ابراهیم فدای حسین
ابنعباس گوید: خدمت رسول خدا (ص) بودم. حسین علیهالسلام روی زانوی راست پیامبر و ابراهیم پسر پیامبر روی زانوی چپ حضرت نشسته بودند، پیامبر گاهی حسین را میبوسید و گاهی ابراهیم را که حالت وحی بر پیامبر دست داد پس از آن که حالت پیامبر عادی شد فرمود: جبرئیل از طرف پروردگار بر من فرود آمد و سلام پروردگارم را ابلاغ کرد و گفت: خدا میفرماید: این دو فرزند را برای شما باقی نمیگذارم باید یکی را فدای دیگری نمائی پیامبر به ابراهیم نظر کرد و گریست. سپس فرمود: اگر ابراهیم بمیرد فقط من محزون میشوم، اما اگر حسین بمیرد فاطمه محزون میشود و پدرش علی پسرعمویم اندوهناک میگردد و من نیز متأثر میشوم، و من اندوه خود را بر حزن فاطمه و علی ترجیح میدهم، جبرئیل! ابراهیم قبض روح گردد، ابراهیم را فدای حسینکردم ابراهیم پس از سه روز بیماری وفات کرد، رسول خدا (ص) هر گاه حسین را میدید او را به سینه میچسبانید و میبوسید و لبان حسین را میمکید و میفرمود: قربان کسی که ابراهیم را فدای او کردم
حسین (ع) نفس مطمئنه - محمد علی عالمی دامغانی
آمنه بیگم
آخوند ملامحمد صالح مازندرانی ، دانشمندی نامدار است .
وی در آغاز تحصیل بسیار تهیدست بود ، تا آن جا که قادر نبود چراغی برای مطالعه خویش بخرد .
مـلاصالح به اصفهان آمد و در سایه کوشش و پشتکار زایدالوصف خود ، دروس مقدماتی را به پایان رساند .
شـور و شـوق آن محصل جوان علوم دینی ، چنان او را به کمال رسانید که توانست در حوزه درس ملا محمدتقی مجلسی (ره ) حضوریابد و در اندک زمانی ، مورد توجه خاص استادش واقع شد .
ملاصالح سنین جوانی را پشت سر می گذاشت و همچنان مجرد می زیست .
استادش ، علامه مجلسی اول ، روا نمی دید این دانشمند نابغه که از مفاخر شاگردان او بود ، مجرد باقی بماند .
روزی بـعـد از درس ، مـلاصـالـح را در خلوت به حضور طلبید و به او گفت : اگر اجازه می دهی همسری برایت انتخاب کنم تا بتوانی تشکیل خانواده دهی و از رنج مجرد زیستن آسوده شوی ؟ .
ملاصالح سر به زیر انداختو با زبان حال ، آمادگی خود را اعلام داشت .
علامه مجلسی به اندرون خانه خود رفت و دختر دانشمندش آمنه بیگم را که در علوم دینی و ادبی به سرحد کمال رسیده بود ، طلبید و به وی گفت : دخترم ! .
هـمـسـری بـرایت برگزیده ام که با وجود فقر و تنگدستی ، بسیار فاضل ، دانشمند و باکمال است ، فقط این موضوع به اجازه تو بستگی دارد .
آمنه بیگم گفت : پدرجان ! .
فقر و تنگدستی ، برای مرد عیب نیست ! .
و با این بیان ، رضایت خود را برای ازدواج با داماد مستمند ، ولی دانشمند اعلام کرد .
عقد آن دو ، پس از ساعتی ، با کمال سادگی بسته شد ، عروس را آراستند و به حجله عروسی بردند .
هـنـگـامـی کـه دامـاد روی عروس را گشود و رخسار زیبای وی را دید ، خدا را شکر کرد و برای مطالعه به گوشه ای رفت .
اتـفـاقـا مساله علمی بسیار مشکلی برای ملاصالح پیش آمده بود که هرچه فکر و مطالعه می کرد ، مـوفـق به حل آن نمی شد ، عروس با کنجکاوی خاص خود پی برد که مساله چیست و در چه کتابی است ! .
داماد بدون این که تماسی با عروس حاصل کند ، فردا صبح برای تدریس از منزل خارج شد ، با رفتن داماد ، عروس برخاست و مساله را پیداکرد و آن را با شرح و بسط نوشت و لای کتاب گذاشت .
شـب دوم ، دامـاد کـتـاب را بـازکرد و آن نوشته را دید و به اوج فضل و مقام علمی همسرش آمنه پی برد، بی درنگ پیشانی بر خاک نهاد و سجده شکربه جا آورد ، به همین جهت از سر شب تا بامداد فردا مشغول عبادت و شکرگزاری بود و مقدمات عروسی تا سه روز به تاخیر افتاد ! .
چـون مـرحـوم مجلسی از ماجرا آگاهی یافت ، ملاصالح را خواست و به وی گفت : اگر این دختر مناسب شان و باب میل تو نیست ، صریحا بگو تا دختردیگری را برایت عقدکنم ؟ ! ! .
ملاصالح گفت : نه ! .
عـلت این نیست که دختر دانشمند شما ، باب میل من نباشد ، بلکه تاخیر کار فقط به ملاحظه این اسـت که خواستم شکر خدا را به مقداری که می توانم به جا آورم که چنین همسری به من موهبت کرده است .
مرحوم مجلسی فرمود : اقرار به عجز و ناتوانی ، خود نهایت درجه شکر بندگان است .
پـس از آن ، جریان زفاف انجام شد و خداوند بر این دو وجود محترم منت گذاشت و ذریه طیبه ای بـه آنـان داد و جـمع زیادی از عالمان ابرار و صالحان نیکوکردار از نسل این دو بزرگوار به وجود آمدند .
زنان نمونه - علی شیرازی
مراقبت از نفس
الاختصاصـ به نقل از اَوزاعی ، درباره آنچه لقمان علیه السلام به پسرش گفت ـ: ای پسرم! هر روز که بر تو می رسد، روز نوی است که در پیشگاه پروردگار کریم ، بر ضدّ تو شهادت خواهد داد .
إرشاد القلوب :از سفارش لقمان به پسرش است که گفت: «ای پسرم! … بکوش امروزت بهتر از دیروز و فردایت بهتر از امروز باشد؛ زیرا هر که دو روزش برابر باشند ، مغبون است، و هر کس امروزش بدتر از دیروز باشد ، ملعون است» .
محاضرات الاُدباء :لقمان گفت : «نظر کردن در بدی هایت را هیچ گاه رها نکن؛ چرا که ترک آن ، از خوبی هایت می کاهد» . و گفته شده: «در حریص بودن بر عیب یابیِ خود ، مانند دشمنت باش» .
الکشکول ، شیخ بهایی :لقمان به پسرش گفت: «ای پسرم! لغزش هایت را تا وقت مرگ ، برابر چشمانت قرار ده ؛ اما از نیکی هایت غافل شو؛ چرا که آنها را کسی (خدا) برشمرده است که فراموش نمی کند» .
الاختصاصـ به نقل از اَوزاعی ، درباره آنچه لقمان علیه السلام به پسرش گفت ـ: ای پسرم! همانا حلالِ کوچک ، به حساب می آید ، پس حالِ حرامِ بسیار چگونه باشد؟!
حکمت نامه لقمان - محمد محمدی ری شهری
جهاد با نفس
أعلام الدین درباره سفارش لقمان علیه السلام به پسرش ـ: ای پسرم! هر که رضوان الهی را می خواهد، نفْس خود را بسیار سرزنش کند . هر که نفسش را سرزنش نکند ، پروردگارش را خشنود نمی کند و هر که خشمش را فرو نبرد ، دشمنش را شماتت می کند.
الاختصاصـ به نقل از اَوزاعی ، درباره آنچه لقمان علیه السلام به پسرش گفت ـ: ای پسرم! نفس را از هوای آن باز دار؛ زیرا اگر نفس را از هوای آن باز نداری ، وارد بهشت نمی شوی و آن را نمی بینی. و روایت شده : نفست را از شهوت و هوای آن باز دار ؛ زیرا در هوای آن ، شکست و هلاکت است .
حکمت نامه لقمان - محمد محمدی ری شهری
زندگی اجتماعی سالم
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
لَوْ أَنَّ النّاسَ أَدَّوْا حُقُوقَ أَمْوَالِهِمْ لَکانُوا عَایِشِینَ بِخَیْر(1)
اگر مردم حقوق یکدیگر را بپردازند و نیازمندی نیازمندان را برطرف سازند، زندگی خوب و رضایت بخشی خواهند داشت.
شرح کوتاه
حدیث بالا که مخصوصاً در مورد زکات مال و تأمین احتیاجات نیازمندان اجتماع وارد شده، به همه هشدار می دهد که ادای حقوق دیگران تنها یک مسأله اخلاقی و انسانی نیست; بلکه یک اصل مهم اجتماعی است که آرامش و سلامت اجتماع در گرو آن می باشد.
واکنش های خطرناکی که بر اثر بهره کشی های ظالمانه و استثمار طبقاتی، جوامع امروز را به نابودی تهدید می کند و آرامش را به شکل وحشتناکی بهم می زند، گواه زنده این دستور بزرگ اسلامیاست; و تا مردم جهان «حق» را مساوی با «زور» می دانند و زورمندان از ادای حقوق واجبی که بر عهده دارند سرباز می زنند، هم خودشان در خطرند و هم جوامع انسانی را بخطر می کشانند.
1. وسایل الشیعه، جلد 6، صفحه 2.
یکصد و پنجاه درس زندگی - آیت الله ناصرمکارم شیرازی