چه خوش است...
چه خوش است صبح جمعه
ز کنار بیت کعبه
به تمام اهل عالم
برسد صدای مهدی (عج)
الا يا اَهلَ العالَم اَنَا الاِمام القائِم…
شیعه واقعی
مردی به رسول خدا صلی اللّه علیه و آله عرض کرد: یا رسول اللّه! فلانی در منزل همسایه اش نگاه حرام می کند و اگر بتواند بدنبال آن کار حرامی انجام دهد انجام می دهد.
رسول خدا صلی اللّه علیه و آله خشمگین شد و فرمود: او را نزد من بیاورید.
مرد دیگری که در آنجا حضور داشت عرض کرد: یا رسول اللّه! او از شیعیان شماست که به ولایت شما و علی علیه السلام اعتقاد دارد و از دشمنان شما بیزار است.
رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود: نگو او از شیعیان ما است، این یک دروغ است. شیعه ما کسی است که دنباله روی ما باشد و از اعمال ما پیروی کند و این کارهای او که نام بردی از اعمال ما نیست.
قصه های تربیتی چهارده معصوم ( علیهم السلام ) - محمد رضا اکبری
محک تجربه و آزمایش بندگی
از مرحوم آقا میرزا جواد آقا ملکی تبریزی نقل شده که فرمود: آیا هیچ شده است که خود را در صدق عبودیت و بندگی امتحان کنید تا بدانید آیا بنده ی خدایید یا نه؟ فکر کنید اگر با زن و فرزند خود به قصد زیارت کربلا مهیای حرکت سفر نموده و با زحمت فراوان و هزینه ی زیاد تا لب مرز برسید، ولی در آن جا می بایست حرامی (مانند کشف حجاب یا نظر اجنبی به همسر و دختران همراه) را مرتکب شوید تا مقدمه ی خروج از گمرک و گرفتن گذرنامه و مجوز عبور از مرز باشد؛ در این صورت خود را چگونه می یافتید؟ آیا با خود می گفتید: این یک حرام عیب ندارد، ما که این همه زحمت کشیده و هزینه نموده ایم تا به این جا رسیده ایم، بگذار این حرام انجام گیرد و عبور کنیم؛ و یا با کمال شجاعت و مردانگی و متانت مثلگل با آن همه رنج و دوری راه و تحمل مخارج و هزینه ی سفر، با عائله ی خود بر می گشتید؟ زیرا کسی که فرموده: زیارت مستحب است و همان کسی که من به قصد قربت و به داعی امر او تا به این جا آمده ام و متحمل این همه خسارت شده ام، ارتکاب حرام را جایز نمی داند و به داعی نهی و زجر او باید دوباره بدون هیچ گونه نگرانی و ناراحتی برگردم؛ چرا که من بنده ام، من می خواستم زیارت حضرت سیدالشهدا - علیه السلام - را برای رضای خدا انجام دهم، نه برای خواهش دل خود. اگر برای خداست، خدا می فرماید: کار حرام را انجام نده و با انجام گناه به زیارت مرو، لذا باید امتثال نمایم و برای او به زیارت نروم. بنابراین، اگر این طور نکرد و برنگشت، یقینا ناقص الایمان است؛ زیرا خداوند سبحان می فرماید:
فلا و ربک لا یؤ منون حتی یحکموک فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فی انفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیم
پس به پروردگارت سوگند، ایمان نمی آورند، مگر این که در اختلافی که میان آن ها پیش آمده تو را حاکم کنند، سپس از آن چه قضاوت نمودی در دل خود هیچ دلتنگی احساس نکنند، و چنان که باید خود را تسلیم [ خدا و حکم شما] کنند.
بنده ی با ایمان باید تسلیم فرمان و حکم الهی باشد، نه تابع خواسته های خود و مطیع نفس و شیطان.
در محضر آیت الله بهجت - محمد حسین رخشاد
ویژگیهای خانوادۀ متعالی بر اساس سبک زندگی رضوی علیه السلام
مهماننوازی
صلۀرحم ومعاشرت نیکو
پرهیز از اسراف
سادهزیستی و دوری از تجمّلات
اختصاص وقت برای خانواده
مسئولیتپذیری و تعهّد
کار و فعالیت اقتصادی برای بهبود و توسعۀ زندگی
تکریم اعضای خانواده
منبع : عیون اخبار الرضا(ع) ج2، ص38
پناهنده شدنِ آهو به حرم امام رضا علیه السلام
ابومنصور بن عبدالرّزاق گفت :
من در اوانِ جوانى، نسبت به كسانى كه به زيارت قبر حضرت رضا(علیه السلام) مىرفتند، خيلى بدبين بودم و با آنها دشمنى مىنمودم؛ و به همين خاطر، با خودم عهد بسته بودم كه زوّار آن حضرت(علیه السلام) را اذيّت كنم؛ به گونهاى كه سر راه زوّار را مىگرفتم و متعرّض آنها مىشدم و پول و اسباب آنها را مىگرفتم و آنها را برهنه مىكردم.
روزى به عنوان شكار، بيرون آمده بودم كه ناگاه آهويى را از دور ديدم؛ پس، سگ تازىِ خود را براى صيد آهو فرستادم؛ و تازى، آن آهو را تعقيب كرد.
آهو متوجّه تازى گرديد و به ديوارى كه بر دور قبر حضرت رضا(علیه السلام) بود، پناهنده شد. من ديدم كه آن آهو، در كنار ديوار ايستاده و تازى نيز در برابر او ايستاده است و ابدآ براى صيد آهو پيش نمىرود. هر كوششى كردم كه تازى، به صيد آهو، بپردازد، نشد؛ و او قدم از قدم برنمىداشت، لكن هر وقت آهو از جاى خود ـ كه كنار ديوار بود ـ دور مىشد، به سمت آن آهو مىرفت؛ امّا آهو، تا متوجّه تازى مىشد، باز خود را به ديوار مىرساند و تازى برمىگشت. تا آن كه بالأخره آهو، از سوراخى كه به حياط مشهد شريف بود، داخل شد.
من هم، از پشت آهو، داخل حياط شدم؛ و در آن جا «ابونصر مقرى» را ملاقات كردم و از او سراغ آن آهو را گرفتم و گفتم: آهويى را كه الان به اين جا آمد، نديديد؟
گفت: من نديدم.
وقتى تفحّص كردم، جاى پاى آهو و فضولات او را يافتم، ولى به هيچ عنوان، از خود آهو خبرى نبود. پس فهميدم كه آن آهو، در حَرم است، ولى از نظر من، غايب مىشود.
پس از اين قضيّه، با خداى خود عهد و نذر بستم كه از آن تاريخ به بعد، متعرّض زوّار قبر شريف آن حضرت نشوم؛ و بلكه نسبت به آنها خوبى و احسان كنم.
و بعد از آن قضيّه، هر وقت، مسئله مهمّى براى من پيش مىآمد، به صاحب آن مشهد شريف، پناه مىبردم؛ و به زيارت آن بزرگوار مىرفتم؛ و حاجت من، برآورده مىشد.
عيون أخبار الرضا(7)، ج 2، ص 285، ح 11.،
برگرفته از کتاب مسیحای طوس