کریمه اهل بیت
حضرت معصومه سلام الله علیها در زبان دانشمندان و فقیهان گران قدر شیعه، به لقب «کریمه اهل بیت» یاد می شود. از میان بانوان اهل بیت، این نام زیبا تنها به آن حضرت اختصاص یافته است. بر اساس رویای صادق و صحیح نسب شناس گرانقدر، مرحوم آیت الله مرعشی نجفی، این لقب از طرف امام صادق علیه السلام بر حضرت معصومه سلام الله علیها اطلاق شده است. در این رؤیا، امام صادق علیه السلام به آیت الله نجفی که با دعا و راز و نیاز، تلاش پیگیری را برای یافتن قبر مطهر حضرت زهرا سلام الله علیها آغاز کرده خطاب فرمود: برتو باد به کریمه اهل بیت.
ضرورت امر به معروف و نهی از منکر
انسان، مخلوق تک بعدی نیست تا تنها به یک چیز و یک کار و یک جا و یک نقطه متوجه باشد؛ زیرا وجودش مرکّب از رقایق و غرایز و اجزای چندی است که هر یک او را به سویی میخوانند؛ مثلًا در انسان، هم غریزه میل به غذا هست، و هم میل به ریاست، و هم میل به راحتی وآسایش، و هم میل به نیکوکاری و عبادت، و هم تمایلات دیگر. همین اختلاف خواهشها و غرائز است که بشر را با اشکالات بسیار روبرو نموده و حوایج او را نامحدود ساخته است. و همینها هستند که او را وادار به کار و کوشش و تحصیل کمال و رفع حوایج میکند. اگر انسان اینها را نمیداشت انسان نمیبود. و اگر این غرایز مختلف نبود، این عزّت و امتیاز و آقایی در میان مخلوقات، نصیب او نمیشد.
حقیقت آدمی و گوهر ذات او را خداوند از رقایق مختلف آفریده و این اختلاف میل و خواهشهای ما، راجع به همان اختلاف مواد حقیقت انسانیت است. خداوند در قرآن مجید میفرماید:
(إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعًا بَصِیرًا)(سورهی انسان، آیهی 2)
ما او را از آب نطفهی مختلط خلق کردیم. و او را دارای دو چشم و گوش گردانیدیم.
و در عین حال روش هماهنگ ساختن این قوا و تنظیم و تعدیل و راه حفظ اعتدال و استفاده از آنها را هم به ما آموخته است که:
(إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا)( انسان، آیهی 3)
ما به حقیقت راه را به انسان نمودیم، حال که خواهد شکر این نعمت گوید و خواهد کفران کند.
در باطن بشر تا به مرحلهی کاملی از رشد و نبوغ نرسیده باشد قوای ملکوتی و عقلانی با قوای شهوی و غضبیه پیوسته در جنگ و پیکارند. جنود عقل همیشه در برابر سپاه جهل و شیطنت، ایستادگی و صف آرایی میکنند و هر یک میخواهند متصرف در وجود او شوند و احساسات گوناگون او را همواره تحریک و تهییج مینمایند. انسان وقتی سعادتمند خواهد بود و از این اضطرابات درونی راحت میشود که بتواند این عواطف را مرتب و هماهنگ نموده و هر یک را در جا و محل خود صرف نماید.
ایمان به خدا بهترین وسیلهای است که میتواند جلو جنبشهای نفس انسان بایستد و او را از افراط و تفریط نجات دهد. ایمان به خدا انسان را شاد و خوشحال نموده و از سرگردانی و تحیّر رهایی داده، طمأنینهی قلب به او میبخشد. چنانچه در قرآن مجید میفرماید:
(أَلَا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ)(رعد، آیهی 28)
هیچ وسیله دیگر نمیتواند در این نتیجه، جای ایمان قرار بگیرد. قدرت ایمان در خاموش کردن آتش شهوت و غضب و جلوگیریاز مفاسد و جرایم و جنایات، بیش از تمام وسایلی است که بشر برای این منظور به آنها متوسّل شده است. اگر ایمان به خدا نباشد، بیشتر مردم به شرّ و فساد مایل شده و از رعایت آداب و حدود، سرباز میزنند.
روح ایمان در باطن هر مخلوقی هست و هر آفریده در ذات خود تسلیم خدا و متوجه به درگاه اوست. انسان هم فطرتاً دارای این توجه است و میفهمد که خودش، خودش را نیافریده و به این عالم نیاورده و به جز فقر و احتیاج ذاتی، دارای چیزی نیست، نه تنها خودش این طور است، پدر و مادر و اجداد و خویشانش و همه افراد بشر از شاه و گدا و بالاخره تمام مخلوقات از کرات عظیم، خورشید و ستارگان، تا ذرات کوچک به همین حالند. نه خودشان از خود، هستی و وجودی دارند و نه میتوانند به دیگری وجود و هستی بدهند. آفریننده و خالق و نگهدارنده همه خداست که وجود همه موجودات از اوست و همه را او آفریده و مالک و صاحب اختیار همه است، دانا و تواناست؛ زیرا به مخلوقات، دانایی و توانایی داده و جامع جمیع صفات کمالیه است و از هر عیب و نقص مبرّا است. پس آدمی بالفطره با مبدأ آفرینش و عالم غیب آشنا و مربوط است، ولی باید این آشنایی را کامل کرد و این التفات و شعور را تقویت نمود. باید به بشر فهماند که خدا همواره حاضر و ناظر اعمال و رفتار اوست و هیچ عمل خیر و شرّی از دایره علم و دانایی او پنهان نیست. و همان خداست که بهترین راهو روش زندگی را به انسان یاد داده و به هر کار نیکی هدایت فرموده است. و چون همه افراد از حیث ایمان در یک درجه و مرتبه نیستند و میزان تأثیر و تسلط بر نفوس یکسان نیست، باید هر کس مراقب و مواظب خود باشد و با ملاحظه، قدم بردارد و هوای نفس را کوچک و حقیر نشمارد.
با تمام این مطالب کمتر کسی است که بتواند طوری زندگی کند که لغزش و خطایی از او صادر نشود. غالب مردم به واسطه ضعف ایمان و اینکه نتوانستهاند کاملًا بر خویش تسلّط یابند از معصیت و خطا مصون نمیمانند؛ زیرا نقاط ضعف در انسان زیاد و نواقص او بسیار است، لذا باید به وسیله امر به معروف و نهی از منکر اینگونه افراد را ملتفت معایب اعمالشان ساخت تا متنبّه و پشیمان شوند و خط سیر خود را عوض کنند.
پارهای دیگر هم یا اصلًا بیایماناند و فطرت پاک انسانیت را از دست دادهاند، و یا آنقدر ایمان آنها بیثمر است که به رعایت آداب و قوانین،مقید نیستند و ملاحظه و حسابی در کارها ندارند. این طایفه را هم توسط امر به معروف و نهی از منکر باید محدود نمود و وادارشان ساخت که از آداب و حدود و قواعد، تبعیت و احترام نمایند.
اگر از امر به معروف و نهی از منکر خودداری شود رفته رفته دامنه گناهان و معاصی توسعه پیدا کرده، رشته زندگی اجتماعی بشر از هم گسیخته خواهد شد و مفاسد و معایب بزرگ تولید میگردد.
همانطور که اگر یکی از اعضای پیکرفرد از انجام کار خود باز ماند، سایر اعضا نیز در انجام وظیفه در رنج و تعب میافتند، و اگر عضو مریض معالجه نشود، بسا همان یک عضو، تمام پیکر را از پای در میآورد، فردی هم که برای جامعه به منزله یک عضو است، اگر فاسد شد و وظیفه خود راانجام نداد برای تمام جامعه خطرناک خواهد بود و تمام افراد جامعه حق دارند به او اعتراض کنند و اصلاح او را بخواهند.
چنانچه در روایتی از پیغمبر اکرم صلّی الله علیه وآله منقول است که جامعه را مَثَل به طایفهای زد که سوار کشتی شوند و برای هر یک از آنها جا و مکانی معین کنند و یکی از آنها با تبری جای خود را سوراخ سازد و دیگران او را از این کار باز دارند و او در جواب گوید: من در جای خود تصرف میکنم و آن را سوراخ میسازم، به شما کاری نیست! اگر دیگران این عذر را از او بپذیرند و بگذارند تا کشتی را سوراخ کند، آب در آن وارد شود و همه غرق شوند، و اگر عذر او را نپذیرفتند و او را از این کار منع نمودند، هم خودشان و هم آن شخص نجات یابد.
«انّ قوماً رکبوا سفینةً فاقتسموا فصار لکلّ رجل منهم موضع فنقر رجل منهم موضعه بفأس فقالوا له: ما تصنع؟ قال: هو مکانی اصنع فیه ما شئت! فان اخذوا علی یده نجا و نجوا، و إن ترکوا هلک وهلکوا» (صحیح بخاری، ج 3، ص 164. مسند أحمد، ج 4، ص 270)
امر به معروف و نهی از منکر محیط را برای تربیت افراد صحیح و لایق،مساعد میکند و مادام که بشر به وجود افراد صالح محتاج است، به امر به معروف و نهی از منکر هم محتاج است. همچنین زمینههای فساد را از میان میبرد و کانونهای فحشا و منکرات را ریشهکن میسازد. پس انسان تا در این جهان طبیعت زندگی میکند هیچگاه از امر به معروف و نهی از منکر بینیاز نیست.
بشر با آنکه توانسته است اسراری را از عالم طبیعت کشف کند و این همه قوای عظیم را تسخیر اراده خود سازد و توانسته است این همه درناحیه ظاهر و مادیات پیش برود و هر روز هم با استعداد خدادادی به کشف قوّه مجهوله دیگر موفق میشود، نمیتواند خود را از تعلیمات آسمانی و امر به معروف و نهی از منکر و دعاة اصلاح و رجال روحانی و مواعظ و نصایح، بینیاز شمارد و هر چه دانایی و توانایی او روزافزون شود، احتیاج او به این مطالب بیشتر خواهد شد.
راه اصلاح یا امر به معروف و نهی از منکر - آیت الله شیخ لطف اللّه صافی گلپایگانی
اصلاح جامعه؛امر به معروف ونهی از منکر
یکی از فرایضی که همواره در اسلام مورد تاکید بوده است و عمل به آن موجب بقای جامعه و سلامت آن دانسته شده فریضه مهم امر به معروف و نهی از منکر است.
گسترهی شمول امر به معروف و نهی از منکر در مباحث نظری اسلام تا حدی است که هر سه ساحت دین یعنی فقه و احکام، کلام و عقاید، و بالاخره اخلاق و تربیت را در برمیگیرد و علاوه بر متون و نصوص دینی، عالمان فراوانی دربارهی ابعاد مختلف آن از دیدگاههای گوناگون ابراز نظر کردهاند و کتب فراوانی در این زمینه نگارش یافته است.
قال الله تعالی:
(وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ). (آل عمران، آیهی 104)
و باید از شما مسلمانان برخی (که دانا و با تقواترند)، خلق را به خیر و صلاح دعوتکنند و مردم را به نیکوکاری امر کرده، از بدکاری نهی کنند و آنانند رستگاران.
(الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِندَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَآئِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِیَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ) (اعراف، آیهی 157)
آنان که پیروی کنند از رسول و پیغمبر امّی که در تورات و انجیلی که در دست آنهاست [نام او را] نگاشته مییابند، [او] آنها را امر به نیکویی و نهی از زشتی خواهد کرد و بر آنان هر طعام پاکیزه را حلال و هر پلید و منفور را حرام میگرداند و احکام پر رنج و مشقتی را که چون زنجیر بر گردن خود نهادهاند بر میدارد. پس آنان که به او گرویدند و از او حرمت و عزّت نگاه داشتند و یاریش کردند و نوری که بر او نازل شد پیرو شدند آن گروه به حقیقت رستگاران عالمند.
هر مسلمانی اهمیت امر به معروف و نهی از منکر را میداند و اگر به آیات کریمهی قرآن مجید و اخبار و احادیث مرویه از پیغمبر اکرم و اوصیای بزرگوار آن حضرت صلوات الله علیهم اجمعین رجوع نماید، درجهی ترغیب و تأکید خداوند متعال و اولیای اسلام را دربارهی این دو واجب بزرگ، میفهمد.
میخواهیم از آنهایی که از خدا میترسند و ندای وجدان پاک انسانیت را میشنوند بپرسیم که مسئول این گناهان و معصیتهایی که متداول شده و زشتی و قبح پارهای از آنها از میان رفته، کیست و آن کسانی که به طور کلی امر به معروف و نهی از منکر را ترک نمودهاند، عذرشان چیست؟
اهل اطلاع و بصیرت میدانند که یکی از بزرگترین علل انحطاط و عقب ماندن ما مسلمانان امروزه از کاروان ترقی و تمدن، و رواج بازار فساد و اخلاق سیئه و بیگانهپرستی- که در میان ملل اسلامی بیسابقه است- ترک امر به معروف و نهی ازمنکر و فقدان شجاعت اخلاقی و صراحت لهجه است.
امروز هم اگر بخواهیم مانند اسلاف و گذشتگان خود به کمال مجد و شرف برسیم و طوری زندگی کنیم که دست دشمنان از سر ما کوتاه و از این بینظمیها و هرج و مرجها نجات یابیم، باید با تمام خلوص نیت در مقام رفع موانع و معایب برآمده، امر به معروف و نهی از منکر نماییم.
معلوم است که تعلیمات اسلامی بهترین و کاملترین تعالیم آسمانی است و ممکن نیست که جامعتر از آن به فکر هیچ مشرّع و قانونگذاری برسد، اما این تعلیمات وقتی سودمند خواهد بود که توسط امر به معروف و نهی از منکر اجرای آن ضمانت گردد.
اسلام نه فقط به تمام افراد حق داده است که در اجرای قواعد و تعالیم اسلامی نظارت کنند، بلکه آن را از وظایف حتمی هر فرد دانسته و پیروان خود را در ترک این وظیفه مورد بازخواست و مؤاخذه قرار میدهد و با حفظ این اصل بزرگ، میخواهد عالیترین مجتمع بشری را تشکیل دهد.
این کانونهای بدبختی و این مؤسسات قمار و ربا و این گناهان کوچک و بزرگ در جوامع مسلمین ثمرهی مسامحه در ادای این وظیفه است.
این ظلم و ستم و انواع تقلّبها و خیانتها و پشت هم اندازیها و جلو آمدن اشخاص نالایق و روی کار آمدن مردمان منفعت پرست و فاسد الاخلاق و تکثیر جرائم و جنایات، معلول اجرا نشدن حدود اسلامی است. اگر دست دزد را میبریدند، یا میخواران و مرتکبین اعمال زشت دیگر را مطابق موازین اسلامی به کیفر میرساندند، هرگز برایجلوگیری از این مفاسد محتاج به صرف این مخارج هنگفت و این تشکیلات عریض و طویل بیفایده نمیشدند.
البته توجه به این موضوع و اعمال نظارت و مواظبت در اجرای احکام و تکالیف و رعایت آداب حسنه، محتاج به حصول یک مرحله از رشد و فهم است و تا سطح معارف و معلومات جامعه به حدّ کافی ترقی نکند نباید انتظار داشت که همه و هر کس در امر به معروف و نهی از منکر ساعی و کوشا باشد، ولی نمیتوان این جهت را عذر مقبولی شمرد و خود را در کوتاهی و غفلتی که نسبت به ادای این وظیفه روا داشتهایم بیتقصیر و معذور بدانیم.
راه اصلاح یا امر به معروف و نهی از منکر - آیت الله شیخ لطف اللّه صافی گلپایگانی
دلداده آيات وحي
رسول خدا صلي الله عليه و آله در ضمن سفارشات خويش براي امت اسلام از دو امانت گرانسنگ و ارزشمند ياد كرده و فرمود: «اِنّي تارِكٌ فيكُمُ الثَّقَلَيْن كِتابَ اللّه ِ وَعِتْرَتي وَلَنْ يَفْتَرِقا حَتّي يَرِدا عَلَيَّ الْحَوْض»؛«من در ميان شما دو امانت گرانسنگ مي گذارم، كتاب خدا و عترت من و آن دو هيچگاه از هم جدا نخواهند شد تا اينكه در حوض كوثر بر من وارد شوند».
طبق اين گفتار مهم رسول اللّه صلي الله عليه و آله ، قرآن و عترت تا روز قيامت با هم بوده و تفكيك ناپذيرند. هر كس بخواهد به دامن قرآن پناه بَرَد، بدون در نظر گرفتن راهنمائيها و هدايتهاي اهل بيت عليهم السلام راه به جايي نخواهد بُرد، چرا كه آنان چراغهاي هدايت به سوي انوار معنوي قرآن هستند و لطائف و ظرائف و نكته هاي ناب قرآن، در نزد آن بزرگان است. در زيارت جامعه مي خوانيم: «السَّلامُ عَلي مَحالِّ مَعْرِفَةِ اللّه ِ وَمَساكِنِ بَرَكَةِ اللّه ِ وَمَعادِنِ حِكْمَةِ اللّه ِ وَحَفَظَةِ سِرِّ اللّه ِ وحَمَلَةِ كِتابِ اللّه ِ؛ سلام بر آنانكه [دلهايشان] محل معرفت خداست و مسكن بركات حق و معدن حكمت پروردگار، آنانكه پاسداران رازهاي الهي و حاملان كتاب خدا هستند». ابونواس شاعر در قصيده اي كه براي امام رضا عليه السلام قرائت كرد به اين حقيقت اشاره دارد: مُطَهَّرُونَ نَقيّاتٌ ثيابُهُمُ تَجْري الصَّلوةُ عَلَيْهمْ اَيْنَما ذُكِرُوا
«آل پيامبر صلي الله عليه و آله دامنشان از هر گناه و آلودگي پاك و مطهر است و هرگاه نامي از آنان به ميان آيد، درود و سلام بر آنان فرستاده مي شود.»
فَاَنْتُمُ الْمَلاَءُ الاَْعْلي وَعِنْدَكُمُ عِلْمُ الْكِتابِ وَماجاءَتْ بِهِ السُّوَرُ
«شمائيد آن ملأ اعلي و نزد شماست علم كتاب و آنچه از سوره ها آمده است.»
بر اين اساس فهميدن كلام خدا و راز و رمز آيه هاي قرآن، بدون رهنمودهاي ائمه اطهار عليهم السلام كاري دشوار، بلكه ناممكن است. در اين راستا به سراغ رهنمودهاي حضرت رضا عليه السلام در زمينه آيات وحياني كلام خدا رفته، بازتاب انوار درخشان وحي را در سيره و سخن آن حضرت به نظاره مي نشينيم.
با مروري اجمالي به زندگاني پربركت امام رضا عليه السلام روشن مي شود كه قرآن، در سيره و سخن آن گرامي جايگاه ويژه اي داشته و امام عليه السلام ، زندگي روزمرّه خود را با آيه هاي وحي آنچنان عجين كرده بود كه نور قرآن، در تمام ابعاد زندگيش پرتو افشاني مي كرد. ابراهيم بن عباس يكي از همراهان حضرت رضا عليه السلام در اين زمينه مي گويد: «وَكانَ كَلامُهُ كُلُّهُ وَجَوابُهُ وتَمَثُّلُهُ اِنْتِزاعاتٍ مِنْ الْقُرآنِ الْمَجيد وَكانَ يَخْتِمُهُ في كُلِّ ثَلاثٍ وَكانَ يَقُولُ لَوْ اَنّي اَرَدْتُ اَنْ اَخْتِمَهُ في اَقْرَبَ مِنْ ثَلاثٍ لَخَتَمْتُ وَلكِنّي ما مَرَرْتُ بِآيَةٍ قَطُّ اِلاّ فَكَّرْتُ فيها في اَيّ شَي ءٍ اُنْزِلَتْ؛همه سخنان، پاسخها و مثالهاي آن حضرت، برگرفته از قرآن مجيد بود. هر سه روز يكبار قرآن را ختم مي كرد و مي فرمود: اگر بخواهم در كمتر از سه روز هم مي توانم آنرا ختم كنم. امّا هرگز آيه اي را تلاوت نمي كنم، مگر اينكه در آن مي انديشم كه در باره چه چيزي نازل شده است.»
حضرت رضا عليه السلام در مورد پيروي از آيات الهي مي فرمود: «قرآن كلام و سخن خداست، از آن نگذريد و هدايت را در غير آن نجوييد كه گمراه مي شويد.»
حکایتی تربیتی از امام رضا علیه السلام
ادعای تشیّع
هنگامی که امام علیه السلام در خراسان بود گروهی از راه دور برای زیارت او به درب منزل حضرت آمدند و اجازه خواستند به حضور او شرفیاب گردند. دربان حضرت به حضور او رسید و عرض کرد: گروهی آمده اند و می خواهند به محضر شما برسند و می گویند ما شیعه علی علیه السلام هستیم.
امام رضا علیه السلام فرمود: من مشغولم، به آنها بگو برگردند.
دربان کنار در آمد و به آنها گفت: حضرت مشغول است و کسی رانمی پذیرد.
آنها رفتند و روز دوم آمدند و همان سخن خود را تکرار کردند و امام علیه السلام آنها را نپذیرفت تا دو ماه هر روز می آمدند و می گفتند: ما شیعه علی علیه السلام هستیم و می خواهیم به حضور امام علیه السلام برسیم و حضرت آنها را نمی پذیرفت تا اینکه از ملاقات امام مایوس شدند و به دربان گفتند: به مولای ما بگو ما شیعیان پدرت علی بن ابیطالب علیه السلام هستیم و با این نپذیرفتن شما دشمنانمان ما را مورد شماتت قرار می دهند، ما این بار بر می گردیم و بخاطر شرمندگی و خجالت و عجز از تحمل شماتت دشمنان از دیار خود هم می گریزیم.
آنها را به حضرت رسانید. آنگاه امام علیه السلام به دربان فرمود: اجازه بده وارد شوند، آنها به حضور آن حضرت رسیدند و سلام کردند اما امام علیه السلام جواب آنها را که نداد اجازه نشستن نیز به آنها نداد و همین طور ایستاده بودند تا اینکه گفتند: یا بن رسول اللّه! این چه ستم بزرگ و خفتی است که بعد از دو ماه نپذیرفتن و در بدری به ما می رسد و چه آبروئی بعد از این ما می ماند؟
امام علیه السلام فرمود: این آیه را بخوانید: و ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم و یعفو عن کثیر (یعنی: آنچه از سختی به شما رسید از خود شما بود و خداوند بسیاری از گناهان را می آمرزد.)
من جز به پروردگارم و به رسول خدا و امیر المؤ منین و پدران پاک و معصومم علیهم السلام اقتدا نکردم، شما خود را سرزنش
کنید، من از آنها پیروی کردم.
گفتند: چرا ای پسر رسول خدا؟
فرمود: بخاطر اینکه ادعا کردید شیعه علی بن ابیطالب هستید.
و ای بر شما، شیعه علی همانا حسن و حسین و ابوذر و سلمان و مقداد و عمار و محمد بن ابی بکرند که هیچیک با امر و نهی او مخالفت نکردند اما شما ادعای پیروی از او را دارید در حالی که در اکثر اعمال خود مخالف او هستید و در بسیاری از واجبات مقصرید، در بسیاری از حقوق برادران دینی خودی سستی می کنید و آنجا که نباید تقیه کنید تقیه می کنید و آنجا که باید تقیه کنید نمی کنید.
اگر می گفتید دوستدار علی علیه السلام هستید و دوستدار دوستان او می باشید و دشمن دشمنان او هستید مخالف سخن شما نبودم، اما شما ادعای مرتبه بزرگی (شیعه علی علیه السلام) را نمودید که اگر قول و عمل شما یکی نباشد هلاک می شوید مگر اینکه رحمت خدا شما را حفظ کند.
گفتند: یابن رسول اللّه! ما از سخن خود را خداوند استغفار کرده و بسوی او توبه می کنیم و همان گونه که به ما آموختید می گوییم ما دوستدار شما و دوستان شما و دشمن دشمنان شما هستیم.
امام علیه السلام فرمود: مرحبا ای برادران و دوستان من، بیایید، بیایید، بیایید و همه را یک به یک در آغوش گرفت و به دربان فرمود: چند مرتبه مانع ورود آنها شدی؟
دربان عرض کرد: شصت بار.
حضرت فرمود: شصت بار متوالی نزد آنها برو و به آنها سلام کن و سلام مرا به آنها برسان که با استغفار و توبه ای که کردند گناهان آنهابخشیده شد و بخاطر محبتی که به ما دارند مستحق کرامت شدند، به امور آنها و خانواده شان رسیدگی کن و مشکلاتشان را بر طرف نما و از پول و بخششهای دیگر بهره مندشان گردان.