْسِدينَ"؛(22) “الان!؟ در حالي كه قبلاً نافرماني كردي و از مفسدان بودي.”
البته، ذكر اين نكته ضروري است كه اگر كسي بدون اينكه علم به مرگ خود داشته باشد، توبه نمايد و از روي اتفاق بلافاصله بعد از توبه اش بميرد، توبه او پذيرفته خواهد شد؛ چنان كه در روايات اسلامي به اين نكته تصريح شده است. امام باقرعليه السلام مي فرمايد: “اذا بَلَغَتِ النَّفسُ هذِهِ - وأَهوي بِيدِه ألي حَنْجَرَتِهِ - لم يَكُنْ لِلْعالِمِ تَوْبَةٌ و كانَتْ لِلْجاهِلِ تَوْبَةٌ؛(23) زماني كه جان به اينجا برسد - اشاره فرمود به گلويش - براي كسي كه علم [به مرگ داشته باشد توبه نيست، ولي براي جاهل [به مرگ ] توبه هست [و توبه اش پذيرفته مي شود].”
2. موقف دوم جهان آخرت است، جهاني كه دار جزاء است نه دار تكليف و لذا هيچ توبه اي پذيرفته نمي شود و فقط جاي برداشت نمودن كشت و زرع اين دنيا است و ديگر فرصتي نيست كه بذر توبه را كاشت و ثمره آن را كه غفران الهي است، برداشت نمود. اميرمؤمنان، علي عليه السلام مي فرمايد: “اَلْيَوْمَ عَمَلٌ ولاحِسابَ و غَداً حِسابٌ وَلاعَمَلَ؛(24)امروز (اين دنيا) جاي عمل است و حسابي در كار نيست، ولي فردا (روز قيامت) روز حساب است و براي عمل جايي نيست.”
چه نيكوست كه در پايان به مواردي چند از داستانهايي اشاره كنيم كه برخي انسانها در اوج معصيت و گناه، به درگاه خداوند توبه نموده و راه پاكي و طهارت نفس را در پيش گرفته اند و از اين طريق از گرداب هلاكت نجات يافته اند و غفران الهي شامل حالشان شده است. اميد است كه سرگذشت آنان درس عبرتي براي ما باشد.
اثر يك آيه
در بصره زني به نام “شعوانه” زندگي مي كرد كه مجلسي از فسق و فجور منعقد نمي شد مگر اينكه او در آنجا حضور داشت. روزي با جمعي از كنيزان خود از كوچه هاي بصره مي گذشت كه صداي فغان و فرياد از درون خانه اي به گوش رسيد، گفت: سبحان اللَّه! چه غوغاي عجيبي در اينجاست. پس كنيزي را به درون خانه فرستاد تا از ماجرا مطلع شود. كنيز رفت، ولي برنگشت. كنيز ديگري را فرستاد، او نيز برنگشت. كنيز ديگري را فرستاد و به او سفارش كرد كه برگردد، كنيز به درون خانه رفت و پس از برگشتن، گفت: اي خاتون! اين غوغايي كه مي شنوي، غوغا براي مردگان نيست، بلكه غوغاي زندگان ماتم زده است. وقتي اين سخن را شنيد، همگي به درون خانه رفتند، واعظي را ديدند كه در جايي نشسته و جمعي گرد او نشسته اند و واعظ آنها را موعظه مي كند و از عذاب خدا مي ترساند و ايشان همگي به گريه و زاري مشغول اند.
در اين هنگام بود كه واعظ اين آيه را تفسير مي كرد: “اذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً و زَفيراً وَ اِذا أُلْقُوا مِنْها مَكاناً ضَيِّقاً مُقَرَّنينَ دَعَوْا هُنا لِكَ ثُبُوراً"؛(25) “چون [آتش دوزخ ] آنان را از مكاني دور ببيند، خروش و فرياد وحشتناك و خشم آلود او را كه با نفس زدن شديد همراه است،مي شنوند و هنگامي كه در مكان تنگ و محدودي از آن افكنده مي شوند در حالي كه در غل و زنجيرند، فرياد واويلاي آنها بلند مي شود.”
شعوانه چون اين سخنان را شنيد، بسيار متأثر شد و گفت: اي شيخ! من يكي از روسياهان درگاه خداوندم، اگر توبه كنم آيا خداوند مرا مي آمرزد؟ جواب داد: اگر توبه كني خداي متعال تو را مي آمرزد، اگر چه گناه تو مثل گناه شعوانه باشد. شعوانه گفت: شعوانه منم، آيا آمرزيده مي شوم؟ واعظ گفت: خداي متعال ارحم الراحمين است و اگر توبه كني، توبه ات را مي پذيرد.
پس از آن شعوانه توبه كرد و كنيزان خود را فروخت و به عبادت پروردگار مشغول شد و دائم به رياضت مشغول بود؛ به طوري كه بدنش به نهايت ضعف رسيد. روزي به بدن خود نگريست و گفت: آه! در دنيا به اين گداختگي و رنجوري شدم، نمي دانم در آخرت حالم چگونه خواهد بود؟ ندايي به گوش او رسيد و به او مژده قبولي توبه اش داده شد.(26)
نيامد بدين در كسي عذر خواه
كه سيل ندامت نشستش گناه
پندهاي عبرت انگيز
مردي نزد يكي از عرفا و بزرگان آمد و به او گفت: من گنهكارم و بر خود ظلم بسيار كرده ام، مرا نصيحت كن تا از آن پند بگيرم و از معاصي خود دست كشم. مرد دانشمند گفت: اگر پنج خصلت را قبول و بر آن قدرت داشتي، هر چه مي خواهي انجام بده “أَمَّا الاُولي فَاذا أَرَدْتَ أَنْ تَعْصِيَ اللَّهَ عَزّوَجَلَّ فلا تَأْكُلْ رِزْقَهُ؛ اول اينكه: اگر خواستي خداي عزيز و جليل را معصيت كني از رزق و روزي او استفاده نكن". آن مرد گفت: چگونه مي توانم چنين كنم و حال آنكه هر چه روي زمين است از آن خداست!
گفت: امّا دوم: “اذا أَرَدْتَ أَنْ تَعْصِيَهُ فَلا تَسْكُنْ شَيْئاً مِنْ بِلادِهِ؛ اگر خواستي خدا را نافرماني كني، در هيچ يك از بلاد و سرزمينهاي او زندگي نكن.” آن مرد گفت: ما بين مشرق و مغرب براي خداست، چگونه مي توانم در ديار او زندگي نكنم.
گفت: اما سوم: “انْ ارَدْتَ اَنْ تَعصِيَهُ وَ أنتَ تَحْتَ رِزْقِهِ وَ في بِلادِهِ، فَانْظُرْ مَوضِعاً لايراكَ فيه مُبارِزاً لَهُ فَاعْصِهِ فيهِ؛ اگر خواستي خدا را معصيت كني و حال آنكه تحت روزي و در ملك او هستي، مكاني را انتخاب كن كه خداوند تو را - در حالي كه به مبارزه با او برخواسته اي - نبيند، پس در آن مكان او را معصيت و نافرماني كن.” او گفت: چگونه اين كار را انجام دهم، در حالي كه خداوند از تمام اسرار آگاه است!
عارف گفت: حال كه نمي تواني اين امور را انجام دهي، پس چهارمين كار را انجام بده: “اذا جاءَ مَلِكُ المَوْتِ لِيَقْبِضَ رُوحَكَ فَقُلْ لَهُ: اَخِّرْني حتّي أَتوبَ تَوْبةً نَصُوحاً؛ هنگامي كه ملك الموت براي قبض روحت آمد، به او بگو: به من مهلت بده تا توبه نصوح كنم". آن مرد گفت: او از من قبول نخواهد كرد.
مرد دانشمند گفت: حال كه نمي تواني از ملك الموت مهلت بگيري، چگونه اميد خلاصي و رهايي داري؟ پنجم اينكه: “اذا جَاءَتْكَ الزَّبانِيَةُ يَوْمَ القِيامَةِ لِيَأْخُذُوكَ الَي النّارِ فَلا تَذْهَبْ مَعَهُمْ؛ هنگامي كه فرشتگان مأمور دوزخ آمدند تا تو را به طرف آتش ببرند، همراه آنها نرو.” آن مرد گفت: آنها مرا رها نمي كنند.
مرد عارف گفت: پس چگونه اميد نجات داري؟ آن شخص منقلب شد و گفت: “حَسْبي، حَسْبي أَنَا أَسْتَغْفِرُاللَّهَ وَأَتوبُ اِليهِ؛ كافي است، كافي است، من از خدا طلب بخشايش مي نمايم و به سوي او توبه مي كنم.” آن شخص بعد از آن تا دم مرگ با آن عالم ملازم بود و خدا را عبادت مي كرد.(27)
20) نساء/18.
21) يونس/90.
22) يونس/91.
23) ]. بحارالانوار، ج 6، ص 32.
24) نهج البلاغه، خطبه 43.
25) فرقان/12 - 13.
26) معراج السعادة، ملاّ احمد نراقي، ص 534.
27) كتاب التّوابين، موفّق الدين مقدّسي، دارالكتب العلميّة، ص 285 - 286.
پندهای جاودانه
وصیت امیرالمومنین به امام حسن وامام حسین علیهم السلام
امیرالمومنین علیه السلام به فرزندانش فرمودند:شما را به ترس از خدا سفارش مي كنم به دنيا روي نياوريد، گرچه
به سراغ شما آيد، و بر آنچه از دنيا از دست مي دهيد اندوهناك مباشيد، حق را بگوييد، و براي پاداش الهي عمل
كنيد. دشمن ستمگر و ياور ستمديده باشيد. شما را،و تمام فرزندان و خاندانم را،و كساني را كه اين وصيت به آنها
مي رسد، به ترس از خدا، و نظم در امور زندگي، و ايجاد صلح و آشتي در ميانتان سفارش مي كنم، زيرا من از جد
شما پيامبر (ص) شنيدم كه مي گفت:(اصلاح دادن بين مردم از نماز و روزه يكسال برتر است.) أُوصِيكُمَا بِتَقْوَي اللَّهِ وَ
أَلَّا تَبْغِيَا الدُّنْيَا وَ إِنْ بَغَتْكُمَا وَ لَا تَأْسَفَا عَلَي شَيْءٍ مِنْهَا زُوِيَ عَنْكُمَا وَ قُولَا بِالْحَقِّ وَ اعْمَلَا لِلْأَجْرِ وَ كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ
لِلْمَظْلُومِ عَوْناً أُوصِيكُمَا وَ جَمِيعَ وَلَدِي وَ أَهْلِي وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي بِتَقْوَي اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِكُمْ وَ صَلَاحِ ذَاتِ بَيْنِكُمْ فَإِنِّي
سَمِعْتُ جَدَّكُمَا ( صلي الله عليه وآله ) يَقُولُ صَلَاحُ ذَاتِ الْبَيْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ
إِنْ ذُکِرَ الْخَیرُ کُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُوَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاهُ
در این که ائمه(علیهم السلام)مبدأ همه خیراتند
مبدأ ظهور و جبلت آل محمدصلی الله علیه وآله حقیقت اسم اللَّه است و ایشان مصادیق کلیه آنند و دیگر مردم یعنی انبیاء و صالحان و شهیدان و صدیقان و مؤمنان مصادیق جزئیه آنند. و در هر نفس از این سر آیه و نشانهای موجود است. ولی در محمد و آل وی علیهم السلام آیات کبرای حق موجود است. و او مبدأ همه خیرات در همه نفوس است و همه خیرات فروع همین اسمند. توحید و ولایت و ملکات حسنه و عبادتهای فعلی صور اسم اللَّه مکنون در نفوسند. بلکه همه نعمتهای دنیوی و برزخی و اخروی صور آن اسم مبارک در آن عوالمند، چنان که در روایادر پیدایش آفرینش محمد و آل طاهرین او علیهم السلام بیان شده که: نور آن حضرتصلی الله علیه وآله اولین نوری است که خداوند آفریده، آنگاه از اضافه نور او و نور اهل بیت او همه خلایق را آفرید، چنان که در «المعصومون» و نیز «و مختلف الملائکة» و «صفوة المرسلین» مطالب روایات این باب را آوردیم.
از جمله روایت ابوجعفر طوسی(1571) به اسنادش به فضل بن شاذان از داود بن فرقد روایت کرده که گفت: «به امام صادقعلیه السلام گفتم: شما در کتاب خدا نماز و زکات و حجّید.
فرمود: ای داود ما در کتاب خدا نماز و زکات و روزه و حج و شهر حرام و بلد حرام و کعبه و قبله و وجه اللَّه و آیات و بینات هستیم و دشمن ما در کتاب اللَّه و قرآن، فحشاء و منکر و بغی و شراب و قمار و انصاب و ازلام و اصنام و اوثان و جبت و طاغوت و میته و خون و گوشت خوک است. ای داود! خداوند ما را خلقتی گرامی کرد و ما را فضیلت و برتری داد و ما را امنا و حافظان و خزانه داران خود نمود. ما خزانه داران او بر آنچه در آسمانها و زمین است هستیم، و برای ما اضداد و دشمنانی قرار داد، ما را در قرآن اسم برد و بهترین و محبوبترین نامها را برای ما در قرآن گذاشت، ولی دشمنان ما را به طور کنایه ذکر کرد.
و اضداد و دشمنان ما را در کتاب خود نام برد و از اسما و ضربالمثلهایشان با مبغوضترین اسماء در پیش خود و مؤمنیننام برد.»
و از جمله روایت وی از فضل بن شاذان(1572) به اسنادش از امام صادقعلیه السلام است که فرمود: «ما اصل و ریشه همه خوبیها و فروع و شاخههای ما خوبیها هستند، و از خوبیها توحید و نماز و روزه و فرو بردن خشم و عفو از بدکار و دلسوزی نسبت به فقرا و مراعات همسایه و اقرار و اعتراف به فضل و اهل فضل است، و دشمنان ما ریشه همه شرورند و از شاخههای آن همه قبایح و فاحشههاست. ایشان دروغگو و خبرچین و بخیل و قطع کننده رحم و خورنده ربا و خورنده مال یتیم بدون حق و تجاوز از حدودی که خداوند دستور داده و اهل انجام کارهای زشت خواه ظاهر و خواه باطن از قبیل زنا و دزدی هستند، لذا هر بدی و دروغی که یاد شود مربوط به فروع دیگران است.»
در بصائر الدرجات(1573) از حفص مؤدب آمده است که گفت: «ابوعبداللَّه علیه السلام به ابی الخطاب نوشت: به من رسیده است که تو گمان میکنی که شراب مردی است و زنا مردی است و نماز مردی است، این طور نیست، ما ریشه همه خیرات هستیم و فروع و شاخههای این ریشه طاعت خداست و دشمن ما ریشه شرور و شاخههای آن معصیت خداست، آنگاه نوشت: چگونه اطاعت شود کسی که نمیداند و چگونه دانسته میشود کسی که اطاعت نمیشود.»
و دانستید که حقیقت اسم اللَّه سرّ آل محمدعلیهم السلام است و بعد از این ثابت شد که در هر نفسی آیه و مصداقی از آن موجود است، و همه خیرات صادره از مراتب اسم اللَّه است که او مبدأ آن است،
شرح زیارت جامعه کبیره - حسین همدانی درود آبادی
تجلی شب قدر
آیتالله میرباقری:
«شب قدری که يکي بيشتر نيست (که به حضرت زهرا (س) تفسیر شده)، هر سال در شب ۲۳ ماه مبارک رمضان تجلی ميکند و در تجلي آن شب قدر، روح و ملائک فرود میآيند و حقايقي که آن سال بايد محقق بشود، باذن امام در عالم جاری میشود.
شايد آن تنبُّهي که حضرت دادند و فرمودند: «إنّما سميّت فاطمة لأنّ الخلق فُطِموا عَن معرفتها»، براي همين است که ما به طمع خام نيفتيم و بدانيم که معرفت او مخصوص به کُمَّلين است؛ آنها هستند که بدون حجاب مي توانند به معرفت صديقه طاهره برسند. رزق ما معرفت ایشان از ورای حجاب است و همين معرفت من وراء حجاب، شب قدر ما است.
اگر سرعت ما در شب قدر به سمت خدا سريع مي شود «خيرُ من الف شهر» از اين جهت است که ما مي توانيم نور حضرت زهرا(س) را دريافت کنيم. ظهور هم چنين چيزي است. ظهور چيزي جز تجلّي حضرت زهرا(س) از وراء حجاب امام(عج) نيست.».
باور به رحمت و مهرورزي خداوند متعال
«و إِذا جاءَک الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیکمْ کتَبَ رَبُّکمْ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکمْ سُوءاً بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ »
هر گاه کسانی که به آیات ما ایمان دارند نزد تو آیند به آنها بگو: سلام بر شما، پروردگارتان رحمت را بر خود فرض کرده، هر کس از شما کار بدی از روی نادانی کند سپس توبه و اصلاح نماید او آمرزنده مهربان است.(سوره انعام، آیه 54)
توضيح و پیام ها
1-ایمان زائر پیامبر خدا، از شرایط دریافت لطف الهی است. و زیارت پیامبر، راه دریافت لطف خداست.
2-رابطۀ رهبر و مردم، بر پایۀ انس و محبّت است.
3-بهترین عبارت تحیت، «سلام علیکم» است. «سلام»، شعار اسلام است. بزرگ نیز به کوچک، سلام می کند.
4-مربّی و مبلّغ، باید با برخوردی محبّت آمیز با مردم، به آنان شخصیت دهد.
5-توبۀ مؤمن حتماً پذیرفته می شود، و عفو الهی همراه با رحمت است. تحقیر شدن مؤمنان را جبران کنید.
6-باور به مهرورزی و رحمت خدا تأثیر فراوانی در ایجاد امید در بندگان دارد،و سبب می شود تا بندگان همواره خود را چون کودکی در دامان مهر و محبت خداوند ببینند.
منبع: تفسیر نور، ج2، ص 469، نورالثقلین، ج 2، ص 78،