تداوم انقلاب اسلامي
یک اصل کلی در رابطه با تداوم انقلاب
مسئلهی تداوم انقلاب مهمترین و حساسترین و فوریترین مسائلی است که در رابطه با سرنوشت ایران و اسلام و بلکه سرنوشت مستضعفین جهان و حکومت جهانی مستضعفین و امامت آنها، پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران مطرح است.
براساس این اصل علمی و قرآنی، که تعیینکنندهی سرنوشت جامعه و تاریخ، انسان است، و جامعه و تاریخ هم مانند سایر پدیدهها دارای ضابطه و قانون است و قوانین حاکم بر تاریخ مانند قوانین حاکم بر سائر پدیدهها ثابت و غیر قابل تغییر است، تداوم انقلاب نمیتواند بدون ضابطه و قانون باشد و برای این منظور باید قوانین مربوطه دقیقا رعایت شود، به این معنا که باید با یک مطالعهی دقیق علل بقاء انقلاب و موانع تداوم آن را شناخت و به طور کامل پیاده کرد تا انقلاب تداوم پیدا کند، وگرنه با شعار، انقلاب تداوم پیدا نمیکند و نهضت ادامه نمییابد و شعار، بدون رعایت قوانین حاکم بر تاریخ سرگرمی و فریبی بیش نیست.
امير المومنين عليه السلام راز تداوم انقلاب را چنین بیان میکند:
فالزموا کل امر لزمت العزه به حالهم … من الاجتناب للفرقه و اللزوم للالفه و التحاض علیها و التواصی بها.
امام در جملهی فوق «اجتناب از اختلاف و ملازمت اتحاد و هماهنگی ملت را» به عنوان یک اصل عمومی و یک قانون کلی بر اساس تجربهی تاریخی شخصی خود برای تداوم انقلاب ضروری میداند.
در موارد دیگری از نهجالبلاغه این اصل به عنوان یک قانون عام مورد توجه است:
«انه لم یجتمع قوم قط علی امر الا اشتد امرهم و استحکمت عقدتهم … لم یتمنع قوم قط الارفع الله عنهم العله و کفاهم
جوائح الذله و هداهم الی معالم المله»:
«به طور قطع تاکنون هیچ ملتی بر آرمان خاصی وحدت کلمه پیدا نکرد مگر اینکه نیرو گرفت و همبستگی آنان قدرت یافت … (و به این قدرت) هیچ ملتی نرسید مگر اینکه خداوند نابسامانیها را از آنان برداشت و بلای ذلت را از آنان دفع نمود و آنان را به معالم و نشانههای دین راهنمائی کرد»
رمز تداوم انقلاب در نهج البلاغه - محمد محمدی ری شهری
شعر فجر
از اوج بروج حق سردار قیام آمد
بر شوق سماع جان، انوار امام آمد
طاغوت نگونسر شد با خاک برابر شد
شمشیر اناالحق چون بیرون ز نیام آمد
آن پیر پیام آور بت بر کن ولا گستر
بر گستره ای لبریز از خون و قیام آمد
گفتا که من آن بحرم کارام نمی گیرد
در مسلک بیداران آرام، خرام آمد
عنبر چکد از نامش، سر مقدم اقدامش
بر لحظه سرمستان اکسیر دوام آمد
پیک خبر بهمن سرداد به هر برزن
کای منتظران خیزید، خیزید امام آمد
حذف تجمل گرایی
در جامعه جهانی اسلام تجمل گرائی و افراط در مصرف و خوش گذرانی و تکلف در پذیرائی ها و میهمانیها و مراسم دیگر و لباس و پوشاک و مرکب و مسکن و…مطرود است. اموری که در زمان ما عامل مهم دشواری زندگی و کمبود عوائد از هزینه و مخارج است که حتی در مراسمی که برای اموات برگزار می شود نیز رقابت در پذیرائی های کمر شکن رایج شده است، بطوری که مصیبت صاحب عزا دو چندان می شود - در حالی که هزارها جوان دختر و پسر بی همسر، بواسطه فقر از زندگی زناشوئی و تشکیل خانواده محروم هستند و مفاسد اجتماعی گوناگون آن، سعادت همه جامعه و امنیت را تهدید می نماید، ملاحظه می شود که برخی مرفه هان در مجلل ترین هتل ها مبالغی که با آن می شود خانواده هائی را از فقر نجات داد صرف می نمایند، روشن است وقتی در جامعه این گونه امور افتخار و احترام آفرین باشد فسادهای بسیار گریبانگیر آن جامعه می شود.
تحریم اسراف و تبذیر و تشویق به اقتصاد و میانه روی و هدایت مردم به استفاده های صحیح از مال و سرمایه که موجب استحکام بنیان اجتماع و بی نیازی از بیگانگان می شود و تعالیم بسیار دیگر همه در کنترل این گرایش مردم به تجمل پرستی و حفظ اعتدال موثر است. از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت است: نحن معاشر الانبیاء و الاولیاء براء من التکلف.ما گروه پیغمبران و اولیاء از تکلف بیزاریم. در سیره پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در ساده زیستن و دوری از تجملات حکایتهای آموزنده بسیار است که با توجه به آنها نمی توان کسانی را که تجملات خانه و اطاق و نیز محل کارشان بسا به میلیونها بالغ می شود و در انواع تنعمات خارج از اندازه و غیر لازم و بلکه لغو با وسایل تفریحی و سرگرمی گرانبها غرق و غافل زندگی می کنند، براستی تربیت شده مکتب آن حضرت شمرد. پیشوا و پیامبری که وقتی پس از بازگشت از سفر وارد خانه یگانه فرزند عزیزش - که از بس او را دوست می داشت هر وقت از سفری می آمد اول به دیدار او می شتافت و در هنگام عزیمت به سفر آخرین کسی را که با او وداع می کرد او بود - شد و به دیدار او رفت، پرده هائی که بر در خانه دختر عزیزش آویخته بود مشاهده کرد، از خانه بیرون آمد، وقتی فاطمه زهرا (سلام الله علیها) آن پرده ها را نزد آن حضرت می فرستند که به اهل صفه و یا فقراء بدهد، خوشحال و مسرور می شود و می فرماید: فداها ابوها. معلوم است چقدر به زندگی دور از تکلفات و ساده اهمیت می داده است.
نجوایی با امام زمان
اماما، عاشق توییم و دوستدار دوستاران تو و خاک پای منتظران تو، اما فسوسا که خود، خانه دل را برای انتظار تو مهیا نساخته ایم.
اماما، با مژگان نروبیده ایم گرد راه را، با اشک، نشسته ایم غبار دل را.
اماما، نروبیده ایم غبار گناه از دل، اما عاشقیم، نمی دانیم این عشق سوزان، در کجای جانمان جای گرفته که بی تابمان کرده.
اماما، شرمنده ایم که خانه دل را برای حکمرانی تو، پاک نساخته ایم.
اماما، از کاروان عاشقان تو، عقب مانده ایم. مرکب راهوار نداریم که به این کاروان شورانگیز، دست یابیم.
اماما، راه، پیچاپیچ است و پر از گردنه های هراس انگیز، ما، بی پا افزار و توشه، سرگردان.
اماما، خمینی آمد و گزید و برد و ما پس مانده ها و وازده ها، ترسیم که هیچگاه به آن آستان جلال راه نیابیم و غبار شویم و در هوا معلق و سرگردان، نه آرامشی، نه قراری، نه پناهی و نه منزلی.
اماما، بیم آن را داریم در عمق شب، گم شویم و گرفتار رهزنان.
اماما، میدانیم که خود، خود را به وادی هول انگیز بلا افکنده ایم، اما هنوز، کورسویی از چراغ عشق، در جانمان سو سو می زند.
اماما، دریا آشنایان، به عمق دریای عشق فرو رفتند و ما در ساحل مانده ایم، نه چشمی که آن همه زیبایی را ببینیم و نه انسی با امواج که با آنها در آمیزیم و نه پرتوی از عشق که به جان حقیقت راه یابیم.
اماما، عشق، رخی نمود و جلوه ای کرد، ولی ما سرگرم بودیم و از شربت گوارای عشق، ما را بهره ای نرسد.
اماما، نسیم عشق وزید و ما در غفلت بودیم، اینکه بی نصیبی از نسیم عشق، چگونه از این بیابان آتشناک رهایی یابیم و جانهای پژمرده خود را با نسیم دل انگیز صبح، شاداب کنیم.
اماما، راه دشوار است و رهزن، بسیار و عجبا همه در لباس مهر و محبت و راهنما و دل می سوزانند و به نرمی و گرمی، راه می بندند که ما راه می نمایانیم.
چگونه باید به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف سلام گفت ؟ - محمد کاظم قزوینی
اگر او را ببینم به او میگویم
ای کسی که در قنوتهای نیازم تو را از ته دل صدا میزدم و خدا را به آمدنتسوگند میدادم و دعا میکردم تا خدا در ظهور تو تعجیل فرماید اما باز در غروبهای دلتنگیم لایهای اشک بود که روی چشمانم را میپوشاند و مرا در صبر برای آمدنتبیتاب میکرد با آنکه میدانستم:«افضلالاعمال انتظار فرج
ماهنامه موعود3