چرا مسیر ظهور ناهموار است؟
چرا خداوند مسیر ظهور را این قدر دشوار و ناهموار قرار داده است؟
زیرا خداوند می خواهد فقط خالصها در این مسیر باقی بمانند و بقیه جدا شوند. مسیر ظهور، مسیر غربال و جدا سازی است، قبل از ظهور، مؤمنان باید غربال شوند.
جابر جعفی از امام باقر (ع)پرسید: «مَتَى يَكُونُ فَرَجُكُمْ ؟» فرج شما چه زمانی خواهد بود؟ سؤالی که همه ما داریم. امام باقر فرمودند: «هَيْهاتَ هَيْهَاتَ، لَا يَكُونُ فَرَجُنَا حَتَّى تُغَرْبَلُوا، ثُمَّ تُغَرْبَلُوا، ثُمَّ تُغَرْبَلُوا» هرگز فرج ما رخ نخواهد داد مگر اینکه غربال شوید، سپس غربال شوید و باز هم غربال شوید». سه بار تأکید کردند که این غربالگری بسیار دشوار خواهد بود.
مسیر ناهموار جنگ احزاب
خداوند نمونه ای از این غربال و تکانه ها را در جنگ احزاب به ما نشان می دهد. در صدر اسلام، مسلمانان با مشکلات زیادی مواجه بودند، اما شاید بتوان گفت هیچ مقطعی مانند جنگ احزاب، آنان را دچار سختی نکرده باشد. در این جنگ دشمنان اسلام تمام زور و امکانات خود را به میدان آوردند تا اسلام و مسلمانان را نابود کنند. همه جبهه های مخالف، دست به دست هم داده و تا یک قدمی مدینه پیشروی کرده بودند. تعداد سپاه دشمن ده هزار نفر بود و تعداد مسلمانان تنها سه هزار نفر. خداوند وضعیت مسلمانان در این شرایط را این گونه توصیف می کند: «إِذْ جاؤُكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَ إِذْ زاغَتِ الْأَبْصارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا»؛ به یاد آر زمانی که دشمنان از بالا و پایین شهر بر شما وارد شدند و چشم ها از شدت وحشت خیره شد و جان ها به لب رسید و گمان های بدی به خدا بردید» (احزاب: 10).
شرایط به شدت بحرانی بود. مشکلات از هر طرف و دشمنان، حلقه محاصره را تنگ تر کرده بودند. قرآن کریم این موقعیت را موقعیت امتحان و آزمون می نامد: «هُنالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالاً شَديدا؛ آنجا بود که مؤمنان آزمایش شدند و تکان سختی خوردند» (احزاب: 11).
واکنشها در برابر این مشکلات چگونه بود؟
در این شرایط بحرانی، دو نوع واکنش از مسلمانان دیده شد:
واکنش منافقان و بیماردلان: قرآن کریم می فرماید: «وَ إِذْ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلاَّ غُرُورا؛ و به یاد آورید زمانی را که منافقان و بیماردلان گفتند: خدا و پیامبرش جز وعده های دروغین [امید کاذب] به ما نداده اند».
این افراد شروع به یأس پراکنی و تهمت زنی کردند. گفتند پیامبر به ما امید واهی داده و کار ما تمام است.
چرا مؤمنین هر چقدر مسیر سخت تر می شود، امیدوارتر هستند؟
اما آدم های مخلص و مؤمنان حقیقی در اوج مشکلات و با کمترین امکانات، این گونه گفتند: «هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إيماناً وَ تَسْليماً؛ اين همان است که خدا و پیامبرش به ما وعده داده اند و خدا و پیامبرش راست گفته اند و این موضوع جز بر ایمان و تسلیم آنان نیفزود» (احزاب: 22).
جالب است؛ مشکلات و سختی ها نه تنها آنان را سست و نا امید نکرد، بلکه بر ایمان و تسلیم آنها افزود.
چرا مؤمنین واقعی با دیدن مشکلات و ناهمواری ها ایمانشان تقویت می شود؟ زیرا پیامبر از قبل به آنها خبر داده بود که مسیر حق، سنگلاخی و دشوار است و هر سختی آنها را به مقصد نزدیک تر می کند.
نتیجه جنگ احزاب چه شد؟ سه هیچ به نفع مسلمانان! اما رو سیاهی به زغال ماند و این پیروزی تکانه های بزرگی داشت. تکانه ها طبیعی است؛ زیرا خداوند می خواهد خوبان و بدان را از هم جدا کند و اخلاص مؤمنین و نفاق منافقین آشکار شود.
چرا مسیر حق ناهموار است؟
مسیر حق ناهموار است، چون خداوند می خواهد مخلصین را از منافقین جدا کند. این مسیر مسیری برای آزمایش و غربالگری است.
از طرفی دیگر اگر بخواهیم زمینی هم نگاه کنیم دلیل ناهموار بودن این مسیر این است که دشمنان حق، نمی خواهند شما به حرکت ادامه دهید. چون منافع آنها در خطر است و به همین دلیل برای بستن مسیر حق مانع تراشی می کنند.
کمک خدا چه زمانی می رسد؟
سختی های این مسیر گاهی آن قدر شدید است که حتی مؤمنین و پیامبران نیز به ستوه می آیند. خداوند در قرآن می فرماید: «وَ زُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَريب؛ مؤمنین و پیامبران آن چنان در شرایط سخت قرار گرفتند که گفتند: پس یاری خداکی می رسد؟ آگاه باشید که یاری خدا نزدیک است» (بقره: 214).
این شرایط نشان می دهد که نصرت خداوند، زمانی می رسد که جامعه حسابی تکان بخورد. سختی ها به اوج خود برسند و غربالگری کامل انجام شود. امام زمان (عج)، بزرگ ترین نصرت خداوند به مؤمنین است. اما این نصرت در اوج سختی ها و در دقیقه ۹۰ خواهد رسید.
قاعده قرآنی؛ نزدیکی فرج با شدت گرفتن سختی ها
هر چقدر فشارها و مشکلات بیشتر شود، نصرت خداوند به مؤمنین نزدیک تر است. این وعده الهی است. اتفاقا وقتی مشکلات بیشتر شد، باید امیدوارتر شد، چرا؟ چون قرآن و روایات تأکید دارند که: «عِنْدَ تَنَاهِي الشِّدَّةِ تَكُونُ الْفَرْجَةُ وَ عِنْدَ تَضَایُقِ حَلَقِ الْبَلَاءِ يَكُونُ الرَّخاء؛ هرگاه سختی ها به نهایت برسند، گشایش حاصل می شود و زمانی که حلقه بلا تنگ شود، آسایش فرا خواهد رسید» (نهج البلاغه: حکمت 351).
بنابراین، هرگاه دیدید در جبهه حق، دشمنان موانع بیشتری ایجاد کردند و فشارها را افزایش دادند، بدانید که نصرت خداوند نزدیک تر شده است.
هر مسیر سخترها و فشارها بیشتر؛ امید به ظهور بیشتر
چه زمانی نصرت خدا میرسد؟ وقتی سختی ها و بلاها به اوج خود برسند، آنجا نقطه امیدواری است، نه ناامیدی.
هر چقدر سختی ها بیشتر شود، ما یک قدم به فرج و نصرت الهی نزدیک تر می شویم. اگر به این قاعده قرآنی باور داشته باشیم، در مسیر سختی ها و مشکلات، به جای آنکه کم بیاوریم یا پا پس بکشیم، امیدوارتر حرکت خواهیم کرد. زیرا می دانیم که هر چقدر مسیر سنگلاخی تر شود، فرج نزدیک تر خواهد شد. امام على (ع) فرمودند: «تَمَنَّوُا الْفِتْنَةَ فَفِيهَا هَلَاكُ الجبابرة؛ تمنای امتحانات و فتنه را کنید، چرا که در این امتحانات نابودی جریان استکبار و ظلم رقم خواهد خورد» (امالی طوسی، ص 70).
رازهای مسیر ناهموار مقصد ظهور
«أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَريب»(بقره: 214)
آيا پنداشته ايد كه به بهشت مى رويد و حال آنكه هنوز داستان آنان- خبر دردها و رنجهاى آنها- كه پيش از شما بگذشتند به شما نرسيده است؟ بديشان سختى و رنج و گزند رسيد و چنان پريشان و لرزان شدند كه پيامبر و مؤمنانى كه با او بودند گفتند: يارى خدا كى خواهد رسيد؟ آگاه باشيد كه يارى خدا نزديك است.
ظهور؛ مقصد نهایی زندگی، اما مسیر ناهموار
وقتی می خواهید به قله کوه برسید، مهم ترین مسئله انتخاب مسیر درست است. اگر مسیر را خوب نشناسیم، ممکن است هرگز به قله نرسیم ظهور مقصد نهایی زندگی ماست. این مقصد زیبا و دل ربا که آرزوی همه ماست، مسیری هموار ندارد. مسیر رسیدن به ظهور، پر از چالش است؛ پر از سنگلاخ و سختی، درست مانند مسیر رسیدن به قله که هر چقدر به مقصد نزدیک تر می شویم راه دشوارتر و ناهموارتر می شود.
خداوند در قرآن فرموده است: «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ» آیا گمان کردید بدون مواجهه با حوادثی مانند حوادث سخت گذشتگان وارد بهشت می شوید؟ همانانی که سختی ها و گرفتاری ها به آنها رسید؟
خداوند به ما می گوید: «من می خواهم شما را به مقصد ظهور و بهشت ظهور می رسانم، اما این مسیر آسان نیست».
سؤال این است: آیا ما آمادگی تحمل این ناهمواری ها را داریم؟
اگر مسیر ناهموار را نشناسیم، سقوط حتمی است شناخت مسیر ناهموار ظهور حیاتی است. اگر این مسیر را نشناسیم، سقوط حتمی خواهد بود. جامعه ای که مقصد خود را ظهور انتخاب کرده باید بداند که مسیر رسیدن به ظهور سنگلاخی و دشوار است. در این مسیر باید آماده رویارویی با مشکلات بسیاری باشیم. اگر آماده نباشیم، کم می آوریم، در برابر موانع کوتاه می آییم و مسیر را رها می کنیم. نکته مهم این است که انصراف از مسیر ظهور وجود ندارد، اما انحراف و سقوط ممکن است. بنابراین شناخت مسیر و آمادگی برای سختی ها ضروری است.
از جنگ اراده ها تا جنگ روایت ها
«يُرِيدُونَ لِيُطْفوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ، وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ * هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»(صف، ۹۸)
جنگ اراده ها
دنیایی که در آن زندگی می کنیم، در واقع میدان جنگ اراده ها است. دو تصمیم مهم در این عالم گرفته شده است.
یکی تصمیم و اراده خداوند که می خواهد پایان جهان را با ظهور ختم به خیر کند و دیگری اراده ای شیطانی که هیچ خیری در آن نیست و سرشار از شر است. اما خیر و شر دقیقاً به چه معناست؟ خیر یعنی آنچه به نفع تو است و شر یعنی آنچه به ضررت تمام می شود.
خداوند برای تحقق اراده خود، که اساساً به نفع ما است ساختاری به نام دین برای ما طراحی کرده است. تحقق این دین طبیعتاً با مدیریت ولایت ولی الله الاعظم ممکن می شود. از طرف دیگر کسانی که برای تحقق اراده شیطانی خودشان تلاش می کنند ساختاری به ضرر ما طراحی کرده اند زندگی تحت ولایت طاغوت امروز نظام سلطه سبک زندگی ای ارائه داده است که هدفش جلوگیری از تحقق اراده خداوند است. تمام تلاش آنها این است که اراده خدا با مدیریت ولایت الهی محقق نشود. ما به این تقابل می گوییم جنگ اراده ها.
قرآن این جنگ اراده ها را در یک آیه زیبا نشان می دهد، می فرماید: « یریدون لیطفوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ : أنان می خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند»
در جنگ اراده ها چه کسی پیروز است؟
در این جنگ چه کسی پیروز خواهد بود؟ تو رو خدا بیابید. ببینیم خداوند چطور صحنه را برای ما روشن می کند.
خداوند می فرماید: «آنها می خواهند نور خدا را با فوت کردن خاموش کنند»، این حرف واقعاً خنده دار است.
تصور کنید کسی بخواهد خورشید را با فوت خود خاموش کند! ممکن است؟ این آیه نشان می دهد که خداوند چقدر اراده های شیطانی و طاغوتی را کوچک و بی اثر می داند. آیا ما هم مثل خدا این اراده ها را کوچک می شماریم؟
البته کوچک شمردن اراده های شیطانی به معنای دست کم گرفتن آنها با عدم برنامه ریزی برای مقابله نیست.
باید با قوت و قدرت علیه این اراده ها، بهترین برنامه ریزی و دقیق ترین طراحی ها را انجام دهیم. اما مسئله این است: ما چقدر این اراده ها را در برابر اراده خدا مؤثر می دانیم؟ بیشتر یا کمتر؟
ما در جنگ اراده ها پیروزیم، اما در جنگ روایت ها شکست خوردیم.
کنار جنگ اراده ها، جنگ روایتها هم وجود دارد. یعنی ما چقدر برای اراده ها وزن قائل می شویم؟ آیا وزن اراده خدا را بالاتر از اراده شیطان و طاغوت می دانیم خدا وکیلی؟ خدا چگونه جنگ اراده ها را برای ما روایت می کند؟ خداوند که حکیم و طراح کلمات و واقعیت های عالم است.
برای اینکه ضعف اراده شیاطین و طواغیت را به ما نشان می دهد، ببینید خداوند چگونه حرف می زند.
می فرماید: با فوت دهان می خواهند نور خدا را خاموش کنند. خداوند در این آیه اراده های شیطانی را مسخره می کند. می گوید زهی خیال باطل. تفاوت اراده من با اراده دشمنان این است؛ من نورم، نوری بالاتر از نور خورشید.
آنها با فوت دهان می خواهند این نور را خاموش کنند
سپس می فرماید: «والله متم نورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ»؛ ولى خداوند نور خود را کامل می کند، هر چند کافران خوش نداشته باشند.
خداوند با قدرت می گوید: «چه تو بخواهی و دلت بخواهد و چه نخواهی من بقية الله الاعظم را آقا و سرور عالم قرار خواهم داد، حتی اگر کافران از این اراده من بیزار باشند!
جنگ روایتها روایت ما با روایت شیاطین؟
مسئله این است که ما چقدر این جنگ اراده ها و دست برتر خداوند را درست روایت کرده ایم؟ الآن مسأله در دهن بسیاری از مؤمنین اینطور نیست، متأسفانه بسیاری از مؤمنین به خاطر جنگ روایت ها، قدرت اراده خداوند را به درستی اینقدر قدرتمند نمی بینند. امروز در ذهن خیلی ها این طور جا افتاده که آمریکا هر کاری بخواهد می تواند انجام دهد. اما آیا ما که به بقیة الله الاعظم الله وصل هستیم یعنی به اراده و تصمیم خداوند برای حکمرانی امام عصر ، نباید باور داشته باشیم که این اراده برتر است؟
خداوند اراده شیاطین را کوچک و بی اثر می داند و اراده خود را قطعی و بی چون و چرا معرفی می کند. اما ما چقدر این روایت الهی را پذیرفته ایم و در مقابل چقدر فریب روایت شیاطین را خورده ایم؟
پاسخ به این سوال نشان می دهد که ما کدام روایت را پذیرفته ایم روایت خداوند از جنگ اراده ها با روایت شیاطین؟ شیاطین با رسانه ها و سینما، قدرت پوشالی خود را بزرگ نمایی می کنند و ما را فریب می دهند. آیا سینما و رسانه رسالتی جز روایت مبالغه آمیز از قدرت دشمنان دارند؟ روایت خدا چیست؟ اصلا من کاری به خودمان نداریم، این روایت خدا از جنگ ارادها و این ما؟!
ما در جنگ اراده ها پیروز هستیم اما در جنگ روایتها شکست خورده ایم. رسانه های دشمن تنها رسالتشان این است که قدرت شیطان را مبالغه آمیز جلوه دهند. اما آیا ما توانسته ایم روایت خداوند از جنگ اراده ها را به خوبی منتقل کنیم؟ آیا در روایت دست برتر خداوند موفق بوده ایم؟
رفقا این سؤال را از خود بپرسیم: آیا ما اراده خداوند را برتر می دانیم با اراده شیاطین را؟ این پاسخ تکلیف ما را در جنگ روایت ها مشخص خواهد کرد.
چرا می ترسی عزیزم نترس
بعد از آنکه خداوند ضعف اراده های غیر خدا و قدرت اراده خود را برای ما روایت می کند، تیر خلاص را به قلب دشمنان و دلهای ضعیف می فرستد. خداوند می فرماید: «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظهره على الدين كله ولؤكرة المشركون»؛ او کسی است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه ادیان غالب کند هر چند مشرکان خوش نداشته باشند.
خداوند دست بردار نیست. در این آیه بار دیگر پیروزی خود را در جنگ اراده ها روایت می کند. می گوید: ببين من جهانی را به سوی ظهور می کشانم، جهانی را زیر و رو می کنم. حالا توی کافر و مشرک هر چه می خواهی تلاش کن و خودت را بکش اما این اراده من است که در عالم محقق خواهد شد. بساط تمام اراده های دیگر در این عالم جمع خواهد شد.
نقش رسانه در جنگ روایت ها سینمای مهدوی
واقعاً به قول قرآن نظام سلطه باید از شدت غم و غصه برود بمیرد، چرا که نمی تواند در برابر اراده خداوند بایستد.
حالا سؤال این است ما چقدر این روایت خداوند از پیروزی حق و حقیقت را برای فرزندان خودمان بازگو کرده ایم؟ چند فیلم ساخته ایم که نشان دهد آخر جهان را ما رقم می زنیم نه شما آمریکایی ها؟ دیدید هالیوود همیشه آخر جهان را همان طور که خودش دلش می خواهد روایت می کنند نه آن طور که در واقعیت است؟ چرا ما نمی توانیم روایت خودمان را از آخر جهان به فیلم تبدیل کنیم؟ مشکل چیست؟ سلبریتی کم داریم؟ چرا سلبریتی های آن طرف در خدمت جنگ روایتها قرار می گیرند، اما بسیاری از سلبریتیهای ما حتی به این موضوع فکر هم نمی کنند؟ امروز سینما می تواند بزرگترین خدمت را به جریان مهدویت کند. کافی است در جنگ روایت ها جنگ اراده ها را درست و دقیق توضیح دهد. هنر مهدوی یعنی همین.
ما اسیر ذهنیتهای خودمان هستیم، نه واقعیت ها آدمها بیشتر از آنکه اسیر واقعیت ها باشند، اسیر ذهنیت های خودشان هستند. همیشه یک فاصله بین واقعیت ها و ذهنیتهای ما وجود دارد. گاهی یک جامعه به اسارت ذهنیتهای غلط خود در می آید؛ اسیر ذهنی است. ذهنیت هایی که رسانه ها برای آن جامعه ساخته اند در حالی که واقعیت چیز دیگری است.
بیایید آزاد باشیم و اسیر نباشیم، برای رسیدن به واقع بینی باید اول آزاد شد. وگرنه علاقه های درونی ما ممکن است ما را به اسارت بکشد و نگذارد واقعیت ها را ببینیم. گاهی رسانه ها با کمک همین علاقه های سطحی درونی ما و جامعه مان را اسیر می کنند. آنها با ترکیب علاقه های سطحی تأکید بر برخی خواسته ها و تقویت علایق کم اهمیت واقعیت ها را پنهان می کنند و یک ذهنیت غلط درباره جامعه در ذهن ما شکل می دهند. نتیجه این ذهنیت غلط چیست؟ خود تحقیری، احساس ضعف و انکار واقعیت های وجودی خودمان و ما نمی توانیم.
امیر المؤمنین علی در نامه ۳۱ به امام حسن می فرماید: «لَا تَكُن عَبْدَ غَيْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللَّهُ حُرَا؛ مبادا اسیر دیگران باشی، حال آنکه خداوند تو را آزاد آفریده است!
جوان را دیده ای؟ یک روحیه آزاد منشانه دارد؛ زیر بار هر کسی نمی رود چقدر خوب است این روحیه را تا آخر عمر حفظ کند. مواظب باش تا آخر عمرت زیر بار هیچ کسی نروی هیچ ذهنیتی بر تو تحمیل نشود و اسیر هیچ ذهنیت غلطی درباره خودت نشوی آزاد بمان!
نقش خدیجه (س) در ایجاد انقلاب نبوی
خدیجه کبری علیها السلام در آغاز اسلام ایمان آورد؛ بزرگ ترین حرکت را به عنوان یک بانوی کامله و عاقله و بزرگوار انجام داد. اول مؤمن به اسلام او بود. بعد هم همه ثروت خود را در راه دعوت اسلام و ترویج اسلام خرج کرد و تأثیر این کار را کسانی می دانند که در مبارزات و دوران اختناق، نقش کمک های مالی را به مبارزین تجربه کردند؛ اگر کمک های خدیجه علیها السلام ،نبود شاید در حرکت اسلام و پیشرفت اسلام یک اختلال و وقفه عمده ای به وجود می آمد( رهبر انقلاب؛ ۱۳۶۵/ ۲/۳)
حمایت های مالی حضرت خدیجه علیها السلام از انقلاب نبوی ، صرفاً به حمایت های مستقیم ختم نمی شود؛ حمایت های مالی غیر مستقیم ایشان در دوران سخت تحریم قریش نیز از ایجاد خلل در فرآیند انقلاب نبوی جلوگیری کرد. توضیح این که حضرت خدیجه پیش از ازدواج از تاجران نامی حجاز به شمار می رفت و روابط خوبی با دیگر تاجران داشت. وی در دوران سخت تحریم در شعب ابی طالب، از این روابط بهره می گرفت و به اصطلاح امروزی، تحریم های قریش را دور می زد این امر نیز نکته ای مهم در تحلیل نقش آن بانو در پیشرفت اسلام است که نباید از چشم دور بماند؛ چنان که رهبر انقلاب از این امر به عنوان یکی از مزایا و خدمات آن بانو به اسلام یاد کرده است(همو؛ ۲۸/۷/۱۳۶۸).
مباهات فرشتگان به خدیجه علیها سلام
پیامبر صلی الله علیه و آله پیش از بارداری خدیجه علیها السلام به فاطمه علیها سلام، برای او پیام فرستادند. آن حضرت در چهل شبانه روز اعتزال از خدیجه علیها السلام توسط عمار یاسر به خدیجه علیها السلام چنین پیام دادند:
“إِنَّ اَللَّهَ عَزَّوَجَلَّ لَيُبَاهِي بِكَ كِرَامُ مَلاَئِكَتِهِ كُلَّ يَوْمٍ مِرَاراً"؛
همانا خداوند متعال به افتخار وجود تو هر روز به طور مکرر به فرشتگان بزرگش افتخار می کند.
بحارالانوار، ج ۱۶، ص۷۸