اگر او را ببینم به او میگویم
ای کسی که در قنوتهای نیازم تو را از ته دل صدا میزدم و خدا را به آمدنتسوگند میدادم و دعا میکردم تا خدا در ظهور تو تعجیل فرماید اما باز در غروبهای دلتنگیم لایهای اشک بود که روی چشمانم را میپوشاند و مرا در صبر برای آمدنتبیتاب میکرد با آنکه میدانستم:«افضلالاعمال انتظار فرج
ماهنامه موعود3
ايام الله
پيروزي انقلاب اسلامي، شيرين حادثه تاريخ معاصر در كام دين باوران ايران و جهان بود كه بذر اميد و نشاط و سازندگي و جهاد و آزادي و استقلال و حكومت الهي را در قلب ميليونها مسلمان و مستضعف جهان در داخل و خارج كشور افشاند و آرزوهاي شيطاني آمريكا و انگليس و شورويِ آن روز را نقش بر آب كرد.
فرياد بلند «الله اكبر» در بيست و دوم بهمن 57 در آفاق زمين و زمان طنين افكند، بانگ آزادي بود كه از خاوران بر مي خاست و فرياد مظلوميت بشريت بود كه از ناي جان ملت ايران به گوش مي رسيد. اعلام طوفانها بود و آتش فشان قهر ملتهاي دربند، كه با گرد آمدن بر محور ولايت فقيه، تبختر باختر نشينانِ ستمگر را هدف گرفته بود. توده هاي محروم جهان كه آن روز با آواي قدسي امام رحمه الله بيدار شدند، هنوز هم به ميثاق خود با خميني بزرگ وفا دارند و يك لحظه در «حق بودن» خروش خميني ترديد نكرده و نمي كنند، گرچه انقلاب ريزش و رويش دارد و امروز برخي نامحرمان غاصب مقامات اجتماعي، عاشقان آواي امام را به آشتي با استكبار و لبخند در برابر جلاّدان جهاني فرا مي خوانند.
هنوز هم سرود الله اكبر، خميني رهبر، كه آن روزها ساخته و از خانه، خانه ملت ايران پخش مي شد، دلنشين ترين سرود ملت ايران و محرومان جهان است.
واژه، واژه اين سرود با خون شهيدان انقلاب اسلامي ايران نوشته شده است و عصاره آرمانهاي محرومان جهان در آن موج مي زند. مخالفان انقلاب اسلامي بخواهند يا نخواهند، اين سرود در عمق جان همه فرزندان خميني بزرگ جا دارد و تارهاي قلب محرومان لبنان و عراق و افغانستان و تاجيكستان و هند و پاكستان و بسياري از نقاط جهان را به صدا در مي آورد.
انقلاب اسلامي، به راستي مردگان گورستان سلطنت را حياتي نوين بخشيد، و شور نشور در جهان پديد آورد.
ايمان، آگاهي، آزادي، خودباوري، شجاعت، حماسه، ايثار، استقلال، نشاط و عاطفه و عدالت و ظلم ستيزي، مقدس ترين و محبوب ترين واژه هاي قاموس انقلاب ما بود، واژه هايي كه هيچكدام براي بسياري از تحليل گران سياسي امروز و تئوري پردازان پس از انقلاب اسلامي مفهوم نيست.
در فرهنگ انقلاب اسلامي واژه هاي ترس و يأس و كفر و شرك و استثمار، سرمايه داري و شاه و انگليس و امريكا و صهيونيزم، منفورترين واژه ها بود؛ واژه هايي كه امروز برخي مسئولان سياسي به آن عشق مي ورزند و برخي با آن انس گرفته اند، و مي خواهند مردم مسلمان را هم با اين مفاهيم شيطاني آشتي دهند.
مبلغان گرامي به عنوان وارثان انديشه راستين خميني كبير، بايد به كارگزاران سياسي يادآوري كنند كه:
انقلاب اسلامي جلوه اي از تفكر پيامبران الهي است و امت اسلامي هيچگاه از راه پيامبران دست نخواهد كشيد.
انقلاب اسلامي، آرمان هزار و چهار صد ساله توده هاي محروم است و ملت مسلمان ايران و ملل مظلوم جهان هيچگاه از اين آرمان كوتاه نخواهند آمد.
انقلاب اسلامي، صداي فطرت بشريت مظلوم است و اين آواي مقدس هرگز خاموش نخواهد شد.
انقلاب اسلامي، جوشش سرخ سيد الشهداست و اين خون تا قيام قيامت از جوشش نخواهد ايستاد.
انقلاب اسلامي، شعله اي از مشعل عدالت خواهي «مهدي موعود عليه السلام » است و اين شعله تا نابودي كفر و شرك و بيداد جهاني روز به روز گرم تر و درخشان تر خواهد شد.
بيگانگان و ريزشهاي انقلاب اسلامي بدانند، امروز هم ميليونها جوانه در باغ انقلاب اسلامي در حال رويش است.
شعارهاي انقلاب اگر از نوارها و برخي در و ديوارها پاك شده اند، در ذهن و قلب ميليونها انسان ستمديده از نظام استكبار مي درخشد. استكبار و صهيونيزمِ پنهان در زير نقاب سازمان ملل به اصطلاح متّحد، نمي توانند فرزندان خميني را فريب دهند. آرمانها و استانداردهاي مصوّب اين سازمانها با فرهنگ و معيارهاي انقلاب اسلامي فرسنگها فاصله دارد و واژه توسعه و پيشرفت با مفهوم غربي آن هرگز در شعارهاي مردم نبوده و نيست. مردم هنوز هم استقلال و آزادي و جمهوري اسلامي را مي خواهند، نه يك كلمه كم و نه يك كلمه زياد!
ايام الله
يكي از نعمتهاي خداوند به مردم ايران و جهان، پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357 ش بود. انقلابي كه با قيام دوازدهم محرّم (15 خرداد سال 1342 ش) به رهبري امام خميني رحمه الله و روحانيّت آغاز شد و سرانجام تحوّلي شگفت در فكر و فرهنگ و سياست و اقتصاد جهان پديد آورد و در 22 بهمن 1357 ش. به پيروزي رسيد. در جريان اين تحوّل بزرگ اجتماعي، بار ديگر آواي قدسي «اَلْعِزَّةُ لِلّهِ» از زبان عالمي عارف و بيدار و مرجعي آگاه و فداكار شنيده شد و زلزله اي در اركان استبداد و استعمار جهاني پديد آمد. كاخ دو هزار و پانصد ساله سلطنت در ايران فرو ريخت و كنگره هاي فراواني از قصر بيداد جهاني تَرَك برداشت. صداي امام خميني رحمه الله پژواك فرياد ابراهيم عليه السلام و محمّد صلي الله عليه و آله بود كه از حلقوم مردي از قبيله خورشيد به گوش جان بشريت رسيد.
ايام الله
امام امت قدس سره از 22 بهمن همچون 15 خرداد، 17 شهريور، 12 فروردين و … به عنوان «ايام الله » ياد كردند. و درباره چنين ايامي فرمودند: «بر ملت شريف ماست كه اين ايام الله را - كه هديه هايي از عالم غيب ربوبي است - با جان و دل حفظ و با چنگ و دندان نگهداري كنند» .
علامه طباطبايي در تفسير گران قدر الميزان مي نويسند: «با اين كه تمام روزها و تمام چيزها از آن خداي متعال است، ولي اختصاص دادن روزهايي به نام «ايام الله » يا يوم الله به خاطر آن است كه فرمان و امر خدا در آن روزها چنان آشكار است كه براي فرمان جز خدا، هيچ گونه ظهوري باقي نمي ماند، ايام الله زمان ها و شرايطي است كه فرمان خدا و آيات و نشانه هاي وحدانيت و سلطه الهي آشكار شده، يا مي شود; مثل روز مرگ كه قدرت و سلطه «آخرت » در آن روز آشكار مي شود و اسباب دنيوي از تاثير مي افتد، يا روز «قيامت » كه هيچ كس براي ديگري مالك هيچ چيز نيست، و در آن روز فرمان از آن خداست. يا مثل ايامي كه خداوند در آن ها قوم «نوح » ، «عاد» و «ثمود» را به هلاكت رسانده، كه در امثال اين گونه روزها، قهر و غلبه الهي آشكار شده و معلوم مي گردد كه تمامي عزت متعلق به خدا است.
ممكن است كه منظور از ايام الله ايامي باشد كه نعمت هاي خداي متعال آشكار است; مثل روز خروج نوح و اصحابش از كشتي با سلام و سلامتي و بركت هاي الهي يا روز نجات دادن ابراهيم از آتش يا غير اين ها … از حوادث و ايامي كه جز به خدا نمي توان به ديگري نسبت داد، اين ها روزهاي خاص خدائي (ايام الله) است …» .
پس ايام الله روزهاي بزرگ و تاريخي و سرنوشت سازي است كه در تاريخ يك ملت يا در سرنوشت يك نسل يا كلا در سرگذشت «انسان » پيش مي آيد.
گاهي به صورت نعمتي بزرگ و گاهي به صورت عذابي عظيم و دردناك كه حتي منجر به زوال يك ملت گشته و نام «عذاب استيصال » به خود مي گيرد.
علامه طباطبايي رحمه الله در جاي ديگر مي فرمايد: «ايام الله ايامي است كه هيچ حكومت و سلطه اي نيست، مگر براي خدا، مثل روز مرگ، برزخ، روز قيامت و روز عذاب استيصال …» .
بسته شدن در خانه ها جز در خانه حضرت فاطمه عليها السلام
ياران رسول خدا آن گاه كه مي بينند در خانه علي عليه السلام و فاطمه عليها السلام به مسجد باز مي شود، هر يك از خانه خود دري به مسجد باز مي كنند. ديري نگذشت كه فرمان رسول خدا صلي الله عليه و آله آمد كه تمام درها بايد بسته شود جز در خانه علي عليه السلام. موج اعتراض بالا گرفت اما پيامبر صلي الله عليه و آله قاطعانه بر موضوع پافشاري كرد و تمام درها، حتي پنجره ها را، جز در خانه علي عليه السلام بست.
زيد بن ارقم مي گويد: «برخي از ياران از حضرت خواستند كه اجازه دهد، درها همچنان باز بماند. پيامبر صلي الله عليه و آله از جاي برخاست و پس از حمد و ثناي الهي فرمود:
به من دستور داده شد كه تمام درها، جز در خانه علي عليه السلام را ببندم. حال مي بينم كه برخي از شما سخن گفته ايد اما اين را بدانيد كه سوگند به خدا! اين من نبودم كه در خانه اي را بسته يا باز كرده باشم، بلكه دستوري بود كه من از آن پيروي كردم.»
حديث ياد شده از احاديث مسلم شيعه و سني است و تاكنون كسي بر صحت آن اشكال نگرفته جز ابن الجوزي كه آن را در رديف احاديث موضوعه و ساخته رافضي ها خوانده است اما «ابن حجر عسقلاني » در كتاب «فتح الباري در شرح صحيح بخاري » در رد گفته ابن الجوزي اظهار مي دارد:
«اخطا في ذلك شنيعا فانه سلك في ذلك رد الاحاديث الصحيحة بتوهمه المعارضة; وي خطاي زشتي را در اين كتاب مرتكب شده است، زيرا به بهانه تعارض، بسياري از احاديث صحيح را رد كرده است.»
مجله مبلغان شماره 19