خداوند متعال هرگز به مومنان اجازه سستی و ناامیدی و اندوه را نداده است و از جمله در آیه 139 سوره ال عمران تاکید می کند که شما مومنان حق ندارید سست شوید و غصه بخورید، چرا که شما قدرتمند هستید و آن قدرت ایمان است که خداوند به شما عطا فرموده است:
«وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ؛ و سستى مكنيد و اندوهگين مباشيد كه شما برتريد، اگر مؤمن باشيد» (آل عمران: 139).
علامه طباطبایی(ره) در تفسیر این آیه چنین فرموده است:
كلمه” وهن” به طورى كه راغب گفته به معناى ضعف در خلقت، و يا در خلق است، و منظور از آن در اينجا ضعف مسلمين از حيث عزم و اهتمام بر اقامه دين و بر قتال با دشمنان است.
و كلمه” حزن” به معناى اندوه است، در مقابل كلمه” فرح” كه به معناى سرور است، و حزن وقتى به انسان دست مى دهد كه چيزى را كه داشته از دست بدهد و يا دوست مى دارد داشته باشد ولى ندارد، و يا خود را مالك آن فرض كرده، و از دستش بدهد.
و در اينكه فرمود:” وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ، إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ …” دلالتى هست بر اينكه علت وهن و اندوه مسلمانان آن روز اين بوده كه ديده اند عده اى مجروح شده اند، و كفار قوىتر از ايشان بوده و بر آنان مسلط بوده اند. به خاطر ديدن اين وضع بوده كه مسلمانان آن روز دچار سستى و اندوه شدند، و از نظر واقعيت خارج هم همين طور بوده، چون مشركين در آن روز هر چند كه به تمام معنا بر لشكر اسلام غالب نشدند، و جنگ به نفع آنان و شكست مسلمين پايان نيافت، و ليكن شديدترين صدمه را به مؤمنين زدند، چون هفتاد نفر از سران و شجاعان مسلمين كشته شد، و تازه همه اين مصيبتها در داخل سرزمينشان به ايشان وارد شد، و اين خود باعث وهن و حزن آنان گرديد.
و همين كه جمله:” وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ …” در مقام تعليل مطلب واقع شده، خود شاهد بر اين است كه نهى از وهن و حزن، نهى از وهن و حزنى است كه در خارج واقع شده بوده نه از وهن و حزن فرضى و مبادايى.
اگر اين جمله را مطلق آورد، و بالا دست بودن مسلمانان را مقيد به هيچ قيدى به جز ايمان نكرد، براى اين بود كه به ما بفهماند شما مسلمانان اگر ايمان داشته باشيد نبايد در عزم خود سست شويد، و نبايد به خاطر اينكه بر دشمنان ظفر نيافته ايد و نتوانسته ايد از آنان انتقام بگيريد اندوهناك گرديد، براى اينكه ايمان امرى است كه با علو شما قرين و توأم است، و به هيچ وجه ممكن نيست با حفظ ايمان خود زير دست كفار واقع شويد، چون ايمان ملازم با تقوا و صبر است، و ملاك فتح و ظفر هم در همين دو است، و اما قرح و آسيبهايى كه به شما رسيده، تنها به شما نرسيده بلكه طرف شما (مشركين) هم اين آسيبها را ديدهاند، و روى هم چيزى از شما جلوتر نيستند، تا باعث وهن و اندوه شما شود.
و اگر علو مسلمانان را مشروط كرد به ايمان، با اينكه خطاب به مسلمانان با ايمان است، براى اين بود كه اشاره كند به اينكه هر چند مخاطبين مسلمان و مؤمن بودند، و ليكن به مقتضاى ايمانشان عمل نكردند و صفاتى چون صبر و تقوا كه داشتن آن مقتضاى ايمان است نداشتند، و گرنه اثر خود را مى بخشيد، و در اين جنگ ضربه نمى خوردند و آن آسيبها را نمى ديدند.
و اين حال هر جماعتى است كه در داشتن ايمان مختلف باشند، يك عده ايمان حقيقى داشته باشند، عدهاى ديگر ايمانشان سست باشد، جمعى ديگر منافق و بيمار دل باشند، به همين جهت مىتوان گفت كلامى چون آيه مورد بحث به هر سه طايفه نظر دارد، هم تشويق مؤمنين حقيقى است، و هم اندرز به مؤمنين سست ايمان است و هم عتاب و توبيخ منافقين و بيماردلان آنان است(ترجمه المیزان، ج4: 39).