كلام بزرگان در مدح اميرالمؤمنين عليه السلام
حقيقت اين است كه با جملهها و كلماتى كه حروف آنها از بيست و نه حرف بيشتر نيست، نمى توان از بزرگ بنده خاص و مخلص خدا، كه در آيات بسيارى از قرآن، خداوند متعال، خود او را وصف و مدح فرموده است، توصيف و ستايش كرد؛
وَ إن قَمِيصاً خيطَ مِنْ نَسْجِ تِسْعَةٍوَ عِشْرينَ حَرْفاً عَنْ مَعاليهِ قَاصِرٌ
مدايح شايسته اى كه از آن امام عظيم، رهبر موحّدان، پيشواى مجاهدان، سرور زهّاد و دادگران و اميرمؤمنان شده، هر چه رسا و شيوا بوده، به ناحيه اى از نواحى عظمت آن حضرت اشارت دارد.
آن كه در مجلس معاويه و به درخواست و اصرار او، امام را به اين سخنان توصيف كرد:
«كَانَ وَ اللهِ بَعِيدَ الْمُدَى شَدِيدَ الْقُوَى يَقُولُ فَصْلًا وَ يَحْكُمُ عَدْلًا يَتَفَجَّرُ الْعِلْمُ مِنْ جَوَانِبِهِ وَ تَنْطِقُ الْحِكْمَةُ مِنْ نَوَاحِيهِ يَسْتَوْحِشُ مِنَ الدُّنْيَا وَ زَهْرَتِهَا وَ يَسْتَأْنِسُ بِاللَّيْلِ وَ وَحْشَتِهِ كَانَ وَ اللهِ غَزِيرَ الْعَبْرَةِ طَوِيلَ الْفِكْرَةِ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ وَ يُخَاطِبُ نَفْسَهُ وَ يُنَاجِي رَبَّهُ يُعْجِبُهُ مِنَ اللِّبَاسِ مَا خَشِنَ وَ مِنَ الطَّعَامِ مَا جَشِبَ كَانَ وَ اللَّهِ فِينَا كَأَحَدِنَا»
و آن كه با اين جمله ى كوتاه « إحتياجُ الكُلِّ إلَيْهِ وَ إسْتِغْنائُه عَنِ الكُلِّ دَليلٌ عَلى أنَّه إمَامُ الكُلِ».
او را ستود، و آن كه در وصف كلامش مى گفت:
«كَلامُهُ دُونَ كَلامِ الخَالِقِ وَ فَوْقَ كَلامِ الْمَخْلُوقينَ»
و آن كه مى گفت:
«لَوْلا عَلِيٌّ لَهَلَكَ عُمَر» و «لَوْ لَا سَيْفُهُ لَمَا قَامَ لِلْإسْلامِ عَمُودٌ»
وآن كه مى گفت:
«قُتِلَ في مِحْرابِ عِبادَتِهِ لِشِدَّةِ عَدْلِهِ»
و آن بانوى شجاع و با معرفتى كه او را در حضور معاويه به اين دو شعر، مدح نمود:
«صَلَّى الإلهُ عَلى جِسْمٍ تَضَمَّنَهُ قَبْرٌ فَاصْبَحَ فيهِ الْعَدْلُ مَدْفوناً
قَدْ حالَفَ الْحَقُّ لا يبْغي بِهِ بَدَلًافَصارَ بِالْعَدْلِ وَ الايمَانِ مَقْروناً»
و آن مرد مسيحى كه آن شخصيت بزرگ آفرينش و آن يگانه نمايش كمال وجود محمّدى را به اين جمله ستايش كرده است:
«في عَقيدَتي انَّ عَليَّ بْنَ أَبي طالِب اوَّلُ عَرَبِيّ لازَمَ الرُّوحَ الْكُلِّيةَ فَجاوَرَها وَ سامَرَها»
و آن شاعر پاك نهاد كه سروده است:
ابر دوش پيغمبر پاك رأى خدا دست سود و خداوند پاى
و آن كه اين شرف و عزّت را به اين بيان شرح داد:
«النّبِي الْمُصْطَفى قالَ لَنالَيلَة الْمِعْراجِ لَمّا صَعِدَهُ
وَضَعَ اللهُ عَلى ظَهْري يداًفَارانِي الْقَلْبَ انْ قَدْ بَرَّدَهُ
وَ عَلِيٌ واضِعُ رِجْلَيهِ لي بِمَكان وَضَعَ اللهُ يدَهُ»
همه و هر يك به منقبتى از مناقب آن حضرت اشارتى كرده اند.
با اين همه كه علما و حكما، چهارده قرن است از فضايل او گفته اند، تا علم، فضيلت، زهد، عدل و كمالات انسانى مورد ستايش است، آيندگان او را ستايش خواهند كرد.
و با اين قصايد و اشعار بى شمار و هزارها كتاب و مقاله كه پيرامون شرح شخصيت اين انسان أكمل و والا نوشته اند
و همه داد سخن را داده اند، باز هم همانند روزهاى نخست براى گويندگان و انديشمندان، مجال سخن باز و بلكه بازتر شده است.
همان طور كه در احاديث شريفه بيان شده است، على عليه السّلام معجزه اى است كه خداوند به رسول گرامى اش خاتم الانبياء صلّى الله عليه و آله و سلّم عطا فرمود؛ معجزه اى كه از همه معجزات انبياى گذشته، بزرگتر و حيرت انگيزتر است؛ و بجاست كه بگوييم اين سخن حضرت صادق عليه السّلام را:
«الصُّورَةُ الإنْسَانِيَّةُ هِيَ أكْبَرُ حُجَجِ اللهِ عَلى خَلْقِهِ وَ هِيَ الكِتابُ الَّذي كَتَبَه بِيَدِهِ وَ هِيَ الهَيْكَلُ الّذي بَناهُ بِحِكْمَتِهِ وَ هِيَ مَجْمُوعُ صُوَرِ العَالَمينَ وَ هِيَ المُخْتَصَرُ مِنَ العُلُومِ في اللَّوحِ الْمَحْفُوظِ»
به واسطه شخصيتى، مثل على عليه السّلام بيان واقع و حقيقت مى شود.
با عالم بزرگ معتزله ابن أبى الحديد هم نوا شده، مى گوييم:
«هُوَ النَّبَأُ الْمَكْنُونُ وَ الجَوْهَرُ الّذي تَجَسَّدَ مِنْ نُورٍ مِنَ القُدْسِ زاهِر
وَ وَارِثُ عِلْمِ المُصْطَفى وَ شَقيقِه أخاً وَ نَظيراً فِي العلى و الأواصِر
وَ ذُو المُعْجِزاتِ الوَاضِحاتِ أقلّهاالظُّهور عَلى مُسْتَوْدِعاتِ السَّرائر
ألا إنَّما التَّوْحيدُ لَوْلا عُلومُهُ كَعَرْضَةِ ضِلّيلٍ وَ نَهْبَةِ كافر»
پس، سزاوار است كه زمين ادب ببوسيم، و خداوند متعال را به نعمت ولايت آن حضرت و فرزندان بزرگوارش، تا حضرت
صاحب وقت، ولى عصر و مالك امر، مولانا المهدى ارواح العالمين له الفداء حمد و سپاس بگوييم:
الْحَمْدُللهِ الَّذي جَعَلَنا مِنَ الْمُتَمَسِّكينَ بِولايةِ اميرَالْمُؤْمِنينَ وَ الْائِمَّةِ الْمَعْصُومينَ سِيّما خاتَمِهِمْ وَ قائِمِهِمْ صَلَواتُ اللهِ عَلَيهِمْ اجْمَعينَ.
عجز دانشمندان از بيان فضائل على عليه السلام
كتاب فضل تو را آب بحر كافى نيست كه تَر كنند سر انگشت و صفحه بشمارند.
انشاى قصايد و اشعار و تأليف كتاب در مناقب و فضايل حضرت مولى الموحّدين اميرالمؤمنين عليه الصلوة و السّلام، از عصر رسالت و نيمه اول قرن يكم هجرت آغاز گرديد و الى زماننا هذا، چهارده قرن است كه اين شيوه پسنديده ادامه دارد و تا جهان از رجال بزرگ فضيلت، انسانيت و اسوه هاى كمال و عظمت و مردان الهى تقدير و تعظيم دارد، ادامه خواهد داشت و تأليف كتاب و انشاء اشعار در اين موضوع، پايان نخواهد يافت.
دانشمندان محقّق، نويسندگان متتبّع و علما و ارباب علوم و فنون اسلامى در اين ميدان همواره حضور داشته و اين رشته تأليف را بى انقطاع ادامه داده و هر كدام به اميد كسب افتخار و نيل به اجر ثواب، بضاعت علم و تحقيق خود را هر چند كه بسيار ثمين و گران بها بوده، با كمال مسكنت و خجلت در پيشگاه چاكران و ملازمان درگاه آسمان جاه آن حضرت نثار كرده و با عرض « إنّ الهَدايَا عَلى مِقْدَارِ مُهدِيهَا » زمين معذرت و ادب بوسيده اند.
شمار اين كتابها از دهها هزار بيشتر و بيشتر است كه بديهى است اين خود، ثروت علمى و معنوى بى نظيرى است كه از بركت وجود كثير البركات امام اميرالمؤمنين عليه السّلام فراهم شده است و سزاوار است كه ويژه اين موضوع ارزشمند، كتابخانه هايى تأسيس گردد.
«لَوْ أَنَّ الْبَحْرَ مِدَادٌ وَ الْغِيَاضَ أَقْلَامٌ وَ الْإِنْسَ كُتَّابٌ وَ الْجِنَّ حُسَّابٌ مَا أَحْصَوْا فَضَائِلَكَ يَا أَبَا الْحَسَنِ. »
يا ارزش يكى از ميدان هاى جهاد آن مجاهد فى سبيل الله را در راه اعلاى كلمة الله و دفاع از حق، افضل از عبادت جنّ و انس و يا تمام امّت معرفى كرده باشد، ديگران در مدح و ثناء آن حضرت چه مى توانند بگويند؟!
همه در برابر آفتاب جهان تاب محمدى و درياى بيكران علم احمدى صلوات الله عليه و آله، چون ذرّه و قطره، بلكه از آن هم كمترند.
جوانب متعدد شخصيت اميرالمؤمنين عليه السلام
نواحى متعدد عظمت هاى على، آن تجسّم بندگى و عبوديت خالص خدا، و بخش هاى گوناگون و بلكه متضادّ مناقب، فضايل و مواقف آن حضرت، همه در كتابها مضبوط و محفوظ مانده است؛
عَلِيّ وَ مَا أنْزِلَ فيهِ مِنَ القُرْآنِ، عَلِيّ و مَا ثَبَتَ لَهُ مِنَ الشُّئُونِ وَ المَقَامَاتِ بِالسُّنَّةِ، عَلِيّ وَ مَا صَدَرَ مِنْهُ مِنَ المُعْجِزاتِ، عَلِيّ وَ مَواقِفُهُ وَ بُطُولاتِهِ فِي الغَزَواتِ، عَلِيّ وَ تَضْحِياتُهُ فِي سَبيلِ إعْلاءِ كَلِمَةِ الإسْلامِ.
على و اخبار از مغيبات، گذشته و آينده زمان، على و علم به عوالم غيب، على و علم به شرايع و احكام اسلام، على و زهد و پارسايى و پرهيزگارى، على و علوم عالى الهيات، على امير فصاحت، بلاغت و كلام، على و عبادت، خوف از خدا و شب زنده دارى، على و عدالت، دادستانى و دادگسترى، على و حكومت و زمامدارى، على و فروتنى و بردبارى، على در خدمت و نصرت دين خدا و رسول خدا، على امام المتقين و زوج سيدة نساء العالمين، على ابوالأرامل و الايتام و المساكين، على و على و على و… اينها و بيشتر و بسيارتر از اينها، همه نواحى عظمت وجود على است.
على، اعظم آيات الهى و اظهر معجزات حضرت رسالت پناهى صلّى الله عليه و آله و سلّم است كه در اين كتابها بازگو شده و علماى توانا، نويسندگان بزرگ، فرزانگان برجسته و نبغاء عالم علم پيرامون آنها قلم فرسايى كرده و با اين همه كه گفتند و نوشتند، باب ابراز بلاغت، تأليف، تصنيف و ايراد خطابه و سخنرانى در فضايل و مناقب آن حضرت، هم چنان بر روى دانشمندان و فضلاى دوران باز است و هر كسى در اين باغ پهناور وارد مى شود، به ميوه اى تازه دست مى يابد؛ (كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها)
پيام غدير، ص: ۶۲
فلسفه قربانی کردن در عید قربان
از جمله آموزه های اسلام برای تکامل و رشد انسان ها، ایثار از جان و مال در راه خداوند یگانه می باشد؛ به این معنا که انسان، همه دارایی ها و امکاناتش را امانتی الهی بداند که باید در طریق بندگی هزینه کند. قربانی کردن نیز نمادی از قطع دلبستگی و وابستگی ها و جلوه ای از ایثار مال و جان در راه محبوب واقعی و رضای خداوند متعال می باشد. البته آنچه که از قربانی کردن و رسیدن به مقام قرب الهی به وسیله ذبح گوسفند، لحاظ شده است قطع علقه های روحی و مالی است که باعث تقوای قلب و طهارت نفس می گردد.
خداوند متعال اصل قربانی کردن را از شعائر الله دانسته و آن را نشانه ی بزرگداشت و سپاس گزاری مؤمنان بر نعمت هدایت معرفی کرده و قربانی کننده را در گروه و خیل محسنین و نیکوکاران داخل کرده است.
در قرآن کریم آمده است: «وقتی شما قربانی می کنید آنچه که متعلق به خدا است، تقوای شماست نه گوشت و پوست قربانی» بنابراین در قربانی کردن هر چند ظاهر کار سر بریدن است؛ اما واقعیت قضیه نهایت تسلیم، سرسپردگی، عشق و علاقه بنده به مولای خود است؛ قربانی کردن نمادی از قربانی کردن هواهای نفسانی و ذبح نفس اماره و نوعی جهاد با نفس برای زدودن تعلقات و وابستگی های دنیوی و مادی و رهایی از زندان مال پرستی و دنیاطلبی است.
در فرهنگ دینی به هر چیزی که سبب قرب و نزدیکی انسان به خدا شود واژه قربان بر آن اطلاق می گردد. در روایت می خوانیم: «الصَّلَاةُ قُرْبَانُ کُلِّ تَقِی»؛ نماز نزدیک کننده متقیان به خداوند متعال است.(کافی3/265)
امّ سلمه نزد پیامبر آمد و گفت: یا رسول اللّه عید أضحى فرا می رسد و من بهاى قربانى ندارم، پس آیا اجازه دارم قرض بگیرم و قربانى کنم؟ حضرت فرمود: قرض بگیر و قربانی کن؛ زیرا آن قرضی است اداشدنى (یعنى این قرض را خداوند سبحان ادا مىکند چون در جهت رضاى اوست)
در روایتی که در روضه کافی آمده است هابیل گوسفندی از دامهای خود را برای تقرب به درگاه خدا آورد و قابیل مقداری از محصول زراعت خود را در نهایت فَتُقُبِّلَ قُرْبَانُ هَابِیلَ وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ قُرْبَانُ قَابِیلَ قربان هابیل پذیرفته شد و قربان قابیل نه.
خداوند متعال می فرماید:
لَن یَنَالَ اللَّهَ لحُومُهَا وَ لَا دِمَاؤُهَا وَ لَاکِن یَنَالُهُ التَّقْوَى مِنکُمْ(37/حج)؛
هرگز گوشتها و خونهایشان به خدا نمى رسد؛ بلکه تقواى شما به او مى رسد.
قربانی واجب و مستحب بر کسانی که مشغول اعمال حج هستند واجب است تا در روز دهم ذی الحجه یا همان عید قربان؛ شتر، گاو، بز و یا گوسفندی را در منا ذبح کنند.
اما کسانی که در حج نیستند؛امام صادق علیه السّلام فرمود: در یوم النحر (یعنى روز عید قربان) هیچ عملى بهتر از آن نیست که خونى به رسم قربانى ریخته شود یا در مسیر احسان به والدین یا خویشاوندى که قطع رحم مىکند گامى برداشته شود و آنکه حاجی درباره آن خویشاوند، تفضّل بیشترى مبذول دارد و در گفتن سلام سبقت جوید یا از قسمت مرغوب گوشت قربانى اطعام کند و پس از آن بقیّه همسایگان خود را از یتیمان گرفته تا مسکینان و بردگان را به استفاده از آن فراخواند و اسیران را تفقّد کند.
قرآن کریم نیز می فرماید: فَکُلُواْ مِنْهَا وَ أَطْعِمُواْ الْقَانِع وَ الْمُعْتَرَّ
از گوشت آن ها بخورید، و مستمندان قانع و فقیران را نیز از آن اطعام کنید. این گونه ما آن ها را مسخرتان ساختیم، تا شکر خدا را به جا آورید.
ابوبصیر از امام صادق علیه السلام علت قربانی را پرسید، حضرت فرمودند:هنگامی که اولین قطره خون قربانی به زمین می ریزد گناهان صاحبش بخشیده می شود و به وسیله قربانی معلوم می شود چه کسی تقوای الهی دارد.
قرآن مجید نیز می فرماید:نه گوشت ها و نه خون های آن ها، هرگز به خدا نمی رسد. آن چه به او می رسد، تقوا و پرهیزگاری شماست . این گونه خداوند آن ها را مسخّر شما ساخته ، تا او را به خاطر آن که شما را هدایت کرده است بزرگ بشمرید ، و بشارت ده نیکوکاران را
قربانی یکی از شعائر و نشانه های الهی و موجب خیر و برکت است :
وَ الْبُدْن جَعَلْنَـَهَا لَکُم مِّن شَعَائرِ اللَّه لَکُم فِیهَا خَیْرٌ
و شترهای چاق و فربه را (در مراسم حج ) برای شما از شعائر الهی قرار دادیم، در آن ها برای شما خیر و برکت است .
است؛ روزی که انسان در برابر معشوق، هیچ بودن همه چیز را میپذیرد، خود و همه چیز را فدای او میکند و «تعبد» را که نتیجه عرفان، شهود و دیدن یار است، به معرض دید میگذارد.
امیرالمومنین علیه السلام می فرمود: چون مراسم قربانى را برگزار کردید از گوشت قربانى بخورید و هدیّه بدهید و خدا را به پاس این نعمت که گوشت شتران و گاوان و گوسفندان را روزى شما ساخته؛ سپاسگزارى کنید.
قربانی کردن در عید قربان
قربانی کردن در این عید، نمادی از قربانی کردن هواهای نفسانی و ذبح نفس اماره و نوعی جهاد با نفس برای زدودن تعلقات و وابستگی های دنیوی و مادی و رهایی از زندان مال پرستی و دنیاطلبی است.
عید قربان، روزی که انسان در برابر معشوق، هیچ بودن همه چیز را میپذیرد، خود و همه چیز را فدای او میکند و «تعبد» را که نتیجه عرفان، شهود و دیدن یار است، به معرض دید میگذارد.
عید قربان، از اعیاد مهم اسلامی و یادآور اخلاص و بندگی حضرت ابراهیم(ع) در برابر پروردگار خویش است، آن جا که فرمان حق برای ذبح اسماعیل صادر شد و ابراهیم آن بنده فرمانبردار خداوند آماده اجرای این فرمان شد و اسماعیل را به قربانگاه برد و کارد بر حلقومش نهاد، ولی ندایی رسید که ای ابراهیم از عهده این آزمون الهی برآمدی، دست نگهدار که فرمانبرداری خویش را به درستی اثبات کردهای.
این روز، روز عید و خوشحالی و سرور است. بندهای مخلص از آزمونی دشوار، سربلند بیرون آمد و بندگی خویش را در پیشگاه خدای بزرگ ثابت کرد، گروه عظیمی از بندگان مخلص خدا به او تاسی جسته، به زیارت خانه خدا میشتابند و مراسم حج و قربانی را انجام میدهند.
قربانی کردن در این روز برای همه مستحبّ مؤکّد است و بسیار سفارش شده است، تا آن جا که برخی از علما آن را بر کسانی که توانایی دارند واجب دانستهاند و مستحب است بعد از نماز عید، کمی از گوشت آن بخورد.
بسیار مناسب است افراد توانگر، در این روز قربانی نمایند و اکثر آن را به فقرا و نیازمندان انفاق کنند و به همسایگان و آشنایان نیز بدهند.
در روایتی است که امام صادق(ع) فرمود:
امام علی بن الحسین و امام باقر(علیهم السلام) گوشت قربانی را سه قسمت میکردند؛ یک قسمت آن را به همسایگان میدادند و یک قسمت آن را به نیازمندان و قسمت سوم را برای اهل خانه نگه میداشتند.