مناظره حضرت امام رضا عليه السلام در فضيلت امام و صفات او
عبد العزيز بن مسلم گويد: همراه امام رضا (عليه السلام) در شهر مرو بوديم، در آغاز ورودمان به شهر بود كه در يك روز جمعه در مسجد جامع آن شهر گرد هم جمع شده بوديم، و موضوع امامت را مورد بحث قرار داده و اختلاف بسيار مردم را در اين زمينه بازگو ميكرديم، نزد امام رسيده و گفتگوي مردم در اين زمينه را به ايشان عرضه داشتم،، آن حضرت لبخندي زد وفرمود: اي عبد العزيز اين مردم نفهميده واز آراء صحيح خود فريب خورده و غافل گشتند، خداي بزرگ پيامبر خويش را نزد خود فرا نخواند تا دين را برايش كامل كرد، وقرآن را بر او نازل فرمود، كه بيان هر چيز در او است، حلال وحرام و حدود واحكام وتمام نيازمنديهاي مردم را در قرآن بيان كرده وفرمود: ” چيزي را در اين كتاب فروگذار نكرديم “. ودر حجة الوداع كه سال آخر عمر پيامبر بود اين آيه را نازل فرمود: ” امروز دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم ودين اسلام را براي شما پسنديدم “، و موضوع امامت از كمال دين است، وپيامبر از دنيا رحلت نكرد تا آن كه نشانههاي دين را براي امتش بيان كرد وراه ايشان را روشن ساخت، وآنها را به راه حق راهنمائي نمود. وعلي (عليه السلام) را به عنوان پيشوا وامام منصوب كرد، وهمه احتياجات امت را بيان كرد، هر كه گمان كند خداي بزرگ دينش را كامل نكرده قرآن را رد نموده، وهر كه قرآن را رد كند به آن كافر گرديده است. آيا مقام و منزلت امامت را در ميان امت ميدانند، تا بتوانند او را خود انتخاب نمايند، همانا امامت ارزشش والاتر، و شأنش برتر، ومنزلتش عاليتر، و مكانش منيع تر، و ژرفايش عميق تر از آنست كه مردم با عقل خود به آن رسند، يا به آرائشان آن را دريابند، ويا به انتخاب خود امامي را منصوب كنند. امامت مقامي است كه خداوند عزوجل بعد از رتبه نبوت و خلت، در مرتبه سوم ابراهيم خليل را به آن اختصاص داد وبه آن فضيلت برتريش داد، و نامش را بلند و استوار نمود وفرمود: ” همانا من ترا امام مردم گردانيدم “، ابراهيم خليل از نهايت شاديش به آن مقام عرض كرد: ” از فرزندان من هم “، خداي تبارك وتعالي فرمود: ” پيمان
من به ستمكاران نمي رسد “، پس اين آيه امامت را براي ستمگران تا روز قيامت باطل ساخت وبه برگزيدگان اختصاص داد. سپس خداي تعالي ابراهيم را شرافت بخشيد، و امامت را در فرزندان برگزيده و پاكش قرار داد وفرمود: ” و اسحاق و يعقوب را به عنوان اضافه به او بخشيديم وهمه را شايسته نموديم و ايشان را امام و پيشوا قرار داديم، تا به فرمان ما رهبري كنند و انجام كارهاي نيك و گزاردن نماز و دادن زكات را به ايشان وحي نموديم، و ايشان عبادت ما را ميكردند “. پس امامت هميشه در دورانهاي متوالي در فرزندان او بود واز يكديگر به ارث ميبردند، تا خداي تعالي آن را به پيامبر ما به ارث داد و خود او فرمود: ” همانا سزاوارترين مردم به ابراهيم پيروان او واين پيامبر و انسانهاي مؤمن ميباشند وخدا سرپرست مؤمنان ميباشد “، پس امامت مخصوص آن حضرت گشت.
آنگاه او به فرمان خداي تعالي وطبق آنچه خدا واجب ساخته بود آنرا به عهده علي (عليه السلام) گذارد، وسپس در ميان فرزندان برگزيده اش، كه خداوند به آنان علم و ايمان داد، جاري گشت، وخداوند ميفرمايد: ” آناني كه علم و ايمان به ايشان داده شد گويند: در كتاب خدا تا روز رستاخيز به سر برده ايد “، پس امامت تا روز قيامت تنها در ميان فرزندان علي (عليه السلام) ميباشد، زيرا پس از حضرت محمد (صلي الله عليه وآله) پيامبري نيست، اين نادانان از كجا وبه چه دليل براي خود امام انتخاب ميكنند. همانا امامت مقام پيامبران و ميراث اوصياء است، امامت خلافت و جانشيني خدا و رسول او، و مقام أمير المؤمنين (عليه السلام)، و ميراث حسن و حسين (عليهما السلام) است. همانا امامت زمام دين و مايه تحكيم نظام مسلمين، و صلاح دنيا و عزت مؤمنين است، همانا امامت ريشه اسلام بالنده و شاخه بلند آن است، كامل شدن نماز و زكات و روزه وحج و جهاد، و ازدياد غنائم و صدقات، و اجراء حدود واحكام، و نگاهداري مرزها بوسيله امامت انجام ميگيرد.
امام حلال خدا را حلال وحرام خدا را حرام ميكند، حدود خدا را برپا نموده واز دين او دفاع مينمايد، با حكمت و اندرز وحجت رسا مردم را به راه پروردگار دعوت ميكند. امام همچون خورشيد پرتو افكن است كه نورش عالم را فرا گيرد و در افق والائي قرار دارد، به گونه اي كه دستها و ديدگان بدان دست نيابند، امام ماه تابان، چراغ فروزان، نور درخشان، و ستاره اي راهنما در شدت تاريكي، و رهگذر شهرها و كويرها و گرداب درياها است. امام آب گواراي زمان تشنگي، و راهبر به سوي هدايت، و نجات بخش از هلاكت است، امام شعله پرتو افكن روي بلندي براي رهنمائي گمشدگان است، وسيله گرما بخشي سرما زدگان و رهنماي هلاكت يافتگان است، هر كه از او جدا شود هلاك ميگردد. امام ابري است بارنده، باراني است شتابنده، خورشيدي است فروزنده، سقفي است سايه دهنده، زميني است گسترده، چشمه اي است جوشنده، و بركه و گلستان است. امام همدم و رفيق، پدري مهربان، برادري ياور، مادري دلسوز به كودك خود، پناه بندگان خدا در گرفتاري سخت است. امام امين خدا در ميان خلقش، وحجت او بر بندگانش، و خليفه او در بلادش،
و دعوت كننده به سوي او، و دفاع كننده از حقوق او است، امام از گناهان پاك واز عيبها بر كنار است، به دانش اختصاص يافته وبه خويشتن داري نمايان گرديده است، موجب تحكيم دين و عزت مسلمان و خشم منافقان و هلاك كافران است. امام يگانه زمان خود ميباشد، كسي به پايه او نرسيده و دانائي با او برابري نكند، جايگزين ندارد، همانند و همتا براي او نيست، به تمام فضائل اختصاص يافته، بي آن كه خود به دنبال آن رفته وآن را بدست آورده باشد، بلكه امتيازي است كه خداوند به فضل وبخشش خود به او عنايت فرموده است. كيست كه توان شناسائي امام يا انتخاب امام را داشته باشد؟ هيهات، در اينجا خردها گم گشته، خويشتن داريها بيراهه رفته، و عقلها سرگردان شده، و ديدهها بي نور گرديده، وبزرگان كوچك شده، و حكيمان متحير، و خردمندان كوتاه نظر، و خطيبان درمانده، و انديشمندان نادان، و شعرا وامانده، و ادبا ناتوان، و سخن دانان درمانده اند، از اين كه بتوانند يكي از شؤون وفضائل امام را توصيف نمايد، و همگي به عجز و ناتواني اعتراف دارند. چگونه ممكن است تمام اوصاف وحقيقت وجودي او را بيان كرد، يا مطلبي از امر امامت را فهميد، و جانشيني كه كار او را انجام دهد برايش پيدا كرد، ممكن نيست، چگونه واز كجا؟ او همچون ستارگان آسمان از دست يابي افراد و توصيف توصيف كنندگان اوج گرفته است، او كجا و انتخاب بشر كجا، او كجا وخرد بشر كجا، او كجا و همانندي براي او از كجا؟ آيا ميپندارند كه امام در غير خاندان پيامبر خدا يافت شود! به خدا كه وجدانشان به ايشان دروغ گفته و آرزوي بيهوده در سر ميپرورانند، به گردنه بلند و لغزنده اي كه به پائين ميلغزند بالا رفته، ومي خواهند كه با عقلي گم گشته و ناقص خود، وبا آراء گمراه كننده خويش امام را نصب كنند، و جز دوري از حق بهره نبردند، خداوند ايشان را بكشد. به كجا منحرف ميشوند، قصد انجام كار سختي را كرده و دروغي را ساخته و پرداخته نموده اند، وبه گمراهي دوري افتاده، ودر سرگرداني فرو رفته اند، كه با چشم بينا امام را ترك گفتند، ” شيطان كردارشان را در نظر آنان آراست واز راه منحرف شان كرد با آن كه اهل بصيرت بودند “. از انتخاب خدا و انتخاب رسول او واهل بيتش روي گردان شده، و به انتخاب خود گرائيدند، در صورتيكه قرآن ندا ميكند: ” پروردگارت هر چه خواهد بيافريند و انتخاب كند، اختيار بدست آنان نيست خدا از آنچه با او شريك قرار ميدهند منزه و والاست “، و باز خداي بزرگ ميفرمايد: ” هيچ مرد وزن مؤمني حق ندارد، آنگاه كه خدا و پيامبرش فرماني را داد، اختيار كار خويش را داشته باشد “. و فرموده است: ” شما را چه شده، چگونه قضاوت ميكنيد، مگر كتابي داريد كه آنرا ميخوانيد، تا هر چه خواهيد انتخاب كنيد در آن كتاب بيابيد، يا براي شما تا روز قيامت بر عهده ما پيمان هائي است كه هر چه قضاوت كنيد حق شماست، از آنان بپرس،كدامشان متعهد اين مطلب است، يا مگر شريكاني داريد، اگر راست ميگويند شريكان خويش را بياورند “. و باز خداي بزرگ فرموده است: ” چرا در قرآن نمي انديشند، يا مگر بر دلها قفل قرار دارد “، و فرموده است: ” مگر خدا بر دلهاشان مهر نهاده كه نمي فهمند “، يا ” گفتند شنيديم ولي نمي شنيدند، و همانا بدترين جانوران نزد خداوند مردمي هستند كه كر و لالند و تعقل و تدبر نمي كنند، واگر خدا در آنان خيري را سراغ داشت به ايشان شنوائي ميداد، واگر شنوائي هم ميداشتند روي ميگرداندند “، ويا ” گفتند شنيديم و نافرماني كرديم “، (امامت اكتسابي نيست) بلكه ” فضلي است از جانب خداوند كه به هر كس بخواهد ميدهد وخداوند صاحب فضل بزرگي است “. پس چگونه ايشان قادرند امام را انتخاب كنند، در صورتيكه امام عالمي است كه ناداني ندارد، سرپرستي است كه روي نمي گرداند، كانون قدس وپاكي و طاعت وزهد وعلم وعبادت است، دعوت پيامبر اختصاص به او داشته، از نژاد پاك فاطمه بتول است. در دودمانش جاي طعن و سرزنش نبوده، وهيچ دارنده نژاد شريفي به پايه او نرسد، از خاندان قريش و قبيله هاشم و عترت پيامبر بوده، و مورد خشنودي خداي عزوجل است، موجب شرافت اشراف و زاده عبد مناف است، علمش بالنده، حلمش كامل، در امامت قوي ودر سياست عالم است،اطاعتش واجب وقيام به امر الهي ميكند، خيرخواه بندگان خدا و نگهبان دين او است. خدا پيامبران و امامان را توفيق بخشيده واز خزانه علم وحكم خود آنچه به ديگران نداده به آنان داده است، از اين جهت علم آنان برتر از علم مردم زمانشان ميباشد، وخداي تعالي فرموده: ” آيا كسي كه به راه حق هدايت ميكند شايسته تر است كه پيروي شود يا كسي كه هدايت نمي كند جز آن كه هدايت شود، شما را چه شده، چگونه قضاوت ميكنيد “. و فرموده ديگر خداوند در باره طالوت: ” خدا او را بر شما برگزيد و در علم و بدن به او برتري داد، وخداوند ملك خويش را به هر كه بخواهد ميدهد، وخدا بسيار بخشنده و داناست “، وبه پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرمود: ” خدا بر تو كتاب وحكمت نازل كرد وآنچه را نمي دانستي به تو تعليم داد، كرم خدا نسبت به تو بزرگ بود “. و نسبت به امامان از اهل بيت و خاندان و فرزندان پيامبر فرمود: ” آيا مردم نسبت به آنچه خدا از كرم خويش به ايشان داده حسد ميبرند، بدرستي كه ما به خاندان ابراهيم كتاب وحكمت داديم وبه آنان ملك عظيمي عطا كرديم، كساني به آن گرويدند وكساني از آن روي گردانيدند و آتش جهنم بسيار برافروخته است “. آنگاه كه خداي بزرگ بنده اي را براي اصلاح امور بندگانش انتخاب كند، سينه اش را براي آن كار باز كند و چشمههاي حكمت در دلش قرار دهد، وعلمي به او الهام كندكه از آن پس از پاسخي در نماند واز راه درست منحرف نشود. پس او معصوم است و تقويت شده، وبا توفيق استوار گشته، از هر گونه خطا و لغزش در امان است، خداوند او را به اين صفات امتياز بخشيده تا حجت رساي او بر بندگانش، و گواه بر مخلوقاتش باشد، واين بخشش و كرم خداست، به هر كه خواهد عطا كند وخدا داراي كرم بزرگي است، آيا مردم چنان قدرتي دارند كه بتوانند چنين كسي را انتخاب كنند، ويا ممكن است انتخاب شده آنها اينگونه باشد تا او را پيشوا سازند. به خانه خدا سوگند كه اين مردم از حق تجاوز كردند وكتاب خدا را پشت سر انداختند، گويا نمي دانند، در صورتيكه هدايت و شفا در كتاب خداست، اينان كتاب خدا را رها كرده واز هوس خود پيروي نمودند، خداي بزرگ ايشان را نكوهش نمود ودشمن داشت و تباه شان ميكند. وخداوند ميفرمايد: ” ستمگر تر از آن كه هوس خويش را بدون هدايت خدا پيروي كند نيست، خدا گروه ستمگران را هدايت نمي كند “، و فرمود: ” بر آنان هلاكت باد و اعمالشان نابود شود “، وفرمود: ” بزرگ است در دشمني نزد خدا و نزد مؤمنان، خدا اينگونه بر هر دل گردن كش جباري مهر مينهد “، و درود وسلام فراوان خداوند بر پيامبر وبر خاندان پاكش باد.
زهد و پارسائي حضرت رسول در بيان امير المومنين
در بخش ديگر اميرمؤمنان درباره زهد حضرت رسول اكرم چنين ميگويد: «پيامبر (صلي اللّه عليه و آله و سلّم) از دنيا چندان نخورد كه دهان را پر كند، و به دنيا با گوشه چشم نگريست. دو پهلويش از تمام مردم فرو رفته تر، و شكمش از همه خالي تر بود، دنيا را به او نشان دادند ولي او نپذيرفت، و چون دانست خدا چيزي را دشمن ميدارد، آن را دشمن داشت، و چيزي را كه خدا خوار شمرده، آن را خوار انگاشت، و چيزي را كه خدا كوچك شمرده كوچك و ناچيز ميدانست (اين يعني بي ميلي به دنيا بخاطر قرب الهي و محبّت به او). و همانا پيامبر (كه درود خدا بر او باد) بر روي زمين مينشست و غذا ميخورد، و چون بردگان ساده مينشست و با دست خود كفش خود را وصله ميزد و جامه خود را با دست خود ميدوخت… پرده اي بر در خانه او آويخته بود كه نقش و تصويرها در آن بود، به يكي از همسرانش فرمود، اين پرده را از برابر چشمان من دور كن كه هرگاه نگاهم به آن ميافتد به ياد دنيا و زينتهاي آن ميافتم. پيامبر (زهد واقعي و انتخابي داشت لذا) با دل و جان از دنيا روي گرداند، و يادش را از جان خويش ريشه كن نمود. و همواره دوست داشت تا جاذبههاي دنيا از ديدگانش پنهان ماند، و از آن لباس زيبايي تهيّه نكند و آن را قرارگاه دائمي خود نداند، و اميد ماندن در دنيا نداشته باشد، پس (او حقيقتاً) ياد دنيا را از جان خويش بيرون كرده و دل از دنيا بركند و چشم از دنيا پوشاند. » هر كس ميخواهد زاهد واقعي باشد و پيرو حقيقي آن حضرت، در زندگي و رفتار او بايد دقت كند و آن را الگو و سرمشق قرار دهد چنان كه زاهدترين شاگرد مكتب او امير بيان فرمود: «و لَقَد كانَ في رَسُولِ اللّه (صلي اللّه عليه و آله و سلّم) ما يَدُلُّكَ عَلي مَساوِيِ الدُنيا وَ عُيُوبِها اِذ جاعَ فيها مَعَ خاصَّتهِ، وَ زُوِيَت عَنهُ زَخارِفها مَعَ عَظيِم زُلفَتِهِ فَليَنظُر ناظِرٌ بِعَقلِهِ: اَكرَمَ اللّهُ مُحَمَّداً بذلكام اَهانُهُ فاِن قالَ اَهانَهُ فَقَد كَذَبَ وَ اللّهِ العَظيم بالافك العَظيم وَ اِن قالَ اكرَمَه فَليَعلَم اَنّ اللّه قَد اَهانَ غَيرَهُ… ؛براستي در زندگاني رسول خدا (صلي اللّه عليه و آله و سلّم) براي تو نشانههايي است كه تو را به زشتيها و عيبهاي دنيا راهنمايي كند، زيرا پيامبر(صلي اللّه عليه و آله و سلّم) با نزديكان خود گرسنه به سر ميبرد (نه چون نزديكان برخي افراد كه از سيري زياد نمي دانند چه كار كنند)
و با آن كه مقام و منزلت بزرگي داشت زينتهاي دنيا از ديده او دور ماند. پس تفكر كننده اي بايد با عقل خويش به درستي انديشه كند كه: آيا خدا محمّد (صلي اللّه عليه و آله و سلّم) را به داشتن اين صفتها اكرام نمود يا خوارش كرد؟ اگر بگويد: خوار كرد، دروغ گفته (بخداي بزرگ قسم) و بهتاني بزرگ زده است، و اگر بگويد: او را اكرام كرده، پس بداند، خدا خوار شمرد كسي را كه دنيا را براي او گستراند چرا كه از نزديك ترين مردم به خودش (يعني محمد (صلي اللّه عليه و آله و سلّم) ) دور نگهداشت. پس پيروي كننده بايد از پيامبر (صلي اللّه عليه و آله و سلّم) پيروي كند، و به دنبال او راه رود، و قدم برجاي او گذارد، وگرنه از هلاكت ايمن نباشد. سپس براستي خداوند محمد (صلي اللّه عليه و آله و سلّم) را نشانه قيامت، و مژده دهنده بهشت و ترساننده از كيفر جهنم قرار داد، او با شكمي گرسنه از دنيا رفت و با سلامت جسم و جان وارد آخرت شد و سنگي بر سنگي نگذاشت (و كاخ و خانههاي مجلّل نساخت) تا آنروز كه جهان را ترك گفت و دعوت پروردگارش را اجابت نمود» راستي فرسنگها بين ما و پيشوا و الگوي ما فاصله است، ما كجا و رفتار پيامبر كجا؟ تنها پيرو راستين او اميرمؤمنان بود كه اولاً به داشتن چنين رهبري، افتخار ميكند آنجا كه ميگويد: «وه! چه بزرگ است منتي كه خدا با بعثت پيامبر بر ما نهاده، و چنين نعمت بزرگي را به ما عطا فرمود، رهبر پيشتازي كه بايد او را
پيروي كنيم و پيشوايي كه بايد راه او را تداوم بخشيم. » و ثانياً در عمل مانند پيامبر زاهد بود چنانكه خود ميفرمايد: «به خدا سوگند آنقدر اين پيراهن پشمين را وصله زدم كه از پينه كننده آن شرمسارم. يكي گفت: آيا آن را دور نمي افكني؟، گفتم: از نزد من دور شو، صبحگاهان رهروان ستايش ميشوند (يعني آينده از آن استقامت كنندگان و زاهدان روز و شب زنده داران است) »
سیمای پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و اله ) در اینه نهج البلاغه
زهد و پارسائي حضرت محمد صل الله عليه وآله
«زهد» و «رغبت» (اگر بدون متعلق ذكر شوند) نقطه مقابل يكديگرند، زهد يعني اعراض و بي ميلي، در مقابل رغبت كه عبارت است از كشش و ميل. بي ميلي دوگونه است: طبيعي و روحي: بي ميلي طبيعي آن است كه طبع انسان نسبت به چيزي تمايلي نداشته باشد. همچون طبع بيمار كه ميلي به غذا و.. ندارد. بديهي است كه اينگونه بي ميلي و اعراض ربطي به زهد اصطلاحي ندارد. بي ميلي روحي يا عقلي يا قلبي آن است كه اشيائي كه مورد تمايل و رغبت طبع است از نظر انديشه و آرزوي انسان كه در جستجوي سعادت و كمال مطلوب است هدف و مقصود نباشد، هدف و مقصود و نهايت آرزو و كمال مطلوب اموري باشد برتر از مشتهيات نفساني و دنيوي، خواه آن امور از مشتهيات نفساني اخروي باشد و يا اساساً از نوع تمايلات نفساني نباشد بلكه از نوع فضائل اخلاقي باشد از قبيل عزت، شرافت، كرامت، آزادي و يا از نوع معارف معنوي و الهي باشد، مانند ياد خداوند، محبت خداوند، تقرب به پيشگاه ذات اقدس الهي. پس زاهد واقعي كسي است كه توجّهش از ماديّات دنيا به عنوان كمال مطلوب و برترين خواسته عبور كرده متوجّه مشتهيات اخروي و يا فضائل اخلاقي و معارف معنوي شده است.
زهد و پارسائي پيامبر اكرم از چنين زهدي بوده است، چنانكه علي (عليه السلام) ميفرمايد: «اَلنَبيُّ قَد حَقَّرَ الدُنيا وَ صَغَّرَها و اَهوَن بِها وَ هَوَّنَها وَ عَلِمَ اَنَّ اللّهَ زَواها عَنه اِختياراً وَ بَسطَها لِغَيره احتِقاراً، فَاَعرَضَ عَنِ الدُّنيا بِقَلبِهِ، وَ اَماتَ ذِكرَها عَن نَفسِهِ وَ اَحَبَّ اَن تَغيبَ زينَتُها عَن عَينِهِ لِكيلا يَتَّخِذَ مِنها رياشاً او يَرجوا فيها مَقاماً… ؛ نبي اكرم (صلي اللّه عليه و آله و سلّم) دنيا را كوچك و در چشم ديگران آن را ناچيز جلوه داد. (تا مردم بدنبال زهد واقعي باشند و لذا) آن را خوار ميشمرد و در نزد ديگران (نيز) خوار و بي مقدار معرّفي فرمود. (و ميدانست كه خداوند براي احترام به ارزش آن حضرت دنيا را از او دور ساخت) و آن را براي ناچيز بودنش به ديگران بخشيد. پس (پيامبر اكرم زهد انتخابي داشت و) از دل و جان به دنيا پشت كرد، و ياد آن را در دلش ميراند. (زهد او اين گونه بود كه) دوست ميداشت زينتهاي دنيا از چشم او دور نگهداشته شود، تا از آن لباس فاخري تهيّه نسازد، يا اقامت و ماندن در دنيا را آرزو نكند، و براي تبليغ احكامي كه قطع كننده عذرهاست تلاش كرد و امّت اسلامي را با هشدارهاي لازم نصيحت كرد، و با بشارتها مردم رابه سوي بهشت فرا خواند. »
خوب است امّت اسلامي مخصوصاً مسئولان و هدايتگران جامعه به زهد و پارسائي حضرت توجّه كنند و گوشههايي از آن را در زندگي خويش نيز بوجود آورند.
دستاوردهای بین المللی و تمدنی کنگره عظیم اربعین
رئیس دانشگاه مذاهب اسلامی تبیین کرد:
دستاوردهای بین المللی و تمدنی کنگره عظیم اربعین
راهپیمایی اربعین، تجلی وحدت و همدلی امت اسلامی
اربعین؛ نماد صلح طلبی امت اسلامی
شکست راهبرد اسلام هراسی؛ ارمغان راهپیمایی اربعین
شکوه ارتباطات میان فرهنگی در سایۀ اربعین حسینی
بی شک راهپیمایی عظیم اربعین به مثابۀ سرمایۀ اجتماعی در تحقق وحدت اسلامی است که بازتولید کنگرۀ عظیم حج ابراهیمی در مقیاسی متفاوت و با محوریت گفتمان شیعی در راستای خودآگاهی دینی ، ترسیم دقیق زندگی در ساحت امت واحده را رقم میزند.
پیام سیاسی پیادهروی اربعین
پیادهروی اربعین حاوی بزرگترین پیام سیاسی برای وهابیت تکفیری است
آیت الله علیدوست درگفتگو با حوزه:
اجتماع و پیادهرویاربعین با حضور بیش از 20 میلیون زائر از کشورها و ملیت های مختلف در هیچ کجای دیگر جهان از هیچ دین و آیینی سابقه ندارد و این مساله افتخاری است برای شیعیان و مسلمانان و حتی غیرمسلمانانی که با تاسی به سیره و مرام امام حسین(ع) به این دریای خروشان و عظیم پیوستهاند.
در روایات اسلامی اگر دقت کنیم متوجه می شویم که زیارت اربعین با این هم تاکید و استحباب فراوان آن تنها اختصاص به سیدالشهدا(ع) داریم و این هم یکی از ویژگی های خاص حضرت است که ما به حضور در آن دعوت شده ایم.
هرچند بدخواهان اسلام و مسلمین و دشمنان می کوشند که به خیال باطل خود از عظمت این حرکت بزرگ و تحول آفرین بکاهند اما باید بدانند که نور خدا و محبت و حرارت عشق به سیدالشهدا(ع) هیچ گاه خاموش شدنی نیست بلکه روز به روز رونق و تلالو بیشتری به خود می گیرد.