گزارشي از آخرين شب قدر اميرمؤمنان، علي عليه السلام
علي عليه السلام در رمضان آخر عمر خويش حال عجيبي داشت و هر شبي را در يك جا ميهمان بود. غذا كم ميل مي فرمودو… .
ابن حجر چنين مي گويد: «هنگامي كه رمضان[آخر عمر حضرت] فرا رسيد، هر شب در منزل يكي از بستگان افطار مي كرد؛ شبي در منزل حسن عليه السلام ، شبي در منزل حسين عليه السلام و شبي نزد عبد اللّه بن جعفر [شوهر دخترش زينب [، و بيش از سه لقمه غذا نمي خورد، «وَ يَقُولُ: اُحِبُّ اَنْ اَلْقِيَ اللّهَ وَ اَنَا خِمْصٌ؛ و مي فرمود: دوست دارم خدا را [با شكم] گرسنه ملاقات كنم.»(28)
در شب نوزدهم منزل دخترش، ام كلثوم ميهمان بود كه غذاي سفره آن را دو قرص نان جُو و مقداري شير و نمك تشكيل مي داد. حضرت با نان و نمك افطار نمود و بيش از سه لقمه ميل نكرد و فرمود: دوست دارم خدايم را گرسنه ملاقات كنم.
در آن شب حضرت سوره يآس مي خواند و مرتب به آسمان نگاه مي كرد و مي فرمود: «امشب، همان شبي است كه به من وعده ديدار داده شده است.»(29)
استاد مطهري رحمه الله مي گويد: «علي در آن شب، انتظاري داشت و گاهي به آسمان نگاه مي كرد و مي گفت كه حبيبم به من خبر داده است و او راست گفته و هرگز دروغ نمي گويد… بچه ها تا پاسي از شب در خدمت علي عليه السلام بودند. امام حسن عليه السلام به منزل خود رفت، هنوز صبح طلوع نكرده بود، نزد بابا برگشت و مستقيم به مصلّاي پدر رفت. حضرت به فرزندش فرمود: پسر جان! ديشب لحظه اي خوابم برد، يك دفعه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله را در عالم رؤيا ديدم. عرض كردم: يا رسول اللّه! من از دست اين امّت چه خون دلها خوردم. حضرت فرمودند: نفرين كن! من هم نفرين كردم كه خداوند من را از آنها بگيرد.»(30)
الهي مردم از من سير و من هم سيرم از مردم نما راحت مرا اي خالق ارض و سما امشب
علي عليه السلام هيجان عجيبي داشت. خود مي گويد: هر كاري كردم، راز مطلب را نفهميدم؛ «مازِلْتُ اَفْحَصُ عَنْ مَكْنُونِ هذَا الاْءَمْرِ وَ اَبَي اللّهُ اِلاّ اَخْفاهُ؛(31) خيلي تلاش كردم كه سرّ و باطن اين امر را به دست بياورم، ولي خدا اِبا كرد، جز اينكه آن را پنهان كرد.»
آن گاه رهسپار مسجد شد. چند ركعت نماز گذارد. سپس بالاي مأذنه رفت تا اذان بگويد.
وقتي از بالاي مأذنه پايين مي آمد، مي فرمود:
«خَلُّوا سَبيلَ الْمُؤْمِنِ الْمُجاهِدِ فِي اللّهِ لا يَعْبُدُ غَيْرَ الْواحِدِ
يعني باز كنيد راه مؤمن رزمنده در راه خدا را كه [افتخارش اين است كه] غير از [خداي] واحد را نپرستيده است.»
آن گاه به مسجد بازگشت و مشغول نماز شد و سر از سجده برداشت كه شمشير زهراگين فرقش را شكافت. در اين حال، فرمود: «بِسْمِ اللّهِ وَ بِاللّهِ وَ عَلي مِلَّةِ رَسُولِ اللّهِ فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ…هذا ما وَعَدَنَا اللّهُ وَ رَسُولُهُ؛(32) به نام خدا و به ياري خدا و بر دين رسول خدا. قسم به پروردگار كعبه كه رستگار شدم… اين [شهادت[ چيزي بود كه خدا و رسولش به ما وعده داده بودند.»
شب وصل است و خوش قرآن ناطق /نيايش مي كند تا صبح صادق
سر شب تا سحر او ناله كرده / به يك شب طي رهي صد ساله كرده
لبانش مي خورد آهسته بر هم / كه گويا عرش و فرش گرديده در هم
28. انوار البهيّة، شيخ عباس قمي، ص 31؛ صواعق ابن حجر، ص 80.
29. همان، ص 80؛ ر.ك: زندگي اميرالمؤمنين، رسولي محلّاتي، ج 2، ص 247.
30. نهج البلاغة، صبحي صالح، ص 99؛ انسان كامل، مرتضي مطهري، ص 45.
31. منتهي الآمال، ج 1، ص 126؛ نهج البلاغة، خطبه 177.
32. نهج البلاغة، صبحي صالح، ص 379؛ زندگاني اميرالمؤمنين، ج 2، ص 321؛ انسان كامل، مرتضي مطهري، ص 49.