آغاز کردم گریه را...
بسم رب الفاطمه آغاز کردم گریه را
از گلوی بغض هایم باز کردم گریه را
مثل یک مادر که فرزندش زدستش می رود
اقتدا کردم به او ابراز کردم گریه را
این سیاهی های هیئت چادر خاکی او است
با غم پنهانی اش همراز کردم گریه را
تا که از ذکر غریب مادر افتادم ز پا
با نگاه او پر پرواز کردم گریه را
سایه ای را بر سرم حس می کنم در روضه ها
در پناه فاطمه آغاز کردم گریه را
گفته اند ؛ اذن دخول ماه غم یا فاطمه است
روزی اشک محرم های ما با فاطمه است
شال غم بر روی دوشم پیرهن مشکی به تن
آرزو دارم شود این جامه بر جسمم کفن
محتشم دم می دهد باز این چه شور و ماتم است
گویی آویزان شده از عرش کهنه پیرهن
تا که از خانه به قصد روضه بیرون می زنم
حیدر کرار می آید به استقبال من
فاطمه پایین مجلس مینشیند پیش در
می نشاند صدر مجلس گریه کن ها را حسن
خواهرش برسینه می کوبد برادر کاش کاش
وقت بوسه از رگت میرفت جانم از بدن
آنقدر پای تنت بر سینه و بر سر زدم
پیش چشمم پرپرت کردند و من پرپر زدم
فلسفه عزاداری بر امام حسین علیه السلام چیست؟
عاشق اگر عاشق باشد، خود میگرید پس چرا با برانگیختن احساساتش اشکش را در بیاوریم و آیا این اشکها نقش تربیتی دارد؟مساله گریه و عزاداری بر حضرت سید الشهدا علیه السلام از افضل قربات است و فلسفههای سازنده و تربیتی متعددی دارد از جمله:1 - زنده داشتن یاد و تاریخ پرشکوه نهضتحسینی.2 - الهام روح انقلاب، آزادگی، شهادتطلبی، ایثار و حقیقتجویی.3 - پیوند عمیق عاطفی بین امت و الگوهای راستین.4 - اقامه مجالس دینی در سطح وسیع و آشنا شدن تودهها با معارف دینی.5 - پالایش روح و تزکیه نفس.6 - اعلام وفاداری نسبت به مظلوم و مخالفت با ظالم و… اما اینکه اشک و گریه خود به خود به وجود میآید یا باید با تلقین و برانگیختن احساسات ایجاد شود، مقوله دیگری است.مسلما هر مسلمان پاک طینتی با یادآوردن مصائب ابا عبدالله (ع) و عظمتی که آن حضرت به وجود آورد، اشک سوز و گاه اشک شوق میریزد، ولی مجالس روضه خوانی نقش تذکار و یادآوری دارند نه تلقین و این با خواندن روضههای صحیح و واقعی به دست میآید، نه پیرایهها و خرافات. در ضمن خلاقیت هنری مانند بیان کردن حقایق با اشعار زیبا یا صدای خوب نیز مساله مهمی است و نقش بسیار ارزندهای در جذب تودهها و سیراب کردن عواطف دارد.اصولا یکی از روشهای بلند دین بویژه اسلام آن است که همه چیزش با هنر آمیخته شده و همراه با زیباترین آفرینشهای هنری توانسته استحقایق بلند را شیره جان مردم سازد و در اعماق وجود آنان جایگزین کند.
سوالات مربوط به ماه محرم - حسن میرحسینی
انگیزه، اخلاص، نشاط و آگاهی در کربلا
بر خلاف دنیای امروز که به ثروت، نیرو، اطلاعات، تخصص، تکنولوژی و حمایت دیگران تکیه دارد، اسلام کارائی و نقش همه ی آنها را در کنار ایمان به خدا، اخلاص، نشاط و انگیزه می داند.نمونه ها:نماز بی نشاط، مورد انتقاد قرآن است. قاموا کسالی .انفاق بی نشاط، مورد انتقاد قرآن است. هم کارهون .انجام کار بدون نشاط یا همراه با بهانه گیری، به منزله ی انجام ندادن آن است، بنی اسرائیل چون بعد از بهانه گیره های زیاد، گاوی را ذبح کردند قرآن می فرماید: گویا ذبح نکردند. فذبحوها و ما کادوا یفعلون .بارها قرآن از کسانی که هنگام رفتن به جبهه بی نشاط بودند، انتقاد کرده است. اثّاقلتم الی الارض .از ایمان و توجّه کسانی که تنها به هنگام اضطرار روبه خداوند می کنند، انتقاد کرده و می فرماید: همین که در آستانه غرق شدن قرار گرفتند، خدا را می خوانند ولی همین که نجات یافتند، فراموش می کنند. فاذا رکبوا فی الفلک دعوا اللّه… فلمّا نجّاهم… .ایمان در لحظه ی خطر کار فرعونی است که در آستانه ی غرق شدن گفت: ایمان آوردم و خداوند در پاسخ او فرمود: الا ن و قد عصیت قبل .در کربلا نشاط بود؛ امام حسین علیه السلام فرمود: مرگ مانند گردنبند در سینه دختران جوان است.فرزند سیزده ساله امام حسن علیه السلام (حضرت قاسم) فرمود: مرگ نزد من از عسل شیرین تر است.یاران امام حسین علیه السلام می گفتند: اگر بارها زنده شویم باز کشته شویم، دست از تو بر نمی داریم.نشاط بالاتر از رضایت و تسلیم است، ریشه ی نشاط ایمان به راه، رهبر و هدف است و بی نشاطی، نشانه ی باورنداشتن راه، رهبر و هدف است.اما مسئله ی انگیزهاسلام به انگیزه ی انسان بسیار توجّه دارد، حتّی سیر کردن گرسنگان اگر بر اساس اخلاص نباشد و انگیزه ی غیر الهی داشته باشد، بی ارزش است.یکی از سوره های قرآن سوره ی عبس است که در ده آیه ی اوّل آنبه شدّت انتقاد می کند که چرا به روی نابینایی عبوس شد، در حالی که نابینا نه عبوسیت را می بیند و نه خنده را، اما اسلام اصل عبوس بودن را زشت میداند، نه به خاطر فمیدن یا نفهمیدن مردم. اسلام ارزشها و ضد ارزشها را واقعی می بیند، نه قراردادی، سیاسی، اقتصادی و تعصّبی.انگیزه ی امام حسین علیه السلام خودنمایی، قدرت طلبی، انتقام نبود، انگیزه امام و یارانش اصلاح در دین جدّش بود. انگیزه ی یارانش رسیدن به مال و مقام و تظاهر نبود، آنان با خدا معامله کردند و لذا کودک اسیر شده امام در برابر کاخ بنی امیه سخنرانی می کند و می فرماید: به عدد دانه های شن خدا را شکر می کنم؛ الحمدللّه عدد الرمل و الحصی و زینب کبری می فرماید: چیزی جز زیبایی ندیدم؛ ما رایت الا جمیلا در حالی که اگر انگیزه غیر خدا باشد، باید گلایه ها و ضعف ها و ناسپاسی ها در کار باشد.خلاصه آنکه گرچه اسلام به آمادگی همه جانبه در برابر دشمن توجه دارد؛ واعدّوا لهم ما استطعتم من قوّة .به آموزش های تخصّصی عنایت دارد، گرچه نزد بیگانگان باشد؛ اُطلب العلم و لو بالصین به حمایت افراد توجّه دارد؛ تعاونوا علی البّر و التّقوی .به ثروت و اطلاعات توجه دارد، اما همه ی اینها به منزله ی عینک وسیله ی دیدن هستند، لکن کار دیدن از چشم است و توفیق تنها از اوست؛ و ما توفیقی الاّ باللّه و نصرت تنها از او می باشد؛ و ما النصر الاّ من عند اللّه.امّا آگاهیامروز خلبانان متخصّص منطقه ای را بمباران می کنند، بدون آنکه بدانند چرا و برای چه؟در کربلا همه یاران امام حسین علیه السلام آگاه بودند. از آغاز سفر تا کربلا تمام جملات امام نشانه ی این بود که این سفر کامیابی مادّی و برگشتی ندارد، یک انتخاب آزادانه، آگاهانه، مخلصانه و عاشقانه بود.در اسلام حتّی اشک و سوزی ارزش دارد که بر اساس آگاهی باشد؛ تفیض اعینهم من الدمع مما عرفوا .باور و یقین که آمد، انسان در کار خود تردید ندارد. زینب کبری در سخنرانی به یزید می گوید: من تو را پست و کوچک می دانم؛ انّی لاستصغرکَ آری اگر انسان در اثر معرفت و شناخت یقین پیدا کرد، پخته می شود و هیچ پخته ای خام نمی شود، ولی اگر بر اساس احساسات و شعارها داغ شد، ممکن است بعد از مدّتی گرفتار تردید و سرد شود، چون هر داغی سرد می شود.در قرآن دو نوع دخول داریم: یکی دخول مردم در فضای ایمان و دیگری دخول ایمان در فضای دل. داخل شدن مردم به ایمان آسان است؛ یدخلون فی دین اللّه افواجا امّا داخل شدن ایمان در دل، کار سختی است؛ و لمّا یدخل الایمان فی قلوبکم .اکنون که این سطرها را می نویسم، شبی است که حضرت علی علیه السلام در روز آن در غدیر خم به امامت نصب شد، همانها که یدخلون فی دین اللّه افواجا بودند، صحنه را دیدند و تبریک هم گفتند، اما پس از چندی علی علیه السلام را رها کردند، زیرا ایمان در قلبشان داخل نشده بود. این است تفاوت دخول مردم در دین با دخول دین درمردم.
ده گفتار - محسن قرائتی
باز هم در ماتم روی حسین
عجب عطر سیبی وزیده/
که هرسو نشان حسین است
به حرف آمده خاک صحرا/
که این کاروان حسین است
مبادا که با داغ یاران/ بلرزد دمی شانه ی او
مبادا در آتش بسوزد/ خیام غریبانه ی او
ندارد حبیبم/ به دنیا نیازی
مخوان کوفیان را / به مهمان نوازی
(السلام کرب و بلا)
فرات از تماشای ساقی/
همه اشکِ بی اختیار است
چه خواهد شد اینجا خدایا /
که زینب دلش بی قرار است
هنوز از اسیری خبر نیست/ نیفتاده هیچ اتفاقی
نه خاری به پای رقیه ست/ نه تیری به چشمان ساقی
نیفتاده از پا/ علی اکبر او
تلظی نکرده/ علی اصغراو
(السلام کرب و بلا)
خیامش دوباره به پاشد/
که عالم بگرید به پایش
پر از روضه های نخوانده ست/
دل مقتل از کربلایش
خوشا عاشقان ولایت / که آماده ی بذل جان اند
امان از ولی ناشناسان/ که در خیمه ی دشمنانند
خدایا مددکن/ حسینی بمانیم
فدایی راه/خمینی بمانیم
(یا حسین یابن الزهرا)
قرآن و امام حسین
اگر قرآن سیدالکلام است، [1] امام حسین سید الشهداست. [2] .اگر در صحیفه ی سجادیه درباره ی قرآن می خوانیم: و میزان القسط امام حسین علیه السلام می فرماید: امرت بالقسط [3] .اگر قرآن موعظه ی پروردگار است؛ موعظة من ربکم [4] ، امام حسین علیه السلام در عاشورا فرمود: عجله نکنید تا شما را به حقّ موعظه کنم. لا تعجلوا حتّی اعظکم بالحقّ [5] .اگر قرآن مردم را به رشد هدایت می کند؛ یهدی الی الرشد [6] ، امام حسین علیه السلام نیز می فرماید: من شما را به دو راه رشاد دعوت می کنم ادعوکم الی سبیل الرشاد [7] .اگر قرآن عظیم است؛ و القرآن العظیم [8] امام حسین علیه السلام نیز سوابق عظیمی دارد. عظیم السوابق [9] .اگر قرآن حقّ و یقینی است؛ و انّه لحقّ الیقین [10] در زیارت امام حسین علیه السلام نیز می خوانیم: آنقدر صادقانه و خالصانه عبارت کردی که به در جه ی یقین رسیدی.
حتّی اتاکَ الیقین [11] .اگر قرآن مقام شفاعت دارد؛ نعم الشفیع القرآن [12] امام حسین علیه السلام نیز مقام شفاعت دارد. وارزقنی شفاعة الحسین [13] .اگر در دعای چهل و دوم صحیفه سجادیه درباره ی قرآن می خوانیم که پرچم نجات است؛ عَلَم نجاة در زیارت امام حسین علیه السلام نیز می خوانیم او نیز پرچم هدایت است. انّه رایة الهدی [14] .اگر قرآن شفادهنده است؛ و نُنزّل من القرآن ما هو شفاء [15] خاک قبر امام حسین علیه السلام نیز شفاست. طین قبر الحسین شفاء [16] .اگر قرآن منار حکمت است، [17] امام حسین نیز باب حکمت الهی است. السلام علیک یا باب حکمة رب العالمین [18] .اگر قرآن امر به معروف و نهی از منکر می کند؛ فالقرآن آمرٌ و زاجر [19] امام حسین نیز فرمود: هدف من از رفتن به کربلا امر به معروف و نهی از منکر است. ارید أن آمر بالمعروف و اَنهی عن المنکر [20] .اگر قرآن نور است؛ نوراً مبینا [21] ، امام حسین نیز نور است. کنت نوراً فی الاصلاب الشامخة [22] .اگر قرآن برای تاریخ و همه ی مردم است؛ لم یجعل القرآن لزمانٍ دون زمان و لالِلناس دون الناس [23] ، درباره امام حسین علیه السلام نیز می خوانیم که آثار کربلا از تاریخ محو نخواهد شد. لا یدْرس أثره و لایُمحی اسمه [24] .اگر قرآن کتاب مبارکی است؛ کتاب انزلناه الیک مبارک [25] ، شهادت امام حسین علیه السلام نیز برای اسلام سبب برکت و رشد است الّلهم فبارک لی فی قتله [26] .اگر در قرآن هیچ انحرافی نیست؛ غیر ذی عوج [27] درباره ی امام حسین علیه السلام نیز می خوانیم: لحظه ای از حق به باطل گرایش پیدا نکرد. لم تَمِلْ من حقّ الی الباطل [28] .اگر قرآن، کریم است؛ انّه لقرآن کریم [29] ، امام حسین نیز دارای اخلاق کریم است. و کریم الخلائق [30] .اگر قرآن عزیز است؛ انّه لکتاب عزیز [31] ، امام حسین فرمود: هرگز زیر بار ذلّت نمی روم هیهات منّا الذّلة [32] .اگر قرآن ریسمان محکم است؛ انّ هذا القرآن… العروة الوثقی [33] ، امام حسین نیز کشتی نجات و ریسمانِ محکم است. ان الحسین سفینة النجاة و العروة الوثقی [34] .اگر قرآن بیّنه و دلیل آشکار است؛ جائکم بیّنة من ربّکم [35] ، امام حسین نیز اینگونه است اَشهد اَنّکَ علی بیّنة من ربّک [36] .اگر قرآن را باید آرام و با تأنّی تلاوت کرد؛ و رتّل القرآن ترتیلا [37] زیارت قبر امام حسین را نیز باید با گام های آهسته انجام داد. و امش بمشی العبید الذلیل [38] .اگر تلاوت قرآن باید با حزن باشد؛ فاقروه بالحُزن [39] زیارت امام حسین علیه السلام نیز باید با حزن باشد. و زره و انت کئیب شعث [40] .آری، حسین علیه السلام قرآنِ ناطق و سیمایی از کلام الهی است.
ده گفتار - محسن قرائتی
پاورقی
[1] مجمع البیان، ج 2،
[2] کامل الزیارات.
[3] جامع الاحادیث شیعه، ج 12 ص 481.
[4] یونس، 57.
[5] لواعج الاشجان، ص 26.
[6] جن، 1.
[7] لواعج الاشجان، ص 128.
[8] حجر، 87.
[9] بحار، ج 98، ص 239. [
[10] الحاقه، 51.
[11] کامل الزیارات، ص 202.
[12] نهج الفصاحه، جمله 662.
[13] زیارت عاشورا.
[14] کامل الزیارات، ص 70.
[15] اسراء، 82.
[16] من لایحضر، ج 2، ص 446.
[17] الحیاة، ج 2، ص 140.
[18] مفاتیح الجنان.
[19] نهج البلاغه، خطبه 182.
[20] مقتل خوارزمی، ج 1، ص 188.
[21] نساء، 174.
[22] کامل الزیارات، ص 200.
[23] سفینة البحار، ج 2، ص 413.
[24] مقتل مقرّم.
[25] ص، 29.
[26] مقتل خوارزمی، (این سخن از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله است).
[27] زمر، 28.
[28] فروع کافی، ج 4، ص 561.
[29] واقعه، 77.
[30] نفس المهموم، 7.
[31] فصّلت، 41.
[32] لهوف، 54.
[33] بحار، ج 92، ص 31.
[34] پرتوی از عظمت حسین، 6.
[35] انعام، 157.
[36] فروع کافی، ج 4، ص 565.
[37] مزمّل، 4.
[38] کامل الزیارات.
[39] وسائل، ج 4، ص 857.
[40] کامل الزیارات.
ده گفتار - محسن قرائتی