بخل
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به طواف کعبه مشغول بود ، مردی را دید که پرده مکه را گرفته و می گوید : خدایا به حرمت این خانه مرا بیامرز .
حضرت پرسید : گناهت چیست ؟
او گفت : من مردی ثروتمند هستم . هر وقت فقیری به سوی من می آید و چیزی از من می خواهد ، گویا شعله آتشی به من رو می آورد .
پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود : از من دور شو ! و مرا به آتش خود نسوزان .
سپس فرمود : اگر تو بین رکن و مقام (کنار کعبه ) دو هزار رکعت نماز بگزاری و آن قدر گریه کنی که از اشکهایت نهارها جاری گردد ، ولی با خصلت بخل بمیری ، اهل دوزخ خواهی بود .
یکصد و بیست درس زندگی از سیره حضرت محمد ( صلی الله علیه و آله ) - حمیدرضا کفاش
نشانه های ستمگر
امیرمؤمنان علی(علیه السلام) می فرماید:
لِلظّالِمِ ثَلاثُ عَلامات:
یَظْلِمُ مَنَ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِیَةِ وَمَنْ دُوْنَهُ بِالْغَلَبَةِ
وَیُظاهِرُ الْقَوْمَ الْظَّلَمة(1)
ستمگر سه نشانه دارد: به آنها که بالاتر از او هستند با مخالفت و نافرمانی ستم می کند، و نسبت به آنها که زیر دست او قرار دارند از طریق قهر و غلبه ستم می نماید، و با ستمگران همکاری دارد.
شرح کوتاه
آن کس که روح ستمگری بر فکرش غلبه کند و تحت نفوذ این روحیه پلید قرار گیرد، در هر مورد به شکلی خودنمایی می نماید: از انجام وظایف خود در برابر آنها که پذیرش فرمان آنها لازم است سرپیچی می کند، و در برابر زیردستان به قهر و غلبه و زور وقلدری متوسل می شود، و دوستان و هم ردیفان و همکاران خود را از میان ستمگران انتخاب می نمایند، او در هر حال ستمگر است ولی در هر مورد به شکل مناسب آن مورد در می آید.
1. نهج البلاغه، کلمات قصار.
یکصد و پنجاه درس زندگی - آیت الله ناصرمکارم شیرازی
ارزشهای انسان
1. انسان خلیفهء خدا در زمین است
” روزی که خواست او را بیافریند ، اراده خویش را به فرشتگان اعلام کرد . آنها گفتند : آیا موجودی میآفرینی که در زمین تباهی خواهد کرد و خون خواهد ریخت ؟
او گفت : من چیزی میدانم که شما نمیدانید “.
” اوست که شما انسانها را جانشینهای خود در زمین قرار داده تا شما رادر مورد سرمایههایی که داده است در معرض آزمایش قرار دهد ” .
2. ظرفیت علمی انسان بزرگترین ظرفیتهایی است که یک مخلوق ممکن است داشته باشد
” تمام اسماء را به آدم آموخت ( او را به همهء حقایق آشنا ساخت ) .
آنگاه از فرشتگان ( موجودات ملکوتی ) پرسید : نامهای اینها را بگویید چیست . گفتند : ما جز آنچه تو مستقیما به ما آموختهای نمیدانیم ( آنچه
را تو مستقیما به ما نیاموخته باشی ما از راه کسب نتوانیم آموخت ) .خدا به آدم گفت : ای آدم ! تو به اینها بیاموز و اینها را آگاهی ده .
همینکه آدم فرشتگان را آموزانید و آگاهی داد ، خدا به فرشتگان گفت :نگفتم که من از نهان های آسمانها و زمین آگاهم ( میدانم چیزی را که حتما
نمیدانید ) و هم میدانم آنچه را شما اظهار میکنید و آنچه را پنهان میدارید ؟ “
3 . او فطرتی خدا آشنا دارد
به خدای خویش در عمق وجدان خویش آگاهی دارد . همهء انکارها و تردیدها ، بیماریها و انحرافهایی است از سرشت اصلی انسان .
” هنوز که فرزندان آدم در پشت پدران خویش بوده ( و هستند و خواهند
بود ) خداوند ( با زبان آفرینش ) آنها را بر وجود خودش گواه گرفت و آنها گواهی دادند ” .” چهرهء خود را به سوی دین نگهدار ، همان که سرشت خدایی است و همه مردم را بر آن سرشته است ” .
4 .درسرشت انسان علاوه برعناصرمادی که درجماد وگیاه و… وجود دارد،عنصری ملکوتی والهی وجود دارد
انسان ترکیبی است از طبیعت و ماورای طبیعت ، از ماده و معنی ، از جسم و جان .” آن که هر چه را آفرید نیکو آفرید و آفرینش انسان را از گل آغاز کرد ، سپس نسل او را از شیرهء کشیدهای که آبی پست است قرارداد ، آنگاه او را بیاراست و از روح خویش در او دمید “.
5 .آفرینش انسان ، آفرینشی حساب شده است ، تصادفی نیست
انسان موجودی انتخاب شده و برگزیده است . ” خداوند آدم را بر گزید و توبهاش را پذیرفت و او را هدایت کرد “
6 .اوشخصیتی مستقل وآزاد دارد امانتدارخداست،رسالت ومسؤولیت دارد
از او خواسته شده است با کار و ابتکار خود زمین را آباد سازد و با انتخاب خود یکی از دو راه سعادت و شقاوت را اختیار کند .
” همانا امانت خویش را بر آسمان و زمین و کوهها عرضه کردیم ، همه ازپذیرش
آن امتناع ورزیدند و از قبول آن ترسیدند ، اما انسان بار امانت را به دوش کشید و آن را پذیرفت . همانا او ستمگر و نادان بود “.
” ما انسان را از نطفهای مرکب و ممزوج آفریدیم تا او را مورد آزمایش قرار دهیم ، پس او را شنوا و بینا قرار دادیم . همانا راه را به اونمودیم ، او خود یا سپاسگزار است و یا کافر نعمت . ( یا راه راست را که نمودیم خواهد رفت و به سعادت خواهد رسید و یا کفران نعمت کرده ،منحرف میگردد “.
7 .او ازیک کرامت ذاتی و شرافت ذاتی بر خوردار است
خدا او را بربسیاری از مخلوقات خویش برتری داده است . او آنگاه خویشتن واقعی خود را درک و احساسمیکند که این کرامت و شرافت را در خود درک کند و خود را برتر از پستیها و دنائتها و اسارتها و شهوترانیها بشمارد .
” همانا ما بنی آدم را کرامت بخشیدیم و آنان را بر صحرا و دریا (خشک و تر ) مسلط کردیم و بر بسیاری از مخلوقات خویش برتری دادیم “ .
8 . اوازوجدانی اخلاقی برخوردار است،به حکم الهامی فطری زشت وزیبا را درک میکند
” سوگند به نفس انسان و اعتدال آن ، که ناپاکیها و پاکیها را به او الهام کرد ” .
9. او جز با یاد خدا با چیز دیگر آرام نمیگیرد
خواستهای او بی نهایت است ، به هر چه برسد از آن سیر و دلزده میشود مگر آنکه به ذات بی حد و نهایت ( خدا ) بپیوندد .
” هماناتنها بایاد او دلها آرام میگیرد ” .
” ای انسان ! توبه سوی پرورد گار خویش بسیار کوشنده هستی و عاقبت او را دیدار خواهی کرد ” .
10. نعمتهای زمین برای انسان آفریده شده است
” همانا اوست که آنچه در زمین است برای شما آفرید ” . ” آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است مسخر او قرار داده است ( پس او حق بهرهگیری مشروع همهء اینها را دارد ” .
11. او را برای این آفرید که تنها خدای خویش را پرستش کند و فرمان او را بپذیرد
پس او وظیفهاش اطاعت امر خداست . ” همانا جن و انس را نیافریدیم مگر برای اینکه مرا پرستش کنند ” .
12. او جز در راه پرستش خدای خویش و جزبا یاد او خود را نمییابد
و اگر خدای خویش را فراموش کند خود را فراموش میکند و نمیداند که کیست و برای چیست و چه باید کند و کجا باید برود .
” همانا از آنان مباشید که خدا را فراموش کردند و خداوند خودشان را ازیاد خودشان برد ” .
13. او همینکه ازاین جهان برود
پردهء تن که حجاب چهرهء جان است دور افکنده شود ، بسی حقایق پوشیده که امروز بر او نهان است بروی آشکار گردد .
” همانا پرده را کنار زدیم ، اکنون دیدهات تیز است ” .
14.او تنها برای مسائل مادی کار نمیکند،یگانه محرک او حوایج مادی زندگی نیست
او احیانا برای هدفها و آرمانهایی بس علی میجنبد و میجوشد . او ممکن است که از حرکت و تلاش خود جزر رضای آفریننده ، مطلوبی دیگر
نداشته باشد .
” ای نفس آرامش یافته ! همانا به سوی پرورد گارت باز گرد با خشنودی متقابل : تو از او و او از تو خشنود “.
” خداوند به مردان و زنان با ایمان باغها و عده کرده است که در آنها نهرها جاری است ، جاویدان در آنجا خواهند بود و هم مسکنهای پاکیزه ، اما
خشنودی خدا از همهء اینها برتر و بالاتر است . آن است رستگاری بزرگ “ .
بنابر آنچه گفته شد از نظر قرآن انسان موجودی است برگزیده از طرف خداوند ، خلیفه و جانشین او در زمین ، نیمه ملکوتی و نیمه مادی ، دارای فطرتی خدا آشنا ، آزاد ، مستقل ، امانتدار خدا و مسؤول خویشتن و جهان ، مسلط بر طبیعت و زمین و آسمان ، ملهم به خیر و شر، و جودش از ضعف و ناتوانی آغاز میشود و به سوی قوت و کمال سیر میکند و بالا میرود اما جز در بارگاه الهی و جز با یاد او آرام نمیگیرد ، ظرفیت علمی و عملیاش نا محدود است ، ازشرافت و کرامتی ذاتی بر خوردار است ، احیانا انگیزه هایش هیچ گونه رنگ مادی و طبیعی ندارد ، حق بهره گیری
مشروع از نعمتهای خدا به او داده شده است ولی در برابر خدای خودش وظیفه دار است .
انسان در قرآن - مرتضی مطهری
انسان در جهان بینی اسلامی
انسان در جهان بینی اسلامی داستانی شگفت دارد . انسان اسلام تنها یک حیوان مستقیم القامه که ناخنی پهن دارد و با دو پا راه میرود و سخن
میگوید نیست ، این موجود از نظر قرآن ژرفتر و مرموزتر از این است که بتوان آن را با این چند کلمه تعریف کرد .
قرآن انسان را مدحها و ستایشها کرده و هم مذمتها و نکوهشها نموده است. عالیترین مدحها و بزرگترین مذمتهای قرآن دربارهء انسان است ، او را از
آسمان و زمین و از فرشته برتر و در همان حال از دیو و جار پایان پست تر شمرده است . از نظر قرآن انسان موجودی است که توانایی دارد جهان را
مسخر خویش سازد و فرشتگان را به خدمت خویش بگمارد ، و هم میتواند به” اسفل سافلین ” سقوط کند . این خود انسان است که باید در بارهء خودتصمیم بگیرد و سرنوشت نهایی خویش را تعیین نماید .
انسان در قرآن - مرتضی مطهری
علت شکست سپاه موسی علیه السلام
«بلعم باعور» برای سرکوبی سپاه موسی (ع) به مردم انطاکیه راه اشاعه فحشاء و انحراف جنسی را پیشنهاد کرد، و گفت زنان و دختران زیبا چهره و خوش اندام، خود را آرایش کنند و آنها همراه اجناس مورد نیاز به عنوان خرید و فروش وارد سپاه موسی (ع) شوند و سفارش کرد که هر گاه کسی از سربازان سپاه موسی (ع) خواست با قصد شهوت رانی به آن دختران و زنان نظر نماید، مانع او نشوند.
آنها همین کار را انجام دادند طولی نکشید که سپاه موسی (ع) با نگاه های هوس آلود خود به پیکر نیمه عریان زنان آرایش کرده رفته رفته در پرتگاه انحراف جنسی قرار گرفتند، کار رسوائی بالا گرفت تا جایی که:
روزی رئیس یک قسمت از سپاه، زنی را به حضور موسی (ع) آورده و گفت: گمان می کنم نظر شما این است که هم بستر شدن با این زن حرام است! به خدا سوگندهرگز دستور تو را اجرا نخواهیم ساخت! آن زن را به خیمه برد و مرتکب گناه شد.
کم کم بر اثر شهوت پرستی، اراده ها سست شد، بیماری های مقاربتی و طاعون زیاد گردید، لشکر موسی (ع) از هم پاشید. تا آنجا که نوشته اند: بیست هزار نفر از سپاه موسی (ع) به خاک سیاه افتادند و با وضع ننگینی سقوط کردند.
ـ امام علی (ع) به فرزندش امام حسن مجتبی (ع) می فرماید:
«محرم، نامحرمی را جدّاً مراعات کنید، زیرا این برنامه شما را از افتادن به خیال گناه و خود گناه حفظ می کند، و اگر قدرت داری که زنان خانواده تو هیچ مردی غیر تو را نشناسند، این برنامه را اجرا کن ».
ـ راوی می گوید: در یک روز بارانی با رسول خدا (ص) در بقیع نشسته بودیم که زنی سوار بر الاغ از کنار ما گذشت، پای الاغ در گودالی فرو رفت و زن از مرکب به زیر افتاد. رسول خدا (ص) روی مبارک خود را برگرداندند. عرضه داشتم: «ـ آن زن ـ خود را با شلوار پوشانده». حضرت (ص) ـ خشنود شدند و ـ سه مرتبه برای این گونه زنان طلب مغفرت کرده و فرمودند:
«ای مردم این گونه پوششی داشته باشید که بهترین پوشش برای بدن است و زنان خود را به وقت بیرون رفتن از خانه با چنین جامه ای بپوشانید».
ـ متاسفانه عده ای از دختران وزنان از بی بند و باری پیروی می کنند و به دستورات اسلام عمل نمی کنند.
رسول خدا (ص) در این رابطه می فرماید:
«در آخر زمان از امت من، مردانی می آیند که زنانشان جامعه بدن نما بر تن دارند، روی سرشان مانند کوهان شتر لاغر بالا آمده (اشاره به پیچ دادن موها و جمع کردن آن روی سر و باز گذاشتن آن در برابر بیگانگان است) . آگاه باشید، به آنها لعنت کنید که آنها ملعون هستند و بوی بهشت که از مساف پانصد سال احساس می شود به مشام آنان نمی رسد».
ـ امام علی (ع) می فرماید:
«یظهر فی آخر الزمان و اقتراب الساعه و هو شر الازمنه، نسوه کاشفات عاریات، متبرجات، من الدین خارجات، فی الفتن داخلات، مائلات الی الشهوات، مسرعات الی اللذات، مستحلات المحرمات، فی جهنم خالدات».
در آخر الزمان، و نزدیکی قیامت، که بدترین زمان هاست، زنانی ظاهر می شوند با این خصوصیات:
1ـ بی حجاب و برهنه از پوشش لازم؛
2ـ جلوه دهنده زینت و زیبایی در کوچه و بازار؛
3ـ خارج از دین؛
4 داخل در فتنه؛
5ـ راغب به شهوات؛
6ـ سرعت گیرنده به سوی لذات؛
7ـ حلال شمارنده محرمات الهی؛
که این زنان با این اوصاف در جهنم ابدی و دائمی گرفتار خواهند شد.
سعادت و شقاوت زنان در حدیث معراج پیامبر اعظم ( صلی الله علیه و آله ) - محمد صادق قبادی