فرزندم را چگونه برای نماز صبح بیدار کنیم؟
1. پیش از هر چیز، خواب آنان باید طبق برنامه باشد. کودکان و نوجوانانی که شبها دیر میخوابند، صبحها به سختی بیدار میشوند. یکی از عوامل مهم دیر خوابیدن آنان، خواب زیاد روز (بعد از ظهر) است.
2. رژیم غذایی نیز میتواند در سستی و رخوت و سخت بیدار شدن آنها مؤثر باشد. مصرف پی در پی خوراکیهای با طبع سرد، نوجوان را دچار سستی میکند؛ بنابر این توصیه میشود در کنار این گونه خوراکیها، از خوردنیهای با طبع گرم نیز استفاده کند.
3. هنگامی که صبحها میخواهید فرزند خود را بیدار کنید، به مرحلهی گذر توجه داشته باشید بدین معنا که حدود 15 دقیقه قبل از موعد و در سه مرحله او را بیدار کنید: مرحلهی اول وقتی خودتان بیدار میشوید؛ مرحلهی دوم، پس از وضو و آماده شدن برای نماز، و مرحلهی سوم، پس از نماز. بیدار شدن نوجوان به شکل تدریجی برای او راحتتر است. برای نظارت غیر مستقیم بر اقامهی نماز فرزند، دقایقی پس از نماز خود، به تعقیبات نماز یا تلاوت قرآن بپردازید.
حسین دهنوی؛ نسیم مهر؛ ج 1؛ ص 149
دانشمند بی عمل، درخت بی ثمر است
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ * کبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ
ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا چیزی می گویید که عمل نمی کنید؟ نزد خدا بسیار مورد غضب است که چیزی را بگوئید که عمل نمی کنید. (سوره صف، آیه 2-3)
نکته ها
عالم بی عمل، به درخت بی ثمر، ابر بی باران، نهر بی آب، زنبور بدون عسل، سوزن بدون نخ و الاغی که کتاب حمل می کند، تشبیه شده است.
عمل، حجّتی بر علیه انسان است.
علم بدون عمل، حجّتی بر علیه انسان است.
علمی که به آن عمل نشود، مانند گنجی است که از آن انفاق و استفاده نشود.
پیامها
1- ایمان باید با عمل و صداقت همراه باشد وگرنه مستحقّ سرزنش و توبیخ است.
2-چه زشت است که تمام هستی در حال تسبیح خداوند باشند، «سَبَّحَ لِلَّهِ» ولی انسان با سخنان بدون عمل، خداوند را به غضب آورد.
3-گفتار بدون عمل، خطرناک است.
منبع: تفسیر نور، ج 9، ص600-تفسير نمونه، ج24، ص59
جریان ملاقات مرحوم حاج علی بغدادی با امام عصر عج
در اینجا مناسب است جریان شیرین ملاقات مرحوم حاج علی بغدادی را که از خوبان روزگار خویش بوده است نقل کنیم ولی به جهت رعایت اختصار به بیان نکات مهم آن اکتفا میکنیم:
آن مرد شایسته و با تقوا، همیشه از بغداد به کاظمین میرفت و دو امام بزرگوار و حضرت کاظم وحضرت جواد علیهما السلام را زیارت میکرد. او میگوید: مقداری خُمس و حقوق مالی برعهدهام بود. به همین جهت به نجف اشرف رفتم و بیست تومان از آن را به عالم فقیه و پارسا شیخ انصاری; و بیست تومان آن را هم به عالم فقیه شیخ محمد حسین کاظمی; و بیست تومان هم به آیت الله شیخ محمد حسن شروقی; دادم و تصمیم گرفتم که بیست تومان دیگر بدهی خود را پس از بازگشت به بغداد به آیة الله آل یاسین; بپردازم. روز پنج شنبه به بغداد بازگشتم. نخست به سوی کاظمین رفتم و دو امام بزرگوار را زیارت کردم. پس از آن به منزل آیة الله آل یاسین رفتم و بخشی از باقی مانده بدهی شرعی خود را به او تقدیم کردم و از او اجازه گرفتم که باقی مانده آن را به تدریج به او یا کسی که او را مستحق بدانم بپردازم. ایشان اصرار کرد که نزد او بمانم اما به خاطر کارهای ضروری، عذر خواهی کرده و خداحافظی کردم و به سوی بغداد حرکت کردم. وقتی یک سوم راه را رفته بودم با سید بزرگوار و با وقاری روبرو شدم. او عمامه ای سبز بر سر داشت و بر گونه اش خالی مشکی آشکار بود و برای زیارت به سوی کاظمین میرفت. نزدیک من آمد و سلام کرد و به گرمی با من دست داد و مرا در آغوش کشید و به سینه چسبانید و به من خوش آمد گفت و فرمود: خیر است، کجا میروی؟
گفتم: زیارت کرده و اینک عازم بغداد هستم. گفت، شب جمعه است برگرد به کاظمین (و امشب را در آنجا بمان)! گفتم: نمی توانم! گفت، میتوانی، برگرد تا گواهی دهم که از دوستان جدّم امیرالمؤمنین علیه السلام و از دوستانِ ما هستی و شیخ نیز گواهی میدهد. خداوند میفرماید: «وَاسْتَشْهِدُوا شَهیدَین» [بقره/۲۸۲][= دو نفر را شاهد بگیرید.]
حاج علی بغدادی میگوید: من پیش از این از آیة الله آل یاسین خواسته بودم که برای من سندی بنویسد و در آن گواهی کند که من از شیعیان و دوستداران اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هستم تا آن نامه را در کفن خویش قرار دهم. از سید پرسیدم: از کجا مرا شناختی و چگونه این گواهی را میدهی؟! فرمود: چگونه انسان کسی را که حق او را به طور کامل میدهد نمی شناسد؟! گفتم: کدام حقّ؟! فرمود: همان حقوقی که به وکیل من دادی. گفتم: وکیل شما کیست؟ فرمود: شیخ محمد حسن! گفتم: آیا او وکیل شماست؟ فرمود: آری.
از گفتار او شگفت زده شدم. فکر کردم میان من و او، دوستی دیرینه ای است که من فراموش کردهام زیرا در برخورد اول مرا به نام صدا زد! و گمان کردم از من توقع دارد که مبلغی از آن خمس که بر عهده دارم بدان جهت که از نسل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است به او تقدیم کنم. بنابراین گفتم: از حقوق شما فرزندان پیامبر مقداری نزد من هست و اجازه گرفتهام که آن را مصرف کنم. تبسم کرد و گفت: آری! مقداری از حقوق ما را به وکلای ما در نجف پرداختی. پرسیدم: آیا این کارم پذیرفته درگاه خداست؟ فرمود: آری!
به خود آمدم که چگونه این سید، بزرگترین علمای عصر را، وکیل خود میخواند. اما بار دیگر دچار غفلت شدم و موضوع را فراموش کردم!
گفتم: سرورم! آیا درست است که میگویند: هر کس در شب جمعه امام حسین علیه السلام را زیارت کند ] از عذاب خدا [در امان خواهد بود. گفت: آری! و در همان حال دیدگانش پر از اشک شد و گریست. چیزی نگذشت که دیدم در حرم مطهر کاظمین علیه السلام هستیم بی آنکه از خیابانها و راههایی که به حرم میرسد، عبور کرده باشیم. کنار در
ورودی ایستادیم. گفت: زیارت بخوان! گفتم: سرورم من نمی توانم خوب بخوانم. گفت: آیا من بخوانم تا با من زیارت کنی؟ گفتم: آری!
او شروع کرد و بر پیامبر و یک یک امامان علیهم السلام سلام گفت و پس از نام مبارک امام عسکری علیه السلام رو به من کرد و گفت: آیا امام زمانت را میشناسی؟ گفتم: چگونه نمی شناسم؟! فرمود: پس بر او سلام کن! گفتم، «اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا حُجَّةَ اللّه یا صاحِبَ الزَّمان یابْنَ الْحَسن! » تبسم کرد و فرمود: «عَلَیکَ السَّلام وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ».
پس وارد حرم شدیم و ضریح را بوسیدیم. فرمود: زیارت بخوان. گفتم: سرورم، نمی توانم خوب بخوانم. فرمود: آیا برایت بخوانم؟ گفتم: آری! او زیارت مشهور به «امین اللّه» را خواند و آنگاه فرمود: آیا جدّم حسین علیه السلام را زیارت میکنی؟ گفتم: آری امشب شب جمعه و شب زیارتی امام حسین علیه السلام است. او زیارت مشهور امام حسین علیه السلام را خواند. هنگام نماز مغرب شد به من فرمود تا نماز را به جماعت بخوانم. پس از نماز آن بزرگوار از نظرم ناپدید شد و هر چه جستجو کردم او را ندیدم!!
تازه به خود آمدم و به یاد آوردم که سید مرا با نام و نشان صدا زد. خواست که به کاظمین برگردم و با اینکه نمی خواستم بازگشتم. فقهای بزرگ را وکیل خود خواند و سرانجام نیز به صورت ناگهانی پنهان شد. پس از این اندیشه دریافتم که آن حضرت امام عصر علیه السلام بوده است و دریغا که دیر او را شناختم. [۱]
—————
[۱]: . بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۳۱۵ و النجم الثاقب، داستان ۳۱.
ملاقات و طول عمر حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه
دیدار یار
از سختیها و تلخیهای دوره غیبت، دوری شیعیان از مولای خود و محروم ماندن از دیدار جمال آن یوسف بی همتاست. با شروع روزگار غیبت، منتظران ظهور، پیوسته در حسرت تماشای آن سرو بلند فضیلت سوخته اند و آه فراق از دل کشیده اند! البته در دوران غیبت صغری، شیعیان به وسیله نائبان خاص با امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف ارتباط داشتند و بعضی از آنها به فیض حضور آن بزرگوار رسیدند چنان که در این باره نقلهای فراوانی وجود دارد ولی در دوره غیبت کبری که روزگار غیبت کامل امام است، رابطه یاد شده قطع گردید و امکان شرفیابی به محضر آن حضرت به شکل معمول و از طریق افرادی خاص، منتفی شد.
با این حال بسیاری از علما معتقدند که در این زمان نیز، ملاقات با آن ماه منیر امکان دارد و بارها اتّفاق افتاده است. حکایت شرفیابی بزرگانی چون علامه بحرالعلوم، مقدس اردبیلی، سیدبن طاووس و مانند آنها معروف و مشهور است و در کتابهای بزرگان علما نقل گردیده است.
امّا لازم است که درباره بحث #ملاقات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به نکات زیر توجه شود:
نکته اول اینکه، ملاقات با امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف گاهی در حالت اضطرارو درماندگی افراد روی میدهد و گاهی در حالت عادی و به دور از اضطرار. به بیان روشن تر گاهی ملاقاتها برای دستگیری امام عجل الله تعالی فرجه الشریف از اشخاصی است که در وضعیتی گرفتار شده اند و احساس تنهایی و بی کسی به آنها دست داده است مثل جریان ملاقات بسیاری از افراد که در مکانهای مختلف مانند سفر خانه خدا، راه را گم کرده اند و امام عجل الله تعالی فرجه الشریف و یا یکی از اصحاب آن حضرت، آنها را از سرگردانی نجات داده است و اکثر ملاقاتها از همین قبیل است. ولی در مواردی ملاقاتها در غیر حالت اضطرار بوده است و ملاقات کننده به جهت مقام معنوی ویژه ای که داشته به حضور امام عجل الله تعالی فرجه الشریف شرفیاب شده است.
با توجه به نکته فوق باید توجه داشت که ادّعای ملاقات و دیدار آن حضرت از هر کسی پذیرفته نیست.
نکته دوم اینکه، در طول مدت غیبت کبری و به ویژه در زمان ما، افرادی با ادّعای ملاقات امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در پی جمع کردن مردم و کسب نام و نانی برای خود بوده اند و از این راه بسیاری را به گمراهی و انحراف در عقیده و عمل کشانیده اند؛ با توصیه خواندن بعضی دعاها و انجام برخی اعمال که بسیاری از آنها هیچ اصل و اساسی ندارد و با دعوت از مشتاقان دیدار، برای شرکت در جلسههایی که محتوای قابل قبولی ندارد، وعده دیدار حجّت خدا را میدهند و بدینگونه امر ملاقات با آن امام غایب را کاری سهل و در دسترسِ همگان جلوه میدهند در حالی که بدون تردید آن حضرت بر طبق اراده پروردگار در غیبت کامل قرار گرفته است و جز برای افرادی انگشت شمار که تنها راه نجات آنها عنایت مستقیم آن مظهر لطف الهی است رخ نمی نماید.
و نکته سوم اینکه جریان ملاقات تنها در صورتی ممکن است که امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف، مصلحت را در وقوع آن ببیند. بنابراین هرگاه با وجود همه شور و اشتیاق یک عاشق و تلاش او برای شرفیابی به محضر امام، ملاقاتی دست ندهد نباید گرفتار یأس و ناامیدی گردد و این را نشانه نبود لطف و عنایت امام بداند همانگونه که آن کس که به فیض ملاقات با آن بزرگوار نائل شد، این دیدار نشانه آن نیست که در تقوا و فضیلت به کمال رسیده است.
جان سخن اینکه اگر چه دیدن جمال نورانی امام عصر و سخن گفتن با آن محبوب دلها سعادتی بزرگ است امّا امامان ما و به ویژه حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف از شیعیان نخواسته اند که در پی دیدار امام زمان خود باشند و برای رسیدن به این مقصود،چلّه نشینی کرده و یا بیابان گردی پیشه کنند؛ بلکه در کلمات پیشوایان معصوم علیهم السلام سفارش فراوان شده است که شیعیان پیوسته به یاد آن حضرت بوده و برای فرج او دعا کنند و در جلب رضای او در گفتار و کردار بکوشند و در راستای اهداف بزرگ او قدم بر دارند تا هر چه زودتر زمینه ظهور آن امید بشریت فراهم گردد و عالم از فیض مستقیم او بهره مند شود.
امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف خود میفرماید:
«اَکْثِرُوا الدُّعاء بِتَعْجیلِ الْفَرَجِ فَاِنَّ ذلِکَ فَرَجُکُم ؛
برای تعجیل فرج، بسیار دعا کنید که همان فرج شماست».
زندگی مهدوی در سایه دعای عهد
بخش دوم: ?درخواست وطلب [اسئلک]
در این بخش، ?ده مطلب آمده است: خدایا از تو درخواست میکنم (اَللّهُمَّ اِنّی اَسْاَلُک)
۱. بِوَجهِک الْکریم؛ به حق روی بزرگوار و بخشنده ات.
خداوند متعال، جسم نیست، تا صورت وروی داشته باشد. منظوراز این کلمات، معنای ظاهری آنها نیست. در سوره بقرة، آیه ۱۱۵می خوانیم:
وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلِیمٌ ؛
مشرق و مغرب، از آن خداست؛ پس به هر سو روکنید، آنجا روی خداست. همانا خداوند [به همه جا] محیط و [به هر چیز] داناست.
در آخرین آیه سوره قصص نیز میخوانیم:
کلُّ شَیْ ءٍ هالِک إِلَّا وَجْهَهُ؛
هر موجودی هلاک میشود، جز ذات پروردگار.
بنا براین اولا: وجه الله همیشه وهمه جا هست؛ لذا باید فقط او را برآورندة حاجات بدانیم و اگر اولیای خدا را واسطه قرار میدهیم بدانیم که آنها هم فیض الهی را به ما میرسانند.
ثانیاً: او کریم است؛ در قرآن یکی از صفات خداوند، کریم ذکر شده است. (مَا غَرَّک بِرَبِّک الْکرِیمِ). (انفطار/6)«کریم» یعنی بزرگوار و بخشنده.
البته میتوان گفت مصداق بارز و کامل وجه کریم در این عصر و زمان امام مهدی علیه السلام است؛ زیرا امام رضا علیه السلام فرمود:
«وجه اللّه» پیامبر خدا و حجّتهای او در زمین هستند که به وسیله آنان به خدا، دین و معرفت او توجّه میشود.
در دعای ندبه نیز درباره امام زمان علیه السلام میخوانیم:
«أین وجه الله الذی الیه یتوجه الاولیاء. »