در همین نزدیکی
به حلقه در رحمتت دست انداختهام.
دلم به یاد تو زنده است.
مناجات تو دلم را نسیم عشق مینوازد.
برگرفته از دعای ابوحمزه ثمالی
اشاره به الهام معرفت از طرف حق و اتمام حجت
اَیْقظْتَنی لِما ذَرَأتَ فی سمائک وأرضک من بدایع خلقک، ونبَّهتَنی لشُکرکَ وذکرِک؛
و مرا بیدار و آگاه ساختی از اسرار آفرینش در آسمان و زمین از خلقت، و بیدارم کردی تا شکر تو گویم و یاد تو باشم.»
نیایش امام حسین ( علیه السلام ) در روز عرفه - ماشاءالله رهبران یزدی
درخواستهای والای روحی
«اللّهمّ اجعلنی اخشاک کانّی أراک وأسعدنی بتقواک و لا تشقنی بمعصیتک و…؛
خدایا چنان کن که فقط از تو بیم داشته باشم، آنچنان که گویا تو را میبینم و مرا با تقوایت با
سعادت کن و برای معصیت خودت مرا به شقاوت دچار مساز…»
هدایت از آن اوست
در این قسمت از دعای عرفه اشاره به الطاف الهی نسبت به خویش و هدایت الهی است که امام حسین علیه السلام میفرماید:
«ولُطفِک لی واِحسانِکَ اِلیَّ فی دولَةِ أئمّة الکفرِ الّذینَ نَقَضُوا عهدک وکذَّبوا رسلکلکنّک اخرجتنی رأفةً منک وتحنّناً علیَّ للّذی سبق لی من الهدی الّذی له یسَّرتنی و فیه انشأتَنی؛
خدایا، لطف و احسان تو به من در دولت طاغوت و کفر، آن کسانیکه نقض عهدبا تو کردهاند و تکذیب پیامبرانت نمودهاند، آنکه تو مرا به رأفت خود از آن دسته خارج ساختهای و چشم مرا بهسوی هدایت گشودی و راه هدایت را برایم آسان نمودی و مرا در هدایت پرورش دادی.
دو امری که مؤمن باید در یاری خداوند ملاحظه کند
بنده مؤمن باید دو امر را ملاحظه نموده و در هرحالی واقعاً نسبت به آندو ، معرفت و شناخت داشته و متذکّر باشد . امر اوّل :جلالت و عظمت شأن و رسالت نبویّه (صلی الله علیه وآله) که چنین وجود مبارکی که اشرف و اکمل همه ممکنات بوده و هر کمال که ممکن الوجود بتواند به اعلا درجه آن متّصف شود و در آن درجه کمال ; مَظهَر واجب الوجود شود ، در آن وجود مقدّس (صلی الله علیه وآله) ظاهر گردید ، و به همین سبب از همه موجودات به درگاه قرب الهی جلّ شأنه محبوبتر بودند. پس تشریف فرما شدن ایشان از آن مقام رفیع که اشرف بقعه های عرش باشد به این عالم دنیا ; در زمانی که به خاطر ظهور جهل و ضلالت و شقاوت و آثار آنها بدترین زمانها بوده ; واضح است که انس و حشر و نشر با اهل آن منتها درجه ابتلا و محنت است ، علاوه بر دردهای جسمی و روحی دیگر و انواع و اقسام ظلمها و اذیّتهائی که اشرار و کفّار نسبت به وجود مقدّسش (صلی الله علیه وآله) روا داشتند. پس بنده مؤمن ــ بعد از اینکه تصوّر می کند که چنین وجود مبارکی از جانب ذات مقدّس حضرت احدیت جلّ شأنه به این عالم تشریف فرما شده ، و چنین ابتلاء و محنت بزرگی را تحمّل کردند ، و غرضی نداشته جز هدایت و راهنمائی بندگان به آنچه خیر و نفع آنها است ، و خواسته است که این بر وجه کمال و دوام در همه مصالح زندگی دنیوی و اُخروی آنها باشد ، و مزد و پاداش این رسالت عظمی را جز محبّت در حقّ ذوی القربای خود طلب نفرموده . باید بنگرد که چگونه سزاوار است در ادای این حقّ مهمّ ــ که دوستی با اهل بیت معصومین(علیهم السلام)و ذراری منسوب به ایشان است ــ اهتمام نماید ؟
امر دوّم :هرگاه مولا و اربابی نسبت به بنده خود و یا پدری نسبت به فرزند خود نعمتهائی از بابلطف عنایت نماید که مورد غبطه دیگران واقع شود ، آن بنده و یا آن فرزند نه تنها آن نعمتها را در راه معصیت و نافرمانی مولای خود صرف نمی کند بلکه سعی خود رابه کار خواهد بست تا به گونه ای از آن بهره بردای نماید که رضایت و خشنودی مولا درآن باشد ، اگر چه صراحتا چیزی ازاو نخواسته باشد. پس بنابراین ; بنده مؤمن و با بصیرت باید تفکر کند که انواع و اقسام مراحم و الطاف جلیله و کامله و دائمه از جانب ولیّ و منعم حقیقی او حضرت احدیّت جلّ شأنه ، به یمن آن وجود مقدّس پیامبر و اهل بیت معصومینش (علیهم السلام)فراهم شده است که بزرگترین آنها نعمت وجود است ، و سرچشمه همه فیوضات دیگر است ، واگر وجود مبارک او و اهلبیتش (علیهم السلام)نبود ; این نعمت وجود از برای احدی نبود . و بعد از نعمت وجود ; کلیّه نعمتها و فیوضات دنیوی است که در هر لحظه نوعی از آن شامل حال همگان است . و مزید این نوع از لطف در حقّ مؤمن آن است که به او از این نعمتهای دنیوی آن مقدار عطا می شود که صلاح حال او باشد ، و امّا نعمتهائی که باعث فساد مؤمن شود ــ یعنی مانع رسیدنِ او به نعمتهای اُخروی می شود ــ از او منع می شود . و بعد از همه این نعمتها ; کلّیه اسبابی که برای سعادت و هدایت بنده مؤمن فراهم شده است ، تا بوسیله آن قابلیّت پیداکند و درجات عالیه رضوان الهی جلّ شأنه را تحصیل نماید; وبه درجات رفیعه بهشت راه پیدا کند ، و همه این نِعَم به برکت و یمن وجود مبارک حضرت رسول و اهلبیت طاهرینش (علیهم السلام) بوده ، هم از نظر ظاهری و هم از نظر باطنی ، هم برای اوّلین و هم برای آخرین . علاوه بر این ; بنده مؤمن باید متوجّه شود که به جهت انتساب به دین مبین آنحضرت (صلی الله علیه وآله) ; و بوسیله تمسّک جستن به ولایت و متابعت او و اهلبیتش (علیهم السلام)چه درجه رفیعی از عزّت در درگاه الهی جلّ شأنه پیدا می کند؟! و چه مقام منیعی در نظر انبیاء عظام (علیهم السلام) دارد؟! که از بس خداوند فضل و مقام آنها را برای ایشان در کتبشان بیان فرمود ، و منزلت و مکانشان را به آنها نشان داده ، که همچون ابراهیم خلیل آرزومند شده که از شیعیان آنها شود( [3] ) و چون موسای کلیمی (علیه السلام) از خداوند متعال تمنّا و مسئلت نموده که از امّت ایشان باشد ، و آرزوی دیدار ایشان را کرده است .( [4] ) و امّت انبیاءگذشته بعداز توسّل به وجود مبارک پیامبر واهلبیت اطهارش(علیهم السلام)خداوند عالم را به حقّ اصحاب و امّت ایشان قسم می دادند ، چنانچه این مطلب و امثال آن صریحاً در آیات و روایات زیادی وارد شده است .( [5] ) و اینان چه مقام بلند و قدر و منزلت نیکوئی در نظر ملائکه دارند که آنها از روی اشتیاق در حال خواب ایشان ; نظر به ارواحشان می کنند که چون ستارگان درخشانند ، و در حقّ آنها دعا می کنند؟ و همه این عزّتها و مقامات رفیع و والا بواسطه انتساب حقیقی آنان به وجود نبوی و اهلبیت اطهارشان (علیهم السلام) است . پس بعد از ملاحظه تمام این مراحم و الطاف جلیله و جمیله الهیّه که به یمن وجود مبارک آنحضرت (صلی الله علیه وآله) است ، بنده مؤمن عاقل تصوّر نماید که هر گاه بتواند به همین اسباب و وسائل دنیوی و اُخروی به هر کیفیّتی که امکان دارد با جان و مال و عزّت و اهل خود ; و در هر مورد و عنوانی که بداند و بفهمد موجب رضا و خشنودی حضرت احدیّت جلّ شأنه و نیز موجب خشنودی آن وجود مبارک و مقدّس (صلی الله علیه وآله)می شود باید در کسب آن کمال سعی و اهتمام را داشته باشد ، چه رسد به آنکه از او بر وجه تصریح طلب نمایند ، خصوصاً در چنین امری که مودّت به ذوی القربای آنحضرت (صلی الله علیه وآله)باشد . و روشن است که در این زمان از بقیّه ذوی القربای در تمام این عالم دنیا کسی جز وجود مبارک حضرت بقیّة الله فی الأرضین (علیه السلام)نیست که و جود مبارکش در حسن جمال و کمال الهی و تمامیّت اخلاق و محاسن مانند وجود مقدّس نبوی (صلی الله علیه وآله)و مظهر کامل او است ، و مظلومیّت آنحضرت هم در نهایت اضطرار می باشد . پس بنابراین ; هر قدر معرفت و شناخت مؤمن نسبت به جلالت مقام رسالت نبوی (صلی الله علیه وآله)بیشتر باشد ; درجه واقعی محبّت و اخلاص او ثابت تر و محکم تر است ، و هرچه محبّتاو با آنحضرت بیشتر باشد ; سعی او در اداء حقّ عظیم آنحضرت (صلی الله علیه وآله) ; با مودّت و محبّت به ذوی القربای ایشان ــ یعنی حضرت ولیّ الله فی الأرضین (علیه السلام) ــ کاملتر خواهد بود . و بعد از تمام این جهات مزبوره ، لازم به ذکر است که به مقتضای دلیل عقلی و نقلی بر هر انسانی لازم است که در مقابل احسان و نعمت ; شکر و سپاسگذاری کند ، و ترک شکر بی نهایت قبیح و مذموم می باشد ، و در فضل آن همین بس که می فرماید : ( لَئِنْ شَکَرْتُمْ لاََزیدَنَّکُمْ)( [6] ) که انسان هر قدر در مقام شکر ــ به گونه ای که سزاوار شأن بخشاینده نعمت است و در مقدور شخص نعمت داده شده باشد ــ کاملتر شود آثار برکات و فیوضات آن نعمت از نظر ظاهری و باطنی پایدارتر و کاملتر خواهد گردید . و بعد از اینکه جلالت شأن این نعمت عظمای الهی ــ یعنی وجود مقدّس نبوی (صلی الله علیه وآله) که از بزرگترین نعمتهای خداوند متعال است زیرا که منشاء و وسیله همه نِعَم ظاهری و باطنی و دنیوی و اُخروی او می باشد ــ واضح شد ; پس واجب ترین و مهمّ ترین چیز برای بندگان ; اداء شکر آن نعمت بزرگ الهی است ، البته به وجهی که خداوند متعال معیّن و مقرّر فرموده ; و آن مودّت نسبت به ذوی القربای آنحضرت (صلی الله علیه وآله)است . بدیهی است که هر امری که وسیله و سبب اثری باشد ; و آن امر هم دارای مراتبباشد ، پس بر حسب تکمیل مراتب ; اثر آن کاملتر خواهد شد . بنابراین ; بنده مؤمن در مقام نصرت الهی جلّ شأنه ; هرقدر نصرت و یاریش نسبت به وجود مبارک حضرت بقیّة الله (علیه السلام)کاملتر باشد ; اثرش که نصرت خداوند است در حقّ او کاملتر خواهد شد . و همچنین هر قدر در مقام تعظیم و تجلیل حضرت خاتم النبیّین (صلی الله علیه وآله)و حقّ عظیم ایشان ، و نیز ادای شکر الهی در باره نعمت ظاهری وجود مبارک ایشان ، مودّت مؤمن نسبت به ذوی القربای ایشان شدیدتر باشد ، پس اثر نور هدایت نبوی (صلی الله علیه وآله)هم که بوسیله وجود مبارک حضرت بقیّة الله (علیه السلام)است ــ که باید نسبت به این بنده افاضه شود ــ کاملتر و ظاهرتر خواهد شد .
پاورقی
[3] ــ بحارالانوار: ج1 ص151 حدیث131.
[4] ــ بحارالانوار: ج26 ص274 حدیث17.
[5] ــ رجوع شود به بحارالانوار: ج26 ص319 باب9.
[6] ــ سوره ابراهیم آیه 14
شیوه های یاری رساندن به مهدی قائم آل محمد ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) - محمد باقر فقیه ایمانی