مهريّه فاطمه چه بود؟
اكنون ببينيم مهريّه فاطمه چه بود؟
بدون شك ازدواج بهترين مردان جهان با سيّده زنان عالم دختر پيامبر بزرگ اسلام بايد از هر نظر الگو باشد، الگويى براى همه قرون و اعصار، لذا پيامبر (صلى الله عليه وآله) رو به اميرمؤمنان على (عليه السلام) كرد و فرمود: چيزى دارى كه مهريه همسرت قرار دهى؟ عرض كرد: پدر و مادرم به فدايت، تو از زندگى من به خوبى آگاهى كه جز شمشير و زره و شتر چيز ديگرى ندارم. پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمود: درست است، شمشيرت به هنگام كارزار با دشمنان اسلام مورد نياز است; و با شتر نيز بايد نخلستان را آب دهى، و در مسافرتها از آن استفاده كنى; بنابراين تنها زره را مى توانى مهريه همسرت بنمايى، و من دخترم فاطمه را در برابر همين زره به عقد تو درآوردم».
شايد بيشترين قيمتى كه در تواريخ درباره اين زره نوشته شده، پانصد درهم است اين از يك سو اما از سوى ديگر در حديثى مى خوانيم كه: فاطمه (عليها السلام) از پدرش خواست مهر او را شفاعت گنهكاران امت در قيامت قرار دهد، اين درخواست قبول شد و جبرئيل فرمان آن را از آسمان بر پيامبر (صلى الله عليه وآله) نازل كرد. آرى اين گونه بايد ارزش هاى غلط درهم بشكند، و ارزش هاى اصيل جانشين آن گردد، و اين گونه است راه و رسم مردان و زنان با ايمان، و اين چنين است برنامه زندگى رهبران راستين بندگان خدا.
هميشه «مهريه» و «جهيزيه» و «تشريفات عروسى» سه مشكل بزرگ بر سر راه خانوادهها در مسأله ازدواج بوده است، مشكلاتى كه گاهى تمام دوران حيات ازدواج را مى پوشاند و آثار نكبت بارش تا پايان عمر دو همسر باقى مى ماند.
خواستگاری حضرت زهرا سلام الله علیها
«لَو لَمْ يُخْلَقْ عَلِيٌّ لَمْ يَكُنْ لِفاطِمَةَ كُفْو»ٌ;
هرگاه #على آفريده نمى شد، كسى كه لايق همسرى #فاطمه باشد وجود نداشت».
كمالات فوق العاده فاطمه (عليها السلام) از يكسو، و انتسابش به شخص پيامبر از سوى ديگر، و شرافت خانوادگى او نيز از ديگر سوى; سبب شد كه مردان زيادى از بزرگان ياران پيامبر (صلى الله عليه وآله) به خواستگارى او بيايند، اما همه جواب رد شنيدند.
و جالب اين كه غالباً پيامبر در پاسخ آنها مى فرمود: «اَمْرُها اِلى رَبِّها». كار فاطمه به دست پروردگار فاطمه اس! از همه عجيب تر خواستگارى «عبدالرحمن بن عوف» بود، همان مرد ثروتمندى كه مطابق راه و رسم جاهليّت، به همه چيز از دريچه مادى مى نگريست، و مهريّه سنگين را دليل بر شخصيت زن و موقعيت ممتاز شوهر مى پنداشت. او به خدمت پيامبر (صلى الله عليه وآله) آمد و عرض كرد: «اگر فاطمه را به همسرى من درآورى يكصد شتر كه بار همه آنها پارچه هاى گرانقيمت مصرى باشد به اضافه ده هزار دينار طلا مهريه او مى كن! ». پيامبر (صلى الله عليه وآله) از اين خواستگارى زشت و بى معنا چنان خشمگين شد كه مشتى سنگريزه برداشت و به طرف عبدالرحمن پاشيد و گفت: «تو گمان كردى من بنده پول و ثروتم كه با پول و ثروت مى خواهى بر من فخر بفروش! ». آرى، بايد در خواستگارى فاطمه الگوهاى اسلامى مشخص شود، سنّت هاى جاهليّت پايمال گردد، و معيارهاى ارزش اسلامى معلوم شود. مردم مدينه در اين گفتگوها بودند ناگهان اين صدا در همه جا پيچيد كه پيامبر (صلى الله عليه وآله) مى خواهد تنها دخترش را به همسرى علىّ بن ابى طالب (عليه السلام) درآورد. علىّ بن ابى طالب دستش از مال و ثروت دنيا كوتاه بود و از معيارهاى عصر جاهلى چيزى نداشت، اما وجودش از فرق تا قدم مملو از ايمان و ارزش هاى اصيل اسلامى بود.
هنگامی که تحقيق كردند، معلوم شد رهنمون پيامبر (صلى الله عليه وآله) در اين ازدواج مبارك تاريخى، وحى آسمانى بوده است، زيرا خودش فرمود: «اَتانِي مَلَكٌ فَقالَ: يا مُحَمَّدُ اِنَّ اللهَ يَقْرَأُ عَلَيْكَ السَّلامُ وَ يَقُولُ لَكَ: اِنِّي قَدْ زَوَّجْتُ فاطِمَةَ ابْنَتَكَ مِنْ عَلِيِّ بْنِ اَبِي طالِب فِي الْمَلاَِ الاَْعْلى، فَزَوِّجْها مِنْهُ فِى الاَْرْضِ». فرشته اى از سوى خدا آمد و به من گفت: خداوند بر تو سلام مى فرستد و مى گويد من دخترت فاطمه را در آسمانها به همسرى علىّ بن ابى طالب درآوردم، تو نيز در زمين او را به ازدواج على درآور. هنگامى كه اميرمؤمنان على (عليه السلام) به خواستگارى فاطمه (عليها السلام) آمد، چهره مباركش از شرم گلگون شده بود. پيامبر (صلى الله عليه وآله) با مشاهده او شاد و خندان فرمود: براى چه نزد من آمدى؟ ولى اميرمؤمنان على (عليه السلام) به خاطر ابهت پيامبر (صلى الله عليه وآله) نتوانست خواسته خود را مطرح كند، و لذا سكوت كرد. پيامبر (صلى الله عليه وآله) كه از درون اميرمؤمنان على (عليه السلام) با خبر بود، چنين فرمود: «لَعَلَّكَ جِئْتَ تَخْطِبُ فاطِمَةَ؟ » شايد به خواستگارى فاطمه آمدى؟ عرض كرد: آرى، براى همين منظور آمدم. پيامبر فرمود: اى عل! قبل از تو مردان ديگرى نيز به خواستگارى فاطمه آمدند، هر گاه من با خود فاطمه اين مطلب را در ميان مى نهادم روى موافق نشان نمى داد، و اكنون بگذار تا اين سخن را نيز با خود او در ميان نهم. درست است كه اين ازدواج آسمانى است و بايد بشود، اما
شخصيت فاطمه (عليها السلام) خصوصاً، و احترام و آزادى زنان در انتخاب همسر عموماً ايجاب مى كند كه پيامبر (صلى الله عليه وآله) بدون مشورت با فاطمه (عليها السلام) اقدام به اين كار نكند. هنگامى كه پيامبر (صلى الله عليه وآله) فضايل اميرمؤمنان على (عليه السلام) را براى دخترش بازگو كرد و فرمود: من مى خواهم تو را به همسرى بهترين خلق خدا در آورم، نظر تو چيست؟ فاطمه كه غرق در شرم و حيا بود سر به زير انداخت و چيزى نگفت و سكوت كرد. پيامبر (صلى الله عليه وآله) سر برداشت و اين جمله تاريخى را كه سندى است براى فقها در مورد ازدواج دختران باكره، بيان فرمود: «اَللهُ اَكْبَر! سُكُوتُها اِقْرارُها». خداوند بزرگ اس! سكوت او دليل بر اقرار اوست. و در پى اين ماجرا عقد ازدواج بوسيله پيامبر (صلى الله عليه وآله) بسته شد.
نشانههاي عبادت در مناسك حج
#حضرت_علامه_جوادی_آملی حفظه الله تعالی:
” إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَائِرِ اللَّه” (۱۵۸ بقره)
➖ نشانههاي عبادت در مناسك حج:
خداي سبحان اين دو كوه را جزء علائم عبادي قرار داد؛ مثل اينكه #مشعر را به عنوان علامتِ عبادي قرار داد، خود #كعبه را جزء علائم عبادي قرار داد، #منا را جزء علائم عبادي قرار داد و ساير مناسك حج هم اينچنين است.
اينها شعائر جعلياند، تشريعياند وگرنه سراسر جهان خلقت شعائر الهي است، يعني علامت حق است.
اين #شعائر را خداي سبحان تشريعاً قرار داد تا علائم عبادت باشد. بعضي از امور را به عنوان موقف قرار داد؛ مثل #عرفات و #مشعر.
بعضي را به عنوان #مطاف قرار داد؛ مثل #حولالكعبه يا #مَسعيٰ قرار داد؛ مثل بين الجبلين (بين صفا و مروه).
بعضيها را هم #منحر قرار داد (جاي #ذبح و #نحر قرار داد)؛ مثل منا.
اينها علائم تشريعي و جعلي است.
خداي سبحان اين امور را به عنوان نشانهٴ عبادت قرار داد: ﴿إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَائِرِ اللّهِ﴾ يعني از علائم الهي است از #شعيره و علامت حق است.
برگرفته از #دروس_تفسیر_سوره_بقره
ضرورت تعظيم شعائر الهی
حضرت_علامه_جوادی_آملی حفظه الله تعالی:
ضرورت تعظيم شعائر الهي:
از آيات ديگر استفاده ميشود كه شعائر الهي را بايد گرامي داشت يعني آنچه را كه خداي سبحان به عنوان #علامت_عبادت قرار داد، آن را بايد گرامي داشت.
در سورهٴ مباركهٴ مائده، آيهٴ دوم فرمود به اينكه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللّهِ وَلاَ الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلاَ الْهَدْىَ وَلاَ الْقَلاَئِدَ وَلاَ آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِن رَبِّهِمْ وَرِضْوَاناً﴾ ؛ فرمود: مؤمنين هرچه علامت الهي است آن را رها نكنيد، بازش نكنيد. #احلال نكنيد. آن را #احرام بكنيد (آن را محترم بشماريد) آن را باز نكنيد ولو مسئلهٴ قلائد باشد. آنچه كه به عنوان قلاده در گردن اين #گوسفند يا #شتر آويزان ميكنند كه علامت باشد كه او را بايد قرباني كرد، آن را هم گرامي بشماريد.
چيزي كه به نام خدا شد آن را احلال نكنيد، بلكه احرام كنيد يعني محترمش بشماريد.
حتي #زائراني كه عازم بيت اللهاند، آنها را گرامي بداريد. آنها كه آمّين بيت الحراماند يعني #قاصدين #مكه اند، آنها را هم محترم بشماريد.
زائرين_بيت_الله با مسافرين ديگر فرق ميكنند. اينطور نيست كه اگر كسي خواست زائرين بيت الله را سوار كند مثل [اينكه] مسافرين ساير شهرها و ديارها را دارد سوار ميكند، اينچنين نيست.
اگر كسي بنا شد با زائرين بيت الله همكاري كند، بايد اينها را احلال نكند [بلكه] اينها را محترم و گرامي بشمارد، چه در فرودگاه، چه در سوار شدن، چه در پياده كردن، چه در #گمرك چه در رفتن، چه در آمدن، اگر كسي با زائرين بيت الله دارد كار ميكند، بايد اينها را گرامي بشمارد. اينها با مسافرين ديگر فرق ميكنند. به اين شرط كه اين زائرين آمّين البيت الحرام باشند .
اَمَّ يعني قَصَد. آمّ اسم فاعل است يعني قاصد. آمين جمع است يعني قاصدين؛ اينهايي كه قاصدِ بيت اللهاند و منظورشان اين است كه ﴿يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِن رَبِّهِمْ وَرِضْوَاناً﴾ ، اينها را گرامي بشماريد.
ولي اگر كسي سفر مكهاش با ديگر سفرها يكسان است، او آمّ و قاصد بيت الله الحرام نيست، او عازم #سوغات است، او محترم نيست لذا لازم نيست كه او را احرام كرد [و] او را گرامي شمرد. ولي اگر كسي واقعاً كسي آمّالبيت الحرام بود (قاصد كعبه بود) ﴿يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِن رَبِّهِمْ وَرِضْوَاناً﴾ بود، خود همين شخص جزء شعائر الهي است (در رديف شعائر الهي است) نبايد او را عادي تلقي كرد.
برگرفته از #دروس_تفسیر_سوره_بقره
دستاوردهای حکومت امام زمان عج
در حکومت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف اهداف، هدفهایی است واقعی و اصیل که ریشه در عمق وجدانهای بشر دارد و همگان در آرزوی رسیدن به آن بوده اند و برنامهها نیز بر اساس تعالیم قرآن و سنّت معصومین علیهم السلام تنظیم گردیده و در تمامی بخشها ضمانت اجرائی برای آنها وجود دارد؛ بنابراین دستاوردهای این انقلاب عظیم، بسیار چشمگیر و قابل توجه است و در یک جمله باید گفت دستاوردهای حکومت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف پاسخگوی تمام نیازهای معنوی و مادی بشر است که خداوند متعال در وجود انسان به امانت نهاده است.
در اینجا با توجه به روایات برخی از این دستاوردها را بیان میکنیم:
۱. عدالت فراگیر
در روایات فراوان، مهمترین ره آورد قیام و انقلاب حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف پر شدن جهان از عدالت و دادگری شمرده شده است که در بخش اهداف حکومت درباره آن سخن گفتیم. اما در این بخش بر آن حقیقت یاد شده این واقعیت را میافزاییم که در حاکمیت قائم آل
محمد صلی الله علیه و آله و سلم عدالت در همه سطوح جامعه به صورت یک جریان جاری در تمام مویرگهای اجتماع در میآید و هیچ نهاد و مجموعه کوچک یا بزرگی نمی ماند مگر اینکه عدالت در آن حاکم خواهد شد و روابط افراد با یکدیگر بر اساس آن پی ریزی خواهد شد.
امام صادق علیه السلام در این باره فرمود:
«به خدا قسم، عدالت را در خانههای مردم خواهد برد آنچنان که سرما و گرما به درون خانهها نفوذ میکند. »
وقتی خانه که کوچکترین نهاد در جامعه است به کانون عدالت تبدیل میشود و روابط افراد خانواده با یکدیگر عادلانه میگردد حکایت از آن دارد که حکومت جهانی و عدل گستر مهدوی نه با ابزار زور و قانون بلکه بر اساس یک تربیت قرآنی که به عدالت و احسان فرمان میدهد [۱]، افراد را پرورش میدهد و در فضایی این چنین همگان به حکم وظیفه انسانی و الهی خود، حقوق دیگران را گرچه از نظر رتبه و مقام، جایگاهی نداشته باشند محترم میشمارند.
در جامعه موعود مهدوی، عدالت، یک جریان فرهنگی اصیل و با پشتوانه قرآنی و حکومتی است که تخلّف از آن تنها توسط معدودی از افراد که خود محور و منفعت طلب بوده و به دور از تعالیم قرآن و اهل بیت علیهم السلام پرورش یافته اند، صورت میگیرد که حاکمیت عدالت پرور با آنها برخورد جدّی میکند و اجازه رشد و نموّ و ریشه دوانیدن به آنها نمی دهد و به ویژه از نفوذ آنها به سطوح حاکمیت جلوگیری میکند.
آری عدالتی چنین فراگیر و همگانی ره آورد حکومت مهدی منتظر عجل الله تعالی فرجه الشریف است و بدینسان عالی ترین هدف انقلاب امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف که پر کردن عالم از عدل و داد بوده است به شکل کامل تحقق خواهد یافت. آن هم نه فقط عدالت اجتماعی بلکه عدالت در همه ابعاد انسانی محقق میشود و ظلم و ستم و حق کشی در همه زوایای جامعه حتی در روابط اعضای خانواده با یکدیگر از بین خواهد رفت.
2. رشد فکری و اخلاقی و ایمانی
در بخش قبل آمده که فراگیر شدن عدالت در جامعه به سبب تربیت صحیح افراد و رواج فرهنگ قرآن و عترت در جامعه است و در روایات ما به رشد فکری و اخلاقی و ایمانی مردم در حاکمیت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف تصریح شده است.
امام باقر علیه السلام فرمود:
«وقتی قائم ما قیام کند دست (عنایت) خویش بر سر بندگان خدا نهد و به برکت آن عقل و خرد آنها به کمال رسد. »
و همه خوبیها و زیباییها به دنبال کمال عقل انسان، به دست میآید زیرا که عقل، پیامبر درونی انسان است که در صورت حاکم بودن آن بر کشور جسم و جان، اندیشه و عمل آدمی به سوی صلاح و درستی خواهد رفت و مسیر بندگی پروردگار و نیل به سعادت هموار خواهد شد.
از امام صادق علیه السلام سؤال شد که عقل چیست؟
فرمود:
«عقل آن (حقیقتی) است که به سبب آن خداوند عبادت میشود و به ]راهنمایی[ آن بهشت به دست میآید. »
آری، در جامعه امروز میبینیم که در جامعه بدون امام، شهوات بر عقل، غلبه دارد و نفس سرکش، یگانه فرمانروای افراد و گروهها و احزاب است و پیامد این وضعیت پایمال شدن حقوق افراد و فراموش شدن ارزشهای الهی است ولی در جامعه موعود و در سایه فرمانروائی حجّت خدا، که عقل کلّ است، عقول انسانها، میدان دار و سکّان دار تصمیم و اقدام خواهد بود و عقلِ به کمال رسیده جز به خوبی و زیبایی فرمان نمی دهد.
۳. اتحاد و همدلی
برابر روایات، جمعیتی که تحت حاکمیت جهانی امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بسر میبرند، با هم متّحد و صمیمی خواهند بود و در زمان بر پایی دولت مهدوی جایی برای کینه و دشمی نسبت به یکدیگر در دلهای بندگان خدا نخواهد ماند.
امام علی علیه السلام فرمود:
«وَلَوْ قَدْ قامَ قائمُنا… لَذَهَبْتِ الشَّحْناءُ، مِنْ قُلُوبِ الْعِبادِ… ؛
وقتی قائم ما قیام کند، کینه از دلهای بندگان برود. »
در آن زمان دیگر بهانه ای برای کینه توزی نیست زیرا که روزگار عدل و دادگری است و حقی از کسی ضایع نمی شود و روزگار خردورزی و تعقّل است نه عقل ستیزی و شهوت پرستی. بنابراین زمینه ای برای دشمنی و کینه جویی باقی نمی ماند و از این رو دلهای مردم که تا پیش از این، پراکنده و دور از هم بود، انس و الفت مییابد و همگان به برادری و اُخوّت قرآنی باز میگردند [2] و مانند برادران با یکدیگر همدل و مهربان میشوند.
—————
[۱]: . قرآن میفرماید: «ان الله یأمر بالعدل والاحسان یعنی به راستی که خداوند به عدالت و نیکوکاری فرمان میدهد»؛ سوره نحل، آیه۹۰.
[2]: . اشاره به آیه «انما المؤمنون اخوة…، همانا مؤمنان با یکدیگر برادرند»؛ سوره حجرات، آیه۱۰.