شیعه خالص
قَالَ الإمَامُ الْحَسَنُ الْعَسْکَری علیه السلام:
«… إنَّ شِیعَتَنَا هُمُ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ آثَارَنَا وَ یُطِیعُونَا فِی جَمِیعِ أوَامِرِنَا وَ نَوَاهِینَا فَأولئِکَ شِیعَتُنَا فَأمّا مَنْ خَالَفَنَا فِی کَثِیرٍ مِمَّا فَرَضَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ فَلَیْسُوا مِنْ شِیعَتِنَا …».
امام حسن عسکری علیه السلام میفرماید: شیعیان ما کسانی هستند که از سنّتهای ما پیروی کرده و تمام اوامر و نواهی ما را اطاعت میکنند، پس اینان شیعیان ما هستند و امّا کسانی که در بسیاری از چیزهایی که خداوند واجب کرده، ما را مخالفت میکنند از شیعیان ما نیستند ….
شرح حدیث:
«آثار» اشاره به سنّتهایی است که بعد از انسان هم میماند که گاهیسنّت حسنه و گاهی سنّت سیّئه است. امام علیه السلام میفرماید شیعیان ما غیر از اوامر و نواهی، سنّتهای ما را هم حفظ میکنند. به عنوان مثال سنّت ائمّه علیهم السلام این بوده است که بدون واسطه شبها به در خانه نیازمندان رفته و به آنها کمک میکردند. سنّت دیگر آنها تواضع و ملایمت در مقابل برخوردهای خشن بود، یعنی دفع سیّئه به حسنه میکردند، پس مطابق فرمایش امام کسانی که سنّتها را زنده بدارند و تمام اوامر و نواهی را عمل کنند، آنها شیعه هستند، در صدر روایت امام علیه السلام مخالفت با جمیع اوامر و نواهی را دلیل بر عدم تشیّع میداند، در حالی که در ذیل روایت میفرماید آنها که کثیری از اوامر و نواهی را اطاعت نکنند شیعه نیستند، آیا این تناقض بین صدر و ذیل نیست؟
به نظر ما قلیل در این جا هم، کثیر است؛ شبیه این تعبیر را هم در قرآن داریم «یَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِیلًا؛ و آن را به بهای کم میفروشند»1 که این تعبیر در قرآن در موارد متعدّدی به کار رفته است. آیا منظور آیه این است که اگر برای تحریف آیات تورات رشوه سنگینی بگیرند، اشکال ندارد؟
جواب داده شده که کثیر در این جا هم قلیل است، یعنی اگر دنیا را بدهند تا آیهای را تحریف کنید کم است و گاهی کم هم زیاد است، یعنی با توجّه به مقامات ائمّه معصومین علیهم السلام ذرّهای مخالفت هم زیاد است و اگر غیر از این باشد صدر و ذیل تناقض دارد پس معنای روایت ایناست که اگر در قلیلی که خود به منزله کثیر است مخالفت کنند، شیعه نیستند.
با توجّه به این روایت، انسان امیدوار شده و میفهمد که باید برای شیعه بودن خیلی زحمت کشید، چرا که محبّ بودن آسان و شیعه بودن مشکل است و ما در ابتدای راه هستیم و باید از آنها کمک بخواهیم تا شیعه شویم.
مشکات هدایت:درسهایی از اخلاق پیشوایان - محمد رضا حامدی
فرم در حال بارگذاری ...
ریاکاری و خودنمایی
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
لا تُرَاءِ بِعَمَلِکَ مَنْ لا یُحْیِی وَلا یُمِیْتُ وَلا یُغْنی عَنْکَ شَیْئاً(1)
کارهای نیک خود را به خاطر خودنمایی و نشان دادن به مردمی که نه زندگی به دست آنهاست و نه مرگ و نه قدرت دارند مشکلی را برای تو بگشایند، انجام مده!
شرح کوتاه
مردمی که به تظاهر و ریاکاری عادت می کنند، همه مظاهر زندگی آنها تو خالی و بی مغز می شود: از تمدن، به ظواهر بی روح و از زندگی، به خیالات و اوهام و از سعادت و خوشبختی، تنها به نام و از دین و مذهب، فقط به یک سلسله تشریفات قناعت می کنند و مسلّماً بهره مردمی که ظاهر سازند، جز «ظواهر» نیست! به همین دلیل اسلام شدیداً از این صفت زشت انتقاد می کند و می گوید سرنوشت تو به دست این مردم نیست خودنمایی چرا!
1. بحار الانوار، جلد 72، صفحه 300.
یکصد و پنجاه درس زندگی - آیت الله ناصرمکارم شیرازی
![](https://yaseman.kowsarblog.ir/media/users/f.balochi/profile_pictures/_evocache/_.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1489408133)
انشاالله از این رذیله به دور باشیم
فرم در حال بارگذاری ...
حسین علیه السلام سرود انسانیت است
حسین یک شخصیت حماسی است، اما نه آنطور که جلال الدین خوارزمشاه یک شخصیت حماسی است و نه آنطور که رستم افسانه ای یک شخصیت حماسی است. حسین یک شخصیت حماسی است، اما حماسه انسانیت، حماسه بشریت، نه حماسه قومیت، سخن حسین، عمل حسین، حادثه حسین، روح حسین، همه چیز حسین هیجان است، تحریک است، درس است، القاء نیرو است، اما چه جور القاء نیرویی؟ چه جور درسی؟ آیا از آن جهت که مثلا به یک قوم به خصوصی منتسب است؟! یا ازآن جهت که شرقی است؟ یا از آن جهت که مثلا عرب است و غیر عرب نیست؟! یا به قول بعضی از ایرانی های از آن جهت که مثلا زنش ایرانی است؟!
اساسا در وجود حسین یک چنین حماسه هایی نمی تواند وجود داشته باشد و علت شناخته نشدن حسین هم همین است. چون حماسه او بالاتر و مافوق اینگونه حماسه هاست، کمتر افراد می توانند او را بشناسند. حالا ببینیم که واقعا چطور است؟ شما در جهان یک شخصیت حماسی مانند شخصیت حسین بن علی از نظر شدت حماسی بودن و از نظر علو و ارتقای حماسه یعنی جنبه های انسانی نه جنبه قومی و ملی پیدا نخواهید کرد. حسین سرود انسانیت است و به همین دلیل نظیر ندارد، و به جرات عرض می کنم که نظیر ندارد، شما در دنیا حماسه ای مانند حماسه حسین پیدا نخواهید کرد، چه از نظر قدرت و قوت حماسه و چه از نظر علو و ارتقا و انسانی بودن آن و متأسفانه ما مردم این حماسه را نشناخته ایم
خاصیت یک شخصیت حماسی
اثر و خاصیت یک سخن یا تاریخچه و یا شخصیت حماسی این است که در روح موج به وجود می آورد، حمیت و غیرت به وجود می آورد، شجاعت و صلابت به وجود می آورد، در بدن ها، خون ها را به حرکت و جوشش در می آورد، و تن ها را از رخوت و سستی خارج می کند، و آنها را چابک و چالاک می نماید، چه بسیار خون ها در محیطی ریخته می شود که چون فقط جنبه خونریزی دارد، اثرش مرغوبیتمردم است، اثرش این است که از نیروی مردم و ملت می کاهد و نفس ها بیشتر در سینه ها حبس می شود.
نتایج یک روح حماسی
سخن حماسی، تاریخچه حماسی، شخصیت حماسی آن است که از لحاظ روحی غیرت و حمیت و شجاعت و سلحشوری را تحریک کند و از لحاظ بدنی خون را در عروق به جوش آورد، به بدن نیرو و حرارت و چابکی و چالاکی ببخشد، در واقع حیات تازه به بدن بدهد؛ به عبارت دیگر روحیه انقلاب و ثوره ایجاد کند، حس مقاومت در مقابل ستم و ستمگر به وجود آورد.
فرم در حال بارگذاری ...
زینب و کاروان عازم کوفه
پس از وقایع روز دهم محرم، عمر سعد تا روز یازدهم محرم درصحرای کربلا باقی ماند؛ سپس لشکر را به سوی کوفه حرکت داد. او دستور داد کاروان دختران، خواهران و کودکان حسین (ع) و همچنین امام سجاد (ع) را با لشکر همراه سازند.
هنگامی که زینب (علیها السلام) پیکر بیجان برادرش امام حسین (ع) را مشاهده کرد که دفن نشده است، فریاد زد:
«یا محمداه! یا محمداه!صلّی علیکَ ملائکةُ السمّاءِ، هذا الحسینُ بالعراء، مرمّلٌ بالدّماء، مقطعُ الأعضاء! یا محمداه! و بناتُکَ سبایا، و ذریّتُکَ مقَتَّلة تسفی علیها الصّبا!»؛
«ای محمد! ای محمد! درود فرشتگان آسمان بر تو باد! این حسین توست که برصحرا افتاد است در حالی که به خون خود آغشته و اعضای بدنش قطعه قطعه شده است. ای محمد! دخترانت به اسارت گرفته شدهاند و ذریهات کشته شدهاند و بادصبا بر بدنهای برهنه و نازنین آنان میوزد.»
در این هنگام دوست و دشمن به گریه افتادند و بانوان فریاد زدند وصورتهای خویش را خراشیدند.
فرم در حال بارگذاری ...
قیام عاشورا تجدید کننده حیات اسلام و مسلمانان
جوامع بشری همانند انسانها از مرگ و زندگی، نشاط و افسردگی، بیماری و سلامتیبرخوردار هستند. پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) بر اثر جریاناتی جامعه اسلامی از نظر معنوی به بیماری مزمنی مبتلا گردید، و روز به روز حال آن رو به وخامت گرایید، به طوری که در اواخر حکومت حضرت علی(ع) تاب تحمل عدالت آن حضرت را از دست داده بود. پس از شهادت آن حضرت بیست سال حکومت معاویه به تدریج مسلمانان را با ظلم، حقکشی، بیعدالتی، قتل و غارت و فساد عادت داد. معاویه در طول بیست سال حکومت خود مسلمانان را که در پرتو تعالیم نورانی و حیاتبخش اسلام بیشترین حساسیت را در برابر ظلم و فساد داشتند، آنچنان تسلیم، رام، زبون و ضعیف کرد که پس از مرگش به راحتی یزید بر اوضاع مسلط گردید. روی کار آمدن یزید به آن شکل نشانه آن بود که جامعه اسلامی به کلی درک و احساس خود را از دست دادهاست، و از چنان پیشآمد تأثرانگیزی ابداً احساس ناراحتی و درد نمیکند. به بیان دیگر جامعه آن روز از نظر حیات معنوی آن چنان در اغما و بیهوشی بسر میبرد که با روی کار آمدن یزید حتی صدای ناله ضعیفی هم از آن شنیده نشد. و ادامه چنین وضعی قطعاً به مرگ اسلام و معنویت در جامعه منجر میگردید: امام حسین(ع) در این باره میفرماید: «انا للَّه و انا الیه راجعون و علی الاسلام السلام اذا بلیت الامة براع مثل یزید؛ باید با اسلام خداحافظی کرد هنگامی که امت به فرمانروایی مثل یزید مبتلا گردد.» اصلاح آن جامعه در آن زمان نیازمند به وارد کردن شوک قوی و همهجانبهای به پیکر جامعه بود، آن گونه که سراسر قلمرو کشور اسلامی را پوشش دهد و غیرت از دست رفته مسلمانی را در آنان زنده گرداند. ولی حکومت امویان از چنان دستگاه تبلیغاتی قوی و نیرومندی برخوردار بود که ممکن نبود هیچ ندای حقی به گوش جامعه برسد، بنابراین هر حرکت اصلاحی در جامعه نیازمند آن بود که خود را به دستگاه تبلیغاتی مجهز نماید، که دستگاه تبلیغاتی امویان را تحت الشعاع قرار دهد و آن چنان ابتکار عمل را به دست گیرد که فرصت اندیشیدن را از یزیدیان سلب نماید. روشن است که تصمیمگیری در چنین شرایطی بسیار سخت و دشوار است، چرا که کوچکترین اشتباه، خطا و غفلتی ممکن است به نابودی همیشگی اسلام منتهی گردد. این گونه موارد از مواردی نیست که با احتمال شکست نیز بتوان اقدام کرد بلکه هر گونه اقدامی باید به اطمینان متکی باشد و با گمان و حدسنمیتوان دست به اقدامی زد. از اینرو در چنین شرایطی رهبری قیام باید به دانشی فراتر متصل باشد تا به خوبی بتواند تمام آثار و عواقب تک تک حرکات و اعمال خود را تا صدها بلکه هزاران سال آینده در نظر بگیرد و با توجه به همه آنها تصمیم مناسب و شایسته بگیرد. امام حسین(ع) با تکیه بر همین دانش، برای اینکه ندای مظلومیت و حقخواهیاش در جنجال تبلیغاتی امویان گم نگردد و برای همیشه به اقصی نقاط جهان برسد، بخش اعظم پیامرسانی نهضت خویش را به عهده زنان و اهل بیت خویش نهاد، آن حضرت به برادرش محمد حنفیه - هنگام حرکت به سوی کربلا - فرمود: «… اتانی رسولاللَّه(ص) و قال یا حسین اخرج فان اللَّه تعالی شاء ان یراک قتیلاً؛ رسول خدا(ص) دیشب در عالم رؤیا به من فرمود: ای حسین! خارج شو! زیرا خداوند میخواهد ترا کشته ببیند.» و هنگامی که محمد حنفیه از انگیزه همراه بردن زنان و اطفال پرسید، امام فرمود: «و قد شاء اللَّه ان یراهنّ سبایا؛ خداوند میخواهد آنان را اسیر ببیند.» .معنای این سخن این است که برای حفظ اسلام خداوند بر من واجب کرده است که تسلیم یزید نگردم تا در این راه به شهادت برسم، و پس از من اهل بیتم به اسارت در آیند تا به این وسیله ندای حقخواهی من به گوش جهانیان برسد. این جمله به خوبی میرساند که بدون نقشآفرینی زنان در قیام عاشورا، قیام امام حسین(ع) ناتمام بود و اثر مطلوب بر آن مترتب نمیگردید.
فرم در حال بارگذاری ...