حيات، ممات و بيماريهاي قلبي انسان در قرآن
حضرت علامه جوادی آملی حفظه الله تعالی:
اينكه فرمود: وساوس شيطان براي آن است كه خواستههاي انبيا در خارج محقّق نشود، سرّش يك امتحان الهي است [كه] در اين امتحان دو گروه ميمانند و يك گروه پيروز ميشود.
آن دو گروه اين است:
﴿لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ﴾ ؛ افرادي كه زندهاند ولي بيمارند؛ مثل مؤمنينِ ضعيفالايمان
﴿وَالْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ﴾ ؛ آنهايي كه دلهايشان قسي و مرده است؛ مثل كفّار و منافقين.
همانطوري كه انسان از نظر جسدِ ظاهري، يا زنده و سالم است يا زنده و مريض است يا مرده است، از نظر #قلب هم يا زنده و سالم است، يا زنده و مريض است، يا مرده است.
كافر و منافق از نظر قلب مردهاند و قرآن اينها را ميّت ميداند (اموات ميداند)؛
مؤمنِ ضعيفالايمان قلبش زنده است؛ ولي مريض؛
[و] مؤمنِ قويالايمان قلبش زنده و سالم است (اين سه گروه).
﴿فِتْنَةً لِّلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ﴾؛ افراد ضعيفالايمان كه ايمان در قلبشان هست، قلبشان زنده است؛ ولي مريض،
﴿وَالْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ﴾؛ آنهايي كه قلبشان مرده است، ﴿وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَفَي شِقَاقٍ بَعِيدٍ﴾
و گروه سوم كساني هستند كه زنده و سالماند: ﴿وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَبِّكَ﴾ ؛ اينها كسانياند كه در قيامت ﴿إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ﴾ خواهند بود، اينها كسانياند كه ﴿إِلاَّ مَنْ أَتَي اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ﴾ شامل حالشان ميشود و مانند آن.
بنابراين به قرينهٴ تقابل، گاهي ﴿الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَرَضٌ﴾ غير از منافقين خواهد بود؛ نظير همان آيهاي كه قبلاً بيان شد كه ﴿لَئِن لَمْ يَنتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ﴾ و اما در مواردي كه تقابل نباشد، مريضالقلب بر خود منافق هم اطلاق ميشود؛ يعني البته آن مرضي كه براي او مهلك است، لذا در همين آيات محل بحث سورهٴ بقره فرمود: ﴿فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾ .
معدن رحمت خدا
“ألسلام علیکم یا أهل بیت النبوّة
و موضع الرّسالة
و مختلف الملائكة
و مهبط الوحی
و معدن الرّحمة ”
و معدن رحمت خدا.
«معدن» اسم مكان از ريشهي عَدْن (بر وزن متن) به معناي استقرار همراه با الفت، سرور و رضامندي است.
ائمهي اهل بيت (عليهم السلام) مظاهر كامل (ذو رحمةٍ واسعة)
و وارثان (رحمة للعالمين) هستند. لذا چشمه هاي رحمت در خانه هايشان مي جوشد و از آنجا جاري شده، به ديگران مي رسد.
بنابراين، درس رحمت،عطوفت، گذشت و مهرباني بي منت را بايد از مكتب آنان آموخت؛ زيرا احسان و انعام انسان ها به يك ديگر معمولا ً با انتظار مقابله به مثل، انتظار تشكر و… همراه است، ليكن ترحم و تفضّل اهل بيت (عليهم السلام) صرفاً براي خداست و انتظار مقابله به مثل، تشكر و تقدير از هيچ كس ندارند، يعني همان گونه كه خداي سبحان با رحمت عامّه و واسعهي خويش موجودات را خلق كرده، نيازمندي هاي آنها را برآورده مي كند و از كسي انتظار پاداش و تشكر ندارد.
آزمون الهي
وسوسههاي شيطان ، آزمون الهي
آيهٴ 52 به بعد سورهٴ «حج» اين است؛ فرمود: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلاَ نَبِيٍّ إِلاَّ إِذَا تَمَنَّي أَلْقَي الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ﴾؛
ما هر پيامبري كه اعزام كرديم، شيطان در مورد خواستههاي او وسوسه القا ميكند كه مورد خواستههاي او در خارج پياده نشود، آنگاه ﴿فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ﴾؛ خداي سبحان دسيسههاي شيطنت را نسخ ميكند و زايل ميكند، ﴿ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾، آنگاه اين دسيسههاي شيطاني براي آن است كه مردم امتحان بشوند: ﴿لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَفَي شِقَاقٍ بَعِيدٍ ٭ وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَبِّكَ…﴾
؛ فرمود: هر پيامبري كه آمد، شيطان در خواستههاي او و تحقّق دستورات او در خارج، وسوسه ميكند، خداي سبحان وساوس شيطان را نسخ ميكند و رسالت انبيا را در خارج محقّق ميكند؛ ولي اين وسوسه براي آن است كه آنها كه مريضاند و آنها كه دلمردهاند آزمون بشوند و آنها كه مؤمنيناند بفهمند.
نه شيطانِ انسي به انبيا راه دارند؛ نه شيطان جنّي، براي اينكه كسي كه حق را ميبيند؛ نه شيطان انسي در حريم او راه دارد، نه شيطان جنّي. وقتي دستورات انبيا و خواستههاي انبيا بخواهد در خارج پياده بشود، در تحقّق خواستههاي انبيا شياطين وسوسه ميكنند؛ نه در حرم امن قلب انبيا، آنجا نه شيطان انسي راه دارد، نه شيطان جنّي.
ظرفيتهاي خانواده در تمدنسازي اسلامی
* نقش خانواده در تاريخ تمدن و ظرفيتهاي خانواده در تمدنسازي چه بوده است؟
** خانواده با وجود تمام ظرفيتهايش در اين زمينه، بيهياهو نقش خود را ادامه ميدهد؛ براي مثال، خانواده سوگواري براي امام حسين علیهالسلام را در طول 1200 سال، نسل به نسل منتقل کرده است؛ گرچه ارزش کار خود را نميداند. خانوادههاي مقيد به عزاداري براي امام حسين علیهالسلام پيامي را استفاده و به نسل بعد منتقل ميکنند که خود ارزش آن را نميدانند. اين فرآيند ادامه مييابد تا اينکه پيامدش ناگهان خود را به دست نسلي و به شکلي مثل انقلاب اسلامي ايران يا حزبالله و مواردي از اين دست، نشان ميدهد. والدين خواسته و ناخواسته، بسياري از چيزها را به فرزندانشان منتقل ميکنند؛ مثل مداراي اجتماع از طريق دعوت کودک بزرگتر به مدارا با کودک کوچکتر يا تسامح و اهميت ندادن به برخي امور يا موارد ديگر.
* جاذبه حرکت اباعبدالله علیهالسلام بسيار زياد است و حتي غيرمسلمانان هم با آن ارتباط برقرار ميکنند. استقبال غيرمسلمانان انسان را به ياد سخنان حاکي از آساني ايمان آوردن افراد به حضرت حجت علیهالسلام مياندازد.
** فطرت انسانها در همه زمانها کار ميکند. خداوند در عاطفۀ اجتماعي دستکاري مينماید. اگر خدا را قبول داشته باشيم، دست خدا را در زندگي ميآوريم و به او ميگوييم در خانوادۀ ما تصرف کند. در اين صورت، حتي اگر خانواده بارها دچار حادثه شود و تا لبۀ پرتگاه هم برود، بازميگردد.
کارکرد پالايشي اربعين
اربعين کارکرد پالايشي هم دارد؛ به اين معنا که ما را زير پرچم اهل بيت علیهمالسلام ميبرد و از رذالتها دور ميکند و در اين حالت، آمادگي ما براي پذيرش پيام مثبت و جريان مهدويت افزوده ميشود. اثر ديگر حرکت امام حسين علیهالسلام بر فرد و خانواده، ايجاد حالت انتظار و نارضايتي از وضع موجود است. خانوادهاي که در مسير امام و تولّي و تبرّي حرکت کند، دچار اشتباهات اساسي نميشود؛ يعني هدف اصلي را گم نمیکند؛ گرچه ممکن است لغزشهايي هم داشته باشد. آيتالله شبزندهدار ميگفت: هنگامي که پيشهوريها در تبريز، حکومت کمونيستي اعلام کرده بودند و مردم ناراحت و نگران بودند، شخصي خواب ديد که نقشۀ ايران که روي ديواري نصب بود، کج ميشد، ولي نميافتاد. به ایشان الهام شد که کشور ايران با مشکلات مواجه ميشود، ولي فرونميريزد. تولّي و تبرّي و فرهنگ عاشوراي موجود در خانوادهها بود که جوانان را به جريان انقلاب اسلامي و سپس جبهههاي جنگ برد. يزيد از بچهاي که نزد امام سجاد علیهالسلام بود، پرسيد که آیا ميخواهد با فرزند يزيد کشتي بگيرد. کودک پاسخ داد: «شمشيري بده تا جنگ واقعي کنيم. بين ما و دشمن اهل بيت علیهمالسلام شمشير قضاوت ميکند». اين ايمان متأثر از خانواده است. مهمترين تأثير نهادينه شدن چيزي در خانواده، تبديل شدن آن به ارزش پايدار است. اگر بتوانيم اين تولي را به ارزشي دائمي تبديل کنيم که خانواده نهادينهاش کند، هم مصونيت در پي دارد و هم جريان انتظار، به شکل طبيعيِ خود ادامه مييابد.