زندگی مهدوی درسایه دعای عهد
۲. وَ بِنُورِ وَ جْهِک الْمُنیرِ: و به نور جمال روشنی بخشت.
امام حسین علیه السلام هم در دعای عرفات، خداوند متعال را این گونه خطاب کرده است:
فأسألک بنور وجهک الذی أشرقت له الارض و السماوات؛
خدایا! به حق نور وجهت که زمین و آسمانها را نورانی کرده است، از تو درخواست میکنم.
نور وجه با وجه که درجملة قبل بود، تفاوت دارد. خداوند هم نور است و هم نور دهنده و همة نورهای عالم، پرتویی از نور جمال او است. نور فقط خداست و او به هر کس بخواهد، نور میدهد و او را نورانی میسازد. هر فردی به هر اندازه که محبوب و مقرب درگاه الهی شود، منیر میشود؛ لذا در قرآن، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم منیر خوانده شده است. در سورة احزاب آیه «۴۵ و۴۶» آمده است:
یَآ أَیُّهَا النَّبِی إِنَّآ أَرْسَلْنَاک شَاهِداً وَمُبَشّراً وَنَذِیراً*وَ دَاعِیاً إِلَی اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجاً مُّنِیراً؛
ای پیامبر! همانا ما تو را گواه [بر مردم] و بشارت دهنده و بیم دهنده فرستادیم. و [نیز] دعوت کننده به سوی خدا به فرمان او و چراغی تابان [قرار دادیم].
در این دو آیه، نقش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در جامعه بیان شده است. آن حضرت در جامعه، چراغ هدایتی است که نور آن، سبب رشد، حرکت و تشخیص است. (سراجاً منیرا). اکنون تنها مخلوقی که در مرتبه اعلی از خداوند متعال کسب نور کرده، به دیگران نور میبخشد، آخرین وارث پیامبر، یعنی امام مهدی علیه السلام است.
زندگی مهدوی درسایه دعای عهد
بخش دوم: درخواست وطلب [اسئلک]
در این فراز، شخص دعا کننده، برای بیان درخواستهای خود دوباره اسما و صفات پروردگار را یاد میکند. این تکرار صفات الهی در دو قسمت بعد از «اسئلک» به دلیل این است که دعا کننده، اسما وصفات الهی را متناسب با نیازش، ذکر کند و حتی تکرار آن، خالی از لطف گاهی حضرت علی علیه السلام به سبب ایجاد حساسیّت در مردم، الفاظی را تکرار میکرد؛ چنان که به فرزندانش وصیّت میکند: «الله الله فی الایتام»، «الله الله فی جیرانکم»، «الله الله فی الصلاة»، «الله الله فی القرآن»… [۱] که در این عبارات، لفظ جلاله «الله» تکرار شده است.
تکرار نماز در هر شبانه روز، برای آن است که هر روز، گامی به خداوند نزدیک شویم. کسی که از پلههای نردبان بالا میرود، در ظاهر، پای او حرکتی تکراری انجام میدهد؛ ولی در واقع در هرحرکت، گامی به جلو و رو به بالا میگذارد.
کسی که برای حفر چاه، کلنگ میزند، در ظاهر، کاری تکراری میکند؛ ولی در واقع با هر حرکت، عمق چاه، بیشتر میشود. انسان با هر بار نماز و ذکر و تلاوت آیه، گامی به خدا نزدیک میشود، تا آنجا که درباره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم میخوانیم:
دَنا فَتَدَلَّی فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی؛
چنان به خدا نزدیک شد که به قدر دو کمان یا نزدیک تر شد.
تکرار سفارش به تقوا در هر یک از خطبههای نماز جمعه در هر هفته، بیان گر نقش تکرار در تربیت دینی مردم است. اصولاً بقای زندگی وابسته به تنفس مکرر است و کمالات، با تکرار، حاصل میشود. با یک بار انفاق و رشادت، ملکه سخاوت و شجاعت در انسان پدید نمی آید؛ همان گونه که رذائل و خبائث در صورت تکرار، در روح انسان ماندگار میشوند.
لذا در این بخش، ده مطلب آمده است: خدایا از تو درخواست میکنم (اَللّهُمَّ اِنّی اَسْاَلُک)
۱. بِوَجهِک الْکریم؛ به حق روی بزرگوار و بخشنده ات.
خداوند متعال، جسم نیست، تا صورت وروی داشته باشد. منظور
ص: ۴۱
از این کلمات، معنای ظاهری آنها نیست. در سوره بقرة، آیه ۱۱۵می خوانیم:
وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلِیمٌ ؛
مشرق و مغرب، از آن خداست؛ پس به هر سو روکنید، آنجا روی خداست. همانا خداوند [به همه جا] محیط و [به هر چیز] داناست.
در آخرین آیه سوره قصص نیز میخوانیم:
کلُّ شَیْ ءٍ هالِک إِلَّا وَجْهَهُ؛
هر موجودی هلاک میشود، جز ذات پروردگار.
بنا براین اولا: وجه الله همیشه وهمه جا هست؛ لذا باید فقط او را برآورندة حاجات بدانیم و اگر اولیای خدا را واسطه قرار میدهیم بدانیم که آنها هم فیض الهی را به ما میرسانند.
ثانیاً: او کریم است؛ در قرآن یکی از صفات خداوند، کریم ذکر شده است. (مَا غَرَّک بِرَبِّک الْکرِیمِ). «کریم» یعنی بزرگوار و بخشنده.
البته میتوان گفت مصداق بارز و کامل وجه کریم در این عصر و زمان امام مهدی علیه السلام است؛ زیرا امام رضا علیه السلام فرمود:
«وجه اللّه» پیامبر خدا و حجّتهای او در زمین هستند که به وسیله آنان به خدا، دین و معرفت او توجّه میشود.
در دعای ندبه نیز درباره امام زمان علیه السلام میخوانیم:
«أین وجه الله الذی الیه یتوجه الاولیاء. »
اختلاف و تفرقه یکی از عذاب های الهی است
قلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَی أَن یبْعَثَ عَلَیکمْ عَذَاباً مِّن فَوْقِکمْ أَوْ مِن تَحْتِ أَرْجُلِکمْ أَوْ یلْبِسَکمْ شِیعاً وَیذِیقَ بَعْضَکم بَأْسَ بَعْضٍ انظُرْ کیفَ نُصَرِّفُ الْآیتِ لَعَلَّهُمْ یفْقَهُونَ
بگو: «او تواناست که از بالای (سر) شما یا از زیر پای شما، عذابی بر شما برانگیزد؛ یا به صورت گروه هایی شما را (با هم) بیامیزد؛ و قدرت (جنگ) برخی شما را به برخی [دیگر] بچشاند.» بنگر چگونه نشانه ها را به گونه های مختلف بیان می کنیم! تا شاید آنان بطور عمیق بفهمند! ( انعام، آیه 65)
نکته ها و اشاره ها
1.تعبیر «عذاب از طرف بالا و پایین»، ممکن است شامل عذاب های آسمانی (صاعقه ها و طوفان ها) و زمینی (زلزله ها و سیل ها)، هم چنین فشارها و عذاب های طبقات حاکم اجتماع و بلاهای فرومایگان جامعه و نیز سلاح های جنگی خطرناک هوایی و زمینی و دریایی و زیر زمینی بشود.
2.در اثر خودخواهی ها و سودجویی های شخصی مردم، نفاق و تفرقه بین آنان پدید می آید، ولی از آن جا که، خدا چنین اثری را در این اعمال زشت قرار می دهد این مسأله به خدا نسبت داده می شود.
آموزه ها و پیام ها
1.قدرت خدا محدود نیست و او می تواند هرگونه که بخواهد شما را مجازات کند.
2.اختلافات اجتماعی یکی از عذاب های الهی است.
3.در گونه های آیات و نشانه های خدا دقت کنید تا آنها را به طور عمیق بفهمید.
منبع: تفسیر قرآن مهر جلد ششم، صفحه 118
ز رحمة للعالمين
منظور از رحمة للعالمين درمورد نبی اکرم (ص) چیست؟
پاسخ:
یکی از اوصاف مهم نبی مکرم اسلام (ص) آن است که رسول رحمت الهی است. قرآن کریم میفرماید: «و ما ارسلناک الارحمة للعالمین».[1]
امام باقر(ع) از امیرالمؤمنین(ع) چنین روایت فرموده است: “کان فیالارض امانان من عذابالله و قد رفع احدهما فدونکم الآخر فتمسکوا به اما الامان الذی رفع فهو رسولالله (ص) و اما الامان الباقی فالاستغفار قالالله تعالی: و ما کانالله لیعذبهم و انت فیهم و ما کانالله معذبهم و هم یستغفرون[2]؛ در زمین دو امان و وسیله نجات از عذاب الهی بود که یکی از آنها برداشته شد، دومی را دریابید و به آن چنگ زنید. اما امانی که برداشته شد رسول خدا (ص) بود و امانی که باقی مانده استغفار است. خداوند تعالی میفرماید: خداوند آنها را عذاب نمیکند تا تو در میان آنها هستی و خداوند آنها را عذاب نمیکند در حالی که استغفار میکنند.”
از روایت امام باقر(ع) وجه امان و رحمت بودن پیامبر (ص) معلوم گردید. اما بنابر آیه کریمه قرآن او «رحمةللعالمین» است و جهتش آن است که آنچه را موجب سعادت ابدی مردم است برای آنها آورده و این حتی برای کفار و مشرکان نیز رحمت محسوب میگردد، زیرا بهمثابه سفرهای است از طعام گسترده برای همۀ جهانیان، اعم از مؤمن و کافر، ولی بعضی از مردم از غذاهای معنوی آن استفاده نمیکنند.[3]
1. انبیاء: 107.
2. نهجالبلاغه، حکمت88.
3. ر.ک. تفسیر مجمعالبیان، ج4، ص67، بنقل از حوزه نت با کمی تغییر.
کودکی در دهان گرگ
در بنی اسرائیل قحطی شدیدی پیش آمد… - آذوقه نایاب شد - زنی لقمه نانی داشت آن را به دهان گذاشت که میل کند، ناگاه گدایی فریاد زد، ای بنده خدا گرسنه ام! زن با خود گفت:
در چنین موقعیت سزاوار است این لقمه نان را صدقه بدهم و به دنبال آن، لقمه را از دهانش بیرون آورد و آن را به گدا داد. زن طفل کوچکی داشت، همراه خود به صحرا برد و در محلی گذاشت تا هیزم جمع کند، ناگهان گرگی جهید و کودک را به دهان گرفت و پا به فرار گذاشت.
فریاد مردم بلند شد، مادر طفل سراسیمه به دنبال گرگ دوید ولی هیچ کدام اثر نبخشید. همچنان گرگ طفل را در دهان گرفته، به سرعت میدوید.
خداوند ملکی را فرستاد کودک را از دهان گرگ گرفت و به مادرش تحویل داد. سپس به زن گفت: آیا راضی شدی لقمه ای به لقمه ای؟ یکی لقمه (نان) دادی، یک لقمه (کودک) گرفتی!
بحارالانوار، ج ۹۶، ص ۱۲۳
.