شعله شد خشم فروخورده ما از این داغ
دستشان باز شد آلوده به خون، جانیها
بیدوام است ولی خنده شیطانیها
کم علمدار ندادیم در این کرب و بلا
کم نبودند در این خاک سلیمانیها
جای هر قطره خون، صد گل از این باغ شکفت
کی جهان دیده از این گونه فراوانیها؟
آرزو داشت به یاران شهیدش برسد
رفت پیوست به حاج احمد و طهرانیها
شعله شد خشم فروخورده ما از این داغ
کم مباد از سرشان سایه نادانیها
برسانید به آنها که پشیمان نشوند
ثمری نیست در این دست پشیمانیها
غیرت است این که همه پیر و جوان میبندند
گره بر چکمه و سربند به پیشانیها
انتقامش به خدا از حججی سختتر است
وای از مشت گرهکرده ایرانیها!
راهی قدس شده لشکر آزادی قدس
این خبر را برسانید به سفیانیها
زینب کبرى یک زن بزرگ است...
مقام معظم رهبری(مدظله العالی):
زینب کبرى یک زن بزرگ است. عظمتى که این زن بزرگ در چشم ملتهاى اسلامى دارد، از چیست؟ نمىشود گفت به خاطر این است که دختر علىبنابىطالب(علیهالسّلام)، یا خواهر حسینبنعلى و حسنبنعلى(علیهماالسّلام) است. نسبتها هرگز نمىتوانند چنین عظمتى را خلق کنند. همه ائمه ما، دختران و مادران و خواهرانى داشتند؛ اما کو یک نفر مثل زینب کبرى؟
ارزش و عظمت زینب کبرى، به خاطر موضع و حرکت عظیم انسانى و اسلامى او بر اساس تکلیف الهى است. کار او، تصمیم او، نوع حرکت او، به او اینطور عظمت بخشید. هر کس چنین کارى بکند، ولو دختر امیرالمؤمنین(علیهالسّلام) هم نباشد، عظمت پیدا مىکند. بخش عمده این عظمت از اینجاست که اولاً موقعیت را شناخت؛ هم موقعیت قبل از رفتن امام حسین(علیهالسّلام) به کربلا، هم موقعیت لحظات بحرانى روز عاشورا، هم موقعیت حوادث کشنده بعد از شهادت امام حسین را؛ و ثانیاً طبق هر موقعیت، یک انتخاب کرد. این انتخابها زینب را ساخت.
مبناي نهضت حسيني
قيام حضرت امام حسين (عليه السلام) همان طور كه از نامه ها، پيام ها و خطبه هاي ايشان استنباط مي شود، يك مبناي خاص داشت و يك بناي مخصوص؛ چنان كه خروج امويان نيز مبنا و بناي خاص خود را داشت. آنچه مورد اعتقاد سالار شهيدان بود و بر همان مبنا مبارزهي خود را بنا نهادند و قيام كردند اين بود كه در نظام هستي، حق پيروز است؛ خواه از قدرت مادي برخوردار باشد يا نه و نيز باطل محكوم به شكست است. آنچه مبناي امويان بود و بر همان مبنا حكومتشان را بنا كردند، اين بود هر كه قدرت مادي دارد، پيروز است؛ خواه با حق همراه باشد يا نه؛ وگرنه محكوم به شكست است، هر چند حق باشد.
اين دو طرز فكر كه همواره بوده و هست، از دو نوع جهان بيني نشأت مي گيرد. كسي كه جهان را در ماده خلاصه مي كند و اصالت را به ماده مي دهد، هر جا جريان طبيعت بيش تر حضور داشت، آن جا محور قدرت تلقّي مي شود و در آن محور، قيام و قعود، عزل و نصب، عزت و ذلت دور مي زند؛ ولي كسي كه جهان بيني را بر اساس حقيقت هستي تنظيم كرده است، اصالت را به معنا مي دهد و در محور حق حركت مي كند. اين گروه، حق محورند، در قبال ديگران كه مادّه محورند. بر همين اساس، هميشه در مقابل انبياي الهي افرادي قيام مي كردند كه چنين معتقد بودند: (قد أفلح اليوم من استعلي)[طه:62]
در برابر پيام آوران خدا كه مي گفتند: (قد أفلح من تزكّي)[اعلی:14]
طرز تفكر آل فرعون، هم قبل از آن ها بود، هم پس از آن ها. اين شعار كسي است كه در تفكّر او اصالت با ماده است. او مي گويد: در نظام طبيعت، ضعيف پايمال است؛ يعني همان شعار (قد أفلح اليوم من استعلي)
امّا آن كه مي گويد: حق در جهان حاكم است و بايد در محور حق حركت كرد، شعارش (قد أفلح من تزكّي)
است، نه (قد أفلح اليوم من استعلي) و نه هر كه زد و بند كرد و به مقامي رسيد، به فلاح دست يافت؛ بلكه هر كس روان خود را تهذيب كند به فلاح مي رسد.
پس، هميشه عده اي معتقدند كه (قد أفلح اليوم من استعلي) و دسته اي برآنند كه (قد أفلح من تزكّي)
و در قبال آن ها مي گويند: (لا يفلح السّاحر حيث أتي)[طه:69]
؛ يعني انساني كه بر محور حق نيست، خواه به دنبال سحر باشد يا سياست ساحرانه، در پي شعبده باشد يا تجارت شعبدانه، به دنبال طلسم باشد يا شبيخون طلسمانه، هرگز پيروز نمي شود.
پيام مهم امام حسين(عليه السلام) در شب و روز عاشورا
در تمام سخنرانى ها محور فرمايش هاى امام(عليه السلام)، تحذير از دنيا، مال حرام و لذت هاى دنيا و بدبختى هايى است كه براى انسان ايجاد مى كند. اگر ما مى خواهيم واقعاً حسينى شويم، شايسته است از كلامى كه حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) شب و روز عاشورا مكرراً به بهانه هاى مختلف براى دوستان و دشمنانش بيان فرمود استفاده كنيم. «و كونوا من الدنيا على حذر». هر كس كه بخواهد به سعادت برسد، بايد از اين كلام استفاده كند. درد و درمان براى ياران امام حسين(عليه السلام) و دشمنان او يكى است. براى رسيدن به سعادت، همه بايد از اين درمان استفاده كنند و از آن سمّ مهلك كه عشق به دنيا و دلبستگى به لذت هاى آن است پرهيز كنند. من و شما هم اگر قصد داريم حسينى باشيم، بايد سعى كنيم عاشق دنيا نشويم، ايمان خود را به آخرت تقويت كرده باور كنيم كه زندگى واقعى بعد از مرگ است و اين دنيا مانند دوران جنينى است. همچنان كه جنين پس از مدتى با تولد قدم به اين دنيا مى گذارد، انسان نيز با مرگ از اين دنيا خارج مى شود و قدم در عالم ابدى مى گذارد. اما براى اينكه در عالم ابدى به سعادت جاودانى نائل شويم، بايد به اين دنيا دل نبنديم، تا به گناه كشيده نشويم. ريشه همه گناهان و بدبختى ها علاقه به دنياست. كدام گناه است كه در علاقه به دنيا ريشه نداشته باشد؟ بنابراين، اگر ما امام حسين(عليه السلام) را امام خود مى دانيم و دوست داريم به ياران او ملحق شويم، اگر واقعاً نگران هستيم كه مبادا جزء مخالفين آن حضرت يا جزء كسانى باشيم كه از امام حسين(عليه السلام) كناره گيرى كردند، اگر در اين گفته خود صادق هستيم كه «يا ليتنى كنت معكم فأفوز معكم»، چاره كار در اين است كه از دارويى كه حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) معرفى كرده است، استفاده كنيم. چه بايد كنيم؟ ابتدا بايد سعى كرده ايمان خود را به آخرت تقويت كنيم. اين كار به بحث و مطالعه نياز دارد تا شبهاتى كه پيرامون اين مسأله مطرح است، حل شود. مؤمنان كسانى هستند كه «بالاخرة هم يوقنون». كسب يقين كار ساده اى نيست، آن هم در دورانى كه اكثريت انديشمندان و فيلسوفان عالم چنين القا مى كنند كه هيچ امر يقينى در عالم وجود ندارد. اما قرآن مى گويد بايد نسبت به آخرت يقين داشته باشيد. با مسائل اعتقادى به سادگى برخورد نكنيم. سعى كنيم با بحث، مطالعه، تشكيل جلسات مذهبى و پاسخ دادن به شبهات، نسبت به آنها يقين حاصل كنيم. در مرحله دوم بايد خودسازى كرده سعى كنيم از حرام دنيا و گناه احتراز كنيم. از حلال دنيا استفاده كنيم اما از حرام آن دورى كنيم. هرچند حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) فرمود: همه لذتهاى دنيا و ثروت هاى آن براى اولياء الله به اندازه سايه اى ارزش دارد. البته رسيدن به چنين مقامى كار دشوارى است، اما حداقل سعى كنيم مرتكب حرام نشويم، از كار خود كم نگذاريم، از بيت المال در جهت منافع شخصى خود استفاده نكنيم، به فكر خويشاوند و همسايه فقير خود باشيم. آنچه عشق به دنيا را از دل انسان بيرون مى كند، انفاق مال است. «لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبّون»1. چيزهايى را كه به آنها علاقه داريد، انفاق كنيد تا عشق آن در دل شما نماند. اگر عشق به مال، عشق به مقام، عشق به آبروى دنيايى و حيثيت اجتماعى و امورى از اين قبيل، در دل انسان رسوخ كرد، به طور قطع در معرض خطر خواهد بود و روزى كه براى او امر داير بين لذت دنيا و انجام وظيفه الهى، مبارزه، جهاد، زندان رفتن يا كشته شدن باشد، اگر عشق به دنيا در دل انسان باشد، جلوى او را مى گيرد و موجب مى شود انسان به صورت هاى مختلف رفتار دنياپرستانه خود را توجيه كند. افرادى بوده و هستند كه نمونه هاى آنها را هم شما مى شناسيد، كسانى كه موقعيت هاى ممتازى، مردم ما هم به آنها علاقه شديد داشتند، اما بدترين ضربه را به اين انقلاب زدند و بعد توجيه كردند كه تصور كرديم گروهى در حال منحرف كردن انقلاب از مسير واقعى هستند! لذا، ما افشاگرى كرديم. افراد ديگرى نيز احكام اسلام را تحريف و ضروريات دين را انكار مى كنند و بعد در توجيه كار خود مى گويند اگر ما احكام اسلام را آنچنانكه هست بيان كنيم جوانهاى دنيا از اسلام بيزار مى شوند! ما حكم اسلام را تغيير مى دهيم تا مردم از دين برنگردند. بايد از ايشان پرسيد: از كدام دين؟ هنگامى كه شما احكام دين را تغيير داديد، مردم از چه دينى برنمى گردند؟ آيا از دينى كه شما ساختيد يا از دينى كه خدا نازل كرده است؟ اگر منظور شما اسلام عزيز است، اسلام همان است كه خدا نازل كرده است، نه آنچه شما مى سازيد. دينى كه شما احكام آن را تغيير داديد تا مردم آن را بپسندند، دين خدا نيست. آن دين، دست ساخته شما است. با اين وجود شما چگونه بر سر اسلام منت مى گذاريد كه قصد داريد به اسلام خدمت كنيد؟ آيا اين خدمت به اسلام است يا خدمت به كفر؟! ريشه اين كار چيست؟ انسان علاقه دارد محترم باشد تا بتواند از اموال عمومى استفاده كند و هنگام رأى دادن، مردم به او رأى دهند، حال اگر بگويد من با تحريفاتى كه نام آن را هم اصلاحات مى گذارند، مخالف هستم، مردم به او رأى نخواهند داد. از اين رو همانند عمر سعد، ابن زياد، شمر و سايرين كار خود را توجيه مى كند. ريشه اين كار چيست؟ حب دنيا، حب رياست، حب پول، حب خوشگذرانى. اگر در من و شما نيز ريشه اين مسايل وجود داشته باشد، روزى همان بلا به اندازه ظرفيتمان، بر سر ما نيز خواهد آمد. هر انسانى ظرفيتى دارد كه بلايا نيز به اندازه همان ظرفيت بر سر انسان خواهد آمد. ما از ظرفيت محدودى برخوردار هستيم و بلايى كه بر ما نازل مى شود متناسب با خود ما است. اگر مى ترسيم كه خانواده مان متلاشى، و فرزندانمان به مواد مخدر مبتلا مى شوند و فسادهاى ديگرى… اگر مى خواهيم چنين گرفتارى هايى براى ما پيش نيايد، از ابتدا بايد از دارويى كه حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) براى دوست و دشمن تجويز كرد، استفاده كنيم. دوستان امام حسين(عليه السلام) نصيحت او را پذيرفتند و دشمنانش آن را رد كردند. اين نصيحت را بپذيريد و سعى كنيد كه آن را به كار بنديد. عشق به دنيا را از دل بيرون كنيد، به سراغ گناه نرويد، ايمان خود را با دلائل منطقى تقويت كرده با مبارزه با دنياگرايى، خودسازى كنيد.
منبع: در پرتو آذرخش، آیت الله مصباح
شعاع پیام
قلمرو پيام نهضت حسيني محدود نيست؛ بلكه مخاطب اصيل آن، انسان است و مؤيّد آن، سخن وجود مبارك رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است كه «حسين منّى و أنا من حسين؛ [۱]«حسين (عليه السلام) از من است و من از او هستم». درست است كه حسين بن علي (عليه السلام) نوهي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) است، ولي آن حضرت نوه هاي ديگري هم داشته اند كه دربارهي آن ها چنين تعبيري نفرمودند. بنابراين، سخن رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) به اين معناست كه كيان دين و نبوّت و رسالت من با قيام حسين (عليه السلام) زنده است. از اين رو، پيام نهضت حسيني تا شعاع رسالت و نبوّت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نفوذ دارد.
بهترين سند براي ارزيابي منطقهي رسالت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) قرآن كريم است. بر پايهي قرآن، وجود پربركت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) براي همهي مردم و جوامع بشري (جهانيان) منشأ رحمت است؛ (و ما أرسلناك إلّا رحمة للعالمين)[۲]
و (و ما أرسلناك إلّا كافّة للنّاس)[3]
اگر خداوند پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را به نام رحمت عوالم ارسال كرده است و اگر همين پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايدكه من از حسين (عليه السلام) هستم، با اين شكل منطقي قلمرو پيام كربلا روشن مي شود.
زيرا خدا دربارهي پيغمبر(صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد: بركت وجود او جهاني است و ايشان نيز با چنان شعاع رحمتي فرمودند: كيان من به كربلاي حسين زنده است؛ «و أنا من حسين». از اين رو، پيام نهضت حسيني نيز جهاني است. معناي جهاني بودن يك مكتب، حفظ دو اصل جامع و كلي است: يكي همگاني بودن به لحاظ افراد و ديگري هميشگي بودن به لحاظ ازمان.
بنابراين، پيام نهضت عاشورا براي شيعيان سودمند است؛ چون آنان امّت امام حسين (عليه السلام) هستند. نيز براي قاطبهي مسلمانان جهان مفيد است؛ زيرا همگي زير ولايت اويند؛ گرچه برخي به ولايت وي معتقد نيستند. همچنين براي همهي موحّدان و اهل كتاب عالم سودمند است؛ چون او پيام توحيدي دارد و همهي موحّدان مورد عنايت توحيدي آن حضرت (عليه السلام) هستند و سرانجام، براي همهي جوامع بشري نفع دارد؛ زيرا كربلا قيام انساني را به همراه دارد. بنابراين، هيچ انساني از پيام نهضت كربلا محروم نيست و شعاع آن همهي افراد بشريت را در بر مي گيرد.1]ـ بحار الأنوار، ج 43، ص 261.
[2]ـ سورهي انبياء، آيهي 107.
[3]ـ سورهي سبأ، آيهي 28.
منبع:شكوفايي عقل در پرتو نهضت حسيني، صفحه85_ 86