سه پیشنهاد امام سجّاد به یزید
یزید که اوضاع را کاملاً بر ضد خود میدید پس از عذرخواهیهای ظاهری به امام سجّادعلیه السلام گفت: آمادهام که سه حاجت تو را روا کنم.
امام سجّادعلیه السلام از این فرصت استفاده کرد و به یزید سه پیشنهاد زیر را داد:
1- میخواهم سر مقدّس پدرم را زیارت کنم.
2- آنچه از ما غارت شده را به ما باز گردان، زیرا در میان آنها پارچه دستبافت و روسری و گردن بند مادرمان حضرت زهراعلیها السلام وجود دارد.
3- اگر قصد کشتن مرا داری مردی امین را تعیین کن تا اهل بیتم را به حرم جدّمان مدینه برساند.
یزید پیشنهاد اوّل را رد کرد، پیشنهاد دوّم را پذیرفت و درمورد پیشنهاد سوّم گفت: اهل بیتت را جز تو کسی به مدینه باز نمیگرداند.
امام سجاد علیه السلام - واحد پژوهش مسجد مقدس جمکران
بهره برداری امام سجّادعلیه السلام از نهضت عاشورا
بعد از واقعه عاشورا، کاروان امام حسین از جمله امام سجّادعلیه السلام را با کمال اهانت، در مجلس یزید که بسیاری از بزرگان و سران کشور شام و مردم حضور داشتند آوردند. یزید که بر مسند سلطنت تکیه داده بود خطاب به امام سجّادعلیه السلام گفت: حمد و ستایش خداوندی که پدرت را کُشت.
امام سجّادعلیه السلام بیدرنگ و با کمال قاطعیت پاسخ داد: لعنت خدا بر کسی که پدرم را کشت.
یزید از پاسخ امام سجّادعلیه السلام به قدری خشمگین شد که فرمان داد گردن آن حضرت را بزنند. امام سجّادعلیه السلام فرمود: ای یزید! اگر قصد کشتن مرا داری، کسی را مأمور کن تا این بانوان و کودکان بی پناه را به مدینه برساند. یزید با شنیدن این سخن، از کشتن آن حضرت منصرف شد.
حضرت زینب و امام سجّاد خطبههای کوبندهای در آنجا خواندند که باعث شد اوضاع سیاسی و اجتماعی شام دگرگون شود.
امام سجّادعلیه السلام پس از ماجرای عاشورا، برای بیداری مردم و رسوا نمودن یزیدیان و حاکمان جبّار بنیامیه بهرهبرداری بسیار نموده و در هر فرصتی به افشاگری میپرداخت و خاطره شورانگیز کربلا و نهضت امام حسینعلیه السلام را زنده نمود و از آن به عنوان یک سلاح نیرومند تبلیغاتی بر ضد رژیمهای باطل استفاده میکرد.
امام سجاد علیه السلام - واحد پژوهش مسجد مقدس جمکران
توبه پیرمرد بر اثر بیانات امام سجّادعلیه السلام
هنگام ورود اهل بیت امام حسینعلیه السلام به عنوان کاروان اسیران به شام، پیرمردی از مردم شام به آنها نزدیک شد و گفت: سپاس خدایی که افراد شما را کُشت و شهرها را از افراد شما آسوده کرد و یزید را به شما مسلّط نمود.
امام سجّادعلیه السلام در جواب فرمودند: ای پیرمرد! آیا قرآن خواندهای؟ گفت: آری.
امامعلیه السلام فرمودند: آیا معنی این آیه را فهمیدهای که خداوند میفرماید: «بگو ای پیامبر! من برای رسالت، فردی جز دوستی با خویشانم را از شما نمیخواهم.»
پیرمرد: آری خواندهام.
امام سجّادعلیه السلام فرمودند: خویشان در این آیه ما هستیم. آیا این آیه را خواندهای: «بدانید از هر آنچه سودی میبرید یک پنجم آن مخصوص خدا و رسول و خویشان است».
پیرمرد گفت: آری خواندهام.
امام سجّادعلیه السلام فرمودند: ای پیرمرد! خویشان در این آیه، ما هستیم. آیا این را خواندهای: «همانا خداوند خواسته است که ناپاکی را از شما خاندان بردارد و شما را پاک و پاکیزه گرداند»؛
پیرمرد: آری خواندهام.
امام سجّادعلیه السلام: این آیه در شأن ما نازل شده است.
در این هنگام پیرمرد در سکوت فرو رفت و از گفته جسورانه خود پشیمان شد و گفت: تو را به خدا! آیا شما همانید که گفتید؟ امام سجّادعلیه السلام فرمودند: سوگندبه خدا! بدون تردید ما همان خاندانیم. به حقّ پیامبرصلی الله علیه وآله ما همان خویشاوندان هستیم.
پیرمرد، پس از شناخت آنها، گریه کرد و دستهایش را به سوی آسمان بلند نمود و گفت: خدایا! من از دشمنان حضرت محمّدصلی الله علیه وآله بیزارم. سپس به امام سجّادعلیه السلام عرض کرد: آیا توبهام پذیرفته است؟
امام سجّادعلیه السلام گفت: آری، اگر توبه کنی، خداوند توبهات را میپذیرد و با ما خواهی بود. پیرمرد گفت: من توبه کردم.
این خبر به یزید رسید، یزید فرمان داد آن پیر را بکشند و جلاّدان یزید، او را به شهادت رساندند.
امام سجاد علیه السلام - واحد پژوهش مسجد مقدس جمکران
امام سجّادعلیه السلام در ماجرای کربلا
پس از آنکه معاویه مُرد، فرزندش یزید، در شام به جای او نشست و ادّعای خلافت کرد. او در نامهای برای «ولید بن عقید» حاکم مدینه چنین نوشت: از حسین بن علیعلیه السلام برای من بیعت بگیر، و در این خصوص به هیچ وجه به او مهلت نده و اگر بیعت نکرد گردنش را بزن و سرش را برای من بفرست.
امام حسینعلیه السلام که از سویی هرگز حاضر به بیعت با یزید نبود و از سوی دیگر خطری بزرگ برای اسلام میدید که اگر رخ میداد به صورت قیام و نهضتی عمیق و جهانی بر ضد حکومت یزید و ظالمان به شمار نمیآمد، لذا ماندن در مدینه و قیام علیه ظالمان را جایز ندانسته و بر همین اساس تصمیم گرفت شبانه، همراه افراد خانواده و یاران از مدینه به سوی مکّه رهسپار گردد. ازاین رو قبل از آنکه ولید و مزدوران معاویه تصمیمی بر ضد امام حسینعلیه السلام بگیرند، آن حضرت در شب 28 رجب سال 60 هجری، مدینه را به قصد مکّه ترک کرد.
کاروان امام حسینعلیه السلام از برادران و فرزندان و برادرزادگان و عموزادگان و بعضی از اصحاب پیامبرصلی الله علیه وآله تشکیل میشد. یکی از
کاروانیان فرزندش امام سجّادعلیه السلام بود، که سایه به سایه پدر حرکت کرد، تا در همه امور پشتیبانی نیرومند برای پدر باشد.
امام سجّادعلیه السلام در این وقت 21 سال داشت، ولی در مسیر راه مکّه به کربلا بیمار شد و بیماریاش شدّت یافت، به طوری که قادر به حرکت نبود. در عین حال از کاروان پدر جدا نشد و به عذر بیماری عقب نشینی نکرده و همچنان به راه خود، همراه پدر ادامه داد تا اینکه واقعه عاشورا واقع شد و اهلبیت امام حسین از جمله امام سجّاد را به اسارت بردند.
امام سجاد علیه السلام - واحد پژوهش مسجد مقدس جمکران
چرا باید حادثهی عاشورا را گرامی بداریم؟
چرا باید خاطرهی حادثهای را که 1360 سال پیش اتفاق افتاده است، زنده کرد و مراسمی به یاد آن خاطره برگزار کرد؟
این رویداد جریانی تاریخی بوده است که زمان آن گذشته است؛ تلخ یا شیرین، هر چه بوده است آثار آن تمام شده است. چرا باید بعد از گذشت نزدیک به چهارده قرن، یاد آن جریان و آن حادثه را زنده نگه داریم و مراسمی برای آن برپا داریم؟
پاسخ این سؤال، چندان مشکل نیست. برای این که به سادگی میتوان به هر نوجوانی تفهیم کرد که حوادث گذشته هر جامعه میتواند در سرنوشت و آینده آن جامعه آثار عظیمی داشته باشد. تجدید آن خاطرهها در واقع نوعی بازنگری و بازسازی آن حادثه است، تا مردم از آن جریان استفاده کنند. اگر حادثهی مفیدی بوده است و در جای خود منشأ آثار و برکاتی به شمار میرفته است، بازنگری و بازسازی آن نیز میتواند مراتبی از آن برکات را داشته باشد.
علاوه بر این، در همهی جوامع انسانی مرسوم است که به نوعی، از حوادث گذشته خود یاد میکنند، آنها را بزرگ شمرده و به آنها احترام میگذارند. خواه مربوط به اشخاصی باشد که در پیشرفت جامعه خود مؤثر بودهاند، نظیر دانشمندان و مخترعان، و خواه مربوط به کسانی باشد که از جنبهی سیاسی و اجتماعی، در رهایی ملت خود نقش مؤثری داشتهاند و قهرمان ملی بودهاند. همه عقلای عالم برای این گونه شخصیتها آیینهای بزرگداشتی را منظور میکنند. این کار بر اساس یکی از مقدسترین خواستههای فطری است که خدا در نهاد همه انسانها قرار داده است، و از آن به «حس حقشناسی» تعبیر میکنیم. لذا این خواسته فطری همه انسانها است که در برابر کسانی که بهآنها خدمت کردهاند حقشناسی و شکرگزاری کنند، آنان را به خاطر داشته باشند و به ایشان احترام بگذارند. علاوه بر این، یاد آن خاطرهها، در صورتی که در سعادت جامعه تأثیری داشته، میتواند عامل مؤثر دیگری را در زمان بیان خاطرهها بیافریند. در این صورت، گویا خود آن حادثه تجدید میشود.
از آن جا که معتقدیم حادثه عاشورا حادثه عظیمی در تاریخ اسلام بوده است، و نقش تعیین کنندهای در سعادت مسلمانها و روشن شدن راه هدایت مردم داشته است، این حادثه در نظر ما بسیار ارزشمند است. لذا بزرگداشت و بازسازی این حادثه و به خاطر آوردن آن، موجب میگردد تا بتوانیم از برکات آن در جامعه امروز نیز استفاده کنیم. این جواب را به طور کلی میتوان در مقابل سؤال نوجوانها ارائه داد و آنان را قانع کرد که زنده نگه داشتن یاد بعضی از خاطرهها و بازسازی برخی از حوادث که در گذشته اتفاق افتاده است، کار عاقلانهای است، و ممکن است منافع و مصالحی را برای جامعه تأمین کند. همانطور که اصل آن حادثه تأثیر مفیدی در جامعه آن روز داشته، تجدید خاطره و بازسازی آن نیز میتواند آثاری متناسب با خود داشته باشد. در پاسخ به سؤال اول که «چرا باید یاد عاشورا را زنده نگه بداریم؟» به همین اندازه بسنده میکنیم.
آذرخشی دیگر از آسمان کربلا (مجموعه سخنرانی های محمدتقی مصباح یزدی) - محمد تقی مصباح یزدی