شرح حکمت 16
حکمت16
و درود خدا بر او ، فرمود : كارها چنان در سيطره تقدير است كه چاره انديشى به مرگ مى انجامد.
سوره فجر/27/28
اى نفس مطمئنه ﴿27﴾ خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد ﴿28﴾
توضیج :
هرگز مفهوم این سخن آن نیست که انسان دست از تدبیر و دقت و برسی لازم درکارها بردارد و همه چیز را به گمان خودبه دست تقدیربسپارد بلکه شعار « و اینکه برای انسان جز آنچه تلاش کرده چیزی نیست.سوره نجم/39» رانباید هرگز فراموش کند و به تعبیر دیگرانسان نباید از اراده وتقدیرات الهی و این که همه چیز به دست اوست غافل شود و نیز نباید دست ازتلاش و کوشش بردارد
حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی (دامت برکاته)
راه فرشتهشدن برای همگان فراهم است،اگربه ماگفتندسالروزمیلادحضرت فاطمه معصومه تامیلادوجودمبارك امام هشتم(سلام الله علیهما)دهه كرامت است؛یعنی دراین دهه میتوان فرشته شد، چون كرامت درشناسنامه ملائکه است.
فلسفه مصيبتها
فلسفه مصيبتها و گرفتاريهائى كه به انسان مى رسد چيست؟
در سوره شورى آيه ۳۰ مى خوانيم: «و ما اصابكم من مصيبة فبما كسبت ايديكم» هر مصيبتى به شما رسد به خاطر اعمالى است كه انجام داده ايد با توجه به آيه شريفه اين سؤال مطرح مى شود كه مصيبتهائى كه ما با آن دست به گريبانيم از كجاست؟
در اين آيه نكاتى است كه بايد به آن توجه داشت:
نكته ۱
۱ .اين آيه به خوبى نشان مى دهد مصائبى كه دامنگير انسان مى شود يكنوع مجازات الهى و هشدار است (هرچند استثنائاتى دارد كه بعد به آن اشاره خواهد شد) و به اين ترتيب يكى از فلسفه هاى حوادث دردناك و مشكلات زندگى روشن مى شود.
جالب اينكه در حديثى از اميرمؤمنان على (عليه السلام) مى خوانيم: كه از پيامبر گرامى خدا (صلى الله عليه وآله) نقل مى كند كه فرمود:
«اين آيه (و ما اصابكم من مصيبة… ) بهترين آيه در قرآن مجيد است، اى على! هر خراشى كه از چوبى برتن انسان وارد مى شود، و هر لغزش قدمى، بر اثر گناهى است كه از او سرزده، و آنچه خداوند در دنيا عفو مى كند گرامى تر از آن است كه (درقيامت) در آن تجديد نظر فرمايد، و آنچه را كه در اين دنيا عقوبت فرموده عادل تر از آن است كه در آخرت بار ديگر كيفر دهد»!
و به اين ترتيب اينگونه مصائب علاوه براينكه بار انسان را سبك مى كند او را نسبت به آينده كنترل خواهد نمود.
شبيه اين حديث در
«دّرالمنثور» و تفسير «روح المعانى» با تفاوتهائى آمده است و حديث در اين زمينه فراوان است.
نكته ۲
۲. گرچه ظاهر آيه عام است و همه مصائب را دربرمى گيرد، ولى مطابق معمول در عمومات استثناهائى وجود دارد، مانند مصائب و مشكلاتى كه دامنگير انبيا و ائمه معصومين (عليهم السلام) مى شد كه براى ترفيع مقام يا آزمايش آنها بود.
و همچنين مصائبى كه گريبان غير معصومين را مى گيرد و جنبه آزمون دارد.
ويا مصائبى كه بر اثر ندانم كاريها و عدم دقت و مشورت و سهل انگارى در امور حاصل مى شود كه اثر تكوينى اعمال خود انسان است.
و به تعبير ديگر جمع ميان آيات مختلف قرآن و روايات ايجاب مى كند كه عموم اين آيه در مواردى تخصيص پيداكند، و اين مطلب تازه اى نيست كه مايه گفتگوى بعضى از مفسران شده است.
كوتاه سخن اينكه مصائب و گرفتاريهاى سخت، فلسفه هاى مختلفى دارد، كه در بحثهاى توحيدى، و مباحث عدل الهى، به آن اشاره شده است.
شكوفائى استعدادها تحت فشار مصائب، هشدار نسبت به آينده، آزمون الهى، بيدارى از غرور و غفلت، و كفاره گناه و…
اما از آنجا كه بيشتر افراد آن جنبه كيفرى و كفاره اى دارد آيه فوق آن را به صورت عموم مطرح ساخته است.
و لذا در حديثى مى خوانيم: هنگامى كه امام على بن الحسين (عليه السلام) وارد بريزيد شد، يزيد نگاهى به او كرد و گفت: يا على! ما اصابكم من مصيبة
فبما كسبت ايديكم! (اشاره به اينكه حوادث كربلا نتيجه اعمال خود شما بود).
ولى امام على بن الحسين (عليه السلام) فوراً در پاسخ فرمود:
چنين نيست، اين آيه در مورد ما نازل نشده، آنچه درباره ما نازل شده آيه ديگرى است كه مى گويد: هر مصيبتى در زمين يا در جسم و جان شما روى دهد پيش از آفرينش شما در كتاب (لوح محفوظ) بوده، و آگاهى بر اين امر بر خداوند آسان است،
اين براى آن است كه شما به خاطر آنچه از دست مى دهيد غمگين نشويد، و به خاطر آنچه در دست داريد زياد خوشحال نباشيد (هدف از اين مصائب عدم دلبستگى شما به مواهب زود گذر دنيا است و يكنوع تربيت و آزمون براى شما است).
سپس امام افزود: «ما كسانى هستيم كه هرگز به خاطر آنچه از دست داده ايم غمگين نخواهيم شد، و به خاطر آنچه در دست داريم خوشحال نيستيم (همه را زود گذر مى دانيم و چشم به لطف و عنايت خدا بسته ايم).
نكته ۳
۳. گاه مصائب، جنبه دست جمعى دارد، و محصول گناهان جمعى است، همانگونه كه در آيه ۴۱ سوره روم مى خوانيم: «ظهر الفساد فى البر والبحر بما كسبت ايدى الناس ليذيقهم بعض الذى عملوا لعلهم يرجعون»: «فساد در خشكى و دريا به خاطر اعمال مردم آشكار شد، تا نتيجه بعضى از اعمالى را كه انجام داده اند به آنها بچشاند شايد بازگردند».
روشن است كه اين درباره جوامع انسانى است، كه به خاطر اعمالشان گرفتار نابسامانيها مى شوند.
و در آيه ۱۱ سوره رعد آمده است: ان الله لايغير ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم: «خداوند سرنوشت هيچ جمعيتى را تغيير نمى دهد مگر اينكه خويشتن را تغيير دهند».
و امثال اين آيات كه گواهى مى دهد در ميان اعمال انسان و نظام تكوينى زندگى او ارتباط و پيوند نزديكى وجود دارد، كه اگر بر اصول فطرت و قوانين آفرينش گام بردارند بركات الهى شامل حال آنها مى شود، و هر گاه فاسد شوند زندگى آنها به فساد مى گرايد.
و گاه ممكن است اين قضيه در مورد فرد فرد انسانها صادق شود و هركس در مقابل گناهى كه مرتكب مى شود به مصيبتى در جسم و جان يا اموال و متعلقاتش گرفتار گردد، همانطور كه در آيه فوق آمده است.
در اين زمينه روايات زيادى در منابع اسلامى وارد شده كه به گوشه از آن براى تكميل اين بحث اشاره مى كنيم:
۱. در يكى از خطبه هاى نهج البلاغه آمده است: ما كان قوم قط فى غض نعمة من عيش، فزال عنهم، الابذنوب اجترحوها، لان الله ليس بظلام للعبيد، ولو ان الناس حين تنزل بهم النقم، و تزول عنهم النعم، فزعوا الى ربهم بصدق من نياتهم، ووله من قلوبهم، لرد عليهم كل شارد، و اصلح لهم كل فاسد:
«هيچ ملتى از آغوش ناز و نعمت زندگى گرفته نشد، مگر به واسطه گناهانى كه انجام دادند، زيرا خداوند هرگز به بندگانش ستم روا نمى دارد، هرگاه مردم در موقع نزول بلاها و سلب نعمتها با صدق نيت به پيشگاه خدا تضرع كنند، و بادلهاى پراشتياق و آكنده از مهر خدا از او درخواست جبران نمايند، مسلماً آنچه از دستشان رفته به آنها باز مى گرداند و هرگونه مفسده اى را براى آنها اصلاح مى كند» .
۲ .در «جامع الاخبار» حديث ديگرى از اميرمؤمنان على (عليه السلام) نقل شده است كه فرمود: ان البلاء للظالم ادب، و للمؤمن امتحان، و للانبياء درجة و للاولياء كرامة.
«بلاها براى ظالم تأديب است، و براى مؤمنان امتحان، و براى پيامبران درجه، و براى اولياء كرامت و مقام است» .
اين حديث شاهد گويائى است براى آنچه در مورد استثناهاى آيه بيان كرديم.
۳ .در حديث ديگرى در كافى از امام صادق (عليه السلام) آمده است كه فرمود: ان العبد اذا كثرت ذنوبه، ولم يكن عنده من العمل ما يكفرها، ابتلاه بالحزن ليكفرها: «هنگامى كه انسان از گناهانش افزون شود و اعمالى كه آنرا جبران كند نداشته باشد خداوند او را گرفتار اندوه مى كند تا گناهانش را تلافى كند»
۴ .در كتاب كافى بابى براى اين موضوع منعقد شده، و ۱۲ حديث در همين زمينه در آن آمده است.
تازه همه اينها غير از گناهانى است كه خداوند طبق صريح آيه فوق مشمول عفو و رحمتش قرار مى دهد كه آن نيز به نوبه خود بسيار است.
شرح نامه ی پنجاه نهج البلاغه
#حضرت_علامه_جوادی_آملی حفظه الله تعالی:
وَ أَنْ يَزِيدَهُ مَا قَسَمَ اللَّهُ لَهُ مِنْ نِعَمِهِ دُنُوّاً مِنْ عِبَادِهِ.
یکی از #حقوق_مردم_بر_والی این است ، وقتی نعمتی خدا به او داد باعث بشود که او متواضع تر ، مردمی تر ، ارتباطش با دیگران بیشتر بشود ،
وَ عَطْفاً عَلَى إِخْوَانِهِ
#عطوف باشد ، #مهربان باشد ، نسبت به دیگران ، توجه بیشتر داشته باشد .
این اصل کلی بود که حضرت در صدر نامه این دو جمله را فرمودند.
خود این نامه اگر به تمام نهج البلاغه مراجعه فرمایید می بینید که به استثناء دو ، سه جمله همه نامه همین مقدار است .
فرمود به اینکه :
أَلَا وَ إِنَّ لَكُمْ عِنْدِي أَنْ لَا أَحْتَجِزَ
#حاجز یعنی مانع ،یعنی من هیچ چیزی را از شما منع نمی کنم ، بین شما و جریان مملکت ، حاجز و مانع نمی شوم ” إِلَّا فِي حَرْبٍ ” مگر در #مسائل_جنگ_و_صلح_و_نظامی ،اینطور نیست که همه ی تصمیم ها را که #فرمانده_کل_قوا می گیرد باید زیر دستانش بداند ، فرمود این نیست ، #قانون_اسلام این نیست ، برای اینکه اگر شما بدانید ممکن است دیگران هم بدانند و بیگانه و دشمن بفهمد.
پیاده شده از فایل صوتی
شرح نامه ی پنجاه نهج البلاغه
#حضرت_علامه_جوادی_آملی حفظه الله تعالی:
فرمود :
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ حَقّاً عَلَى الْوَالِي أَنْ لَا يُغَيِّرَهُ عَلَى رَعِيَّتِهِ فَضْلٌ نَالَهُ وَ لَا طَوْلٌ خُصَّ بِهِ
فرمود : #حق_مردم_بر_والی این است که :
خدا یک نعمتی به والی داد ، برکتی داد ، اوج و ارجی داد، این باعث نشود که خدای ناکرده او از مردم فاصله بگیرد ، این یک ؛
و اگر طولی به او رسید ،طور زندگی او را عوض نکند،
دو؛ طول به آن فایده ای می گویند که زود گذر نباشد ، گرچه طَول و طول فرق دارد اما بی ارتباط با هم نیستند ، هر برکت و هر نعمتی را طَول نمی گویند ،آن برکت و نعمتی که در دراز مدت می ماند آن را می گویند طَول .اینکه در کتابهای حوزوی می بینید که می نویسند ، این حرفی که فلان کس زد ” لا طول له"؛ یعنی مطلب مهم و پر برکتی در آن نیست .
و اینکه در اول سوره مبارکه فاطر دارد خدا ذی الطَول است ، یعنی برکاتی عطا می کند که در دراز مدت می ماند . این را می گویند “طَول".
فرمود: اگر طَولی به والی رسید ، برکت ماندنی به او رسید ، مبادا او از این برکت بهره خوب نبرد و خدای ناکرده وضعش با دیگران فرق بکند .
وَ لَا طَوْلٌ خُصَّ بِهِ ، مبادا با این از دیگران جدا بشود .