سنت الهی در امتحان امتها
خداوند متعال میفرماید: «الم * أَحَسِبَ النّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنّا وَهُمْ لَایُفْتَنُونَ * وَلَقَدْ فَتَنّا الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ»؛ «الم آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: «ایمان آوردیم»، به حال خود رها میشوند و آزمایش نخواهند شد؟! ما کسانی را که پیش از آنان بودند آزمودیم (و اینها را نیز امتحان میکنیم)؛ باید علم خدا درباره کسانی که راست میگویند و کسانی که دروغ میگویند تحقق یابد»!
خداوند متعال با در میان قرار دادن محور حقّ که همان امام معصوم است افراد را امتحان مینماید؛ همان گونه که شیطان را با حضرت آدمعلیه السلام و امت اسلام را با معرفی حضرت علیعلیه السلام به خلافت و امامت امتحان نمود.
خداوند متعال میفرماید: «قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلَی أَن یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذَاباً مِن فَوْقِکُمْ أَوْ مِن تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعاً وَیُذِیقَ بَعْضَکُم بَأْسَ بَعْضٍ»؛ «بگو: او قادر است که از بالا یا از زیر پای شما، عذابی بر شما بفرستد؛ یا بصورت دستههای پراکنده شما را با هم بیامیزد؛ و طعم جنگ (و اختلاف) را به هر یک از شما بوسیله دیگری بچشاند».
اینک به نمونههایی از این گونه امتحانات اشاره میکنیم؛
1 - امتحان ملائکه و شیطان با خلقت حضرت آدمعلیه السلام
خداوند متعال درباره حضرت آدمعلیه السلام و شیطان و ملائکه میفرماید: «وَإِذْ قُلْنا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّآ إِبْلِیسَ أَبَی وَاسْتَکْبَرَ وَکانَ مِنَ الْکافِرِینَ»؛ «(یاد کن) هنگامی را که به فرشتگان گفتیم: «برای آدم سجده و خضوع کنید!» همگی سجده کردند؛ جز ابلیس که سر باز زد، و تکبر ورزید، (و به خاطر نافرمانی و تکبرش) از کافران شد».
قبل از خلقت حضرت آدمعلیه السلام هم نیز ملائکه امتحان شده بودند آنجا که خداوند متعال میفرماید: « وَإِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قالُوا أَتَجْعَلُ فِیها مَن یُفْسِدُ فِیها وَیَسْفِکُ الدِّمآءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لَا تَعْلَمُونَ»؛«(به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روی زمین، جانشینی [= نمایندهای ]قرار خواهم داد.» فرشتگان گفتند: «پروردگارا!» آیا کسی را در آن قرار میدهی که فساد و خونریزی کند؟! (زیرا موجودات زمینی دیگر، که قبل از این آدم وجود داشتند نیز، به فساد و خونریزی آلوده شدند. اگر هدف از آفرینش این انسان، عبادت است،) ما تسبیح و حمد تو را بجا میآوریم، و تو را تقدیس میکنیم.» پروردگار فرمود: من حقایقی را میدانم که شما نمیدانید».
و از آنجا که شیطان در امتحان خود با تسلیم نسبت به امام به حقّ رفوزه شد لذا خداوند متعال مؤمنان را به تسلیم در برابر دستورات خود دعوت کرده و از پیروی شیطان در این زمینه نهی کرده است آن جا که میفرماید: «یأَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَآفَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطنِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ»؛«ای کسانی که ایمان آوردهاید همگی در صلح و آشتی درآیید! و از گامهای شیطان، پیروی نکنید؛ که او دشمن آشکار شماست».
2 - امتحان امُت اسلامی در وحدت بر مسأله امامت
خداوند متعال این امت را بعد از وفات پیامبرش بر مسأله امامت به حقّ، امتحان کرده است؛ آنجا که میفرماید: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَلَا تَفَرَّقُوا»؛ «و همگی به ریسمان خدا [= قرآن و اسلام، و هرگونه وسیله وحدت ، چنگ زنید، و پراکنده نشوید!»
و نیز از آیهای دیگر استفاده میشود که وصیت پیامبر اسلامصلی الله علیه وآله همانند وصیت دیگر انبیاء عدم تفرقه و اتحاد بر محور حقّ و حقیقت است.
خداوند متعال میفرماید: «شَرَعَ لَکُم مِنَ الدِّینِ ما وَصَّی بِهِ نُوحاً وَالَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَما وَصَّیْنا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَی وَعِیسَی أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا»؛ «آیینی را برای شما تشریع کرد که به نوح توصیه کرده بود؛ و آنچه را بر تو وحی فرستادیم و به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش کردیم این بود که: دین را برپا دارید و در آن تفرقه ایجاد نکنید».
و نیز میفرماید: «وَلَا تَکُونُوا کالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جَآءَهُمُ الْبَیِّناتُ»؛«و مانند کسانی نباشید که پراکنده شدند و اختلاف کردند؛ (آن هم) پس از آنکه نشانههای روشن (پروردگار) به آنان رسید!».
مسلم نقل کرده که پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «سألت ربّی ثلاثاً فاعطانی اثنتین و منعنی واحدة؛ سألته ان لایهلک امّتی بالسنة فاعطانیها، و سألته ان لایهلک امتی بالغرق فاعطانیها، و سألته ان لایجعل بأسهم بینهم فمنعنیها»؛ «از پروردگارم سه چیز درخواست کردم، دوتای آن را به من عطا نمود و مرا از یکی از آنها منع کرد؛ از او درخواست کردم که امّتم را با قحطی هلاک نگرداند، پذیرفت. و نیز درخواست نمودم که با غرق امّتم را هلاک نکند، پذیرفت.ولی خواستم که بینشان نزاع نباشد، آن را نپذیرفت».
اولین کسی که بر مسأله امامت در امت اسلامی امتحان شد و رفوزه بیرون آمد نعمان بن حارث فهری بود؛ او هنگامی که شنید پیامبراکرمصلی الله علیه وآله حضرت علیعلیه السلام را به خلافت و جانشینی خود منصوب کرده، آمد و به حضرت رسولصلی الله علیه وآله عرض کرد: ایمحمّد! ما را از جانب خداوند امر کردی تا شهادت به وحدانیّت خداوند دهیم و اینکه تو رسول خدایی،ما هم قبول کردیم، و امر نمودی تا پنج نوبت نماز بخوانیم آن را نیز از تو پذیرفتیم، و ما را به زکات و روزه ماه رمضان و حج امر نمودی آن را نیز قبول کردیم، به این رازی نشدی تا آنکه بازوان پسرعمویت را بالا برده و او را برما برتری دادی و گفتی: «هرکس که من مولای اویم این علیّ نیز مولای اوست»، آیا این مطلبی بود که از جانب خود گفتی یا از جانب خدای عزوجل؟
پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: قسم به کسی که جز او خدایی نیست، همانا این مطلب از جانب خداوند بوده است.
در این هنگام حارث بن نعمان به پیامبرصلی الله علیه وآله پشت کرده و به سوی راحله خود حرکت کرد و میگفت: بار خدایا! اگر آنچه محمّد میگوید حقّ است بر من سنگی از آسمان ببار یا عذابی دردناک بر من بفرست. او به شترش نرسیده بود که سنگی از آسمان فرستاد که بر سر او خورده و از پشت او بیرون آمد و به این طریق کشته شد. در این هنگام بود که خداوند عزوجل این آیه را نازل فرمود: «سَأَلَ سَآئِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ لِلْکافِرِینَ لَیْسَ لَهُ دَافِعٌ»؛ «تقاضاکنندهای تقاضای عذابی کرد که واقع شد! این عذاب مخصوص کافران است، و هیچ کس نمیتواند آن را دفع کند»،
اتحاد ملی و انسجام اسلامی در پرتو آموزه های غدیر - علی اصغر رضوانی
پیامبر در مرز غدیر خم
«یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک فان لم تفعل فما بلّغت رسالته والله یعصمک من الناس»
مدلول آیه چیست؟
خداوند میفرماید: پیامبر برسان به مسلمانان و به همه، آنچه را که به تو نازل شده است و دستور اجرای آن را داری و هنوز به آن عمل نکردهای و اگر این دستور را ابلاغ نکنی رسالت خود را مهمل گذاشتهای و به آن عمل نکردهای.
پیامبر ده سال در مکه و سیزده سال در مدینه هر چه از اوامر و دستورهای مسلمانی به او رسیده بود همه را به موقع و بلافاصله انجام میداد، روزی که آیة شریفة «وانذر عشیرتک الاقربین نازل شد و مأمور به ابلاغ آن شد، تمام مردم سرزمین عربستان یک پارچه بتپرست بودند و قریش مکه سروری همه را یدک میکشیدند و پیامبر هیچ یار و مددکاری غیر از خدا نداشت بدون واهمة از کسی از همه خویشاوندان نزدیک خود که حداقل چهل نفر بودند، و همه از سران قریش و هر کدام خود را ستون قدرت و حکومت و تجارت منطقة عربستان میدانستند و اگر امروز پس از چهارده قرن درست قدرت و توان این سران قریش را در آن موقعیت در نظر بیاوریم(مو بر بدن هر کس هر چه توان داشته باشد راست میشود) پیامبر همه را در خانة خود که آنجا هیچ مددکار و پشتیبانی نداشت دعوت کرد و امر خدا را بدون واهمه ابلاغ فرمود؛ اما امروز در سفر حجةالوداع با این جمعیت انبوه مسلمانان و هواخواهان برای ابلاغ حکم خداوندبیم دارد که از جانب خداوند به او اخطار میشود که برسان آنچه را به آن مأمور شدهای و اگر نرسانی کاری انجام ندادهای.
اگر خودخواهی و سهل انگاری و دنیامداری را از ذهن بزداییم و عادات تقلیدی و تعصبهای ناروا را کنار بگذاریم و ماهیت امر و کنه معنی آیه حکم «بلغ» و اگر نرسانی رسالتی انجام نداده ای را در آینه دل مشاهده و دقت کنیم توجه پیدا میکنیم که رسول اکرم چه چیزهایی را از سیمای بعض همراهان چه آنها که همین سالهای اخیر تسلیم اسلام و مسلمانی شدهاند چه آنها که سابقهای در اسلام دارند و اینک که پیغمبر صلی الله علیه و آله خبر رحلت خود را قریبا به آنها اعلام کرده است و اینها هر کدام برای خود سهمی از حکومت اسلام که تبلور قدرت و عظمت آن در همین حجةالوداع ظاهرو آشکار شده است، و بسیار بسیار طمع انگیز و هوای نفس پسند است، آتش خودخواهی و سروری و پیشوایی را در درون آنها شعله ور ساخته است و از چهرة آنها درون آنها را میتوان شناخت آنهم روان شناسی چون پیمبر مکرم؛ دقت در این برهه از تاریخ این حقیقت را بر هر متفکر حقیقت جو آشکار میکند که، امر امر مهمی است.
پیامبر وضعیت روحی و شیوة رفتاری آنان را در مواضع مختلف شناخته است دیده است که برخورد بعض صحابه نسبت به علی علیه السلام چگونه است، موضوع نزول آیة برائت و مأموریت علی علیه السلام از جانب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و گرفتن آن را به امر پروردگار و خواندن آن را در روز حج یکسال پیش و عکس العمل بعضیها را دیده و سنجیده است.
اینک آنها متوجه شدهاند که پیامبر مصمم است علی را به جانشینی خود به مسلمانان معرفی کند، و آثار نگرانی و مخالفت از چهرة آنها و گاه از دید و بازدید آنها از پیمان نامة نوشته شده و هماهنگی با بنی امیه آشکار است.
پیامبر دربارة همة این وضعیت نگرانی دارد؛ اگر در میان این جمعیت انبوه مخالفت با نصب علی آشکار شود چه خواهد شد، این تازه مسلمانان که با خوی و قواعد جاهلیت پرورش یافتهاند، آیا از انتخاب علی علیه السلام که سی و سه سال بیشتر ندراد و بلند شدن صدای مخالفت از افراد مسن قریش که اینک یارانی برای خود دست و پا کرده و هم عهد شدهاند چه خواهد شد.
اگر مشکلات آن زمان پیامبر صلی الله علیه و آله را دریابیم و وضعیت صحنة روبرو شدن با این یاران دیروز و اندیشه و روش امروز آنها را در نظر مجسم کنیم معنی «والله بعصمک من الناس» را به خوبی در مییابیم.
پیامبر صلی الله علیه و آله اطمینان پیدا میکند که خداوند ابلاغ او را از شر منافقین حفظ خواهد کرد، و او وظیفه خود را میتواند انجام دهد.
پیامبر صلی الله علیه و آله که پیش از این در هر جا و هر مورد، موقعیت علی علیه السلام را در اسلام و نزد خود و خداوند به مسلمانان گوشزد فرموده است و در این سفر نیز در جای جای سخنان خود پیام جاودانی حدیث ثقلین را متذکر گردیده بود، اینک مصمم به ابلاغ فرمان الهی است:
«یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَالله یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ الله لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ»
این فرمان بلیغ و این تعبیر سترک «والله یعصمک من الناس» جای تردیدی باقی نگذاشته است.
آینه غدیر در روایت شیعه و اهل سنت - محمد علی صاعد اصفهانی
فضیلت دانشمند و حکیمان
امام علی علیه السلام :به عبد صالح ، یعنی لقمان ، گفته شد: کدام یک از مردمان ، با فضیلت ترند؟ گفت: «مؤمنِ برخوردار» . گفته شد: از مال؟ گفت: «نه ؛ لیکن برخوردار از دانشی که اگر به او محتاج شدند ، از دانشش سود برند و اگر از او بی نیاز شدند، خودش به آن اکتفا کند» .
نثر الدرّ :[لقمان] گفت: «دانشمند ، چراغ است ؛ پس هر کس که خداوند با آن برایش خیری بخواهد، از آن ، نور برمی گیرد» .
بهجة المَجالس و اُنس المُجالس :لقمان به پسرش گفت: «ای پسرم! اگر حکیم تو را دور کند، بهتر از این است که احمق تو را نزدیک کند» .
سلسله درسهای شناخت دین
اعانت الهی
«عباد الله ان من احب عباد الله عبدا اعانه الله علی نفسه فاستشعر الحزن و تجلبب الخوف…»
ترجمه: «بندگان خدا! آن بندهیی از همه محبوبتر است که خداوند او را در مبارزه با نفس کمک کند، پس اندوه را با تمامی وجود احساس نموده و ترس را چونان پوششی بر سر تا سر وجودش حاکم گرداند».
شکوفه هدایت
«… فزهر مصباح الهدی فی قلبه… فقرب علی نفسه البعید و هون الشدید.»
ترجمه: «در پرتو عنایات الهی چراغ هدایت در قلب او میدرخشد و این نور الهی، نا شناختهها و مبهمات را که حل آن از قدرت تفکر آدمی به دور است، نزدیک و در دسترس میسازد و مشکلات و سختیها را آسان میسازد».
نورانیت دل
«فهو من الیقین علی مثل ضوء الشمس…»
ترجمه: «پس او به بلندای یقینی دست یازیده که چونان نور خورشید روشن و روشنگر است».
بررسی و کاوش
«نظر فابصر و ذکر فاستکثر».
ترجمه: «مومن میاندیشد و بررسی میکند و به دنبال این حرکت فکری، به بینش و روشن بینی میرسد و یاد میکند و در پرتو این یاد و تذکر، به فزونی و زیادتی میرسد».
پذیرش حق
«قد خلع سرابیل الشهوات و تخلی من الهموم الا هما واحدا انفردت به…»
ترجمه: «به راستی لباس شهوتپرستی را از تن بیرون کرده و از همه هم و غمها، وارهیده و تنها یک هدف او را به خود مشغول داشته است (رضایت خدا)».
کیمیاگری شناخت
«… و صار من مفاتیح ابواب الهدی و مغالیق ابواب الردی…»
ترجمه: «او «کلید» درهای هدایت و «قفل» درهای پستی و دنائت گشته است».
بینش در گزینش
«… قد ابصر طریقه و سلک سبیله و عرف مناره…»
ترجمه: «او خط اصلی را دیده و یافته و راهش را پیموده و نشانههای خود را شناخته است».
مبارزه با جوسازیها
«… و قطع غماره…»
ترجمه: «بر آنچه او را در خود فرومیبرد فائق آمده و آن را از بین برده است».
همت والا
«… و استمسک من العری باوثقها و من الحبال بامتنها…»
ترجمه: «او- نه تنها برای سعادت و نجات خود دستاویزی برمیگزیند بلکه- از میان وسائل نجات به مطمئنترین و از بین رشتهها به محکمترینها چنگ میزند».
امکانات آگاهی بخش
«… و ارتوی من عذب فرات سهلت له موارده فشرب نهلا و سلک جددا…»
ترجمه: «از آب شیرین و گوارایی که برای او آماده شده سیراب گردیده و در همان نوشیدن اول تشنگی او مرتفع شده است و راهی روشن و هموار در پیش گرفته است».
قدرت تشخیص
«قد نصب نفسه لله سبحانه فی ارفع الامور من اصدار کل وارد علیه و تصییر کل فرع الی اصله…»
ترجمه: «او در عالیترین و مهمترین مسایل و رویدادهایی که بر او عرضه میشود خود را در خدمت خدا قرار داده و به پشتیبانی او و انگیزه تلاش در راه او آنچه براو وارد آید به خوبی تجزیه و تحلیل کرده و هر فرع را به اصلش برمیگرداند و شاخه هر ریشه را تشخیص میدهد».
روشنگری و راهگشایی
«… مصباح ظلمات، کشاف عشوات، مفتاح مبهمات…».
ترجمه: «او چراغ تاریکیها، روشنگر پوشیدهها و مشکلها و کلید فروبسته ها است».
نشانه های رشد فکری در ترسیم دیدگاهها
آن کس که از نظر فکری به رشد رسیده و از هستی و آفریدگار آن، شناختی راستین دارد دیدگاههای او نسبت به همه مسایل به ویژه امور اصلی و زیربنایی، بلند و عالی خواهد بود و به مصداق «علوا الهمه من الایمان» گویا بر بام بلند دنیا ایستاده است و جهان و پدیدههای آن را با وسعت نظر و ژرفایی گسترده تجزیه و تحلیل میکند.
آینه دل چون شود صافی و پاک
نقشها بیند برون از آب و خاک
برخلاف آنها که خود را در چاه ظلمانی افکار مادی و ناصحیح زندانی کردهاند، به خاطر ضعف دیدگاهها و موانعی که خود ایجاد کردهاند، جمعبندی و برداشت درستی از حقایق و وقایع ندارند و محدودیت و بنبست بودن فضای افکار و دیدگاهها، آنها را در انزوا و انحطاط قرار میدهد، یعنی خوب نمیبینند و بجا و دوست نمیشنوند.
اکنون مجال تحقیق این بحث نیست، بلکه فقط این نکته در نظر است که رشد فکری که علت پیدایش و گزینش عقیده صحیح درباره هستی است، در انسان دیدگاههای بلند و والا ایجاد میکند که از مهمترین آنها، دیدگاه انسان نسبت به دنیا است.
دنیا به عنوان یکی از بارزترین نمودارهایی که حقیقت فرد را نشان میدهد و هویت او را برملا میسازد، مطرح است، دنیا آزمایشگاهی است که گوهر وجود انسان را به نمایش میگذارد لذا امیرالمومنین (ع) در این باره میفرماید:
«ان اولیاء الله هم الذین نظروا الی باطن الدنیا اذا نظر الناس الی ظاهرها، و اشتغلوا باجلها اذااشتغل الناس بعاجلها…»
ترجمه: «اولیاء خدا و شیفتگان الهی در پرتو قرب به حق، به این دیدگاه ژرف رسیدهاند که حقیقت دنیا را مینگرند و آینده آن را محور عمل قرار میدهند، در صورتی که چشمهای ظاهربین دنیاپرستان، فریفته زرق و برق آن است».
زیبائیها و شیرینیها، ظاهری دارند و باطنی، نیروی «چشائی» و «بینائی» انسان، از ظاهر آنها احساسی ملایم و خوش دارند، اما باطن آنها که خاصیت «نیروبخش» و «انرژیزا» ست به حواس نمیآید، یعنی ما از درک و احساس آن غافلیم.
بیشتر مردم غذا را به خاطر طعم آن میخورند، ولی عاقلان، هدفشان را از آن به دست آوردن نیرو و تامین انرژی لازم است و طعم ظاهری را ملاک نمیدانند. این دیدگاه عالی، در پرتو شناخت صحیح از هستی پدید میآید.
از علی آموز … سلسله درسهای شناخت دین - مدرسه مکاتباتی نهج البلاغه
ادبِ همنشینی با دانشمند
امام صادق علیه السلامـ در بیان نصایح لقمان علیه السلام به پسرش ـ: ای پسرم! با دانشمندان همشین باش و با زانو زدنت ، جایشان را تنگ کن ؛ ولی با آنان به مجادله نپرداز ، که در این صورت ، تو را از حضور باز می دارند.
عرائس المجالسـ به نقل از سفیان ثوری ـ: لقمان به پسرش گفت: «ای پسرم! با دانشمندان همنشینی کن و وقتی که به تو اعتنا نمی کنند، در سؤال کردن، با آنان ملاطفت و مهربانی کن و آنان را به ناتوانی [در پاسخ دادن] وادار نکن ، که در این صورت ، تو را خسته می کنند» .
حکمت نامه لقمان - محمد محمدی ری شهری