اخلاق و رفتار امام حسین (ع)
با نگاهی اجمالی به 56 سال زندگی سراسر خدا خواهی و خدا جویی حسین (ع) ،در مییابیم که هماره وقت او به پاکدامنی و بندگی و نشر رسالت احمدی و مفاهیم عمیقی والاتر از درک و دید ما گذشته است.
جنابش به نماز و نیایش با پروردگار و خواندن قرآن و دعا و استغفار علاقهی بسیاری داشت. گاهی در شبانه روز صدها رکعت نماز میگزاشت. و حتی در آخرین شب زندگی دست از نیاز و دعا بر نداشت،و خواندهایم که از دشمنان مهلتخواست تا بتواند با خدای خویش به خلوتبنشیند و فرمود:خدا میداند که من نماز و تلاوت قرآن و دعای زیاد و استغفار را دوست دارم.
حضرتش بارها پیاده به خانهی کعبه شتافت و مراسم حج را برگزار کرد.
پسران غالب اسدی (بشر و بشیر) حکایت کردهاند که:در عصر روزعرفه،نهم ذیحجة الحرام، در بیابان عرفات همراه حسین (ع) بودیم.آن حضرت با کمال خشوع و بندگی از خیمه بیرون آمد و با جمع کثیری از اصحاب و فرزندان به دامنهی چپ کوه ایستاد،صورت مبارک به جانب کعبه گرداند،دستها را چونان مستمند ضعیفی به سوی آسمان گشود،و این دعا را قرائت فرمود:
«حمد و سپاس خدایی را که چیزی نمیتواند قضا و خواستهی او را رد کند و از عطا و بخشش او جلوگیری نماید.
دست او در سخاوت و کرم باز است و هر چیزی را به حکمتخویش نیکو و متقن قرار داده است،تلاش پنهان کاران بر او مخفی نیست و آنچه به او سپرده شود تباه نمیگردد اوست پاداش و کیفر دهندهی همه و اصلاح کنندهی حالات بندگان قناعت پیشه و رحم کنندهی ناتوانان و ضعیفان،فرود آورنده منافع و کتاب جامع-قرآن-نورانی و فروزان،و اوستشنوندهی دعاها و برطرف کنندهی گرفتاریها و بالا برندهی درجهی نیکوکاران و کوبندهی ستمگران، خدایی به جز او نیست،همتا ندارد وچیزی مانندش نیست،و اوستشنوا و بینا و لطیف (28) و آگاه،و بر هر چیزی قادر و توانا.
بارالها به سوی تو روی میآورم و به پروردگاری تو گواهی میدهم،اعتراف و اقرار دارم که تو پروردگارم هستی و بازگشتم به سوی توست،پیش از آنکه چیزی باشم و نشانی از من باشد به نعمتبر من آغاز کردی و مرا از خاک آفریدی…
سپس مرا صحیح و سالم،برای هدایتی که از پیش مقدر فرموده بودی به دنیا آوردی و مرا در گهواره که کودکی خردسال بودم حفظ کردی و از غذاها،شیر گوارا روزیم دادی،دل پرستاران را نسبتبه من مهربان ساختی،و مادران دلسوز را به تربیت من وا داشتی،ومرا از آزارها و شرور پنهانی جن حفظ کردی و از فزونی و کاستی سالم نگاهداشتی،-پس تو بلند مرتبهیی ای رحیم ای رحمان-تا آنگاه که زبان به سخن گشودم،و تمام گردانیدی به من نعمتهای کامل خود را و همه ساله مرا پروراندی تا که خلقتم کامل شد و نیرویم اعتدال یافت، جتخود را بر من تمام کردی که معرفت و شناختخود را به من الهام نمودی،و مرا به عجایب حکمتخود شگفت زده کردی و به آفرینشهای بی سابقهات که در آسمان و زمینتبوجود آوردی هشیارم ساختی و برای سپاسگزاری و یادت آگاهم ساختی و اطاعت و پرستش خویش به من واجب کردی و آنچه پیامبرانت آوردند به من فهماندی و پذیرفتن آنچه موجب خشنودیت میشود بر من سهل و آسان کردی و به یاری و لطفی که در همهی این مراحل نسبتبه من داشتی بر من منت نهادی.
بارالها راضی نشدی که برخی از نعمتها را به من ندهی،به جود عظیم و احسان دیرینهات انواع خوردنیها و آشامیدنیها و انواع پوششها و لباسها را روزیم گردانیدی.
آنگاه که همهی نعمتها را بر من تمام گردانیدی و همهی بلاها را از من دور گردانیدی،نادانی من و نیز گستاخیم بر تو بازت نداشت که مرا به موجبات قرب راهنمایی کنی و به آنچه مرا در نزد تو جا میدهد موفق گردانی.
خدایا کدام یک از نعمتهایت را بر شمرم و یاد کنم یا به شکر کدامیک از عطایای تو بپردازم در حالیکه نعمتها و عطایای تو بیش از آن است که شمارندگان بتوانند آنها را بشمارند یا حسابداران بتوانند به آن علم پیدا کنند.اضافه شدتها و ناراحتیها و بلاهایی کهاز من دور داشتی افزونتر از سلامتی و عافیت و راحتیهایی است که برای من آشکار است.
خدایا من ترا به حقیقت ایمانم و…گواه میگیرم،و اگر به فرض در همهی عصرها و دهرها زنده بمانم و در صدد بر آیم و بکوشم که شکر یکی از نعمتهایت را به جا آورم توانایی آن راندارم، مگر تو بر من منت نهی که خود موجب شکر جدید و ثنای تازهیی خواهد گردید…
بارالها مرا چنان کن که از تو آن چنان ترسم که گویی ترا میبینم و مرا به نعمت تقوی و پرهیزگاری سعادتمند گردان و به سبب ارتکاب معصیت و نافرمانی بدبختم نگردان.
بارالها بی نیازی را در نفس و جانم،و یقین را در دلم،و اخلاص را در عملم،و روشنی را در دیدهام،و بصیرت و بینایی را در دینم،قرار ده و مرا به عضوها و جوارحم بهرهمند گردان…
بارالها اگر بخواهم نعمتهای وجود و بخششهای گرانمایهات را بر شمارم نمیتوانم.
مولای من،تویی که کرم کردیتویی که نعمت دادیتویی که نیکی کردیتویی که به فضیلت رفتار کردیتویی که بخششت را به کمال رساندیتویی که روزی دادیتویی که توفیق عنایت فرمودیتویی که عطا کردیتویی که بی نیاز گرداندیتویی که مایه دادیتویی که پناه دادیتویی که مهمات مرا کفایت فرمودیتویی که هدایت کردیتویی که ما را از لغزشها و خطرها حفظ کردیتویی که پرده پوشی نمودیتویی که آمرزیدیتویی که عفو کردیتویی که یاری کردیتویی که نیرو بخشیدیتویی که نصرت نمودیتویی که شفا بخشیدیتویی که عافیت دادیتویی که گرامی داشتیتبارکت ربی و تعالیت فلک الحمد دائما و لک الشکر واصبا، بزرگی و والایی ای پروردگار من،حمد و ثنا تا به ابد ویژه و مخصوص توستو همیشه و هماره برای توست.
پس آفریدگارابه عصیانم معترفم مرا ببخش و از گناهانم در گذر.
در آن روز حسین علیه السلام آنچنان دلها را با خواندن این دعا به سوی خدا کشید که انبوه خلایق صدایشان به گریه برخاست چنانکه خدای را همراه کلمات امامشان به اجابتخواندند و آمین گفتند.ابن اثیر در کتاب اسد الغابه مینویسد:
«کان الحسین رضی الله عنه فاضلا کثیر الصوم و الصلوة و الحج و الصدقة و افعال الخیر جمیعها
حسین (ع) بسیار روزه میگرفت و نماز میگذارد و به حج میرفت و صدقه میداد و همهی کارهای پسندیده را انجام میداد.شخصیتحسین بن علی (ع) آنچنان بلند و دور از دسترس و پر شکوه بود که وقتی با برادرش امام مجتبی (ع) ،پیاده به کعبه میرفتند،همهی بزرگان و شخصیتهای اسلامی باحترامشان از مرکب پیاده شده،همراه آنان راه پیمودند.
احترامی که جامعه برای حسین (ع) قائل بود بدان جهتبود که او با مردم زندگی میکرد-از مردم و معاشرتشان کناره نمیجست-با جان جامعه هماهنگ بود،چونان دیگرها از مواهب و مصائب یک اجتماع برخوردار بود و بالاتر از همه ایمان بی تزلزل او به خداوند او را غمخوار و یاور مردم ساخته بود.
و گرنه،او نه کاخهای مجلل داشت و نه سربازان و غلامان محافظ و هرگز مثل جباران راه آمد و شد را به گذرش بر مردم نمیبستند و حرم رسول الله (ص) را برای او خلوت نمیکردند… این روایتیک نمونه از اخلاق اجتماعی اوست،بخوانیم:
روزی از محلی عبور میفرمود،عدهای از فقرا بر عباهای پهن شدهاشان نشسته بودند و نان پارههای خشکی میخوردند،امام حسین (ع) میگذشت که تعارفش کردند و او هم پذیرفت،نشست و تناول فرمود و آنگاه بیان داشت:
ان الله لا یحب المتکبرین.
خداوند متکبران را دوست نمیدارد.
سپس فرمود:من دعوت شما را اجابت کردم،شما هم دعوت مرا اجابت کنید.آنها هم دعوت آن حضرت را پذیرفتند و همراه جنابش به منزل رفتند،حضرت دستور داد هر چه در خانه موجود استبه ضیافتشان بیاورند،و بدین ترتیب پذیرایی گرمی از آنان به عمل آمد و نیز درس تواضع و انسان دوستی را با عمل خویش به جامعه آموخت.
شعیب بن عبد الرحمن خزاعی میگوید:
چون حسین بن علی (ع) به شهادت رسید،بر پشت مبارکش آثار پینه مشاهده کردند علتش را از امام زین العابدین (ع) پرسیدند،فرمود:این پینهها اثر کیسههای غذایی است که پدرم شبها به دوش میکشید و به خانهی زنهای شوهر مرده و کودکان یتیم و فقرا میرسانید.
شدت علاقه امام حسین (ع) را به دفاع از مظلوم و حمایتاز ستم دیدگان میتوان در داستان ارینب و همسرش عبد الله بن سلام دریافت،که اجمال و فشردهاش را در اینجا متذکر میشویم:
یزید به زمان ولایت عهدی،با اینکه همه نوع وسائل شهوترانی و کام جوئی و کامروایی از قبیل پول،مقام،کنیزان رقاصه و…در اختیار داشت چشم ناپاک و هرزهاش را به بانوی شوهردار عفیفی دوخته بود.
پدرش معاویه به جای اینکه در برابر این رفتار زشت و ننگین عکس العمل کوبندهای نشان دهد،با حیلهگری و دروغ پردازی و فریبکاری،مقدماتی فراهم ساخت تا زن پاکدامن مسلمان را از خانهی شوهر جدا ساخته به بستر گناه آلودهی پسرش یزید بکشاند.حسین بن علی (ع) از قضیه با خبر شد در برابر این تصمیم زشت ایستاد و نقشهی شوم معاویه را نقش بر آب ساخت و بااستفاده از یکی از قوانین اسلام،زن را به شوهرش عبد الله بن سلام باز گرداند و دست تعدی و تجاوز یزید را از خانوادهی مسلمان و پاکیزهیی قطع نمود و با این کار همت و غیرت الهیاش را نمایان و علاقمندی خود را به حفظ نوامیس جامعهی مسلمان ابراز داشت و این رفتار داستانی شد که در مفاخر آل علی (ع) و دنائت و ستمگری بنی امیه،برای همیشه در تاریخ به یادگار ماند.
علائلی در کتاب سمو المعنی مینویسد:ما در تاریخ انسان به مردان بزرگی برخورد میکنیم که هر کدام در جبهه و جهتی عظمت و بزرگی خویش را جهانگیر ساختهاند یکی در شجاعت، دیگری در زهد،آن دیگر در سخاوت،و…اما شکوه و بزرگی امام حسین (ع) حجم عظیمی است که ابعاد بی نهایتش هر یک مشخص کنندهی یک عظمت فراز تاریخ است،گویا او جامع همهی والاییها و فرازمندیهاست.
آری مردی که وارث بی کرانگی نبوت محمدی است،مردی که وارث عظمت عدل و مروت پدری چون حضرت علی (ع) است و وارث جلال و درخشندگی فضیلت مادری چون حضرت فاطمه (ع) است،چگونه نمونهی برتر و والای عظمت انسان و نشانهی آشکار فضیلتهای خدایی نباشد.
درود ما بر او باد که باید او را سمبل اعمال و کردارمان قرار دهیم.
امام حسین (ع) و حکایت زیستنش و شهادتش و لحن گفتارش و ابعاد کردارش نه تنها نمونهی یک بزرگ مرد تاریخ را برای ما مجسم میسازد،بلکه او با همهی خویشتن،آیینهی تمام نمای فضیلتها،بزرگ منشیها،فداکاریها،جان بازیها،خداخواهیها و خدا جوییها میباشد،او به تنهایی میتواند جان را به لاهوت راهبر باشد و سعادت بشریت را ضامن گردد.
بودن و رفتنش،معنویت و فضیلتهای انسانرا ارجمندنمود.
پیشوای سوم حضرت امام حسین علیه السلام - موسسه اصول دین قم
امام حسین علیه السلام در زمان معاویه
چون امام حسن (سلام خدا و فرشتگان خدا بر او باد) ازدنیا رحلت فرمود،به گفتهی رسول خدا و امیر المؤمنین (ع) و وصیتحسن بن علی (ع) امامت و رهبری شیعیان به امام حسین (ع) منتقل شد و از طرف خدا مامور رهبری جامعه گردید.
امام حسین (ع) میدید که معاویه با اتکاء به قدرت اسلام،بر اریکهی حکومت اسلام به ناحق تکیه زده،سخت مشغول تخریب اساس جامعهی اسلامی و قوانین خداوند است،و از این حکومت پوشالی مخرب به سختی رنج میبرد،ولی نمیتوانست دستی فراز آورد و قدرتی فراهم کند تا او را از جایگاه حکومت اسلامی پائین بکشد،چنانچه برادرش امام حسن (ع) نیز وضعی مشابه او داشت.
امام حسین (ع) میدانست اگر تصمیمش را آشکار سازد و به سازندگی قدرت بپردازد،پیش از هر جنبش و حرکت مفیدی به قتلش میرسانند،ناچار دندان بر جگر نهاد و صبر را پیشه ساخت که اگر برمیخاست،پیش از اقدام به دسیسه کشته میشد،و از این کشته شدن هیچ نتیجهیی گرفتهنمیشد.
بنابر این تا معاویه زنده بود چون برادر زیست و علم مخالفتهای بزرگ نیفراخت،جز آنکه گاهی محیط و حرکات و اعمال معاویه را به باد انتقاد میگرفت و مردم را به آیندهیی نزدیک امیدوار میساخت که اقدام مؤثری خواهد نمود.و در تمام طول مدتی که معاویه از مردم برای ولایت عهدی یزید،بیعت میگرفت،حسین به شدت با او مخالفت کرد،و هرگز تن به بیعتیزید نداد و ولیعهدی او را نپذیرفت و حتی گاهی سخنانی تند به معاویه گفت و یا نامهیی کوبنده برای او نوشت. (16) معاویه هم در بیعت گرفتن برای یزید،به او اصراری نکرد و امام (ع) همچنین بود و ماند تا معاویه در گذشت…
پیشوای سوم حضرت امام حسین علیه السلام - موسسه اصول دین قم
یا حسین...
تلاشهای نافرجام برای فراموشی این حادثه عظیم ...
دشمنان اهل بیت، همواره برای فراموشی این حادثه عظیم تاریخی کوشیدهاند. برخی علماء بزرگ اهل تسنّن به شیوه های گوناگونی برای این کار متوسّل شده اند که نمونه هائی از این شیوه ها به اشاره در پی میآید:
1- شیوه عرفان و تصوّف
شیخ عبدالقادر گیلانی از علماء اهل سنّت و بزرگان صوفیه است که هماکنون قبر او در بغداد، زیارتگاه است!. او میگوید:
بعضی به اهل سنّت اشکال کردهاند که چرا روز عاشورا را روزه میگیرند و چرا این روز را روز شادی و سرور و جشن قراردادهاند؟ میگویند شما اهل سنّت چرا افراد را به پوشیدن لباس نو و خوردن غذاهائی که مناسب عید است دعوت میکنید …؟ این کار صحیح نیست؛ چرا که در این روز، حسین بن علی به شهادت رسیده و باید روز مصیبت تمامی مسلمانان باشد.
آن گاه چنین پاسخ میدهد:
اشکال کننده به اشتباه رفته و اعتقادش قبیح و فاسد است؛ زیرا خداوند متعال شهادت را برای سبط پیامبر صلی اللَّه علیه وآله برگزیده است … و روز عاشورا را نباید روز مصیبت و عزا قرار داد؛ چرا که عاشق به معشوق رسیده است. از این رو، این روز باید روز سرور و شادی باشد … و اگر بنا باشد روز عاشورا را روز عزا و ماتم قرار دهیم، بهتر آن است که روز دوشنبه را که پیامبر و ابوبکر از دنیا رفتهاند روز عزا و ماتم معرفی کنیم.
2- شیوه تقدّس و پرهیزکاری
در شیوه دیگری با ایجاد تردید درباره قاتل امام حسین علیه السلام به مبارزه برمی خیزند.
غزالی در کتاب احیاء علوم الدین، از راه تقدّس و پرهیزکاری کوشیده تا عزاداری بر سیدالشهداء علیه السلام را کم اهمیت نشان دهد. او می نویسد:
اولًا: این که قتل سیدالشهداء علیه السلام منسوب به یزید باشد و یزید قاتل حسین بن علی باشد ثابت نیست.
دوم: این که قاتل حسین بن علی علیهما السلام هر که بوده، شاید قبل از مرگش توبه کرده است.
بنابراین، لعن قاتل سیدالشهداء علیه السلام جایز نیست.
3- شیوه تکذیب
ابن تیمیه، مبارزه خود را با این شیوه شروع کرده و مینویسد:
همانا یزید به کشتن حسین بن علی علیهما السلام امر نکرده و همه علماء (که شامل راویان و تاریخ نگاران میشوند) بر این مطلب اتّفاق نظر دارند. فقط یزید به ابن زیاد نامهای نوشت که تو از برپائی حکومت حسین رضی اللَّه عنه در عراق جلوگیری کن. آنها با حسین بن علی رضی اللَّه عنه به جنگ برخاستند تا او را مظلومانه به شهادت رساندند و چون خبر به یزید رسید، اظهار ناراحتی کرد و گریست. او هرگز خاندان حسین بن علی رضی اللَّه عنه را به اسارت نبرد؛ بلکه آنها را اکرام و احترام کرد تا به شهر و دیارشان برگشتند! ابن تیمیه در ادامه دفاع از یزید و توجیه جنایات او مینویسد:
بر فرض این که یزید، حسین بن علی را به قتل رسانده باشد، او کارهای خوبی نیز انجام داده است؛ چرا که «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ» (هود: آیه 114)
خوبیها، بدیها را از بین میبرند.
بنابراین یزید جرمی مرتکب نشده است!
4- توجیه شرعی کار یزید
گروهی دیگر از علماء اهل سنّت در راستای مبارزه و خاموش نمودن چراغ هدایت، قلم را به گونهای دیگر چرخانده و به قاتل بودن یزید اعتراف میکنند؛ امّا به جنایت او، رنگ و لعاب شرعی داده و او را تأیید میکنند!
آنها میگویند: حکومت یزید، شرعی بوده و حسین بن علی علیهما السلام بر علیه حکومت شرعی الهی قیام کرده و (العیاذ باللَّه) قاتلان آن حضرت، به دستور خود پیامبر صلی اللَّه علیه وآله عمل کردهاند! به عبارت دیگر به تکلیف شرعی خود عمل نموده اند.
ابن خلدون و ستیزه جوئی با سیدالشهداء علیه السلام
ابن خلدون، مورّخ نامی و مشهور، مقدّمهای بر کتاب تاریخ خود نوشته که با عنوان مقدّمه ابن خلدون در محافل علمی معروف است. در این مقدّمه فصلی به عنوان به «ولایة العهد» وجود دارد که در آن جا به ولایت عهدی یزید در زمان معاویه میپردازد.
در این فصل به سیدالشهداء علیه السلام بسیار جسارت نموده و از یزید و معاویه و صحابهای که همراه با او بودهاند حمایت میکند.
وی در آن جا مینویسد:
حسین بن علی بیعت را شکست و این در حالی بود که صحابه رسول اللَّه صلی اللَّه علیه وآله معتقد بودند که ولایت یزید شرعیت دارد و حکومت او بر حق است و نباید علیه یزید قیام کرد! او با کمال تعصّب چنین وانمود میکند که گویا سیدالشهداء علیه السلام با یزید بیعت کرده و بعد پیمان خود را شکستند.
دیدگاه ابن عربی مالکی
ابن عربی مالکی یکی دیگر از دانشمندان بزرگ اهل تسنّن است، لکن بسیار با اهل بیت علیهم السلام دشمنی دارد. در دشمنی او همین کافی است که ابن تیمیّه بسیاری از مطالبش را از این شخص و کتابش فرا گرفته است.
او دیدگاه خود را درباره سیدالشهداء علیه السلام چنین اظهار میکند: حسین کشته نشد مگر به شمشیر جدش!. عالمان دیگر برکلام ابن عربی نقد کرده اند، به گونه ای که ابن حجر مکّی با همه ضدیتی که با شیعه دارد، درباره کلام ابن عربی میگوید: از کلام او بدن انسان میلرزد. ابن حجر مکّی بعد از نقل سخن ابن عربی راجع به امام حسین علیه السلام به توضیح کلام وی میپردازد و میگوید:
به عقیده ابن عربی، یزید خلیفه است و در حقانیت و شرعیت یک حکومت و خلافت، بیعت بعضی از اهل حل و عقد (بزرگان) کافی است.
از طرفی حاکمیت یزید با بیعت صورت گرفته است؛ چرا که عدّهای از صحابه پیامبر صلی اللَّه علیه وآله این بیعت را پذیرفته و انجام دادهاند. البته ما در موردی به بیعت اهل حلّ و عقد نیاز داریم که ولایت عهدی یزید توسّط معاویه صورت نگرفته باشد، اما با وجود این، وقتی معاویه، یزید را ولی عهد خود کند، دیگر موافقت یک نفر از اهل حلّ و عقد نیز شرط نیست. حتی اگر همه اهل حلّ و عقد هم مخالفت کنند، این تعیین جانشینی توسط معاویه برای شرعیت و خلافت یزید بن معاویه کافی است. وقتی این سخنان، حاکی از مبنایی ثابت در نزد علماء اهل سنّت باشد، پس جانشینی یزید توسط معاویه به تنهایی ملاک حقانیّت و شرعیت حکومت یزید است و هر گونه قیام بر علیه یزید باطل است، هر چند آن کسی که قیام کرده حسین بن علی علیهما السلام باشد، حسینی که سیّد جواناناهل بهشت و فرزند فاطمه است و … پس او به حق به قتل رسیده و قیام او باطل بوده است!
5- منتشر نکردن احوالات اهل بیت علیهم السلام
از دیگر روشهای آنان، منتشر نکردن احوالات اهل بیت علیهم السلام و حذف آنها از کتب است.
به طور مثال: آنان، کتاب الطبقات الکبری ابن سعد را چاپ کردهاند، ولی از چاپ احوالات سیدالشهداء علیه السلام و داستان کربلا خودداری کردهاند؛ آن گونه که گویی هرگز در کتاب طبقات، چنین مطالبی پیرامون حضرت سیدالشهداء علیه السلام نوشته نشده است!
البتّه یکی از محقّقان، نسخه خطّی آن را به دست آورده و احوالات سیدالشّهداء علیه السلام را در جلدی جداگانه با نام ترجمة الامام الحسین من تاریخ ابن سعد به چاپ رسانیده است.
6- احادیث ساختگی در دفاع از یزید
عدّهای دیگر از متعصّبین، برای کم رنگ کردن جنایتهای انجام شده در کربلا، دست به توجیه و ساختن فضائل برای معاویه و یزید زدند و برای کسب آبروی رفته یزید و پدرش، تلاشهای نافرجامی انجام دادند و احادیثی در این زمینه جعل کردند؛ مانند آن که فتح قسطنطنیه را به دست لشگری از مؤمنان و خوبان که رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله نوید داده بودند، به یزید نسبت داده و حدیث جعل کردند که پیامبر خدا فرمود: فرمانده آن لشگر یزید است. آنان پا را فراتر گذاشته و میگویند: زیر پرچم یزید و در لشگر او، حسین بن علی نیز بوده است. «2» آن تندروان، بیحیایی را از حدّ میگذرانند و حدیث جعل میکنندکه آن گاه که پرندهای به نام «صرد» بر روی دست پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله نشست، ایشان فرمودند: این نخستین پرندهای است که روزه گرفت و آن روز، روز عاشورا بود!
حاکم نیشابوری میگوید: این از احادیثی است که قاتلان حسین علیه السلام جعل کرده اند.
امّا از کلام حاکم نیشابوری در بخش شهادت امام حسین علیه السلام که میگوید: «وقد ذکرت هذه الاخبار بشرحها فی کتاب مقتل الحسین علیه السلام وفیه کفایة لمن سمعه ووعاه» (المستدرک علی الصحیحین: 3/ 177) استفاده میشود که وی کتابی به عنوان مقتل الحسین تألیف نموده و مطلب مزبور را در آن کتاب آورده است که متأسّفانه این کتاب نیز به دست ما نرسیده است.
سلسله پژوهش های اعتقادی - آیت الله علی حسینی میلانی
ائمه علیهم السلام و اهتمام در بزرگ داشت حادثه عاشورا ...
از همان محرّم سال 61 هجری که واقعه کربلا اتفاق افتاد، ائمه اطهار (سلام اللَّه علیهم) و شیعیان اهل بیت به پیروی از رهبران خود، همواره این روز بزرگ را زنده نگه داشتهاند. البته بنیان گذار مراسم عزاداری سیدالشهداء علیه السلام خود رسول صلی اللَّه علیه وآله بودهاند که احادیث شیعه و سنّی در این مسأله بیش از حد تواتر است.
از طرفی، دشمنان و مخالفان ما همواره با آن مبارزه کردهاند، در واقع به همان میزان که ائمه علیهم السلام و دیگر افراد خاندان رسالت تلاش کردهاند تا این روز باقی بماند، دشمنان به گونههای مختلف کوشیدهاند تا آثار این حادثه از میان برود و این روز فراموش شود.
بنابراین، روز عاشورا روز تعامل و تقابل دو جبهه شده است.
از این رو، اقامه عزاداری و برپائی مراسم عزای سیدالشهداء علیه السلام وظیفه همه شیعیان است و هر کس در هر مقام و شأن و جایگاهی، آن اندازه که میتواند باید در این راه و بنابر وظیفهاش در محدوده شرع سعی و کوشش کند.
سلسله پژوهش های اعتقادی - آیت الله علی حسینی میلانی