غده سرطانی داعش
رهبر انقلاب اسلامی عامل حقیقی نابودی و دفع غده سرطانی داعش را روحیه و احساس بسیجی خواندند و افزودند: دشمنان سعی کردند بوسیله این گروه تکفیری غیرانسانی، حادثه ای را علیه جریان مقاومت بوجود آورند اما جوانان مؤمن، با شوق و انگیزه وارد میدان مجاهدت شدند و دشمن را به زانو درآوردند.
رهبر انقلاب اسلامی با انتقاد از کسانی که با خواندن آیه یأس، ملاحظه و رودربایستی در مقابل قدرتها را تبلیغ می کنند، افزودند: چند توطئه پی در پی امریکا، صهیونیزم و ارتجاع در منطقه با اقتدار جمهوری اسلامی خنثی شد که یکی از آنها نابودی داعش بود، آیا این اثبات «ما می توانیم» نیست؟
حضرت آیت الله خامنه ای، نابودی این گروه تکفیریِ غیرانسانی را با همت جوانان و مردان مؤمن و تلاش کسانی که مقاومت را قبول دارند کاری بسیار بزرگ برشمردند و افزودند: در برخی از کشورهای همسایه نیز باور به توانایی در نابود کردن داعش وجود نداشت اما وقتی به میدان وارد شدند پیروزی را به چشم دیدند و پیام انقلاب اسلامی یعنی ما می توانیم را باور کردند ضمن اینکه انقلاب نیز نشان داد پیامهای بدیع و راهگشای خود را اینگونه و در عرصه عمل به افکار ملتها می رساند.
ای کشتی نجات
ای بهار آزادی
ای کشتی نجات! اینک گرفتاران امواج پرتلاطم دریای فساد و ظلم و طغیان در انتظار ظهورت لحظه شماری می کنند.
ای روزنه امید! اینک اسیران زنجیر استعمار و گرفتاران استبداد، با انتظار روز رهایی از قید اسارت ظلم، دل خوش کرده و شبهای ظلمانی و تاریک بیداد را به امید نور عدالت تو، سپری می کنند.
ای چشمه سار جوشان فضیلت! اینک تشنه کامان علم و دانش در انتظار جرعه ای از اقیانوس بیکران علم تو صف کشیده اند.
ای بهار آزادی! اینک مظلومان و بیچارگان و ستمدیدگان چشمان خسته خود را به قطرات بارش ابر عدالت تو دوخته اند.
ای مایه امید، ای آرزوی دل اولیا، ای آنکه شبهای تار انبیا به امید ظهورت رقم خورده.
ای آنکه خشم پرخروش ملکوتیان به یاد انتقامت، فروکش!
و ای آنکه قلب پر خون علی علیه السلام را تو مایه تسکین!
ای آنکه پلوان شکسته زهرای اطهر علیهاالسلام را تو مرحم!
ای آنکه قلب شکسته حسن علیه السلام را تو درمان!
ای آنکه خون پاک شهیدان را تو منتقم!
ای آنکه بازوان به زنجیر کشیده اسیران را تو نوازش!
بیا! تا شکوفه های بهاری به روی زیبای تو لبخند زند.
بیا! تا لاله های پرشور گلستان به یاد تو تبسم کند.
بیا! که سبزه زاران به خاطر جمال زیبای تو با طراوت شود.
بیا! که غنچه ها به یاد تو شکوفا گردد.
بیا! که بلبلان برای تو نغمه سر دهند.
بیا! که کاخ بیدادگران به دست تو ویران شود.
بیا! که ستم پیشگان، به شمشیر انتقام تو کیفر شوند.
برگرفته از آثار آیة الله سید محمد کاظم قزوینی
بسيج
مسئلهی بسیج، مسئلهی بسیار مهمّی است، مسئلهی عمیقی است. بسیج یعنی گِرد آوردن امکانات و به خط کردنِ ظرفیّتها برای رسیدن به مقصود در یک امری که مورد توجّه است؛ این معنای بسیج است. انقلاب اسلامی اگر همهی آنچه را ما امروز داریم داشت، ولی بسیج عمومی و مردمی را نداشت، قطعاً لَنگی مهمّی در کارهایش به وجود میآمد. سازمان مقاومت بسیج که بحمدالله امروز مجموعهی کارآمدی است، یک نمادی از بسیج عمومی مردمی است؛ بخش سازمانیافتهی بسیج عمومی مردمی است. این سازمان -سازمان بسیج- وظایف مهمّی را برعهده گرفته است؛ این وظایف بزرگ و حسّاس و مهم در همهی بخشها پراکنده است. مخاطب این حرکت و این اقدام فقط جوانها نیستند، فقط مردان نیستند؛ جوان و نوجوان و میانسال و پیر و مرد و زن و همه، مخاطب این سازماندهی و تمرکز حسّاس سازمان مقاومت بسیجند. در هر نظامی، در هر کشوری، آن عنصری که حرف نهایی را میزند نیروی انسانی است. کشورهای پیشرفتهی مادّی عالم با نیروی انسانی زحمتکش و فعّال خودشان که تنبلی را کنار گذاشتند و دنبال کار را گرفتند -ولو در طلب دنیا، ولو در راه دنیا و برای پول- بهخاطر پیگیری نیروی انسانی و تواناییهای نیروی انسانی به یک نقطهی اوجی رسیدند در همان مسئلهی مادّی؛ این همان وعدهی الهی است. وعدهی الهی میگوید که اگر مجموعهای، جامعهای، دنبال دنیاطلبی باشند و تلاش کنند، به آن میرسند؛ اگر دنبال ارزشهای معنوی و تعالی حقیقی باشند و تلاش کنند، به آن میرسند: کُلًّا نُمِدُّ هٰؤُلآءِ وَ هٰؤُلآءِ مِن عَطآءِ رَبِّک؛(سورهی اسرا، آیهی ۲۰؛ « هر دو [دسته:] اینان و آنان را از عطاى پروردگارت مدد میبخشیم …») هم دنیاطلبان را خدای متعال کمک میکند، هم ارزشطلبان و تعالیطلبان را خدای متعال کمک میکند؛ منتها آن کسانی که همّتشان فقط بهقدر فراوردههای زندگی مادّی است، به همین میرسند؛ معنای زندگی حقیقی را نمیفهمند، طعم معنویّت را نمیچشند؛ البتّه این[طور] است.
خشنودی از کار بدکاران
الراض بفعل قوم کالداخل فیه معم و علی کل داخل فی باطل أثمان اثم العمل به و اثم الرض به . (ح / 154 )
ترجمه :
هر کس که به کار گروهی از مردم خرسند باشد ، مانند آن است که در آن کار ، با آنها همراهی کرده است ، هر کس در کار نادرست همراهی کند ، برای او دو گناه خواهد بود : گناه همکاری در آن کار نادرست ، و گناه رضایت دادن به انجام آن .
شرح :
اسلام ، دینی است که پیرامون خود را ، همواره اززندگی کردن و حصارهای خلوت و تنهائی و سر بردن در چهار دیواریهای در بسته ، باز میدارد . و در مقابل ، همه را به زندگی اجتماعی دعوت میکند . برای یک چنین زندگی اجتماعی برادرانهایی ، که در آن همه نسب به یکدیگر وظایف و مسئولیتهایی دارند قوانین کاملی نیز قرار داده ، که جلوههای گوناگون آن ، در تعالیم درخشان اسلامی دیده میشود .
بر اساس این قوانین ، خوب بودن و خوب زیستن ، تنها این نیست که ما ، خود را از همه کنار بکشیم ، و در خلوت و تنهایی مشغول عبادت شویم و کاری به کار دیگران و سایر افراد جامعه نداشته باشیم . چه ، در این صورت ، حتی اگر هیچ گناهی از ما سر نزند ، باز در گناهی که دیگران ، در کنار ما و مقابل چشمان ما انجام میدهند ، شریک و سهیم خواهیم بود . به بیان دیگر ، یک مسلمان مؤمن واقعی ، نباید در برابر کارهای باطل و نادرست دیگران نیز ، ساکت بنشیند و هیچ اقدامی نکند . چون این سکوت ، دلیل آن است که او ، با انجام آن کارهای باطل مخالفتی ندارد و کسی که مخالف امری نباشد ، بطور طبیعی ، به انجام آن امر ، رضایت داده است . و راضی بودن به انجام کار دیگران نیز مانند آن است که خود او هم در آنکار ، شرکت و دخالت داشته است .
از این روست که امام علیهالسلام میفرماید : مسلمانان مؤمن حق ندارد ساکت بنشیند و شاهد و تماشاگر کارهای باطل دیگران باشد . چون در آنصورت ، از او دو گناه سرزده است . یک گناه همان رضایت دادن به انجام آن کار است ، و گناه دیگر آن است که با چنین رضایتی ، خود او نیز ، در آن کار نادرست بصورت همکار و همراه در آمده و در حقیقت مثل آن است که خود نیز ، در انجام آن گناه ، شرکت و همکاری داشته است .
پندهای کوتاه از نهج البلاغه - بنیاد نهج البلاغه
مناظره حضرت امام رضا عليه السلام در فضيلت امام و صفات او
عبد العزيز بن مسلم گويد: همراه امام رضا (عليه السلام) در شهر مرو بوديم، در آغاز ورودمان به شهر بود كه در يك روز جمعه در مسجد جامع آن شهر گرد هم جمع شده بوديم، و موضوع امامت را مورد بحث قرار داده و اختلاف بسيار مردم را در اين زمينه بازگو ميكرديم، نزد امام رسيده و گفتگوي مردم در اين زمينه را به ايشان عرضه داشتم،، آن حضرت لبخندي زد وفرمود: اي عبد العزيز اين مردم نفهميده واز آراء صحيح خود فريب خورده و غافل گشتند، خداي بزرگ پيامبر خويش را نزد خود فرا نخواند تا دين را برايش كامل كرد، وقرآن را بر او نازل فرمود، كه بيان هر چيز در او است، حلال وحرام و حدود واحكام وتمام نيازمنديهاي مردم را در قرآن بيان كرده وفرمود: ” چيزي را در اين كتاب فروگذار نكرديم “. ودر حجة الوداع كه سال آخر عمر پيامبر بود اين آيه را نازل فرمود: ” امروز دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم ودين اسلام را براي شما پسنديدم “، و موضوع امامت از كمال دين است، وپيامبر از دنيا رحلت نكرد تا آن كه نشانههاي دين را براي امتش بيان كرد وراه ايشان را روشن ساخت، وآنها را به راه حق راهنمائي نمود. وعلي (عليه السلام) را به عنوان پيشوا وامام منصوب كرد، وهمه احتياجات امت را بيان كرد، هر كه گمان كند خداي بزرگ دينش را كامل نكرده قرآن را رد نموده، وهر كه قرآن را رد كند به آن كافر گرديده است. آيا مقام و منزلت امامت را در ميان امت ميدانند، تا بتوانند او را خود انتخاب نمايند، همانا امامت ارزشش والاتر، و شأنش برتر، ومنزلتش عاليتر، و مكانش منيع تر، و ژرفايش عميق تر از آنست كه مردم با عقل خود به آن رسند، يا به آرائشان آن را دريابند، ويا به انتخاب خود امامي را منصوب كنند. امامت مقامي است كه خداوند عزوجل بعد از رتبه نبوت و خلت، در مرتبه سوم ابراهيم خليل را به آن اختصاص داد وبه آن فضيلت برتريش داد، و نامش را بلند و استوار نمود وفرمود: ” همانا من ترا امام مردم گردانيدم “، ابراهيم خليل از نهايت شاديش به آن مقام عرض كرد: ” از فرزندان من هم “، خداي تبارك وتعالي فرمود: ” پيمان
من به ستمكاران نمي رسد “، پس اين آيه امامت را براي ستمگران تا روز قيامت باطل ساخت وبه برگزيدگان اختصاص داد. سپس خداي تعالي ابراهيم را شرافت بخشيد، و امامت را در فرزندان برگزيده و پاكش قرار داد وفرمود: ” و اسحاق و يعقوب را به عنوان اضافه به او بخشيديم وهمه را شايسته نموديم و ايشان را امام و پيشوا قرار داديم، تا به فرمان ما رهبري كنند و انجام كارهاي نيك و گزاردن نماز و دادن زكات را به ايشان وحي نموديم، و ايشان عبادت ما را ميكردند “. پس امامت هميشه در دورانهاي متوالي در فرزندان او بود واز يكديگر به ارث ميبردند، تا خداي تعالي آن را به پيامبر ما به ارث داد و خود او فرمود: ” همانا سزاوارترين مردم به ابراهيم پيروان او واين پيامبر و انسانهاي مؤمن ميباشند وخدا سرپرست مؤمنان ميباشد “، پس امامت مخصوص آن حضرت گشت.
آنگاه او به فرمان خداي تعالي وطبق آنچه خدا واجب ساخته بود آنرا به عهده علي (عليه السلام) گذارد، وسپس در ميان فرزندان برگزيده اش، كه خداوند به آنان علم و ايمان داد، جاري گشت، وخداوند ميفرمايد: ” آناني كه علم و ايمان به ايشان داده شد گويند: در كتاب خدا تا روز رستاخيز به سر برده ايد “، پس امامت تا روز قيامت تنها در ميان فرزندان علي (عليه السلام) ميباشد، زيرا پس از حضرت محمد (صلي الله عليه وآله) پيامبري نيست، اين نادانان از كجا وبه چه دليل براي خود امام انتخاب ميكنند. همانا امامت مقام پيامبران و ميراث اوصياء است، امامت خلافت و جانشيني خدا و رسول او، و مقام أمير المؤمنين (عليه السلام)، و ميراث حسن و حسين (عليهما السلام) است. همانا امامت زمام دين و مايه تحكيم نظام مسلمين، و صلاح دنيا و عزت مؤمنين است، همانا امامت ريشه اسلام بالنده و شاخه بلند آن است، كامل شدن نماز و زكات و روزه وحج و جهاد، و ازدياد غنائم و صدقات، و اجراء حدود واحكام، و نگاهداري مرزها بوسيله امامت انجام ميگيرد.
امام حلال خدا را حلال وحرام خدا را حرام ميكند، حدود خدا را برپا نموده واز دين او دفاع مينمايد، با حكمت و اندرز وحجت رسا مردم را به راه پروردگار دعوت ميكند. امام همچون خورشيد پرتو افكن است كه نورش عالم را فرا گيرد و در افق والائي قرار دارد، به گونه اي كه دستها و ديدگان بدان دست نيابند، امام ماه تابان، چراغ فروزان، نور درخشان، و ستاره اي راهنما در شدت تاريكي، و رهگذر شهرها و كويرها و گرداب درياها است. امام آب گواراي زمان تشنگي، و راهبر به سوي هدايت، و نجات بخش از هلاكت است، امام شعله پرتو افكن روي بلندي براي رهنمائي گمشدگان است، وسيله گرما بخشي سرما زدگان و رهنماي هلاكت يافتگان است، هر كه از او جدا شود هلاك ميگردد. امام ابري است بارنده، باراني است شتابنده، خورشيدي است فروزنده، سقفي است سايه دهنده، زميني است گسترده، چشمه اي است جوشنده، و بركه و گلستان است. امام همدم و رفيق، پدري مهربان، برادري ياور، مادري دلسوز به كودك خود، پناه بندگان خدا در گرفتاري سخت است. امام امين خدا در ميان خلقش، وحجت او بر بندگانش، و خليفه او در بلادش،
و دعوت كننده به سوي او، و دفاع كننده از حقوق او است، امام از گناهان پاك واز عيبها بر كنار است، به دانش اختصاص يافته وبه خويشتن داري نمايان گرديده است، موجب تحكيم دين و عزت مسلمان و خشم منافقان و هلاك كافران است. امام يگانه زمان خود ميباشد، كسي به پايه او نرسيده و دانائي با او برابري نكند، جايگزين ندارد، همانند و همتا براي او نيست، به تمام فضائل اختصاص يافته، بي آن كه خود به دنبال آن رفته وآن را بدست آورده باشد، بلكه امتيازي است كه خداوند به فضل وبخشش خود به او عنايت فرموده است. كيست كه توان شناسائي امام يا انتخاب امام را داشته باشد؟ هيهات، در اينجا خردها گم گشته، خويشتن داريها بيراهه رفته، و عقلها سرگردان شده، و ديدهها بي نور گرديده، وبزرگان كوچك شده، و حكيمان متحير، و خردمندان كوتاه نظر، و خطيبان درمانده، و انديشمندان نادان، و شعرا وامانده، و ادبا ناتوان، و سخن دانان درمانده اند، از اين كه بتوانند يكي از شؤون وفضائل امام را توصيف نمايد، و همگي به عجز و ناتواني اعتراف دارند. چگونه ممكن است تمام اوصاف وحقيقت وجودي او را بيان كرد، يا مطلبي از امر امامت را فهميد، و جانشيني كه كار او را انجام دهد برايش پيدا كرد، ممكن نيست، چگونه واز كجا؟ او همچون ستارگان آسمان از دست يابي افراد و توصيف توصيف كنندگان اوج گرفته است، او كجا و انتخاب بشر كجا، او كجا وخرد بشر كجا، او كجا و همانندي براي او از كجا؟ آيا ميپندارند كه امام در غير خاندان پيامبر خدا يافت شود! به خدا كه وجدانشان به ايشان دروغ گفته و آرزوي بيهوده در سر ميپرورانند، به گردنه بلند و لغزنده اي كه به پائين ميلغزند بالا رفته، ومي خواهند كه با عقلي گم گشته و ناقص خود، وبا آراء گمراه كننده خويش امام را نصب كنند، و جز دوري از حق بهره نبردند، خداوند ايشان را بكشد. به كجا منحرف ميشوند، قصد انجام كار سختي را كرده و دروغي را ساخته و پرداخته نموده اند، وبه گمراهي دوري افتاده، ودر سرگرداني فرو رفته اند، كه با چشم بينا امام را ترك گفتند، ” شيطان كردارشان را در نظر آنان آراست واز راه منحرف شان كرد با آن كه اهل بصيرت بودند “. از انتخاب خدا و انتخاب رسول او واهل بيتش روي گردان شده، و به انتخاب خود گرائيدند، در صورتيكه قرآن ندا ميكند: ” پروردگارت هر چه خواهد بيافريند و انتخاب كند، اختيار بدست آنان نيست خدا از آنچه با او شريك قرار ميدهند منزه و والاست “، و باز خداي بزرگ ميفرمايد: ” هيچ مرد وزن مؤمني حق ندارد، آنگاه كه خدا و پيامبرش فرماني را داد، اختيار كار خويش را داشته باشد “. و فرموده است: ” شما را چه شده، چگونه قضاوت ميكنيد، مگر كتابي داريد كه آنرا ميخوانيد، تا هر چه خواهيد انتخاب كنيد در آن كتاب بيابيد، يا براي شما تا روز قيامت بر عهده ما پيمان هائي است كه هر چه قضاوت كنيد حق شماست، از آنان بپرس،كدامشان متعهد اين مطلب است، يا مگر شريكاني داريد، اگر راست ميگويند شريكان خويش را بياورند “. و باز خداي بزرگ فرموده است: ” چرا در قرآن نمي انديشند، يا مگر بر دلها قفل قرار دارد “، و فرموده است: ” مگر خدا بر دلهاشان مهر نهاده كه نمي فهمند “، يا ” گفتند شنيديم ولي نمي شنيدند، و همانا بدترين جانوران نزد خداوند مردمي هستند كه كر و لالند و تعقل و تدبر نمي كنند، واگر خدا در آنان خيري را سراغ داشت به ايشان شنوائي ميداد، واگر شنوائي هم ميداشتند روي ميگرداندند “، ويا ” گفتند شنيديم و نافرماني كرديم “، (امامت اكتسابي نيست) بلكه ” فضلي است از جانب خداوند كه به هر كس بخواهد ميدهد وخداوند صاحب فضل بزرگي است “. پس چگونه ايشان قادرند امام را انتخاب كنند، در صورتيكه امام عالمي است كه ناداني ندارد، سرپرستي است كه روي نمي گرداند، كانون قدس وپاكي و طاعت وزهد وعلم وعبادت است، دعوت پيامبر اختصاص به او داشته، از نژاد پاك فاطمه بتول است. در دودمانش جاي طعن و سرزنش نبوده، وهيچ دارنده نژاد شريفي به پايه او نرسد، از خاندان قريش و قبيله هاشم و عترت پيامبر بوده، و مورد خشنودي خداي عزوجل است، موجب شرافت اشراف و زاده عبد مناف است، علمش بالنده، حلمش كامل، در امامت قوي ودر سياست عالم است،اطاعتش واجب وقيام به امر الهي ميكند، خيرخواه بندگان خدا و نگهبان دين او است. خدا پيامبران و امامان را توفيق بخشيده واز خزانه علم وحكم خود آنچه به ديگران نداده به آنان داده است، از اين جهت علم آنان برتر از علم مردم زمانشان ميباشد، وخداي تعالي فرموده: ” آيا كسي كه به راه حق هدايت ميكند شايسته تر است كه پيروي شود يا كسي كه هدايت نمي كند جز آن كه هدايت شود، شما را چه شده، چگونه قضاوت ميكنيد “. و فرموده ديگر خداوند در باره طالوت: ” خدا او را بر شما برگزيد و در علم و بدن به او برتري داد، وخداوند ملك خويش را به هر كه بخواهد ميدهد، وخدا بسيار بخشنده و داناست “، وبه پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرمود: ” خدا بر تو كتاب وحكمت نازل كرد وآنچه را نمي دانستي به تو تعليم داد، كرم خدا نسبت به تو بزرگ بود “. و نسبت به امامان از اهل بيت و خاندان و فرزندان پيامبر فرمود: ” آيا مردم نسبت به آنچه خدا از كرم خويش به ايشان داده حسد ميبرند، بدرستي كه ما به خاندان ابراهيم كتاب وحكمت داديم وبه آنان ملك عظيمي عطا كرديم، كساني به آن گرويدند وكساني از آن روي گردانيدند و آتش جهنم بسيار برافروخته است “. آنگاه كه خداي بزرگ بنده اي را براي اصلاح امور بندگانش انتخاب كند، سينه اش را براي آن كار باز كند و چشمههاي حكمت در دلش قرار دهد، وعلمي به او الهام كندكه از آن پس از پاسخي در نماند واز راه درست منحرف نشود. پس او معصوم است و تقويت شده، وبا توفيق استوار گشته، از هر گونه خطا و لغزش در امان است، خداوند او را به اين صفات امتياز بخشيده تا حجت رساي او بر بندگانش، و گواه بر مخلوقاتش باشد، واين بخشش و كرم خداست، به هر كه خواهد عطا كند وخدا داراي كرم بزرگي است، آيا مردم چنان قدرتي دارند كه بتوانند چنين كسي را انتخاب كنند، ويا ممكن است انتخاب شده آنها اينگونه باشد تا او را پيشوا سازند. به خانه خدا سوگند كه اين مردم از حق تجاوز كردند وكتاب خدا را پشت سر انداختند، گويا نمي دانند، در صورتيكه هدايت و شفا در كتاب خداست، اينان كتاب خدا را رها كرده واز هوس خود پيروي نمودند، خداي بزرگ ايشان را نكوهش نمود ودشمن داشت و تباه شان ميكند. وخداوند ميفرمايد: ” ستمگر تر از آن كه هوس خويش را بدون هدايت خدا پيروي كند نيست، خدا گروه ستمگران را هدايت نمي كند “، و فرمود: ” بر آنان هلاكت باد و اعمالشان نابود شود “، وفرمود: ” بزرگ است در دشمني نزد خدا و نزد مؤمنان، خدا اينگونه بر هر دل گردن كش جباري مهر مينهد “، و درود وسلام فراوان خداوند بر پيامبر وبر خاندان پاكش باد.