پیام پیامبر
تعاون اجتماعی
1- رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: «مسلمان برادر مسلمان است، به او ستم روا نمیدارد و او را تسلیم دشمن نمیکند، اگر کسی در [صدد برآورده ساختن] نیاز برادرش باشد، خداوند در مقام روا ساختن نیاز اوست. و اگر کسی گره از مشکل مسلمانی بگشاید، خداوند بر وفق آن گرهای از گرههای روز قیامت از او میگشاید. و هر آن کس که [عیب] مسلمانی را پوشیده دارد. خداوند [نیز عیب] او را در روز قیامت پوشیده میدارد».
2- از پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله روایت شده است: «اگر کسی گرهی از مشکلات دنیوی مؤمنی را بگشاید، خداوند گرهی از مشکلات روز قیامت را از او میگشاید. و اگر کسی [کار] شخص گرفتاری را آسان گرداند، خداوند [کار] او را در دنیا و آخرت آسان میگرداند و اگر کسی [عیب] مسلمانی را پوشیده بدارد، خداوند در دنیا و آخرت [عیب] او را پوشیده میدارد. تا زمانی که بنده در صدد کمک به برادرش است، خداوند نیز در مقام یاری رساندن اوست. اگر کسی جویای راهی برای کسب علم شود، خداوند راهیابی به بهشت را براو آسان میگرداند. و هیچ گروهی در خانهای از خانههای خداوند متعال [پیرامون همدیگر] گرد نیامدند که کتاب خداوند را بخوانند و آن را به همدیگر بیاموزند، مگر آنکه آرامش درونی بر آنان فرود آید و بخشایش [الهی] آنان را فراگیرد و فرشتگان [به دورشان] حلقه زنند و خداوند آنان را در میان آنان که نزد اویند، یادآوری کند.
پیام پیامبر - بهاءالدین خرمشاهی
میرزا جواد آقا ملکی تبریزی
نقش شب زنده داری و نماز شب، در سازندگی روحی انسان بسیار است و از این رو در روایات، از کسانی که آن را نمی خوانند یا سبک می شمارند، نکوهش شده است.
شیعه اهل بیت سزاوار است این برنامه را داشته باشد و از حضرت صادق (علیه السلام) روایت است که هر کس نماز شب نخواند، از ما نیست.
در سخن دیگری از آن حضرت آمده است: منفورترین خلایق نزد پروردگار، آنانند، که در شب مثل لاشه ای فتاده و در روز هم سرگرم بطاعت و بیهودگی اند! (بحار الانوار، ج۱۳، ص۳۵۴)
کسی که تمام شب را بخوابد و هیچ بخشی را به عبادت و خلوت با خدا نپردازد، شیطان بر او مسلط می شود.
به مقتضای حدیث، هر کس فرشته مخصوص دارد که هر شب او را دو بار برای نماز بیدار می کند و خطاب به او می گوید: ای بنده خدا! برخیز تا پروردگارت را یاد کنی. اگر در بار سوم از خواب بیدار نشود، شیطان در گوش او ادرار می کند؛ یعنی توفیق شنیدن سروش بیدارگر غیبی برای سحرخیزی و شب زنده داری را از او سلب می کند.
کسی از اهل تهجد و نماز شب را می شناسم صدایی که او را بیدار می کرد، می شنید، در اوائل کار، وقت تهجدش که می رسید، او را با کلمه “آقا” بیدار می کرد، او هم بر می خاست و به ذکر و دعایش می پرداخت. این توفیق الهی نصیب هر کسی نمی شود.
نماز عارفانه
نویسنده: میرزا جواد ملکی تبریزی
آموزش کودکان و فرزندان به حریم خصوصی والدین
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِیسْتَأْذِنْکمُ الَّذِینَ مَلَکتْ أَیمانُکمْ وَ الَّذِینَ لَمْ یبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکمْ ثَلاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الْفَجْرِ وَ حِینَ تَضَعُونَ ثِیابَکمْ مِنَ الظَّهِیرَةِ وَ مِنْ بَعْدِ صَلاةِ الْعِشاءِ ثَلاثُ عَوْراتٍ لَکمْ
ای کسانی که ایمان آورده اید! غلامان و فرزندانی که به سنّ بلوغ و احتلام نرسیده اند، در سه وقت(برای ورود به اتاق) از شما اجازه بگیرند: پیش از نماز صبح و هنگام نیمروز، که لباس از تن بیرون می کنید، و بعد از نماز عشا. این سه وقت، هنگام خلوت شماست،(سوره نور، آیه 58
نکته ها
سیاست پیشگیری از گناه در احکام الهی نهفته است،
ساعاتی با همسرتان خلوت کنید که بدانید فرزندان و خادمان منزل سرزده وارد نمی شوند. آری تمام این دستورات برای جلوگیری از فحشا و بلوغ زودرس و حفظ حریم و حیا و آبرو است.
پیامها
1- مسئول آموزش احکام دین به فرزندان، والدین مؤمن هستند.
2- محل خواب والدین، اگر جدا از فرزندان باشد، نیاز به اذن دارد.
3- کودکی و بردگی، بهانه ای برای شکست حریم دیگران نیست.
4- مرد باید در طول شبانه روز، اوقاتی را به همسر خود اختصاص دهد.
5- حتی فرزندان نابالغ باید احکام خانواده را بدانند و مراعات کنند.
6- کودکان باید پاکدامنی را از محیط خانه بیاموزند.
7- تربیت و آموختن آداب اسلامی را قبل از بلوغ کودکان شروع کنیم.
8- لباس کار و لباس بیرون را باید در خانه کنار گذاشت.
10- تنظیم وقت، در زندگی مسلمانان باید بر اساس اوقات نماز صورت گیرد.
منبع: تفسیر نور، ج 6، ص209-تفسير نمونه، ج14، ص 537
درسهای زندگی از سیره پیامبر صل الله علیه وآله
آداب غذا خوردن
حضرت در کنار سفره همانند بنده متواضع می نشست ، و سنگینی خود را بر روی ران چپ می افکند . هرگاه در حال صرف غذا بود ، تکیه نمی داد . با نام و یاد خدا شروع می کرد ، بین دو لقمه خدا را یاد می کرد و سپاس می گفت . وقتی غذا تناول می فرمود ، نام خدا را می برد و حمد و سپاس خدا را بین دو لقمه به جا می آورد . این نکات حاکی از توجه به ولی نعمت و یا و نام خدای سبحان می باشد . او هیچ گاه زیاده روی در تناول غذا نداشت . وقتی بر طعامی دست می نهاد ، می فرمود : به نام خدا ، خدایا؛ بر ما مبارک قرار ده . او هیچ غذایی را بد نمی شمرد ، اگر میل داشت ، تناول می کرد و اگر به طعامی تمایل نداشت ، آن را ترک می کرد . حضرت تنها غذا نمی خورد ، دوست داشت دسته جمعی باشد : بهترین طعام برای او طعام دسته جمعی بود . در هنگام غذا از همه زودتر شروع می کرد و آخر از همه دست می کشید ، تا دیگران در غذا خوردن شرم نکنند و گرسنه برنخیزند . از جلو خودش غذا می خورد ، غذای داغ نمی خورد ، و غذای او بسیار ساده ، مانند نان جو بود ، هرگز نان گندم نخورد ، و به غذای ساده پرانرژی مانند رطب علاقه داشت .
یکصد و بیست درس زندگی از سیره حضرت محمد ( صلی الله علیه و آله ) - حمیدرضا کفاش
پیامبر رحمت و عطوفت
پیامبر صلی الله علیه و آله باخبر بود که در میان قبیله طی، بت بزرگی هست که هنوز گروهی آن را میپرستند؛ از این رو، فرمانده خردمند و ورزیده خود حضرت علی علیه السلام را با صد و پنجاه سواره نظام، مأمور تخریب بت خانه آن قبیله کرد. علی علیه السلام میدانست که قبیله طی، در برابر سربازان اسلام، ایستادگی خواهند کرد و کار، بدون جنگ، فیصله نخواهد یافت. پس سحرگاهان، بر نقطهای که بت در آنجا قرار داشت حمله برد و با موفقیّت کامل، گروهی از مقاومت کنندگان را دستگیر و به حضور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به مدینه برد و گروهی نیز گریختند.
عدیّ بن حاتم که بعدها در شمار مسلمانان مبارز و مجاهد درآمد و ریاست آن منطقه را پس از پدر جوانمردش حاتم به عهده داشت، موضوع فرار خود را چنین شرح میدهد:
من پیش از این که اسلام بیاورم، فردی مسیحی بودم که بر اثر تبلیغات منفی که درباره پیامبر صلی الله علیه و آله انجام گرفته بود، کینهاش را در دل داشتم. از پیروزیهای وی در سرزمین حجاز، بی خبر نبودم و یقین داشتم که روزی موج این قدرت، به سرزمین طی هم خواهد رسید. برای این که به دست سربازان پیامبر صلی الله علیه و آله اسیر نشوم، به غلامان خود دستور دادم که شتران تندرو و رهواری را آماده حرکت سازندتا هرگاه خطری پیش آمد، بیدرنگ راه شام را در پیش گیرم.
روزی یکی از غلامان من وارد شد و زنگ خطر را به صدا درآورد و من بیدرنگ همراه همسر و فرزندانم، به سوی شام که مرکز مسیحیت در شرق بود، رهسپار شدم؛ ولی خواهرم در میان قبیله باقی ماند و به اسارت درآمد …
بقیه ماجرا را از زبان خواهر عُدی بن حاتم بشنویم:
پس از اسارت و ورود به مدینه، روزی پیامبر صلی الله علیه و آله برای ادای نماز در مسجد، از کنار خانه اسیران میگذشت. فرصت را مغتنم شمردم و در برابر پیامبر صلی الله علیه و آله ایستادم و به وی گفتم: یا رسول اللَّه، پدرم درگذشته سرپرستم بود و از من حفاظت میکرد.
اینک بر من منّت بگذار و مرا به کفیلم برسان.
پیامبر فرمود: کفیل تو چه کسی است؟
گفتم: برادرم عدیّ بن حاتم.
فرمود: همان شخص که از خدا و رسول او به سوی شام گریخت؟ پیامبر صلی الله علیه و آله این جمله را فرمودند و راه مسجد را پیش گرفتند.
فردا نیز عین همین گفت و گو میان من و پیامبر صلی الله علیه و آله تکرار شد و به نتیجه نرسید.
روز سوم که از گفت و گو با پیامبر صلی الله علیه و آله ناامید بودم، تصمیم داشتم که دیگر درخواستی نکنم؛ ولی هنگامی که رسولاللَّه صلی الله علیه و آله از همان نقطه میگذشت، جوانی را پشت سر او دیدم که به من اشاره میکند تا برخیزم و سخنان دیروز را تکرار کنم. من نیز برخاستم و سخنان روز گذشته را در حضور پیامبر صلی الله علیه و آله تکرار کردم. ایشان در پاسخم فرمود: برایرفتن شتاب مکن، من تصمیم گرفتهام که فردا تو را همراه امینی به زادگاهت بازگردانم.
عُدَی: آن جوانی که پشت سر پیامبر صلی الله علیه و آله راه میرفت، علی بن ابی طالب علیه السلام بود. طبق وعده رسولاللَّه صلی الله علیه و آله کاروانی که در میان آنها از خویشاوندان ما نیز وجود داشت، به سوی شام میرفت و خواهرم از پیامبر صلی الله علیه و آله خواسته بود تا با این کاروان به شام بیاید و به ما بپیوندد. پیامبر صلی الله علیه و آله نیز پذیرفته و مبلغی هم به عنوان هزینه مسافرت و مرکبی راهوار و مقداری لباس در اختیارش نهاده بود.
من در شام، در خانه خود نشسته بودم؛ ناگهان دیدم شتری با کجاوه، در برابر منزلم زانو زد؛ دیدم خواهرم است، او را به خانه بردم.
خواهرم، زن فهیم، عاقل و خردمندی بود. روزی با وی درباره پیامبر صلی الله علیه و آله گفت و گو کردم و گفتم، نظر تو درباره او چیست؟
گفت: در ایشان فضیلتهای بسیار عالی دیدم، مصلحت میبینم که هر چه زودتر با او پیمان دوستی ببندی؛ زیرا اگر پیامبر باشد، بیتردید، فضیلت از آنِ کسی خواهد بود که پیش از دیگران به وی ایمان آورده باشد و اگر فرمانروای عادی باشد، هرگز از او زیانی به تو نخواهد رسید و از سایه قدرت او بهرهمند خواهی بود.
سخنان خواهرم در من اثر کرد. تصمیم درست را گرفته و راه مدینه پیش گرفتم. وقتی وارد شهر شدم، او را در مسجد یافتم. در برابرش نشستم و خود را معرّفی کردم. وقتی مرا شناخت، از جای برخاست و مرا همراه خود به خانه برد.
در راه، پیرزنی جلوی او را گرفت و با وی سخن گفت. دیدم که او با کمال فروتنی به سخنان آن پیرزن گوش میدهد.
مکارم اخلاق وی، مرا مجذوب او ساخت. با خود گفتم بیتردید او فرمانروایی عادی نیست. وقتی وارد خانهاش شدم، زندگی ساده وی، بیشتر توجه مرا به خود جلب کرد؛ تُشکی از لیف خرما در منزل داشت؛ آن را در اختیار من گذاشت و گفت: روی آن بنشین. شگفتیام آنگاه بیشتر شد که دیدم شخص اوّل حجاز، خود، روی زمین نشست.
در این هنگام پیامبر صلی الله علیه و آله رو به من کرد و فرمود:
آیا تو به آیین رکوسی نبودی؟
گفتم: چرا!
فرمود: چرا یک چهارم درآمد قوم خود را به خود اختصاص داده بودی؛ آیا آیین تو این اجازه را به تو داده بود؟
گفتم: خیر.
سرم را به زیر افکندم و از گزارشهای غیبی وی، مطمئن شدم که او فرستاده خداست.
حضرت فرمود: فقر و تهیدستی مسلمانان، مانع از اسلام آوردن تو نشود؛ زیرا روزی فرا خواهد رسید که ثروت جهان به سوی آنها سرازیر میشود و کسی نیست که آن را جمع و ضبط کند، اگر فزونی دشمن و کمی مسلمانان مانع از ایمان آوردن شماست، به خدا سوگند، روزی فرا میرسد که بر اثر گسترش اسلام و فزونی مسلمانان، زنان تنها از قادسیه به زیارت خانه خدا میآیند و احدی مزاحم آنها نمیشود.
کتیبه های محبت: فضیلت های اهل بیت علیهم السلام از زبان اهل سنت در قالب داستان - حسین اسحاقی