شیعیان امیر المومنین
شیعیان از نظر امیرالمؤمنین علیهالسّلام چه کسانی هستند؟
پاسخ: حضرت علی علیهالسّلام میفرمایند:
«شیعَتی مُتَوَثِّقُونَ اَنْ لایُوادُّونَ مَنْ حادَّ اللّهَ وَ رَسَوُلَهُ وَلَوْ کانُوا آبائَهُمْ اَوْ اَبْنائَهُمْ وَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بَغَیْرِ حِسابٍ» [62] شیعیان من ثقه و مورد اطمینانند زیرا کسی را که دشمن خدا و رسولش باشد دوست نمیدارند، حتّی اگر آن دشمن خدا و رسول پدر یا فرزند آنها باشد و شیعیان من بدون حساب به بهشت وارد میشوند.
خیرالبرّیه چه کسانی هستند؟
پاسخ: پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرمودند: بهترین مردم علی علیهالسّلام و شیعیان آن حضرت میباشند که در روز قیامت در حالی وارد عرصهی محشر میشوند که از خدا راضی، خدا هم از آنان راضی است در آن روز دشمنان او خشمگین وارد محشر شده به زور به جهنم داخل میشوند و به همین دلیل هر جا علی علیهالسّلام میرفتند مردم میگفتند: «جاءَ خَیْرُالْبَرِیِّةِ» آمد بهترین مردم. [63].
خصلتهای شیعیان امیرالمؤمنین علیهالسّلام از چه قرار است؟
پاسخ: پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند: یا علی! به شیعیان و دوستانت بشارت بده به ده خصلت:
1- همگی حلالزادهاند 2- ایمانی نیکو و عالی دارند 3- خدا آنان را دوست دارد 4- قبرهای آنها وسیع است 5- نور آنها اطرافشان را روشن میکند 6- فقر از آنان به دور است و قلبهایشان بینیاز 7- خداوند دشمنانشان را نابود میکند 8- از خوره و پیسی در امانند 9- گناهان و معاصی آنان محو و نابود میشود 10- در بهشت با من میباشند و من با آنها، پس خوشا به حالشان و جایگاه بلند و رفیعشان. [64].
آیا شیعیان امیرالمؤمنین علیهالسّلام به جهنّم داخل میشوند؟
پاسخ: صفوان بن مهران گوید: به امام صادق علیهالسّلام عرض کردم:
شنیدهام که شما فرمودهاید: «شیعیان ما اهل بهشتند». در حالی که گروهی از آنها گناهکارند و مرتکب اعمال ناشایست شده، شراب میخورند و اهل دنیا هستند.
حضرت فرمودند: آری! این عده هم اهل بهشتند، شیعهی ما از دنیا نمیرود مگر اینکه به درد و مرضی مبتلا شده یا مغروض گشته یا همسایه و یا همسر بد نصیب او میشود، پس اگر مرگ او فرا رسید و هنوز از گناهانش پاک نشده بود خدا سکرات مرگ او را افزون میکند و پاک و پاکیزه از دنیا میرود. گوید عرض کردم: پس حق الناس و رد مظالم چه میشود؟ فرمودند: خداوند متعال حساب مردم را در روز قیامت به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و امیرالمؤمنین علیهالسّلام میسپارد، پس هر کس از شیعیان ما حقّی از مردم بر گردن داشتهباشد ما از خمس اموالش حساب کرده، گناهان بین او و خدا را نیز میبخشیم و احدی از شیعیان ما داخل جهنم نمیشود. [65].
در روز قیامت شیعیان امیرالمؤمنین علیهالسّلام را چگونه صدا میزنند؟
پاسخ: همهی مردم را به اسم مادرانشان صدا میزنند ولی شیعیان امیرالمؤمنین علیهالسّلام را به اسم پدرانشان صدا میزنند زیرا دوستان امیرالمؤمنین علیهالسّلام همه حلال زادهاند و حلال زادگان را به اسم پدرانشان میشناسند. [66].
ارجاعات:
[62] حِلْیَةُ الأبرار: ج 2، ص 123.
[63] بشارة المصطفی: ص 122، شواهد التنزیل: ج 2، ص 157.
[64] اعلام الدین: ص 450، الزّهد: ص 86، خصال: ج 2، ص 430، روضة الواعظین: ص 346، مشکاة الانوار: ص 79.
[65] الروضة فی الفضائل: ح 185، بحارالانوار: ج 68، ص 114.
[66] بحارالانوار: ج 68، ص 76.
صد و ده پرسش پیرامون امیرالمومنین علی بن ابیطالب ( علیهما السلام ) - حسن رضا جزایری
قرآن و امیرالمؤمنین
قرآن چه ارتباطی با امیرالمؤمنین علیهالسّلام دارد؟
پاسخ: امیرالمؤمنین علیهالسّلام میفرمایند: علم گذشته و آینده در قرآن است و علم قرآن کاملاً در سورهی حمد و علم سورهی حمد کاملاً در بسم اللّه الرحمن الرحیم و علم بسم اللّه کاملاً در باء میباشد و من نقطهی زیر باء بسم اللّه الرحمن الرحیم هستم.
قرآن مجید بالاتر است یا امیرالمؤمنین علیهالسّلام؟
پاسخ: قالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم: «إِنّی تارِکٌ فیکُمُ الثِّقْلَیْنِ کِتابَ اللَّهِ وَ عَلِیَّ بْنَ أَبی طالِبٍ علیهالسّلام وَ اعْلَمُوا أَنَّ عَلِیّاً لَکُمْ أَفْضَلُ مِنْ کِتابِ اللَّهِ لاَِنَّهُ مُتَرْجِمٌ لَکُمْ عَنْ کِتابِ اللَّهِ تَعالی» [43] ای مردم من دو چیز گرانبها در بین شما به امانت میگذارم.
1- کتاب خدا
2- علیّ بن ابیطالب علیه السّلام و بدانید که علیّ بن ابیطالب علیهالسّلام بالاتر از قرآن است، زیرا او مترجم و بیان کنندهی قرآن میباشد (و با این بیان توطئهی افرادی که میگفتند: قرآن برای ما بس است و نیازی به اهل بیت علیهمالسّلام نداریم، خنثی شد).
قرآن مجید از نظر حضرت علی علیهالسّلام چند قسمت است؟
پاسخ: قالَ عَلِیٌّ علیهالسّلام: «اَلْقُرْآنُ أَرْبَعَةُ أَرْباعٍ: رُبْعٌ فینا وَ، رُبْعٌ فی عَدُوِّنا وَ رُبْعٌ فَرائِضُ وَ اَحْکامٌ، وَ رُبْعٌ حَلالٌ وَ حَرامٌ وَ لَنا کرائِمُ الْقُرْآنِ». [44].
حضرت علی علیهالسّلام میفرمایند: قرآن بر چهار بخش نازل شده یک قسمت آن دربارهی ما اهل بیت است و یک قسمت دربارهی دشمنان ماست و یک قسمت از آن فرائض و احکام و یک قسمت از آن بیان حلال و حرام است و آیات ارزشمند قرآن مختصّ به ما اهل بیت است.
منظور از امام مبین در آیهی شریفهی «وَ کُلُّ شَیْءٍ أَحْصَیْناهُ فی إِمامٍ مُبینٍ» چیست؟
پاسخ: وقتی این آیهی مبارکه نازل شد عمر و ابابکر از پیغمبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم سؤال کردند: آیا آن امام مبین تورات است؟ فرموند: نه. پرسیدند: آیا انجیل است؟
فرمودند: نه.
عرضه داشتند: آیا قرآن است؟
حضرت فرموند: نه.
اینجا بود که امیرالمؤمنین علیهالسّلام وارد شدند آن وقت رسول گرامی اسلام صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرمودند:
این آقا آن کسی است که در او علم هر چیزی است. [45].
منظور از مؤمن در آیات قرآن مجید چه کسی است؟
پاسخ: پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرمودند: خداوند آیهای نازل نکرده که در آن «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» باشد مگر اینکه حضرت علی علیه السّلام امیر و سیّد آنهاست. [46].
به غیر از فرمایشات پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم در رابطهی با خلافت امیرالمؤمنین علیهالسّلام بزرگترین دلیل بر خلافت حضرت چیست؟
پاسخ: آیهی مباهله [47] که محدّثین و مفسّرین اهل سنّت تصریح کردهاند که وقتی این آیه نازل شد، پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم تنها کسی را که همراه خود به میعادگاه بردند فرزندانشان حسن و حسین و دخترشان حضرت فاطمهی زهرا و حضرت علیّ بن ابیطالب علیهمالسّلام بودند بنابراین منظور از ابناءنا حسنین علیهماالسّلام و منظور از نساءنا حضرت فاطمهی زهرا سلام اللّه علیها و منظور از انفسنا تنها امیرالمؤمنین علیهالسّلام بودند و احادیث فراوانی در این زمینه نقل کردهاند، [48] پس هنگامی که نفس چیزی وجود داشته باشد سراغ غیر آن نمیروند.
کیفیّت نزول آیه ولایت چگونه بود؟ و کدام آیه است؟
پاسخ: وقتی پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم دیدند که امیرالمؤمنین علیهالسّلام در حال رکوع نماز به فقیر انگشتر خود را هدیه فرمودند دست بر دعا برداشته و عرض کردند: خدایا برادرم موسی از تو تقاضا نمود هارون را وصّی و جانشین او قرار دهی و تو استجابت فرمودی من هم از تو میخواهم علی علیهالسّلام را وزیر و وصّی و جانشین من قرار دهی، راوی گوید: هنوز دعای پیامبر تمام نشده بود که آیهی ولایت [49] یعنی آیه 60 سوره مبارکهی مائده نازل شد، که میفرماید:
«اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسَوُلُهُ وَ اَلَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلوةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکوةَ وَ هُمْ راکِعُونَ»
«بدرستی که ولی و صاحب اختیار جان و مال شما تنها و فقط خدا و رسول خدا است و آنکسانی که ایمان آوردند آنها که نماز را بپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند.
وصیّت امیرمومنان علیهالسّلام دربارهی قرآن چه بوده است؟
پاسخ: فرمودند: «اَللَّه اللَّه فِی الْقُرآنِ، فَلایَسْبِقَنَّکُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَیْرُکُمْ». [50] یعنی اینکه خدا را بیاد آورید، درباره قرآن، نکند غیر مسلمین به قرآن عمل کنند و از شما سبقت گیرند.
پاورقی:
[43] ارشاد القلوب: ص 378.
[44] تفسیر فرات کوفی: ص 46.
[45] مشارق انوارالیقین: ص 55.
[46] تفسیرالمیزان: ج 1، ص 252.
[47] سورهی آل عمران: آیهی 61.
[48] تفسیر درّالمنثور: ج 4، ص 38، صحیح مسلم: ج 2، ص 360، صحیح ترمذی: ج 2، ص 300،مسند احمد حنبل: ج 1، ص 185، تفسیر ثعلبی: ص 95.
[49] حدیقة الشیعة: ص 46.
[50] نهجالبلاغه: نامهی 47.
صد و ده پرسش پیرامون امیرالمومنین علی بن ابیطالب ( علیهما السلام ) - حسن رضا جزایری
ایمان و عبادت علی علیه السلام
حقیقت عبادت تعظیم و طاعت خدا و چشم پوشی از غیر اوست. بزرگترین فضیلت نفس ستایش مقام الوهیّت است و این امر شخص را مقیّد به نظم و انضباط مینماید و به اطاعت کلیهی قوانین الهی وا میدارد.
عبادت اگر با شرایط حقیقی خود اجرا شود مقام بسیار بزرگی است؛ چنانکه از پیغمبر اسلام (ص) به کلمهی عبد تجلیل شده و قبل از عنوان رسالت عبودیت او اظهار شده است: «اشهد ان محمداً عبده و رسوله».
برای سیر مراتب کمال بهترین وسیلهی پیشرفت تهذیب نفس است که روش عملی آن با عبادت حقیقی صورت میگیرد. عبادت انواع و اقسام گوناگون دارد، ولی همهی آنها برای اجرای امر الهی است.
انجام عبادت تنها برای رفع تکلیف نیست بلکه وسیلهی نمو عقل و تعدیل و تنظیم قوای وجودی است که نفس را از آلودگیهای مادی باز میدارد. بهترین وجه عبادت انجام امری است که صرفاً به خاطر خدا باشد. در این صفت تقوا ظهور میکند که بدون آن انجام عبادات مقبول نمیافتند.
وجه امتیاز اشخاص به تقواست و خداوند در کتاب خود ملاک امتیاز و برتری مردم را نسبت به هم تقوا قرار داده است.
تقوا و ورع انصراف از جهان ماده و فانی و توجه به عالم روحانیت و بقاست. ایمانی که به زبور تقوا آراسته شود ایمان حقیقی است و در اثر تمرین به عبادات شخص را به مرحلهی یقین میرساند.
با توجه به نکات بالا علی (ع) در ایمان و تقوا و یقین و زهد و عبادت منحصر به فرد بود و نظیری نداشت.
علی (ع) با عشق تمام عبادت میکرد. عبادت او برای رفع تکلیف نبود، بلکه او عاشق حقیقی بود و جز جمال دلربای حقیقت چیزی در نظرش جلوه گر نمیشد.
علی (ع) هنگامی که مناجات میکرد و مشغول نماز میشد، گوشش نمیشنید و چشمش نمیدید. زمین و آسمان، دنیا و مافیها از نظرش فراموش میشد و با چشمان حقیقت بین خود جز جلوهی جمال احدیت چیزی مشاهده نمیکرد.
مشهور است که در یکی از جنگها تیری به پایش فرو رفته بود و به قدری دردناک بود که نمیتوانستند آن را بیرون بیاورند. وقتی که به نماز ایستاد بیرون کشیدند و او متوجه نشد. سجدههای او اغلب طولانی بود و سجده گاهش از اشک چشم همیشه مرطوب.
علی (ع) هنگام وضو گرفتن و مقدمات نماز سراپا میلرزید و لرزش خفیفی وجود مبارکش را فرا میگرفت.
علی (ع) علاوه بر نمازهای واجبی، نوافل را نیز انجام میداد و هیچ وقت نماز شب آن حضرت متروک نمیشد؛ حتّی در جنگ هم از نماز خود غفلت ننمود.
از حضرت سجاد که در اثر عبادت و سجدههای طولانی به کلمهی زین العابدین ملقب شده بود سؤال کردند که چرا این قدر مشقت و زحمت میکشی و این همه مدت طولانی سر را به سجده مینهی؟ فرمود:«و من یقدر علی عبادة جدی علی بن ابی طالب؛ کیست که بتواند مثل جدم علی عبادت کند؟»
علی (ع) هر شب قریب هزار رکعت نماز میخواند. از امّ سعید کنیز آن حضرت پرسیدند که علی (ع) در ماه رمضان بیشتر عبادت میکند یادر سایر ماهها؟ کنیز گفت: علی (ع) هر شب بیدار است و با خدای خود به راز و نیاز مشغول است. برای علی (ع) رمضان و شوال یکسان است.
وقتی که بدن نازنین آن حضرت را در طلیعهی فجر از مسجد به خانهاش میبردند، نگاهی به آسمان افکند و فرمود: ای صبح! تو شاهد باش که علی را فقط اکنون در حال خوابیده میبینی.
ابن ابی الحدید گوید: «عبادت علی (ع) بیشتر از عبادت همه کس بود؛ زیرا او غالب روزها روزه بود و تمام شبها را در نماز مشغول؛ حتّی هنگام جنگ نیز نماز او ترک نمیشد. او عالمی بود با عمل که نوافل و ادعیه و تهجّد را به مردم آموخت».
در لیلة الهریر نزدیکیهای صبح به افق مینگریست. ابن عباس پرسید: مگر از طرف افق نگرانی داری؟ آیا عدهای از دشمنان در آنجا کمین کردهاند؟ فرمود: خیر نگرانی نیست. میخواهم ببینم وقت نماز شده است یا نه. ابن عباس گفت: با این جنگ مهم و چنین وضعی بغرنج چه هنگام نماز خواندن است؟ علی (ع) فرمود: ما جنگ را برای ابقای نماز میکنیم.
علی (ع) موقع نماز در برابر وجود مطلق و ازلیّت با دل پاک و توجّه تامّ میایستاد و به راز و نیاز مشغول میشد. عبادت و پرستش او مانند اشخاص عادی نبود. خود آن حضرت فرماید:
«عدهای از مردم به امید نعمت بهشت خدا را عبادت میکنند و این عمل تاجران است. برخی هم از ترس عقوبت دوزخ او را پرستش میکنند و این عبادت بردگان است و گروهی نیز خدا را برای ادای شکر عبادت میکنند و این عبادت آزادگان است». بعد میفرماید:
«الهی ما عبدتک طمعاً للجنة و لا خوفاً من النار بل وجدتک مستحقاً للعبادة؛ خدایا! من تو را به طمع بهشت و یا ترس از جهنم عبادت نمیکنم، بلکه تو را مستحق و سزاوار پرستش یافتم».
بنا به قاعدهی روانشناسی هر فردی حتی هر جنبندهای روی اصل حب ذات همیشه در فکر دفع ضرر و جلب منفعت است. تنها علی (ع) بود که بدون جلب نفع(بهشت) و دفع ضرر (دوزخ) صرفاً عبادت را به خاطر خداوند به جا میآورد.
علی (ع) به مرحلهی نهایی یقین رسیده بود؛ یقینی که بالاتر از آن را نمیتوان پیدا نمود.
علی (ع) میفرمود: «لو کشف الغطا ما ازددت یقینا؛ اگر پرده برداشته شود یقین علی به اندازهی خردلی زیاد نمیشود».
علی (ع) خود را مانند موجی در اقیانوس حقیقت مستغرق ساخته بود. فکر و ذکر و حرکات و سکنات او همه از حقیقت خواهی وی حکایت میکرد.
علی (ع) در تزکیه و تهذیب نفس و سیر مراتب کمالی وجود بی نظیر بود. لوح ضمیرش چون جام جهان نما بود. او به هر چه نگاه میکرد خدا را میدید؛ چنانکه فرمود:
«ما رایت شیئاً الا رأیت الله قبله و معه و بعده؛ چیزی را ندیدم مگر اینکه خدا را قبل از آن و با آن و بعد از آن مشاهده کردم».
علی (ع) میفرمود: «لم اعبد ربالم اره؛ عبادت نکردم به خدایی که او را ندیده باشم».
پرسیدند: «یا علی! چگونه خدا را میتوان دید؟» فرمود: «با چشم حقیقت خواهی و اخلاص، نه با دیدهی ظاهری».
علی (ع) در مقابل عظمت خدا و مبدأ هستی خود را ملزم به خضوع و خشوع میدید. مناجاتهای او با شیواترین کلمات این معنیرا میرساند.
دعای کمیل که آن حضرت به یکی از اصحاب خود (کمیل بن زیاد) تعلیم فرمود، یکی از شاهکارهای روح بلند و ایمان قوی و یقین ثابت علی (ع) است که از ملکوت اعلی و جهان نامرئی صورت گرفته و آن معانی عالی و بدیع در قالب الفاظی شیوا و عباراتی کاملاً رسا ریخته شده است.
گاهی در برابر رحمت واسعهی معشوق حقیقی سر تاپا امید گشته و زمانی قدرت و جبروت حق چنان بیم و هراسی در دل او افکنده است که بی اختیار به حالت تذلّل و خشوع افتاده است.
سوز و گداز، بیم و امید، توجه و خلوص، وعده و وعید، زیبایی الفاظ و رسایی عبارات که در این دعا به کار رفته است، پردههای فراوانی را که میان حق و خلق است برطرف میکند.
این مناجات دل آدمی را میرباید و آفریدگار را در نظر انسان حاضر و ناظر قرار میدهد و شخص را بیدل و از خود بی خبر کرده و او را شیدا و شیفته و مجذوب و آشفته میسازد.
دعای صباح و سایر مناجات آن حضرت نیز در نوبهی خود مراتب خضوع و خشوع وی را در برابر جلال و شکوه خداوندی آشکار میسازد. برای مثال مناجات زیر که منسوب به آن حضرت است نوشته میشود:
لک الحمد یا ذاالجود و المجد و العلی
تبارکت تعطی من تشأ و تمنع
الهی و خلاقی و حرزی و موئلی
الیک لدی الاعسار و الیسر افزع
الهی لئن جلت وجمت خطیتی
فعفوک عن ذنبی اجل و اوسع
الهیتری حالی و فقری و فاقتی
وانت مناجاتی الخفیة تسمع
الهی اذا لم تعف عن غیر محسن
فمن لمسئ بالهوی یتمتع [1].
عبادت علی (ع) منحصر به نماز و روزه و انجام سایر فرایض مذهبی نبود، بلکه تمام حرکات و سکنات او عبادت بود.
در حدیث آمده است: «انما الاعمال بالنیات». نیت علی (ع) ابتغأ مرضات الله بود. او در همه حال خدا را میجست و به خاطر خدا عبادت میکرد.
خواب و بیداری علی (ع) یکسان بود. تنفس او عبادت بود. از شمشیر زدن و نوازش ایتام و روزه دار بودن علی (ع) همه عبادت بود؛ زیرا همه را برای خدا انجام میداد.
موقعی که از حرکت جسورانهی عمر وبن عبدود خشمگین و متغیّر گردید او را نکشت، تا اینکه غضب او فانی شد و آنگاه برای رضای خدا عمرو را کشت؛ بدین جهت بود که پیغمبر (ص) فرمود: «این ضربت علی افضل از ثواب عبادت ثقلین است». مولوی گوید:گفت:
من تیغ از پی حق میزنم
بندهی حقم نه مأمور تنم
علی (ع) در بستر پیغمبر (ص) خوابیده بود و جان عزیز خود را در راه اعتلای کلمهی توحید به خاطر خدا فدا کرده بود. در خبر است که ثواب و فضیلت یک نفس از نفسهای آن شب علی (ع) به میزانی است که آن را تصور نمیتوان نمود؛ زیرا کار علی (ع) بی ریا بود و فقط دستور الهی را اجرا میکرد.
علی (ع) در زهد و تقوا همانندی نداشت. شبهای تاریک در روی خاک مانند شخص مارگزیده به خود میپیچید و در مقابل عظمت الوهیت از خود بی خبر میشد. علی (ع) به تمام معنی زاهد بود. معنای حقیقی زهد را در وجود علی (ع) باید دید؛ زیرا آن حضرت از دنیا اعراض کرده بود.
علی (ع) در سراسر عمر خود آجری روی آجر ننهاد و به زرق و برق دنیای زود گذر فریفته نشد.
علی (ع) بارها میفرمود: «ان دنیاکم هذه لاهون فی عینی من عراق خنزیر فی ید مجذوم؛
این دنیای شما در نظر من پستتر است از استخوان پوسیدهی خوک در دست شخص جذام گرفته».
هنگامی که خادم بیت المال او را برای تقسیم غنایم و اموال خزانه دعوت میکرد، چون چشم علی (ع) بر طلا و نقره افتاده فرمود:
«یا دنیا غری غیری لاحاجة لی فیک قد طلقتک ثلاثاً لارجعة لی فیها؛
ای دنیا! علی را رها کن و دیگری را بفریب؛ زیرا علی به دام تو نیفتد و او تو را سه طلاقه کرده است که دیگر امید باز گشت ندارد».
این است حقیقت زهد و این است معنای تقوا. (علی کیست،فضل الله کمپانی، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1343، ص196 -190)
پاورقی
[1] حمد و ستایش توراست ای صاحب بخشش و بزرگی و بلندی پاکی از هر ناشایستگی، به هر کس که خواهی میبخشی و از هر کس خواستی باز میداری. ای خدای من و آفرینندهی من و نگهدارندهی من و پناه من! به سوی تو پناه میبرم هنگام سختی و آسانی. ای خدای من! اگر گناه من بزرگ و بسیار شود، پس بخشش و عفو تو از گناه من بزرگتر و وسیعتر است. ای خدای من! تو حال مرا و احتیاج و پریشانی مرا میبینی و تو رازهای پنهانیم را میشنوی. ای خدای من! وقتی که گناهکار را تو عفو نکنی، پس آنکه به پیروی از هوای و هوس بهره میبرد امیدش به کیست؟.
ایمان و عبادت علی ( علیه السلام ) - روزنامه جمهوری اسلامی
فیضی از ورای سکوت(ارشادات آیت الله بحجت)
پایندگی اسلام به وجود امام و ولایت معصوم علیه السلام
حقیقت اسلام در ایمان می باشد به دلیل آیه الیوم اءکملت لکم دینکم و إ نما ولیکم اللّه و رسوله والذین امنواو امثال اینها . انسان عاقل متوجه می شود که نبیّ وصیّ می خواهد ، و وصایت تکوینا بقاء نبوّت است .
بنده ندیده ام که کسی اینگونه بگوید ، ولی حقیقت مطلب همین است که : دلیل بر وجود بقیة اللّه (عج ) در این زمان ، از ابتدای غیبت صغری تا کنون ، همان روایت ثقلین با ضمیمه ای که در آن است می باشد إ نی تارک فیکم الثقلین ، کتاب اللّه وعترتی . . . ساءلت ربّی اءن یجمع بینهما و اءن لایفرق بینهما ، فاستجاب لی این روایت با ضمیمه ساءلت ربی . . . دلیل است بر اینکه در هر جا و هر زمانی که قرآن هست و ماءمورٌ به است ، بطوریکه مرجع است ، حالا یا صورتا یا واقعا ، یا بعضا یا تماما ، هر جا که قرآن باشد شارح قرآن هم باید باشد ، وصی پیغمبر هم باید باشد یعنی بقاء خود صاحب قرآن که إ نما یعرف القرآن من خوطب به خودش باید باشد .
هر زمان که اسلام و قرآن هست در همان زمان قائم و ولی و عالم به اسلام و شارح قرآن که خود خدا معیّن کرده است باید باشد ، لایفرّق بینهما ، نمی شود قرآن باشد ولی شارح قرآن نباشد .
لذا در خود روایات اءهل تسنن إ لی ماشاء اللّه مواردی را ملاحظه می کنید که در مورد آیه شریفه قرآن یا در مورد احکامی که آنها صادر کرده اند حضرات معصومین خصوصا حضرت امیر علیه السلام ، آنها را توضیح و تبیین کرده اند . بطوریکه اءهل سنتنقل کرده اند که عمر در 70 موضع گفته است : لولا علی لهلک عمر .
یا مثلا زمانیکه وجود مقدس رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم از دنیا رفت . برادر ابوبکر آمد و گفت : محمّد لایموت ابوبکر برای اثبات مرگ پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به این آیه شریفه اءفان مات اءو قتل انقلبتم علی اءعقبکم و حال اینکه این نکته را نفهمیده که إ ن در آیه شریفه قرآن إ ن شرطیه است ، و به این معنا نیست که پیامبر می میرد یا کشته می شود . بلکه باید به این آیه شریفه قرآن کل نفس ذاقة الموت استدلال می گردد . این آیه برای مرگ کلیه نفوس دلیل است نه آن آیه شریفه اءفان مات . . .
واقعا آیا اینها شارح قرآن بودند ؟ !
همین شارح بودن اءهل البیت صلی الله علیه و آله وسلم برای آیات شریفه قرآن که موارد عدیده ای از آنرا خود اءهل تسنن نقل کرده اند ، دلیل قطعی بر ولایت و وصایت حضرات معصومین علیه السلام است .
روایت ثقلین با آن ضمیمه ای که در آن است دلیل قطعی بر وجود امام زمان حیّ إ لی زمان ظهوره می باشد ، نه اینکه بعدا موجود و متولّد می شود .
آنها اشکال می کنند که : از کجا معلوم است که حضرت متولّد شده است ؟ ! می گویند زنی خبر داده است که اتاق نورانی شد و . . . ؟ ! راوی فقط یک زن است .
(جواب این اشکال اولا اینکه : ) بله راوی یک زن است . آیا این همه مدت که حضرت در میان مردم ظاهر بوده کسی از اصحاب او را ندیده و مشاهده نکرده است ؟ !
(ثانیا : ) خود امام حسن عسکری علیه السلام و دیگر امامان علیه السلام خبر داده اند و بعد از آن هم إ لی ماشاء اللّه شیعه از وجود مقدسش اینهمه کرامات دیده و می بینند .
ما چه می دانیم همین امروز در کجاها چه اغاثه هایی برای مستغیثها و چه اجاره هایی برای مستجیرها از طرف حضرت انجام می شود ؟ ! ما چه می دانیم که چه کارهایی هر روز دارد می شود ؟ !
بله ، حضرت از اءعین ظالمین محجوب است المحجوب عن اءعین الظالمین .
اما کسانیکه نه ظالمند و نه رفیق ظالمند و نه با ظالمین معاشرند و نه در خانه و محله ظالمین هستند ، آنحضرت از دیده آنها محجوب نیستند .
(ثالثا : ) دیدن با چشم موضوعیت ندارد ، بلکه این طریق و وسیله ای است برای حصول یقین . اگر آدم از پشت پرده صدائی را شنید ، فهمید ، و بودن گوینده ای را یقین کرد ، او برای ما خبرهائی داد و آن خبرها مطابق با واقع شد ، از سابق ولاحق ما خبر داد ، به وجود گوینده یقین پیدا می کنیم ولو چشمانمان او را نبیند .
(رابعا : ) همین دیدم را خیلی از بزرگان علماء ما هم ادّعا کرده اند . که اگر ما بگوئیم آنها دروغگو بوده اند که دیگر معلوم است که ما در چه حالی هستیم ؟!
مقصود اینکه ، ایمان یک مطلب است و آن هم اسلام است . و باید بگوئیم که اسلام هم همان توحید است ، تمام انبیاء مثل یک نبی واحد و تمام اوصیاء مثل یک وصی واحد هستند . و همه اینها هم از توحید نشاءت گرفته اند . ولذا در اول امر حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم فرمود : قولوا لا إ له إ لاّ اللّه تفلحوا ، هیچ چیز دیگری نفرمودند .
در اول امر همین کلمه را فرمودند .و بعد از مدتی فرمودند : هر کس دعوت مرا اجابت کند او وزیر و وصی من خواهد شد . کسی جواب نداد . حضرت این کلام را دو یا چند بار تکرار کردند . آخر کار حضرت امیر علیه السلام بلند شدند و گفتند : من حاضرم و اجابت کردند .
بعد هم ابولهب عموی پیامبر به تمسخر گفت : برای مثال تو و دعوت تو ، یک چنین طفلی باید اجابت کند و حرف تو را قبول کند . برای این ما را دعوت کرده بودی ؟
ببینید برادر و برادرزاده چقدر با هم متفاوتند ! یکی جهنمی محض و دیگری بهشتی محض . همین حدیث ثقلین را اگر کسی تماما قبول کند ، این حدیث خودش اءقوی دلیل است بر این که امام زمان (عج ) از همان زمانیکه پدر بزرگوارش وفات کردند موجود بوده و تا کنون حیّ و زنده اند .
مخالفین این را قائل نیستند ، و این اشکالات را هم بیخود می کنند همچنانکه آن یازده امام دیگر را قائل نبودند .
در روایات داریم که مامنّا إ لاّ مقتول اءو مسموم .
حضرات معصومین علیه السلام یا کشته شدند و یا زهر خورانده شدند .
البته مراد این نیست که در اثر زهر فوری بمیرند و همه فهمیده باشند که حضرت امروز زهر خورده و امروز هم وفات کرده است .
همچنانکه در رابطه با حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم هم نقل می کنند که به حضرت زهر داده شده بود . بلی در مورد حضرت موسی بن جعفر علیه السلام یا حضرت جواد الائمه علیه السلام معلوم شد که در همان شب یا در همان روز با آن وسائل مسموم و شهید شدند (ولی در مورد بقیه حضرات معصومین علیه السلام اینگونه معلوم نشد) .
حضرات معصومین علیه السلام برای اثبات ولایت و وصایت خودشان اقامه برهان می کردند . لکن می فرمودند برای غیر خودتان اظهار نکنید .
امّا در زمان حضرت موسی بن جعفر علیه السلام با اینکه حضرت این معنی را به اصحاب فرموده بودند امّا آنها فرامین ایشان را رعایت نکردند و مطالب حضرت را اظهار کردند . لذا به خاطر عدم رعایت حدود فرامین امام علیه السلام ، حضرت فرمودند : به من الهام شد که یا باید تو کشته شوی یا همه شیعیان حضرت هم فرمودند من حاضرم فدای مجموع شیعیان شوم
فیضی از ورای سکوت ( ارشادات آیت الله بهجت ) - مسعود دلاور تهرانی
تربیت قبل از تولد
مـلامحمدتقی مجلسی از علمای بزرگ اسلام است .
وی در تربیت فرزندش اهتمام فراوان داشت و نـسـبـت به حرام و حلال , دقت فراوان نشان می داد تا مبادا گوشت و پوست فرزندش با مال حرام رشدکند .
مـحمدباقر, فرزند ملامحمدتقی , کمی بازیگوش بود .
شبی پدربرای نماز و عبادت به مسجد جامع اصـفـهـان رفـت .
آن کـودک نـیـز همراه پدر بود .
محمدباقر در حیاط مسجد ماند و به بازیگوشی پرداخت .
وی مشک پر از آبی را که در گوشه حیاطمسجد قرار داشت با سوزن سوراخ کرد و آب آن را بـه زمـین ریخت .
با تمام شدن نماز, وقتی پدر از مسجدبیرون آمد, با دیدن این صحنه , ناراحت شد .
دست فرزند را گرفت وبه سوی منزل رهسپار شد .
رو به همسرش کرد و گفت : می دانید که مـن در تربیت فرزندم دقت بسیار داشته ام .
امروز عملی از او دیدم که مرابه فکر واداشت .
با این که در مورد غذایش دقت کرده ام که از راه حلال به دست بیاید, نمی دانم به چه دلیل دست به این عمل زشت زده است .
حال بگو چه کرده ای که فرزندمان چنین کاری را مرتکب شده است .
زن کمی فکر کرد و عاقبت گفت : راستش هنگامی که محمدباقر رادر رحم داشتم , یک بار وقتی به خانه همسایه رفتم , درخت اناری که درخانه شان بود, توجه مرا جلب کرد .
سوزنی را در یکی از انارها فروبردم و مقداری از آب آن را چشیدم .
ملامحمدتقی مجلسی باشنیدن سخن همسرش آهی کشید و به رازمطلب پی برد .
بـیان : اگر در روایات اسلامی تاکید شده که خوردن غذای حرام ولواندک در نطفه تاثیر سوء دارد به همین جهت است .
لذا بزرگان علم تربیت گفته اند : تربیت قبل از تولد شروع می شود .
صد حکایت تربیتی - مرتضی بذرافشان