امتحان بندگان
امتحان کردن خداوند بندگانش رابه چهار دلیل صورت میگیرد:
نوع اول امتحان کردن برای رفع جهل جاهل صورت میگیرد، مانند اینکه آموزگار از دانشآموزان امتحان میگیرد تا بداند درس خوانده اند یا خیر؟ این نوع امتحان کردن از سوی خدا نسبت به بندگان درست نیست، چرا که خداوند متعال عالم علیالاطلاق بوده و جهلی نسبت به هیچ یک از بندگان خود ندارد.
امتحان کردن برای آگاهی جاهل از جهل خود صورت میگیرد، مثلاممکن است فردی با چند روز عبادت خیال کند که نفس اماره و شیطان را به تسلط خود در آورده و از بندگان مخلص خداوند متعال شده است، خداوند نیز او را مورد آزمایش قرار میدهد تا گرفتار کبر و غرور نشود، این امتحان که بیشتر افراد نیز درگیر آن هستند، نعمتی از سوی خدا برای بندگان است.
نوع سوم: برخی موارد فردی از جایگاه بزرگ و بلندی برخوردار است، ولی افراد دیگر نسبت به این موضوع جهل داشته و یا آن را نمیپذیرند، از اینرو خداوند متعال او را در معرض امتحان قرار میدهد تا دیگران نسبت به برتری او آگاه شوند، مانند امتحانهایی که خدا از اولیا خود میگیرد.
نوع چهارم امتحان کردن، رسیدن افراد به کمال و ترقی است، گاهی خداوند متعال بندگان خود را برای رسیدن به رشد و کمال مورد آزمایش قرار میدهد، همانگونه که انبیا و اولیای خود را امتحان میکرده است.
نظم ومنظم بودن
همین که برای کارهای ثابت زندگی ات وقت کم می آوری، همین که تو میمانی و زمانت میرود…
همین که «وقت ندارم» ورد زبانت میشود.. همین که «سرم شلوغ» است بهانه همیشگی توست…
همین که خیلی وقت ها احساس میکنی آن چیزی که باید، نیستی!
یعنی وقت های «مرده» در زندگی تو بیداد کرده است…
یعنی ثانیه هایی که میتوانستی با یک خط کتاب، با یک ذکر، با یک فکر، با یک لبخند، از آنها یک «کوه» بسازی برای خودت… «کاه» کرده ای رفته است پی کارش… دقیقه هایی که میتوانستی از آنها بالا بروی را نادیده گرفته ای…
این یعنی جای خالی «برنامه ریزی» در زندگی تو .. خراب کرده همه چیز را…
کتاب مرد رؤیاها را که میخوانی میبینی هم کلاسی های چمران همیشه درحیرت این بودند که او چطور کارهایش را به این سرعت و دقت انجام میدهد.. نه «از» کاری میماند و نه «در» کاری.. سریع و عالی!
که بزرگی به آنها گفت.. فرق چمران با شما این است که او.. وقت «تلف» شده ندارد! و حقیقتا فرق همه علما و شهدا با ما هم در همین است که وقت تلف شده ندارند..
چون برنامه دارند، برای «همه» وقتشان.. و اینها هستند که لیاقت یاری امام را دارند…
منظم بودن، یک ادا و اطفار نیست! یک روش است برای زندگی…
و این یکی از ویژگی های خاص یاران امام است که نظم شاکله اصلی زندگی شان است… یعنی برای رفت و آمدهایشان ساعت دقیق دارند، برای مسیر رفت و برگشتشان برنامه ذکر دارند، برای اوقات انتظارشان مثلا در خرید، در اتوبوس، در مطب، در بانک و.. فکری کرده اند.
و اگر یک ساعت در یک مکانی معطل شوند، تمام آن ۶۰ دقیقه را به زل زدن به در و دیوار نمیپردازند،
اگر استاد دیر بیاید سرکلاس، اگر مجلس ختم دیر شروع شود، اگر پروازشان تاخیر داشته باشد، اگر در ترافیک گیر کنند، اگر در مهمانی همه درباره مد سال حرف بزنند، او، کار دیگری هم دارد که بکند…
غیر از معطل شدن و بد و بیراه گفتن و نگاه کردن و گوش دادن… از پس یک کار مفید دیگر هم برمیآید!..
«نظم» یعنی مفید بودن در همه شرایط.. فارق از محدودیت ها و کاستی ها.
و انسانی که همه عمرش را خودش مدیریت کرده، آنقدر قدرتمند میشود که میتواند علم یاری امامش را نیز بر دوش بکشد…
شروع کن.. منظم باش.. یار باش…
یاصاحب الزمان
ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺩﻓﺘﺮ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻣﺎ ﻫﻔﺘﻪ ﺍﯼ ﺩﻭﺑﺎﺭ ,ﺯﯾﺮ ﻧﮕﺎﻩ ﻏﺮﯾﺒﺎﻧﻪ ﺍﺕ ﻭﺭﻕ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ…
ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺳﺎﻟﯽ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﻫﻢ ﮐﺎﻓﯽ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮏ ﺷﺮﻣﻨﺪﮔﯽ ﺍﺑﺪﯼ…
ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﭼﻪ ﺑﺮ ﺩﻝ ﻣﺤﻨﺖ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﺕ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﺩ ﺑﻤﺎﻧﺪ…
ﺍﻣﺎ ﺣﺲ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻗﺼﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺳﺖ…
ﺗﻮ ﭘﺴﺮ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﺎﺩﺭﯼ ! ﻫﻤﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﻟﮕﻮﯾﺶ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ…
ﻫﻤﺎﻥ ﮐﻪ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺑﯿﭽﺎﺭﮔﺎﻥ ﻭ ﺩﺭﺩﻣﻨﺪﺍﻥ ﻭ ﺭﺍﻩ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﻫﺎ ﺩﻋﺎ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ
.ﻣِﻬﺮِ ﺗﻮ ، ﺧﯿﻠﯽ ﭘﺪﺭﺍﻧﻪ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﺳﺖ….
ﺧﻮﺩﺕ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺑﺎﺷﺪ …
ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﻫﻔﺘﻪ … ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺑﯽ ﺑﯽ ، ﺯﻭﺩ ﺑﻪ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺩﻋﺎﯾﻢ ﮐﻨﯽ …
ﮐﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﻃﻠﺐ ﺍﺳﺘﻐﻔﺎﺭ ﮐﻨﯽ ؛ ﭼﻮﻥ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ ﺩﺭ ﺩﻓﺘﺮ ﺍﻋﻤﺎﻟﻢ ﻣﻮﺝ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ.
ﭼﻮﻥ ﺣﺎﻝ ﻭ ﺭﻭﺯ ﺧﺮﺍﺑﻢ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ؛ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﭼﻘﺪﺭ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪ ﺩﻋﺎﯾﻢ،
ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﻋﺎﯾﺖ ﻧﺒﺎﺷﺪ ، ﺯﻣﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﻫﻢ ﻣﯽ ﭘﯿﭽﺪ ﻣﺮﺍ
ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﺟﺰ ﺗﻮ ﮐﺴﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ …
داستان کوتاه پندآموز
ﭘﯿﺮﻣﺮدی ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮش در ﻓﻘﺮ زﯾﺎد زﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﺮدﻧﺪ ﻫﻨﮕﺎم ﺧﻮاب ، ﻫﻤﺴﺮ ﭘﯿﺮﻣﺮد از او ﺧﻮاﺳﺖ ﺗﺎ ﺷﺎﻧﻪ ای ﺑﺮای او ﺑﺨﺮد ﺗﺎ ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ را ﺳﺮو ﺳﺎﻣﺎﻧﯽ ﺑﺪﻫﺪ.
ﭘﯿﺮﻣﺮد ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺣﺰن آﻣﯿﺰ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮش ﮐﺮد و ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮاﻧﻢ ﺑﺨﺮم ﺣﺘﯽ ﺑﻨﺪ ﺳﺎﻋﺘﻢ ﭘﺎرﻩ ﺷﺪﻩ و در ﺗﻮاﻧﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺗﺎ ﺑﻨﺪ ﺟﺪﯾﺪی ﺑﺮاﯾﺶ ﺑﮕﯿﺮم ..
ﭘﯿﺮزن ﻟﺒﺨﻨﺪی زد و ﺳﮑﻮت ﮐﺮد. ﭘﯿﺮﻣﺮد ﻓﺮدای آﻧﺮوز ﺑﻌﺪ از ﺗﻤﺎم ﺷﺪن ﮐﺎرش ﺑﻪ ﺑﺎزار رﻓﺖ و ﺳﺎﻋﺖ ﺧﻮد را ﻓﺮوﺧﺖ و ﺷﺎﻧﻪ ﺑﺮای ﻫﻤﺴﺮش ﺧﺮﯾﺪ.
وﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺎزﮔﺸﺖ ﺷﺎﻧﻪ در دﺳﺖ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ دﯾﺪ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺮش ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ را ﮐﻮﺗﺎﻩ ﮐﺮدﻩ اﺳﺖ و ﺑﻨﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﻧﻮ ﺑﺮای او ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ . .
ﻣﺎت و ﻣﺒﻬﻮت اﺷﮑﺮﯾﺰان ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ را ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﺮدﻧﺪ.
اﺷﮑﻬﺎﯾﺸﺎن ﺑﺮای اﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﮐﺎرﺷﺎن ﻫﺪر رﻓﺘﻪ اﺳﺖ ﺑﺮای اﯾﻦ ﺑﻮد ﮐﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ را ﺑﻪ ﻫﻤﺎن اﻧﺪازﻩ دوﺳﺖ داﺷﺘﻨﺪ و ﻫﺮﮐﺪام ﺑﺪﻧﺒﺎل ﺧﺸﻨﻮدی دﯾﮕﺮی ﺑﻮدﻧﺪ.
ﺑﻪ ﯾﺎد داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ اﮔﺮ ﮐﺴﯽ را دوﺳﺖ داری ﯾﺎ ﺷﺨﺼﯽ ﺗﻮ را دوﺳﺖ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮای ﺧﺸﻨﻮد ﮐﺮدن او ﺳﻌﯽ و ﺗﻼش زﯾﺎدی اﻧﺠﺎم دﻫﯽ.
ﻋﺸﻖ و ﻣﺤﺒﺖ ﺑﻪ ﺣﺮف
ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ آن ﻋﻤﻞ ﮐﺮد
حدیثی از معصوم
امام سجاد علیه السلام می فرمایند:
لان ادخل السوق ومعی درهم ابتاع به لحما لعیالی وقد قرموا الیه احب الی من ان اعتق نسمة;
«برای من به بازار رفتن و خرید یک درهم گوشت برای خانواده ام که میل به گوشت دارند، از بنده آزاد کردن دوست داشتنی تر است .»
وسائل الشیعة ص 25
روش و محتوای دعا را از قرآن فراگیرید
و قُل رَّبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَ أَنتَ خَیرُ الرحِمِینَ
و بگو: «پروردگارا بیامرز و رحم کن؛ در حالی که تو بهترین رحم کنندگانی» (سوره مؤمنون، آیه 118)
نکته ها و اشاره ها
1.در سوره ی مؤمنون مطالب زیادی در مورد کافران و مشرکان بیان شد و اینک در آخرین آیه به عنوان نتیجه گیری، به پیامبر صلی الله علیه و آله اشاره می کند که اکنون که گروهی در بیراهه های کفر و ستم سرگردان اند و لجاجت می کنند، تو خود را به خدا بسپار و از او آمرزش و رحمت بخواه.
2.این آیه به پیامبر صلی الله علیه و آله روش دعا و محتوای آن را می آموزد، ولی در حقیقت این آموزشی برای تمام مؤمنان راستین است؛ زیرا اگر پیامبر نیازمند آمرزش و رحمت الهی است ما بیش تر بدان نیازمندیم.
3.نخست از خدا آمرزش بخواهید، تا از گناهان پاک شوید و زمینه ی نزول رحمت الهی فراهم گردد، سپس از او تقاضای رحمت کنید.
4.در برخی احادیث روایت شده که آغاز سوره ی مؤمنون و پایانش از گنجینه های عرش خداست و هر کس به سه آیه ی آغاز آن عمل کند و از چهار آیه ی پایانی آن اندرز بگیرد، اهل نجات و رستگاری است.
آموزه ها و پیام ها
1.هم چون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از خدا آمرزش و رحمت بخواهید که بهترین رحم کننده خداست.
2.روش و محتوای دعا را از قرآن فراگیرید.
منبع: تفسیر قرآن مهر، جلد چهاردهم، صفحه 110