پیامبر رحمت و عطوفت
پیامبر صلی الله علیه و آله باخبر بود که در میان قبیله طی، بت بزرگی هست که هنوز گروهی آن را میپرستند؛ از این رو، فرمانده خردمند و ورزیده خود حضرت علی علیه السلام را با صد و پنجاه سواره نظام، مأمور تخریب بت خانه آن قبیله کرد. علی علیه السلام میدانست که قبیله طی، در برابر سربازان اسلام، ایستادگی خواهند کرد و کار، بدون جنگ، فیصله نخواهد یافت. پس سحرگاهان، بر نقطهای که بت در آنجا قرار داشت حمله برد و با موفقیّت کامل، گروهی از مقاومت کنندگان را دستگیر و به حضور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به مدینه برد و گروهی نیز گریختند.
عدیّ بن حاتم که بعدها در شمار مسلمانان مبارز و مجاهد درآمد و ریاست آن منطقه را پس از پدر جوانمردش حاتم به عهده داشت، موضوع فرار خود را چنین شرح میدهد:
من پیش از این که اسلام بیاورم، فردی مسیحی بودم که بر اثر تبلیغات منفی که درباره پیامبر صلی الله علیه و آله انجام گرفته بود، کینهاش را در دل داشتم. از پیروزیهای وی در سرزمین حجاز، بی خبر نبودم و یقین داشتم که روزی موج این قدرت، به سرزمین طی هم خواهد رسید. برای این که به دست سربازان پیامبر صلی الله علیه و آله اسیر نشوم، به غلامان خود دستور دادم که شتران تندرو و رهواری را آماده حرکت سازندتا هرگاه خطری پیش آمد، بیدرنگ راه شام را در پیش گیرم.
روزی یکی از غلامان من وارد شد و زنگ خطر را به صدا درآورد و من بیدرنگ همراه همسر و فرزندانم، به سوی شام که مرکز مسیحیت در شرق بود، رهسپار شدم؛ ولی خواهرم در میان قبیله باقی ماند و به اسارت درآمد …
بقیه ماجرا را از زبان خواهر عُدی بن حاتم بشنویم:
پس از اسارت و ورود به مدینه، روزی پیامبر صلی الله علیه و آله برای ادای نماز در مسجد، از کنار خانه اسیران میگذشت. فرصت را مغتنم شمردم و در برابر پیامبر صلی الله علیه و آله ایستادم و به وی گفتم: یا رسول اللَّه، پدرم درگذشته سرپرستم بود و از من حفاظت میکرد.
اینک بر من منّت بگذار و مرا به کفیلم برسان.
پیامبر فرمود: کفیل تو چه کسی است؟
گفتم: برادرم عدیّ بن حاتم.
فرمود: همان شخص که از خدا و رسول او به سوی شام گریخت؟ پیامبر صلی الله علیه و آله این جمله را فرمودند و راه مسجد را پیش گرفتند.
فردا نیز عین همین گفت و گو میان من و پیامبر صلی الله علیه و آله تکرار شد و به نتیجه نرسید.
روز سوم که از گفت و گو با پیامبر صلی الله علیه و آله ناامید بودم، تصمیم داشتم که دیگر درخواستی نکنم؛ ولی هنگامی که رسولاللَّه صلی الله علیه و آله از همان نقطه میگذشت، جوانی را پشت سر او دیدم که به من اشاره میکند تا برخیزم و سخنان دیروز را تکرار کنم. من نیز برخاستم و سخنان روز گذشته را در حضور پیامبر صلی الله علیه و آله تکرار کردم. ایشان در پاسخم فرمود: برایرفتن شتاب مکن، من تصمیم گرفتهام که فردا تو را همراه امینی به زادگاهت بازگردانم.
عُدَی: آن جوانی که پشت سر پیامبر صلی الله علیه و آله راه میرفت، علی بن ابی طالب علیه السلام بود. طبق وعده رسولاللَّه صلی الله علیه و آله کاروانی که در میان آنها از خویشاوندان ما نیز وجود داشت، به سوی شام میرفت و خواهرم از پیامبر صلی الله علیه و آله خواسته بود تا با این کاروان به شام بیاید و به ما بپیوندد. پیامبر صلی الله علیه و آله نیز پذیرفته و مبلغی هم به عنوان هزینه مسافرت و مرکبی راهوار و مقداری لباس در اختیارش نهاده بود.
من در شام، در خانه خود نشسته بودم؛ ناگهان دیدم شتری با کجاوه، در برابر منزلم زانو زد؛ دیدم خواهرم است، او را به خانه بردم.
خواهرم، زن فهیم، عاقل و خردمندی بود. روزی با وی درباره پیامبر صلی الله علیه و آله گفت و گو کردم و گفتم، نظر تو درباره او چیست؟
گفت: در ایشان فضیلتهای بسیار عالی دیدم، مصلحت میبینم که هر چه زودتر با او پیمان دوستی ببندی؛ زیرا اگر پیامبر باشد، بیتردید، فضیلت از آنِ کسی خواهد بود که پیش از دیگران به وی ایمان آورده باشد و اگر فرمانروای عادی باشد، هرگز از او زیانی به تو نخواهد رسید و از سایه قدرت او بهرهمند خواهی بود.
سخنان خواهرم در من اثر کرد. تصمیم درست را گرفته و راه مدینه پیش گرفتم. وقتی وارد شهر شدم، او را در مسجد یافتم. در برابرش نشستم و خود را معرّفی کردم. وقتی مرا شناخت، از جای برخاست و مرا همراه خود به خانه برد.
در راه، پیرزنی جلوی او را گرفت و با وی سخن گفت. دیدم که او با کمال فروتنی به سخنان آن پیرزن گوش میدهد.
مکارم اخلاق وی، مرا مجذوب او ساخت. با خود گفتم بیتردید او فرمانروایی عادی نیست. وقتی وارد خانهاش شدم، زندگی ساده وی، بیشتر توجه مرا به خود جلب کرد؛ تُشکی از لیف خرما در منزل داشت؛ آن را در اختیار من گذاشت و گفت: روی آن بنشین. شگفتیام آنگاه بیشتر شد که دیدم شخص اوّل حجاز، خود، روی زمین نشست.
در این هنگام پیامبر صلی الله علیه و آله رو به من کرد و فرمود:
آیا تو به آیین رکوسی نبودی؟
گفتم: چرا!
فرمود: چرا یک چهارم درآمد قوم خود را به خود اختصاص داده بودی؛ آیا آیین تو این اجازه را به تو داده بود؟
گفتم: خیر.
سرم را به زیر افکندم و از گزارشهای غیبی وی، مطمئن شدم که او فرستاده خداست.
حضرت فرمود: فقر و تهیدستی مسلمانان، مانع از اسلام آوردن تو نشود؛ زیرا روزی فرا خواهد رسید که ثروت جهان به سوی آنها سرازیر میشود و کسی نیست که آن را جمع و ضبط کند، اگر فزونی دشمن و کمی مسلمانان مانع از ایمان آوردن شماست، به خدا سوگند، روزی فرا میرسد که بر اثر گسترش اسلام و فزونی مسلمانان، زنان تنها از قادسیه به زیارت خانه خدا میآیند و احدی مزاحم آنها نمیشود.
کتیبه های محبت: فضیلت های اهل بیت علیهم السلام از زبان اهل سنت در قالب داستان - حسین اسحاقی
پیام پیامبر
اخلاص در عمل
رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: «سه کس از آنان که پیش از شما بودند [به سفری] رهسپار شدند، تا آنکه استراحت شب موجب شد که در غاری پناه گیرند، واردش شدند، آنگاه صخرهای از کوه پایین آمد و [راه] غار را بر آنان بندآورد، پس گفتند:
جز این نیست که چیزی جز آنکه خداوند را [به موجب] کارهای نیکی [که انجام دادهاید] فراخوانید، چیز دیگری نمیتواند شما را از این صخره رهایی بخشد. شخصی از آنان گفت:
خداوندا، پدر و مادر پیر کهنسالی داشتم و پیش از آنها به خانواده و غلامان خویش شیر شام نمیدادم، روزی جستجوی [برگ] درخت [برای حیوانات] مرا از [خانه] دور کرد و سوی آنان برنگشتم تا آنکه خوابیدند، شیرشان را برایشان دوشیدم و آنان را خفته یافتم و بیدار کردنشان و نیز آنکه پیش از آنان خانواده و خدمتکارانم را شیر بدهم، نپسندیدم، قدح به دست به انتظار بیدارشدنشان تا سپیده دم بیدار ماندم و این در حالی بود که بچهها پیش پای من از شدّت گرسنگی فریاد برمیآوردند آنگاه بیدار گشتند و شیرشان را نوشیدند.
خداوندا، اگر این کار را برای کسب خشنودی تو انجام دادهام، گره از گرفتاریای را که این صخره برای ما فراهم آورده، بگشای.
در نتیجه این دعا، کمی از در غار گشوده شد که نمیتوانستند از آن بیرون آیند.
دیگری گفت: خداوندا، من دختر عمویی داشتم که محبوبترین مردم به نزد من بود، از او کام خواستم، و او خواستهام را برآورده نساخت. تا آنکه سال قحطیای گریبانش را گرفت، به نزد من آمد و من یک صد و بیست دینار به این شرط که بین من و خویش خلوت کند به او دادم و پذیرفت، تا جایی که براو چیره شدم.
- در روایتی دیگر آمده است: تا آنجا که تسلیم من شد- گفت: از خداوند پروا داشته باش و عفت مرا جز به حقّ آن [ازدواج] لکّهدار مکن.
در حالی که محبوبترین مردمان به نزد من بود از او منصرف گشتم و زری را که به او داده بودم، رها کردم.
خداوندا، اگر این کار را برای کسب خشنودی تو انجام دادهام، گره از مشکلی را که گرفتارش هستیم، بر ما بگشا.
در نتیجه این دعا نیز کمی از [در] غار گشوده شد نه آنقدر که بتوانند از آن بیرون آیند.
سوّمی گفت: خداوندا،کارگرانی اجیر کردم و دستمزد همه آنان را دادم مگر یک شخص که حق خویش را گذاشت و رفت، پاداشش را به کار انداختم تا آنکه اموال بسیاری از آن حاصل شد، پس از مدّتی به نزد من آمد و گفت: ای بنده خدا، دستمزدم را به من بده.
گفتم: هر آنچه از شتر و گاو و گوسفند و خدمتکارانی را که میبینی حاصل دستمزد توست.
گفت: ای بنده خدا، مرا به مسخره مگیر.
گفتم: من تو را مسخره نمیکنم.
پس همه آن را برداشت و برد و چیزی از آن را باقی نگذاشت.
خداوندا، اگر این کار را برای کسب خشنودی تو انجام دادهام، گره از مشکلی که گرفتارش هستیم، بر ما بگشا.
پس صخره کنار رفت و آهسته از آن بیرون آمدند».
پیام پیامبر - بهاءالدین خرمشاهی
ازدواج سفید چیست ؟
به گزارش مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران، روزنامه نسل فردا نوشت:
ازدواج سفید یا هم باشی یا هم خانگی، واژهای که در زبان بیگانه marriage blanc ( به زبان فرانسه ) و white marriage (به زبان انگلیسی) نامیده می شود و در معنای کلی عبارت است از پیوندی به مدت زمان نامعلوم که مابین دونفر بسته شده که فاقد مشروعیت اجتماعی ,قانونی وحقوقی است و به گفته خودشان، تنها شرط چنین ازدواجی، رضایت قلبی طرفین بوده و مادامی که این رضایت برقرار است، زندگی زناشویی ادامه دارد .
شاید تا چند سال پیش، مهم ترین تهدید برای نظام حقوقی اجتماعی ایران، مسئله طلاق و فرا گیر شدن آن بود. بیماری که با روند رو به رشد خود، کالبد اجتماع وخانواده را تهدید می کند ، اما امروزه بیماری دیگری به نام ازدواج سپید، تهاجمی آرام، اما پیوسته را آغاز کرده که تفکر عمیقی را می طلبد.
هرچند عده ای اعتقاد دارند این موضوع چندان پیشرفته نبوده و جای نگرانی ندارد و امروزه فقط در سطح کلان شهرها و بیشتر در میان دانشجویان دیده می شود، اما واقعیت این است که موضوع کوچک و بیاهمیتی نیست و باید حتما با فرهنگسازی و آگاهی دادن، همه را نسبت به تبعات آن آشنا ساخته و برای حفظ نظام خانواده تلاش کنیم .
به نظر می رسد که این نوع از خانواده زایی در ابتدا در کشورهای غربی و آمریکایی شکل گرفته و اکنون هدف وار، خانواده های پا برجا و استوار مشرق زمین را نیز نشانه رفته است.
تحقیقات نشان می دهد در سال ۱۹۹۴ حدود ۳/۷میلیون زوج آمریکایی بدون ازدواج با یکدیگر زندگی می کردهاند و نزدیک به اواخر دهه ۱۹۹۰ ،۵۰ تا ۶۰ درصد زوج ها پیش از یک ازدواج رسمی، مدتی را با یکدیگر زندگی می کرده اند واین در حالی است که تا پیش از سال ۱۹۷۰ زندگی بدون ازدواج در ایالات متحده، غیرقانونی بوده است.
مراحل ازدواج سفید
اگر بخواهیم برای ازدواج سفید، مراحلی را در نظر بگیریم، عبارت می شود از :
۱- مرحله آشنایی
۲ – مرحله عاشق شدن
۳ – مرحله به هم پیوستن
۴- مرحله بروز تعارض وتنش
۵- مرحله خاتمه زیست مشترک و احساس شرمساری
که مسلما گزینه پایانی می تواند دردناکترین مرحله این نوع ازدواج باشد. با نگاهی کلی به راحتی می توان دریافت که چنانچه در هر ازدواج سپیدی، زن ومرد به مرحله پنجم برسند، کسی که ضرر بیشتری را متحمل می شود، بدون شک جنس مونث است؛ چه بسا با محیط فرهنگی ایران، شانس خود را برای ازدواجی موفق از دست داده وکم کم و به دلیل مشکلات وطرد شدن از خانواده در صورت آگاهی یافتن، مجبور به تکرار این کار با افراد مختلف ودر نهایت سوق داده شدن به اعتیاد ویا تبدیل شدن به یک انسان روسپی شود وتا پایان عمر همواره با خلأروانی وعاطفی دست در گریبان باشد .
سرنوشت فرزندان
سوال اینجاست که در این بین، سرنوشت فرزندان خواسته وناخواسته چیست؟
فرزندانی که وجودشان ثبت نخواهد شد، فاقد شناسنامه واقعی و هویت خانوادگی هستند و اگر در حین مرحله جنینی ازبین نروند، حتما زندگی سخت و دشواری را تجربه می کنند.اگر بخواهیم دلایل شکلگیری چنین ازدواجی را به اختصار بیان کنیم،عبارت است از مشکلات اقتصادی، عدم مسئولیت پذیری افراد، ترس از ازدواج ، قانون های دست وپا گیر برای طلاق های ناگزیر ، مشکلات زناشویی، حضور پر رنگ رسانه های غربی در جمع خانواده همراه با برنامه های آن که مسلما به صورت هدف دار و برای مصرف خارجی ساخته می شود. این بیماری تازه شکل گرفته در کشورمان، جز از بین بردن اعتماد افراد به یکدیگر ، سست کردن نظام خانواده، هنجار گریزی ، کم کردن میزان زاد و ولد وتولید مثل ، رواج بی بندو باری، بالا رفتن آمار طلاق، کاهش شانس مادر شدن ، تحمیل هزینه های اضافه بر جامعه برای پرورش فرزندان این گونه ارتباط و…. سود دیگری نخواهد داشت و نه تنها عشق وعلاقهای حقیقی و واقعی را برای فرد به ارمغان نمی آورد، بلکه به دلیل نبود مسئولیت، همواره این رابطه متزلزل بوده ودر هر لحظه امکان فروپاشی آن وجود دارد.
خانه علوم روانشناسی مشهد
کمال زن ومرد
در اسلام هيچ کمالی مشروط به مرد بودن نيست و زن بودن مانع هيچ کمالی نيست
کمال در فراگيری علم است …
عظمت زن؛ مثل عظمت مرد، در گروِ شناخت عظمت انسان است، چون بين زن و مرد در انسانيّت انسان، فرقی نيست. محور اصلی انسانيّت به روح اوست، انسان در بدن، با بسياري از حيوانات شريک است و اين شرکتِ بدنی انسان با حيوانات، باعث می شود که رفتار های انساني را در حد تعديل شده، انجام بدهد و قرآن کريم آن بخشهاي مادي بدني را، مشترک بين انسان و دام می داند. غذاهاي مادي را ميگويند: (مَتاعاً لَكُمْ وَ لِأَنْعامِكُمْ)، (كُلُوا وَ ارْعَوْا أَنْعامَكُمْ) و مانند آن.
اما قسمت مهم انسانيّتِ انسان به روح اوست که در اين بخش، انسان با فرشتگان مشترکات فراواني دارد و ديگر مشکلات اين بخش را نبايد از آزمايشگاه موش و امثال موش، توقع داشت. آن قسمتي که مربوط به کرامت است، مربوط به روح انسان است. حرف اسلام اين نيست که ما زن داريم و مرد داريم، اينها مساوي هم هستند، حرف اسلام اين است که هويّت انسان به روح اوست، يک؛ روح مجرّد است، دو؛ موجود مجرّد نه مذکر است نه مؤنث، نه زن است و نه مرد؛ سه. زن و مرد خود را در محور روح که بينديشند و بيازمايند، می بينند تفاوتی ندارند.
يک سلسله تغاير اوصافی است که در حد يک تغاير صنفی است و نه بيش از آن که اين همه برای روابط صحيح زندگي است، و گرنه در اسلام هيچ کمالی مشروط به مرد بودن نيست و زن بودن مانع هيچ کمالي نيست. کمال در فراگيری علم است، در تقرّب به خداست، در فرشته خوی شدن است، در اوصاف برجسته داشتن است. شما يک نمونه پيدا نميکنيد که اسلام بگويد اين کمال، براي مرد است، برای زن نيست، مسئله جهاد و امثال جهاد، اگر مطرح است، يک کار بدني است؛ اما اصل مبارزه با استکبار و صهيونيسم و مانند آن، اين مشترک بين زن و مرد است و اگر مسئله مرجعيّت و مانند آن است بر فرض تماميّت اين تفکيک، مرجعيّت يا امامت يا رسالت، اينها کمالات اجرايی است. مشترک بين نبوت، رسالت، امامت، خلافت، آن مقام والای ولايت است که اين ولايت مشترک بين زن و مرد است. اگر مريم (سَلامُ الله عَلَيْها) جزء اوليای الهي است، از همين قبيل است و اگر فاطمه زهرا (صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ سَلامُهُ عَلَيْها) جزء برجستهترين اولياي الهي است، از اين قبيل است و اگر ساير زنان نامدار و نامور جهان اسلام به مقام والایی بار يافتند، از همين قبيل است.
آن ريشه اصلی کمال نبوت و رسالت و امامت و خلافت، مقام ولايت است، اين ولايت مشترک بين زن و مرد است. هيچ دليلی نيست که زن به مقام ولايت نمی رسد؛ نه ولايت اجرايی، ولايت «وَليُ الله» شدن، به قُرب الهی بار يافتن و مانند آن است.
(پیام به بین المللی زنان و زندگی شهری ۹۵/۰۹/۲۲ آیت اللّه جوادی آملی)
وحدت اسلامی از پیدایش تاریخی تا گرایش واقعی
در ماه ربیع الاول به مناسبت میلاد رسول اکرم صلی الله علیه و آله و ولادت امام صادق علیه السلام، در فاصله 12 تا17 ربیع الاول در بسیاری از کشورهای اسلامی، هفته وحدت برگزار می گردد.
بنا به نظر اکثر اهل سنت 12 ربیع الاول و بنابر نظر شیعه 17 ربیع الاول را روز ولادت رسول گرامی اسلام می دانند. که این فاصله را هفته وحدت نامگذاری شده است.
هفته وحدت، هفته خرّم گل های زیبای بهاری است. ایام شادی بخشِ مسلمان و عید فرخنده احمد و پیشوای بزرگ جهان تشیّع، حضرت امام جعفر صادق علیه السلام است.
شرایط کنونی مسلمین مانند عصر رسول الله صلی الله علیه و آله است و به همین جهت نیازمند شناخت سیره پیامبر در برخورد با مردم و امت مسلمان عصر پیامبر صلی الله علیه و آله می باشیم تا با عمل به آن سیره شریف، در مقابل تهدیدهای دشمنان و تکفیری ها ایستادگی و مقاومت نموده و امتِ مسلمانِ متفرق را متحد سازیم…