مسئولیت حکومت اسلامی نسبت به سرزمین فلسطین...
مسئوليت جهادى حكومت، در مقابله با نفوذ استعمارگر كافر، صرفاً به كشورهاى اسلامى كه مسلمانان در حال حاضر در آنها زندگى مىكنند، محدود نمىشود، بلكه سرزمينهايى را كه مسلمانان قبلًا فتح كردهاند و در زمان فتح آباد بوده است و كفار آنها را دوباره از آنها گرفتهاند، نيز شامل مىشود؛ زيرا اين زمينها حتى اگر يك مسلمان هم در آنها نباشد، سرزمينى مغصوب و وطن اسلامى غارتشده قلمداد مىشوند و حق امت مالكِ آن سرزمين است كه آنها را بازپس بگيرد؛ هرچند احكام كشور اسلامى كه در فقه بيان شده است بالفعل در مورد آنها اجرا نمىشود؛ چنان كه وضعيت فعلى آندلس و فلسطين و قسمتهاى ديگرى از سرزمينهاى مسلمانان اينگونه است.
(شهیدصدر، بارقه ها، ص: 304-305)
حکم مسافری که پیش از ظهر به وطنش برسد...
نیایش
شب قدر
خواجه عبدالله انصاری
الهی! چه خوش روزگاریست روزگار دوستان تو با تو! چه خوش بازاریست بازار عارفان در کار تو! چه آتشین است نفسهای ایشان در یادکرد و یادداشت تو! چه خوش دردیست درد مشتاقان در سوزِ شوق و مهر تو! چه زیباست گفتوگوی ایشان در نام و نشان تو! الهی! هر شادی که بی تو است، اندوه آن است. هر منزل که نه در راه تو است، زندان است. هر دل که نه در طلب تو است، ویران است. یک نفس با تو، به دو گیتی ارزان است. یک دیدار از آنِ تو به صد هزار جان رایگان است: صد جان نکند آنچه کند بوی وصالت. الهی گر زارم در تو زاریدن خوشست، ور نازم به تو نازیدن خوشست. الهی شاد بدانم که بر درگاه تو میزارم، بر امید آنک روزی در میدان فضل به تو نازم، تو من فاپذیری و من فاتو پردازم، یک نظر در من نگری و دو گیتی به آب اندازم. الهی تو دوستان را به خصمان مینمایی، درویشان را به غم و اندوهان میدهی، بیمار کنی و خود بیمارستان کنی، درمانده کنی و خود درمان کنی، از خاک آدم کنی و با وی چندان احسان کنی، سعادتش بر سر دیوان کنی و به فردوس او را مهمان کنی، مجلسش روضه رضوان کنی، ناخوردن گندم با وی پیمان کنی، و خوردن آن در علم غیب پنهان کنی، آن گه او را به زندان کنی، و سالها گریان کنی، جبّاری تو کار جباران کنی، خداوندی کار خداوندان کنی، تو عتاب و جنگ همه با دوستان کنی. الهی! کار آن دارد که با تو کاری دارد، یار آن دارد که چون تو یاری دارد، او که در دو جهان ترا دارد هرگز کی ترا بگذارد! عجب آن است که او که ترا دارد از همه زارتر میزارد، او که نیافت به سبب نایافت میزارد، او که یافت باری چرا میزارد؟ در بر آن را که چون تو یاری باشد گر ناله کند سیاه کاری باشد خداوندا هر که شغلِ وی تویی، شغلش کی بسر شود؟ هر که بتو زنده است هرگز کی بمیرد؟ جان در تن گر از تو محروم ماند چون مرده زندانیست، زنده اوست به حقیقت کش با تو زندگانیست، آفرین خدای بر آن کشتگان باد که ملک میگوید زندگانند ایشان. الهی از نزدیک نشانت میدهند و برتر از آنی، وز دورت میپندارند و نزدیکتر از جانی، موجود نفسهای جوانمردانی، حاضر دلهای ذاکرانی. ملکا! تو آنی که خود گفتی و چنانک گفتی آنی. همه آتشها تن سوزد و آتش دوستی جان، به آتش جانسوز شکیبایی نتوان. گر بسوزد گو بسوز و ور نوازد گو نواز عاشق آن به کو میان آب و آتش در بُوَد الهی چه غم دارد او که ترا دارد؟ کِرا شاید او که ترا نشاید؟ آزاد آن نفس که بیاد تو یازان، و آباد آن دل که به مهر تو نازان، و شاد آن کس که با تو در پیمان. الهی! اگر کسی ترا به جُستن یافت، من به گریختن یافتم. گر کسی ترا به ذکر کردن یافت، من ترا به فراموش کردن یافتم. گر کسی ترا به طلب یافت، من خود طلب از تو یافتم. الهی! وسیلت به تو هم تویی. اول تو بودی و آخر تویی. همه تویی و بس، باقی هوس. ای حجت را یاد، و انس را یادگار، خود حاضری ما را جستن چه بکار! الهی! هر کس را امیدی و امید رهی دیدار. رهی را بی دیدار نه به مزد حاجت است نه با بهشت کار. الهی گاهی بخود نگرم گویم از من زارتر کیست؟ گاهی بتو نگرم گویم از تو بزرگوارتر کیست؟!
منبع: تفسیر کشف الاسرار و عدةالابرار میبدی/ گنجور
معلم فضاست...
زندهیاد دکتر علیمحمد حقشناس:
اگر نتوانستم کارهایی را که میخواستم انجام دهم، هیچ غمی ندارم؛ چون من معلم هستم و معلم به نظر من یعنی فضا.
معلم فضاست، فضایی فرهنگی که آدمها در آن حضور بههم میرسانند و در آن فضای فرهنگی خودشان را پیدا میکنند و چون پیدا کردند در فضایی که تداوم وجود معلم است، همان خواستها و تمناهای معلم را در سطحی متعالیتر دنبال میکنند. اگر من بدانم که این آتشی که در دل من است، پس از من خاموش نمیشود، بلکه در کسی دیگر تداوم مییابد، در آن صورت اگر کتابم را هم ننویسم، سر راحت بر زمین میگذارم و با غرور میگویم که من در این مورد، معلم خوشبختی بودهام.
شاگردانی دارم که تو گویی در فضایی که عین وجود من است به مراتب بهتر از من حضور دارند.
اولویت های شب قدر
شب قدر هر سال از سالهای عمر ما می تواند طعمی داشته باشد و در آن کاری صورت گیرد.
هر شخصی شب قدر امسالش را به برکت سوره مبارکه نور بر روی فضل شناسی بگذارد و ببیند خدا چه فضلهایی را به وی عطا کرده است؟ زیرا ما نوعا عنایت خدا را به خود نمی دانیم و چون از آن غافلیم در طول زندگی کارهای بیهوده زیاد انجام می دهیم.
هر کس بنا داشت *فضلهای خدا* را به خود بررسی کند به چند سوال عمده پاسخ دهد:
1- اولویت اول: هر شخص نسبت خود را با *نماز و اقامه نماز* مشخص کند. ببیند نسبت به اقامه نماز چه دغدغه هایی دارد. از ولی خدا اذن گرفته و نماز را اقامه کند
اولویت دوم: *سیم ارتباطیمان با قرآن چگونه هست؟* دلمان می خواهد 5 ساعت، 2 ساعت، نیم ساعت در روز قرآن بخوانیم یا اینکه وقت نداریم، یا هر زمان وقتی به دست آوریم قرآن را نگاه کنیم.
اولویت سوم: *تقوا:* چه قدر کنترل روی رفتارهایمان داریم. به طور مثال هفته ای که گذشت چند بار حرف ناخوشایند به دیگران زدیم.
اولویت چهارم: بررسی کنیم:
1- چه *گفتاری* را گفتار برتر می دانیم؟
2- چه *رفتاری* را رفتار برتر می دانیم؟
3- چه *اخلاقی* را اخلاق برتر می دانیم؟
4- چه *باوری* را باور برتر می دانیم؟
اگر انسان برتری را تشخیص دهد فضل الهی شامل حالش می شود.
اینکه *خدا یکی است،* از هر باور دیگر مهم تر است (سوره مبارکه توحید)
اینکه خدا شب قدری گذاشته که *خیر من الف شهر* است از هر باوری مهمتر است (سوره مبارکه قدر)
اینکه خدا پیامبری گذاشته که دست ما را بگیرد و به قرب برساند از هر باوری برتر است (سوره مبارکه کوثر)
ولی الهی بین این سه صلح ایجاد می کند. اینکه بدانی امام زمانی داری که نفس سوره قدر، تجلی سوره کوثر، مبین سوره توحید است بالاترین باور است.
بیانات استاد اخوت( مسئول مدارس دانشجویی عترتعلیهم السلام)