زبان حال بندگان
«یا مولایَ انْتَ الَّذی مَنَنْتَ انْتَ الَّذی انْعَمْتَ (الی قوله علیهالسلام) وَان تَعْفُ عَنّی فَبِحِلْمِکَ وَجُودِکَ وَکَرَمِکَ».
به این بخش از این لحاظ توجه میکنیم که متضمن بیان بعض شؤون الوهیت و ربوبیت خداوند متعال و بعض حالات فقر و احتیاج بنده به او و عرض ذلّت، حقارت و ضراعت به درگاه خداوند قادرِ قاهرِ بینیاز و تذکار نعمتهای خدای ربالعالمینِ بینیاز، به این بنده محتاج است؛ تا حدّی که به او هرچه لازم بوده و لازم داشته عطا کرده و تا درجهای به او لیاقت داده که بتواند باذناللَّه تعالی در عالم تکوین، تصرف نماید و عامل مشیتاللَّه و ارادة اللَّه گردد و به شنواییِ الهی بشنود به بینایی حق ببیند و به گویاییِ خدا بگوید.
زبانش زبان حق، دستش دست حق، و چشمش چشم حق شود و مصداق این گردد:
«وما رَمَیْتَ اذْ رَمَیتَ ولکِنَّ اللَّه رَمی
در عین حالی که مخلوق است بدون ادعای کفرآمیز حلول و اتحاد، از او کارهای خدایی صادر شود.
در حدیث قدسی است که:
«ما یتقرب الی عبد بشیء احبّ الی ممّا افترضته علیه و انه لیتقرب الی بالنوافل حتی احبّه فاذا احببته کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به ولسانه الذی ینطق به ان دعانی اجبته و ان سألنی اعطیته».
«نزدیک نمیشود به من بنده من به چیزی که محبوبتر باشد به سوی من از آنچه بر او فرض و واجب کردهام. و همانا بنده من به سبب انجام نوافل، به من نزدیکی و تقرب حاصل میکند تا او را دوست بدارم. پس وقتی او را دوست داشتم من گوش او میشوم که به وسیله آن میشنود، و دیده او میشوم که به توسط او میبیند، و زبان او میشوم که به واسطه او سخن میگوید. اگر بخواند مرا اجابت میکنم او را و اگر از من سؤال کند به او عطا میکنم».
این همان مثل «حدید محماة» است که شاعر میگوید:
گوید آتش این به آهن تو منممن تو لیکن تو توئی و من منم
ذات ما باشد زیکدیگر جدافعل ما فعلی است واحد بیدوتا
چونکه خود را در اطاعت سوختیآتش قربم به دل افروختی
اکنون این بندهای دعا را که در آن تفضّلات و انعامات الهی را بر بندگان بر میشمارد به دقت بخوانید.
«یا مَولایَ انْتَ الَّذی مَنَنْتَ …؛ ای آقای من! تو آن کسی هستی که منّت فرمودی: یعنی خیر بسیار دادی.
- تو آن کسی هستی که نعمت دادی.
- تو آن کسی هستی که احسان کردی.
- تو آن کسی هستی که زیبا و جمیل آفریدی.
- تویی آنکه فضل و زیادتی دادی.
- تویی آنکه کامل کردی.
- تویی آنکه روزی دادی.
- تویی آنکه توفیق دادی.
- تویی آنکه عطا کردی.
- تویی آنکه بینیاز گردانیدی.
- تویی آنکه مال و سرمایه بخشیدی.
- تویی آنکه جاه و منزل دادی.
- تویی آنکه کفایت کردی.
- تویی آنکه هدایت فرمودی.
- تویی آنکه نگهداشتی.
- تویی آنکه پوشاندی.
- تویی آنکه آمرزیدی.
- تویی آنکه اقاله کردی و از گناه گذشتی.
- تویی آنکه قدرت دادی.
- تویی آنکه عزیز گردانیدی.
- تویی آنکه کمک و یاری فرمودی.
- تویی آنکه اعانت کردی.
- تویی آنکه تأیید کردی.
- تویی آنکه یاری کردی.
- تویی آنکه شفا دادی.
- تویی آنکه عافیت بخشیدی.
- تو آن کسی هستی که اکرام کردی و گرامی داشتی.
- مقدس و بلند مرتبهای تو، از برای توست حمد و سپاس دائم و شکر جاودان».
در این بندها- چنانکه میخوانیم- دعا کننده به این همه لطف، احسان و انعام خدا به بندگانش اعتراف مینماید و آنها را بر میشمارد و تفصیل میدهد که از آنها غافل نشود و خدا را در تمام این احوال که مشمول لطف، عنایت، رحمانیت و رحیمیّت اوست فراموش ننماید.
در هر یک از این بندها با یکی یا بیشتر از صفات و اسماءالحسنی تجدید شناسایی نموده، معرفت خود را تازه و نو میکند.
به طور فهرست- برای اینکه ابعاد گوناگون این دعا و جملههای آن معلوم شود- برخی از اسماءالحسنی را که بیشتر، از اسمایی است که از جهت صدورِ فعل خاصّی بر خدا اطلاق شده است یادآور میشویم و به این کیفیّت بیان میکنیم:
«اللَّه سبحانه و تعالی ذوالمن والانعام والاحسان وهوالجمیل المفضل، المکمل، الرزاق، الموفق المعطی والمغنی والمقنی والآوی والکافی والهادی العاصم، الستار، الغفار، المقیل، العزیز، المعین، المؤید، الناصر، الشافی المعافی، المکرم، المتعالی».
اطلاق این اسماء- که همه اسماءالحسنی است- بر خداوند متعال به ملاحظه صدور افعالی است که در این بندهای دعا به آنها اشاره شده است.
از سوی دیگر در این بخش، بندهایی را که مربوط به بنده واعتراف به سوء رفتار او در مقام عبودیت و اطاعت خدا و درخواست عفو و بخشش است میخوانیم و عرض میکنیم:
«ثُمّ انَا یا الهَی الْمُعتَرِفُ بِذُنُوبی فَاغفِرها لی انَا الَّذی اسَأتُ …».
«تو آنچنانی با آن اوصاف جمال و کمال و با آنهمه لطف و عنایت به بندگان. اما خدایا! منم که معترف به گناهانم میباشم پس مرا بیامرز»
- منم آنکه بد کردم، منم آنکه مرتکب خطا شدم.
- منم آنکه همت بر انجام معصیت گماشتم، منم آنکه به راه جهالت و نادانی رفتم.
- منم آنکه غفلت کردم، منم آنکه سهو نمودم.
- منم که به خود یا به غیر تو اعتماد کردم، منم آنکه به عمد، راه تو را ترک کردم.
- منم که وعده دادم، منم که خلف وعده کرده به آن عمل نکردم.
- منم که عهد خود را شکستم، منم که اقرار کردم.
- منم که اعتراف دارم به نعمت تو بر من و نزد من و با گناه به سوی تو باز میگردم. پس بیامرز گناهانم را ای کسی که گناه بندگان به او زیان نرساند و بینیاز از طاعت ایشان است و هم اوست که هرکس را که عمل صالحی کند، او به کمک و رحمتش توفیق بر آن عمل داده است.
«فَلَکَ الْحَمْد الهی وَسیِّدی»
«از برای توست حمد و سپاس، خدای من و آقای من!».
از این جملهها پس از آنکه خدا را به اوصاف و اسماء حسنایش به وسیله جملههای مربوط به معرفة اللَّه شناختیم خود را میشناسیم و موضع و موقعیت خود را در برابر خدا و این همه نعمتها زیرنظر قرار میدهیم این خودشناسی اگر برای انسان خداشناس حاصل شود، اساس کمال، سیر و ترقی به سوی ملکوت اعلی و قرب باریتعالی است.
در این سیر آگاهانه انسان متوجه است که همه توفیقات و خیرات، همه نعمتها و هرچه دارد همه از اوست و باید از او مدد بخواهد و او را بپرستد غیر از او همه به او محتاج و نیازمندند و او ستّارالعیوب و غفّارالذنوب است.
ای مرهم سینهها به صد غمخواریاز ما همه ذلّت و زتو غفّاری
رسوای دو عالم به یقین خواهم بودگرپرده لطفت نکند ستّاری
در دنبال این اعترافات باز به برخورد عاصیانه عبد با اوامر و نواهی خدا ابراز، اعتراف و اقرار میشود و در واقع با این اقرار از آن سوء برخورد به درگاه خدا عذرخواه میشویم:
«الهی امَرتَنی فَعَصَیْتُکَ وَنَهَیْتَنی فَارْتَکبتُ نَهیَکَ فَاصْبحْتُ لاذابَرائة لی فَاعْتَذرُ …».
«خدای من! تو امر کردی به من پس من (به جای اطاعت) تو را معصیت کردم و مرا (ازکارهای زشت) نهی کردی، من نهی تو را مرتکب شدم.
پس صبح کردم در حالی که نه صاحب برائتی است از برای من تا اعتذار بجویم و نه صاحب قوّه و نیرویم تا با آن نصرت جویم. پس به چه چیز (و با چه رویی) به تو توجه کنم و و تو را قبله دعای خود قرار دهم.
آیا به گوش و چشم یا به زبان یا به دستم یا به پایم؟ آیا همه اینها نعمتهای تو نیست که نزد من است و به همه تو را معصیت کردهام.
ای آقای من! از برای تو حجت و راه است بر من (که من محکومم و هیچ حجت و عذری ندارم».
«یا مَنْ سَتَرنی مِنَ الاباء وَالامُّهاتِ انْ یَزجُرُونی …».
«ای کسی که مرا پنهان کردی از پدران و مادران (وعیب مرا از آنها پوشاندی) تا مرا نرنجانند و آزار ندهند. و از خویشان و عشایر و برادران تا این که سرزنش ننمایند. و از زورمندان و سلاطین تا اینکه مرا عقاب ننمایند. و اگر مطلع میشدند ای آقای من! برآنچه تو اطلاعداری از من، مرا مهلت نمیدادند و ترک میکردند و از من میبریدند».
سپس عرض خضوع، ذلّت و مسکنت به درگاه الهی مینماید و به علم یقینی خود بر اینکه خدا از او از کارهای بزرگ سؤال مینماید، تأکید میکند که شاید در آن اشاره به این باشد که غیر عظائم و امور بزرگ، مورد سؤال قرار نمیگیرد. یا اگر مورد سؤال قرار بگیرد سختگیری در حساب و گرفتن جواب سؤال نمیشود.
یا اینکه سؤال از کل آنها و از همه کس حتمی نیست و از بعض آنها یا بعض اشخاص عفو میشود. به خلاف امور بزرگ که اگر بدون توبه و تدارک بمیرد از او سؤال میشود.
و در این بندها عدل الهی را متذکر میشود که به هر صورت با بنده معامله کند جای سؤال و ایرادی نیست؛ اگر او را عذب کند به گناهان اوست و اگر عفو فرماید به حلم، جود و کرم خود با او رفتار کرده است که او حاکم عادلی است که ستم نمیکند. و اگر به عدل با بنده گنهکار عمل کند موجب هلاکت او میشود لذا دعا میکنیم:
«ربنا عاملنا بفضلک ولا تعاملنا بعدلک»
و در مقام جلب عنایات و تفضل او به خودمان میگوییم:
«یا کریم یا قدیم الاحسان و یا غفار و یا جواد»
و به اسم العادل در هنگام دعا بر ظالم پناه میبریم.
نیایش در عرفات - آیت الله شیخ لطف اللّه صافی گلپایگانی
روز عرفه از نگاه امام خمینی ره
روز نهم ذی الحجه که حاجیان از ظهر تا غروب را در صحرای عرفات به عنوان یکی از اعمال حج تمتع وقوف می کنند و به راز و نیاز با خداوند متعال می پردازند . شرافت دیگر این روز ، به دلیل ورود دعای بلند و عرفانی سالار شهیدان ، حضرت حسین بن علی علیه السلام ، است که در عرفات و در کنار جبل الرحمه قرائت فرمود . این دعا دارای چنان مضامین بلند عرفانی است که در کمتر دعایی یافت می شود .
این دعا اکثر چیزهایی است که اکثر بینندگان از آن استفاده می کنند ، لکن در بین آن یک چیزهای دیگری هست که استفاده از او مشکل است حتی برای عرفان بزرگ (ایکون لغیرک الظهور) حتی اینکه (ما لیس لک ) این تعبیر غیر از این است که (هو المظهر) (( (ایکون لغیرک الظهور ما لیس لک ) )) یعنی ظهور همه از توست ، ظهور توست ، (( (متی غلبت حتی تحتاج الی دلیل ))) چه وقت غائب بوده ای ؟ هیچ وقت غائب نبودی ، از تو باید استدلال به دیگران بشود ، و نه از دیگران استدلال به تو و هکذا . این از نعمت های بزرگی است که برای بندگان خدا آمده است و هر کس به اندازه خودش از او استفاده می کند .
صحیفه نور جلد 18 ، (ص ) 105
ما باید مردم را با توحید آشنا کنیم ، علمای اعلام باید مردم را با توحید آشنا کنند ، با معارف الهی آشنا کنند ، الغیرک الظهور ما لیس لک - دعای عرفه حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه - متی غلبت حتی تحتاج الی ) چه قرآن هم همین است ، هر کدام یک زبانی دارد ، قرآن نازل شده تا این جا رسیده است و ادعیه ائمه ما علیهم السلام به حسب تعبیر بعض مشایخ (قرآن صاعقه ) است و هر چه مسائل بخواهید ، در ادعیه هست .
صحیفه نور جلد 19 ، ص 211
شما در مناجات حضرت ، در دعای عرفه حضرت سیدالشهدا ملاحظه می کنید که چه مسائلی در آن هست و ما ازش غافل هستیم .
صحیفه نور جلد 20 ص 189
ادعیه ائمه کتاب صاعد است ، همان قرآن است رو به بالامی رود جواب اوست تقریبا . کسی بخواهد بفهمد که مقامات ائمه چی است ، باید رجوع کند به آثار آنها ، آثار آنها ادعیه آنهاست ، ، مهمش ادعیه آنهاست و خطابه هایی که می خواندند ، مثل مناجات شعبانیه ، مثل نهج البلاغه ، مثل دعای یوم العرفه و اینهایی که انسان نمی داند که چه بگوید درباره آنها .
صحیفه نور جلد 2 ، ص 175
ایام در نگاه امام - مرکز مطالعات و تحقیقات سپاه
نیایش در عرفات؛بخش سوم
بصیرت در دین
«اللهمَّ اجْعَلْنی اخشاکَ کَانّی اراکَ وَاسْعِدنی بِتَقْویکَ وَلا تُسْقِنی بِمَعْصِیَتِکَ وَ (الی قوله علیه السلام) اجعَل لی یا الهی الدَّرَجةَ الْعُلیا فِی الآخِرةِ وَالاولی».
دعا و خواندن خدا به اسماء و صفات جمال و جلال، یکی از ارکان عبودیت و بندگی و توجه به کمال و یکی از وسایل مهم ترقی و سیر معنوی و سفر به عالم ملکوت و لاهوت است. و فاصلهای بین خواندن بنده و پاسخ خدا نیست، ولی بنده باید خود را برای گرفتن جواب، آماده نماید و بداند که در چه مشهد عظیم و مقام اعلایی قرار میگیرد و با گوش دل جواب خدا را بشنود و اگر از حال خود احساس کرد که جواب نگرفته است باید به اصلاح حال معنوی و اخلاقی خود بپردازد و موانع صدور جواب یا شنیدن جواب را رفع نماید.
در مورد حاجات مادی و دنیوی گاه- چنانکه از احادیث شریفهاستفاده میشود- سرعت اجابت، علامت استدراج و خذلان و تأخیر در اجابت و دادن حاجت، برای حضور بیشتر بنده درمشهد دعاست که از اعظم مشاهد است.
در کتاب عدّة الداعی از جابر انصاری روایت کرده است که:
«قال النبی صلّی اللَّه علیه و آله: ان العبد لیدعو اللَّه و هو یحبّه فیقول لجبرئیل: اقض لعبدی هذا حاجته و اخرها فانی احب ان لا ازال اسمع صوته، و ان العبد لیدعواللَّه عز وجل و هو یبغضه فیقول: یا جبرئیل اقض لعبدی هذا حاجته و عجلها فانی اکره ان اسمع صوته»
یعنی: «رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: بندهای خدا را میخواند و آن بنده دوست میدارد خدا را یا او را خدا دوست میدارد، خدا به جبرئیل میفرماید: حاجت بندهام را برآور و آن را به تأخیر انداز؛ زیرا من میخواهم همواره صدای او را بشنوم. و بندهای خدای عزّوجل را میخواند و او را دشمن میدارد پس خدا به جبرئیل میفرماید: حاجت این بندهام را با تعجیل برآور؛ زیرا کراهت دارم صدایش را بشنوم».
چنانکه میدانیم دعا گاه متضمن درخواست و تقاضای حاجتی از مثلًا بیمار و مریض «یا شافی» و «یا سلام»میگوید.
فقیر «یا غنی» و جاهل «یا علیم» میگوید.
گناهکار «یا غفار» و «یا تواب» و «یا ستّار» میگوید.
در اینجا هم اگر چه حاجت بر زبان آورده نمیشود ولی معلوم است که بیماری که «یا شافی» میگوید، یا گمراهی که خدا را به اسم «یا هادی» میخواند حاجتشان شفا و هدایت است.
نیایش در عرفات - آیت الله شیخ لطف اللّه صافی گلپایگانی
نیایش در عرفات
نعمتهای الهی
«اللهمَّ انّی أرغَبُ إلَیکَ وَاشْهَدُ بالرُّبوبیَّة لَکَ مقراً بانک رَبّی وَالَیکَ مردّی (الی قوله) وصلّی اللَّه علیه خیرته محمد خاتمالنّبیین وآله الطّیبین الطّاهرین الُمخلصین وَسَلَّم».
این بخش- که بخش بزرگ از دعاست- متضمن معانی بزرگ توحیدی، تربیتی و اخلاقی است که باید در آن دقّت بسیار کرد. در عین حال به مسائل مهمی از علوم متعدد مثل تشریح، معرفة الاعضاء، فوائد الاعضاء، زیستشناسی، روانشناسی، جنینشناسی و غیرها نیز اشاره دارد.
این بخش در ابتدا عرض ابتهال و تضرع و زاری به درگاه حضرت باریتعالی و شهادت به ربوبیّت از برای اوست که همه مخلوقات را بر حسب حکمت و اقتضای ذوات آنها زیرپوشش قرار داده است. و تربیت اوست که ناقص را کامل و کامل را کاملتر مینماید. و پس از اقرار به معاد و اینکه بازگشت به سوی اوست، نعمتهای خدا را در پیدایش خود بر میشمارد و عنایات و تربیتهای مرحله به مرحله او را- که ما را در عوالم مختلف سیر میدهد تا به عالم دنیا میرساند- متذکر میگردد.
پس از طی این مراحل نیز این تربیتها و عنایات الهی است که دستگیر او میشود. روزی و غذای او را از شیر مادر مقرر میسازد و این همه مهر و محبت را برای او قرار میدهد و او را در این حال که کودک گهوارهای است از انواع خطرات حفظ مینماید تا زبانش به سخن باز میشود و رشد و نمو مینماید تا آن زمان که آفرینش او کامل میگردد، معرفت را به او الهام میفرماید.
و از اینجا با تربیتهای روحی و عقلانی، عقل و روح او بیش از پیش مدارج کمال و ترقی را میپیماید به عجایب حکمت خدا در عالم آگاه میشود و به آسمان و زمین و این همه مخلوقات کوچک و بزرگ زمین و آسمان و برّ و بحر با دیده بصیرت و عبرت مینگرد و به شکر خدا و یاد او متنبّه و ملتفت میشود. خدا به او میفهماند و او را متنبّه میسازد که باید شکر این همه نعمتها را بجا آورد و او را یاد نماید و به عظمت و بزرگی و تنزه از صفات نقص بستاید.
در این بخش از دعا از نعمت رسالتهای انبیا و نعمت درک و فهم دعوت آنها و عمل به آنچه موجب رضای اوست سخن به میان آمده است. و به نعمت انواع معاش و اموری که معیشت و زندگی به آن تقوّم دارد از غذا و لباس و غیره اشاره شده است. و ضمن اشاره به جهل و جرأت بشر بر خدا، خدا را میستاید که با این حال این انسان جری و جسور را دلالت مینماید به کارهایی که او را به خدا نزدیک نماید و توفیق به اعمالی عطا میکند که او را در نزد او وجیه و آبرومند سازد تا حدی که اگر همین بنده گستاخ دعا کند و بخواند او را، به او پاسخ میدهد و اگر از او سؤال و درخواست بنماید به او عطا میفرماید و خدایی که به همه، حق نعمت دارد و همه بر سر خوان نعمتهای غیرقابل احصای او نشستهاند.
و به اطاعت هیچیک از بندگانش نیاز ندارد او کمال مطلق و بینیاز مطلق استاطاعت بندگان از او که به هدایت و توفیق اوست وسیله کمال آنها و تشبّه به اخلاق کامله خداوند متعال است.
مع ذلک از اطاعت بندگان شکر مینماید و چون بندگان شکر او را بجا آورند نعمت را بر آنها زیاد میگرداند. همه اینها برای این است که نعمتها را بر بندگان زیاد گرداند و احسان و انعام خود را بر بنده اتمام فرماید و هم عجز و ناتوانی بشر را در درگاه کبریایی جلت الائه و عظمت نعمائه که اسماء و نامهایش مقدس و نعمتهایش عظیم است بیان میفرماید که کدام از نعمتهای او را میتوان از لحاظ عدد شماره و احصا کرد و به شکر کدامیک از انواع عطاهای او میتواند قیام و اقدام نماید.
و حال آنکه این نعمتها و عطاها بیشتر از آن است که شمارهکنندگان و حسابداران بتوانند احصا کنند یا اینکه علم حفظ کنندگان بتواند آنها را حفظ نماید و بر آنها محیط گردد. علاوه بر اینها آنچه را از من صرف کردی و برگرداندی از ضررها و سختیها بیشتراست از آنچه برای من از عافیت، راحتی و آسایش ظاهر است.
سپس به تمام وجود عجز و ناتوانی خود را از ادای شکر نعمتها بیان مینماید و شهادت میدهد به حقیقت ایمان، یقین و توحید خالص و باطن نهان ضمیر خود و به تمام اجزا و اعضای بدن خود و علایق گذرگاههای نور چشم و چینهای صفحه پیشانی و رخنههای گذرگاه نفس و پارههای نرمه گوش و مجراهای رسیدن آواز به گوش به الفاظی که بر زبان و لبهایش جاری میشود به گوش، دهان، دندان، سر، مو، عصب، رگ استخوان و … وبه تمام حرکات رکوعی و سجودی و به حال سکون و خواب و بیداری که اگر در طول اعصار و دور احقاب، هفتادها سال عمر کنم و کوشش و تلاش کنم که شکر یکی از نعمتهای تو را بجا آورم نخواهم توانست مگر به منّت تو و عنایت تو که خود بر من شکر جدید و جاودانی را واجب مینماید و ثنا و ستایش تازهای را لازم میکند.
نه من تنها که اگر تمام شمارهکنندگان بخواهند احصای نعمتهای تو را از گذشته، حال و آینده بنمایند از آن عاجزند، مگر نه این است که تو ای خدا در کتاب ناطق وحی صادق خودت فرمودهای:
«وَانْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّه لا تُحْصُوها»
که واضح است مخاطب به این خطاب الهی نه فقط ابناء بشر از حکما، فلاسفه و علمای هر علم و فن و دانشمندان جهانشناس و خواص و همه عوام است، بلکه شخص رسول اکرم- صلّیاللَّه علیه وآله وسلّم- و امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا و سایر ائمه معصومین- علیهمالسلام- نیز در این خطاب واردند و از آن خارج نیستند، بلکه این ذوات مقدسه بیشتر از همه نامبردگان به عجز خود در برابر احصا و تعداد نِعَم الهی، معترف و آگاهند. و همین، جهت امتیاز و برتر بودن آن بزرگواران از همه اصناف و افراد است.
آنها بیشتر از آنچه همه خود را به خدا محتاج و در درگاه او فقیر میبینند، خود را فقیر و نیازمند مییابند که این درک فقر به او از اعظم مقامات انسان است. هرکس درکش بیشتر باشد به او نزدیکتر و حضورش زیادتر است.البته این نکته نیز قابلتوجه است که چنان نیست که فقر آنها با دیگران علیالسواء باشد با این تفاوت که درک دیگران از فقرشان مانند آنها عمیق و وسیع نیست، بلکه در واقع فقر آنها به خدای متعال از دیگران بیشتر است چون هر موجودی و هر کسی به اندازه استعداد و صلاحیت خود به خدا فقیر و محتاج است؛ یعنی میتواند از الطاف و عنایات حق بهرهمند شود که:
گر بریزی بحر را در کوزهایچند گنجد قسمت یکروزهای
ظرفیت و گنجایش افراد مختلف است؛ یک جنبده است که نیاز به یک قطره آب دارد، یکی هم هست که یک کوزه آب هم او را سیراب نمیکند. هر قدر تشنگی بیشتر باشد احتیاجبه آب زیادتراست.
آب کم جو تشنگیآور به دستتا بجوشد آبت از بالا و پست
بر این حساب است که نبات از جماد احتیاج بیشتر دارد و حیوان از نبات محتاجتر است؛ چون استعداد او بیشتر است و انسان از حیوان برتر است و دعوت انبیا و ائمه- علیهمالسلام- از اشخاص و افراد بر این حساب بوده است که در حدیث است:
«انّا معاشر الأنبیا، أمرنا أن نکَلّم النّاس عَلی قَدرِ عُقُولِهِم»
با همه، همه مطالب را نمیفرمودند و همانطور که به ما دستور دادهاند خودشان نیز همانگونه عمل میفرمودند. به ما دستور دادهاند که:
«حدثوا الناس بما یفهمون ولا تحدثوهم بما لایفهمون اتریدون ان یکذب اللَّه و رسوله».
باری در پایان این بخش که ما اندکی از مطالب بسیار بلند و انسانساز آن را حتی به قدری که خود میفهمیم نگفتیم و باید گفت که ما همچنان در اول بیان و درآغاز سخن ماندهایم و نمیدانیم از کجا شروع و در کجا به پایان برسانیم، امام- علیهالسلام- زبان به حمد الهی میگشاید و خدا را به صفات سلبیّه و منزّه از شریک و فرزند و صاحب اختیار و مداخلهگر در کار داشتن یاد کرده به قرآن مجید و استدلال خداوند که میفرماید:
«لَوْ کانَ فیهما الِهَةٌ الّا اللَّه لَفَسَدتا»
بعد از اینکه حضرت استشهاد به آیه فوق مینمایند، سپس به بعضی از صفات ثبوتیه اشاره کرده و این بخش را با حمد خدا و صلوات بر محمد و آل طاهرین صلوات اللَّه علیهم اجمعین ختم میفرماید اللهمَّ عظم اجورنا بمصابنا بسیدنا ابی الاحرار و سیدالشهداء علیهالصلاة والسلام.
نیایش در عرفات - آیت الله شیخ لطف اللّه صافی گلپایگانی
برنامه های جاویدان
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
إنَّ الله لَمْ یَبْعَثْ نَبیّاً إِلاَّ بِصِدقِ الْحَدِیْثِ وَ أَداءِ الأَ مانَةِ(1)
خداوند به تمام پیامبران دستور داد که مردم جهان را به راستگویی و ادای امانت دعوت کنند.
شرح کوتاه
یک جامعه سالم متکی به سرمایه های مختلفی است که از همه مهم تر، سرمایه اطمینان و اعتماد عمومی است:
اعتماد بر گفتار، اعتماد بر عمل، و بزرگترین دشمن این سرمایه نفیس دروغ و خیانت است.
در جوامعی که دروغ و خیانت رواج می یابد همه از هم می ترسند، همه احساس تنهایی می کنند، همه باید تمام سنگینی بار زندگی را به تنهایی تحمل نمایند و این همان اجتماع تنهایان است.
به همین دلیل دعوت به راستگویی و امانت جزء برنامه همه پیامبران الهی بوده است.
1. نقل از کتاب سفینة البحار.
یکصد و پنجاه درس زندگی - آیت الله ناصرمکارم شیرازی