مهم ترین وظیفه و مسئولیت عالمان وارسته دین
اباعبدالله الحسین (ع) در جملهای از خطبه خویش از احبار و ربانیّون یعنی عالمان دین که در گذشته در انجام وظیفه بزرگ امر به معروف و نهی از منکر قصور و کوتاهی میورزیدند و ظلم پیشگان را از عمل شنیع و ننگینشان باز نمیداشتند، سخنروان و شیوایی به میان میآورد، که در این بخش روشنتر بیان شده است عالمان دین در هر عصری به دو دسته تقسیم میشوند: دسته اوّل آنانند که در آیات اشاره شده در خطبه سید الشهدا (ع) از وظیفه امر به معروف و نهی از منکر که مهمترین وظیفه و مسئولیت آنان بود، کوتاهی میکردند و به رسیدگی به امور مردم و تلاش و مبارزه برای رهایی و نجات و رستگاری آنان با ظالمان و قدرتهای ستم پیشه به مراوده و مجالست میپرداختند و توجیهگر ظلم و فساد و جنایتشان میشدند.دسته دوم عالمان وارسته و مسئول که خود را در برابر دین خدا و تودههای مردم جامعه وظیفهمند و دارای مسئولیتهای سنگین هدایت و راهیابی و مقابله و مبارزه با ظلم و فساد و گمراهی میدانستند و لحظهای در انجام تکالیف الهی خود قصور و تسامح روا نمیداشتند.قرآن کریم از این عالمان آگاه و مسئولیتپذیر این گونه یاد میکند:«کسانی که رسالتهای خدا را ابلاغ میکنند و از او میترسند، و از هیچ کس جز اوبیم به دل راه نمیدهند، و خدا خود، برای حسابرسی بسنده است »و در آیهای دیگر میفرماید:هر آینه از میان بندگان خدا، عالمان و دانشوران از او میترسند و در برابرش خاشع هستند.صفت و شاخص بارز عالمان صالح و پاک «خشوع و «ترس در برابر خداوند قادر متعال است خوف این بندگان در برابر عظمت حضرت پروردگار با مشاهده آثار شگرف او،در آفرینش و شناخت و معرفت اصیل نسبت به ذات و صفات و اسماء او صورت میپذیرد و آنان هر چه در ایجاد ارتباط معنوی با مبداء وجود، بیشتر توفیق به دست میآورند و در اُنس و تقرب به او مراحل بالاتری را پشت سر میگذارند و روح و روانشان را از مناجات با او سیراب میسازند، خاضعتر میگردند و خویشتن را در برابر فرمانها و دستورالعملهای زندگی ساز و سعادت آفرین دین او تسلیمتر و مراقبتر مییابند.خوف و خشوع در برابر خداوند منّان حالتی در روح پدید میآورد که خوف و ترس در برابر قدرتهای سلطهگر را نفی میکند؛ به تعبیری دیگر، خاضع برای خدا چنان باعشق و محبت او پرورده میشود و طاعات و عبادات به درگاه پروردگار آنسان در روح و روان او اثر مثبت و سازنده بر جای مینهد، و قدرت و توان در نهادشان ذخیره میسازد کهدر برابر هیچ قدرتی سر تسلیم فرود نمیآورد.طبیعی است که توکل به خدا که موجب فرو ریختن همه خوف و هراسهای نامطلوب از قدرتهای بشری میگردد، علمای صالح و خداترس را برای انجام وظایفی که خدا برای آنان معین و مشخص کرده آماده و مهیا میسازد و راه را برای مقابله با هرگونه ظلم و ستمی که از دستگاههای جور بر تودههای محروم جامعه میآید، هموار مینماید.اوراق تاریخ مبارزههای وقفهناپذیر و خونین این دسته از علمای دین را با ظالمان و تجاوز پیشگان در راه اجرای دستورهای الهی و نجات و رهایی مردم مظلوم به ثبترسانده است و جامعههای بشری همواره سلامت و سعادت خود را در پرتو مجاهدات و تلاشهای خالصانه این بندگان وارسته و صالح خدا به دست آوردهاند.تداوم و استمرار ارزشهای الهی و انسانی که تضمین کننده زیست سالم جمعی است با مسئولیتشناسی و مبارزه پیگیر اینان در بستر زمان تحقق یافته است و ان شاء الله تا ظهور منجی یگانه بشریت و خورشید تابنده اسلام این تحقق به عینیّت رسد و دلهای میلیونها مظلوم گیتی را به جمال عدالت گسترش روشن کند و حافظ ارزشها و معرفت گرداند.
جایگاه امر به معروف و نهی از منکر در نهضت امام حسین علیه السلام - ولی الله اردشیری
نیاز جوامع بشری به امر به معروف و نهی از منکر
تأثیر نقش عنصر امر به معروف و نهی از منکر، در قیام امام حسین (ع) و نهضت عاشورا، ضرورت تعمق در میزان تأثیر گذاریاش در به ثمر رسیدن نهضت کربلا است امر به معروف به دعوت وا داشتن مردم به نماز و روزه و خمس و زکات و راستی و صلاح و عفاف و امثال اینها محدود نمیشود، بلکه همه کارها و اعمال نیک و پسندیده و مفید و ارزشهای والای الهی را شامل میگردد. از جمله دعوت مردم به جهاد و مبارزه با ظلم و فساد و استثمار و از بین بردن زمینههای هر نوع تعدی و تجاوز و ستم و غارت و چپاول ونیز کوشش جهت برقراری قسط و عدل در جامعه با تشکیل حکومت و نظام سیاسی مقتدر و الهی همه در فضای گستردهای که این قانون بزرگ الهی ایجاد میکند، مطرح و مورد توجه و عمل قرار میگیرد.نهی از منکر در بازداشتن مردم از قمار، شراب زنا، دروغ غیبت تهمت ربا،احتکار و امثال اینها منحصر نمیگردد. بلکه این نهی و بازداشتنها جزئی از وظیفه و فریضه نهی از منکر محسوب میشود و مقابله با حکمرانان ظالم و ستمگر و بازداشتنآنان از استبداد و تجاوز و جور و فساد نیز نوعی نهی از منکر به شمار میرود. و نیز مبارزه با قدرتهای سلطهگر که در پی گسترش سیطره سیاسی اقتصادی نظامی و فرهنگی بر جامعههای بشری هستند و برای نیل به مقاصد پلید خویش از ارتکاب هیچ جنایتی فروگذاری نمیکنند، جزئی از نهی از منکر محسوب میشود و از مهمترین جلوه و نمودهای این قانون الهی به شمار میرود.نگرش اساسی به دیدگاههای ژرف حضرت اباعبدالله الحسین (ع)، اهمیت خاص و نقش حیاتی و تعیین کننده این فریضه الهی را در اصلاح و اعتلای جامعه سلامت و سعادت مردم تضمین پاکی عفاف سالم سازی محیط اجتماعی زدودن آثار بزه و گناه و ظلم و جور مینمایاند. در بررسی این دیدگاهها مشخص میشود که چرا و چگونه عنصرامر به معروف و نهی از منکر علت العلل قیام خونین کربلا محسوب میشود و سیدالشهدا (ع) به صراحت فلسفه اصلی حرکت پرشور خویش را در مخالفت و مبارزه خونین با خلافت یزید، این عامل و عنصر میداند و در مراحل مختلف نهضت مقدس خویش به امر به معروف و نهی از منکر اشاره میکند.
سه پیشنهاد امام سجّاد به یزید
یزید که اوضاع را کاملاً بر ضد خود میدید پس از عذرخواهیهای ظاهری به امام سجّادعلیه السلام گفت: آمادهام که سه حاجت تو را روا کنم.
امام سجّادعلیه السلام از این فرصت استفاده کرد و به یزید سه پیشنهاد زیر را داد:
1- میخواهم سر مقدّس پدرم را زیارت کنم.
2- آنچه از ما غارت شده را به ما باز گردان، زیرا در میان آنها پارچه دستبافت و روسری و گردن بند مادرمان حضرت زهراعلیها السلام وجود دارد.
3- اگر قصد کشتن مرا داری مردی امین را تعیین کن تا اهل بیتم را به حرم جدّمان مدینه برساند.
یزید پیشنهاد اوّل را رد کرد، پیشنهاد دوّم را پذیرفت و درمورد پیشنهاد سوّم گفت: اهل بیتت را جز تو کسی به مدینه باز نمیگرداند.
امام سجاد علیه السلام - واحد پژوهش مسجد مقدس جمکران
بهره برداری امام سجّادعلیه السلام از نهضت عاشورا
بعد از واقعه عاشورا، کاروان امام حسین از جمله امام سجّادعلیه السلام را با کمال اهانت، در مجلس یزید که بسیاری از بزرگان و سران کشور شام و مردم حضور داشتند آوردند. یزید که بر مسند سلطنت تکیه داده بود خطاب به امام سجّادعلیه السلام گفت: حمد و ستایش خداوندی که پدرت را کُشت.
امام سجّادعلیه السلام بیدرنگ و با کمال قاطعیت پاسخ داد: لعنت خدا بر کسی که پدرم را کشت.
یزید از پاسخ امام سجّادعلیه السلام به قدری خشمگین شد که فرمان داد گردن آن حضرت را بزنند. امام سجّادعلیه السلام فرمود: ای یزید! اگر قصد کشتن مرا داری، کسی را مأمور کن تا این بانوان و کودکان بی پناه را به مدینه برساند. یزید با شنیدن این سخن، از کشتن آن حضرت منصرف شد.
حضرت زینب و امام سجّاد خطبههای کوبندهای در آنجا خواندند که باعث شد اوضاع سیاسی و اجتماعی شام دگرگون شود.
امام سجّادعلیه السلام پس از ماجرای عاشورا، برای بیداری مردم و رسوا نمودن یزیدیان و حاکمان جبّار بنیامیه بهرهبرداری بسیار نموده و در هر فرصتی به افشاگری میپرداخت و خاطره شورانگیز کربلا و نهضت امام حسینعلیه السلام را زنده نمود و از آن به عنوان یک سلاح نیرومند تبلیغاتی بر ضد رژیمهای باطل استفاده میکرد.
امام سجاد علیه السلام - واحد پژوهش مسجد مقدس جمکران
توبه پیرمرد بر اثر بیانات امام سجّادعلیه السلام
هنگام ورود اهل بیت امام حسینعلیه السلام به عنوان کاروان اسیران به شام، پیرمردی از مردم شام به آنها نزدیک شد و گفت: سپاس خدایی که افراد شما را کُشت و شهرها را از افراد شما آسوده کرد و یزید را به شما مسلّط نمود.
امام سجّادعلیه السلام در جواب فرمودند: ای پیرمرد! آیا قرآن خواندهای؟ گفت: آری.
امامعلیه السلام فرمودند: آیا معنی این آیه را فهمیدهای که خداوند میفرماید: «بگو ای پیامبر! من برای رسالت، فردی جز دوستی با خویشانم را از شما نمیخواهم.»
پیرمرد: آری خواندهام.
امام سجّادعلیه السلام فرمودند: خویشان در این آیه ما هستیم. آیا این آیه را خواندهای: «بدانید از هر آنچه سودی میبرید یک پنجم آن مخصوص خدا و رسول و خویشان است».
پیرمرد گفت: آری خواندهام.
امام سجّادعلیه السلام فرمودند: ای پیرمرد! خویشان در این آیه، ما هستیم. آیا این را خواندهای: «همانا خداوند خواسته است که ناپاکی را از شما خاندان بردارد و شما را پاک و پاکیزه گرداند»؛
پیرمرد: آری خواندهام.
امام سجّادعلیه السلام: این آیه در شأن ما نازل شده است.
در این هنگام پیرمرد در سکوت فرو رفت و از گفته جسورانه خود پشیمان شد و گفت: تو را به خدا! آیا شما همانید که گفتید؟ امام سجّادعلیه السلام فرمودند: سوگندبه خدا! بدون تردید ما همان خاندانیم. به حقّ پیامبرصلی الله علیه وآله ما همان خویشاوندان هستیم.
پیرمرد، پس از شناخت آنها، گریه کرد و دستهایش را به سوی آسمان بلند نمود و گفت: خدایا! من از دشمنان حضرت محمّدصلی الله علیه وآله بیزارم. سپس به امام سجّادعلیه السلام عرض کرد: آیا توبهام پذیرفته است؟
امام سجّادعلیه السلام گفت: آری، اگر توبه کنی، خداوند توبهات را میپذیرد و با ما خواهی بود. پیرمرد گفت: من توبه کردم.
این خبر به یزید رسید، یزید فرمان داد آن پیر را بکشند و جلاّدان یزید، او را به شهادت رساندند.
امام سجاد علیه السلام - واحد پژوهش مسجد مقدس جمکران