هم چون پارسایان نیایش کنید
الَّذِینَ یقُولُونَ رَبَّنَآ إِنَّنَآ ءَامَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ
[همان ] کسانی که می گویند: « [ای ] پروردگار ما! براستی ما ایمان آورده ایم؛ پس پیامد (گناهان) ما را بر ما بیامرز، و ما را از عذابِ آتش، حفظ کن. » (سوره آل عمران، آیه 16)
نکته ها و اشاره ها
1- ایمان واقعی زمینه ساز بخشش گناهان گذشته و آثار آنها و نجات است. این زمینه را خود انسان می تواند در وجود خویش ایجاد کند و در عمل به نمایش بگذارد.
2- به کار بردن فعل مضارع در این آیه، دلالت بر استمرار دارد؛ یعنی افراد با تقوا همواره از خدا طلب آمرزش و نجات از آتش می کنند. آری، دعای مستمر و توجه مداوم به خدا از صفات پارسایان و درس آموزنده ای برای ماست.
آموزه ها و پیام ها
1- همواره به فکر پیامدهای گناهان خویش و نجات از آتش باشید.
2- هم چون پارسایان نیایش کنید.
3- اگر نعمت های معنوی و بهشتی را می طلبید پارسایی پیشه سازید و به دنبال آمرزش گناهان خویش باشید.
منبع: تفسیر قرآن مهر، جلد سوم، صفحه 51
أینَ الطـالِبُ بدَمِ المَقتوُل بکَربَلا
ای راه !، کوره راه ، به دردم نمی خورد
این راه اشتباه ، به دردم نمی خورد
در بین عاشقان تو و روسفیدها …
این چهره ی سیاه ، به دردم نمی خورد
آهِ فراقِ من شده آلوده با گناه
با هم ، گناه و آه ، به دردم نمی خورد
پشتم به کوه عشق تو گرم است ای پناه
غیر از تو هر “پناه” ، به دردم نمی خورد
هر صبحِ من بدون تو شب می شود چرا ؟
این گردش تباه ، به دردم نمی خورد
تقویم مان پر است ، ز ایام غیبتت
این روز و سال و ماه ، به دردم نمی خورد
در ناز و نعمتم ، خبری نیست از غمت
بی عشق تو “رفاه” ، به دردم نمی خورد
یک شب مرا به خیمه ی نورانی ات ببر
این شهرِ پر گناه ، به دردم نمی خورد
مراقب خطر انحرافات درونی خود باشید
ربَّنَآ لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیتَنَا وَ هَبْ لَنَا مِن لَّدُنک رَحْمَةً إِنَّک أَنتَ الْوَهَّابُ (سوره آل عمران، آیه 8)
(استواران در دانش می گویند:) [ای ] پروردگار ما! پس از آن که ما را راهنمایی کردی دل هایمان را کژ مگردان، و از نزد خود رحمتی بر ما ببخش، [چرا] که تنها تو بسیار بخشنده ای.
نکته ها و اشاره ها
1- آیات متشابه و اسرار آنها ممکن است موجب لغزش افراد شود، از این رو استواران در علم و دانشمندان با ایمان، برای فهم حقیقت آیات، علاوه بر استفاده از سرمایه های علمی خود، به خدا پناه می برند. آیۀفوق روشنگر این حقیقت است که راسخان در علم و مردم بینا و متفکر، همواره مراقب روح و قلب خود هستند و از خدا مدد می جویند تا به راه های کج متمایل نشوند.
2- غرور علمی، دانشمندان بسیاری را از پای درمی آورد و در بیراهه ها سرگردان می کند. آنان از عظمت آفرینش و خالق آن و اندک بودن علم خود غافل می شوند و از هدایت آفریدگار محروم می گردند، اما دانشمندان مؤمن از خدا استمداد می جویند و مراقب روح و قلب خویش هستند.
نردبان خلق، این ما و من است عاقبت، زین نردبان افتادن است
3- در خط هدایت قرار گرفتن مهم است اما خارج نشدن از خط، مهم تر است. آری، از خطر سوء عاقبت و انحراف دل نباید غافل شد و باید به خدا پناه برد و از او کمک خواست.
4- مقصود از «قلب» همان بعد دوم شخصیت انسان یعنی روح و دل اوست که گاهی دگرگون و منقلب می شود و برای جلوگیری از انحراف دل باید عوامل انحراف، هم چون: هوای نفس، تعصب و گناهان را کنترل کرد.
5- خدای متعال وسایل شناخت و هدایت و گمراهی را در اختیار انسان قرار می دهد ولی کسی را مجبور به هدایت یا انحراف نمی سازد؛ خود انسان ها زمینۀگمراهی یا هدایت خویش را فراهم و راه را انتخاب می کنند.
آموزه ها و پیام ها
1- مراقب خطر انحرافات درونی خود باشید.
2- هم چون دانشمندان راستین دعا کنید و از خطر انحراف درونی به خدا پناه ببرید.
3- پایداری در خط مستقیم با لطف و رحمت الهی میسّر است.
منبع: تفسیر قرآن مهر، جلد سوم، صفحه 39
حتمی بودن ظهور قائم آل محمد (عج)
امام جواد(ع) فرموده است:
قائم ما همان مهدی(عج) است او کسی است که در زمان غیبتش واجب است انتظار کشیده شود، و هنگامی که ظهور کرد اطاعتش کنند؛ و او سومین نفر از فرزندان من است.
قسم به آن خدایی که محمد (ص) را مبعوث به نبوت فرمود و مارا به امامت اتنخاب نمود،
اگر از عمر دنیا فقط یک روز باقی مانده باشد، خداوند آن روز را چنان طولانی گرداند تا اینکه قائم ما در آن روز خارج شده و ظهور نماید.
پس با ظهورش زمین را از عدل و داد پر کند، چنانکه تا آن زمان پر از ظلم و ستم بود.
کمال الدین و تمام النعمه.ص ٣٧٦.
عاقبت احسان به پدر و مادر و عنایت امام حسین(علیه السلام)
شهید دستغیب، به نقل از عالم زاهد، شیخ حسین بن مشکور می گوید:
در عالم رؤیا دیدم در حرم مطهر حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) مشرف شده ام و یک جوان عرب وارد حرم شد و با لب خندان به آن حضرت سلام کرد و حضرت هم با لبخند جواب وی را داد.
فردا شب که شب جمعه بود، به حرم مطهر آن حضرت مشرف شدم و در گوشه ای از حرم ایستادم.
ناگهان همان جوان عرب را که در خواب دیده بودم، وارد حرم شد و چون مقابل ضریح مقدس رسید با لبخند به آن حضرت سلام کرد. اما من حضرت سید الشهدا(علیه السلام) را ندیدم و مراقب آن عرب بودم تا از حرم خارج شد.
من به دنبال او رفتم و سبب لبخند او را در هنگام عرض سلام به آن حضرت، از او سؤال کردم و نیز تفصیل خواب خود را برای او نقل نمودم، و گفتم: چه کرده ای که امام با لبخند به تو جواب می دهد؟
او در پاسخ گفت:
من پدر و مادر پیری دارم و ساکن چند فرسخی کربلا هستم.
شب های جمعه که برای زیارت می آمدم، یک هفته پدرم را سوار بر الاغ کرده و می آوردم و هفتهء دیگر مادرم را به همین صورت به زیارت می آوردم.
اما در شب جمعه ای که نوبت پدرم بود، وقتی او را سوار کردم، مادرم گریه کرد و گفت: مرا هم باید ببری، شاید هفته دیگر زنده نباشم.
من گفتم: باران می بارد و هوا سرد است و بردن شما هر دو مشکل است. اما مادرم نپذیرفت.
من به ناچار پدرم را سوار کردم و مادرم را به دوش کشیدم و با زحمت بسیار آنها را به حرم رسانیدم و چون در آن حالت با پدر و مادرم وارد حرم شدم، حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) را دیدم و سلام کردم، آن بزرگوار به روی من لبخند زد و جوابم را داد.
از آن وقت تا به حال هر شب جمعه که مشرف به زیارت آن حضرت می شوم، حضرت را می بینم و ایشان با تبسم جوابم را می دهد
داستان های شگفت، عبدالحسین دستغیب