کاروان غم...
کاروان غم…
امشب شبی است که قرار دل های بی قرار را کوچی غریب است.
امشب شبی است که غربت بر شانه های مدینه سنگینی می کند.
امشب شبی است که مِهر، غریبانه دیوار شب را شکسته است.
چه شبی است امشب که کاروانِ غم، سراغ بقیع را از دل های سوخته می گیرد.
چه شبی است که اشک و آه بر شرار جان ها نشسته و گلواژه های ماتم دست از سر دل های شیعیان علی برنمی دارد.
گویی که تمام هستی علی را در مدینه به خاک سپرده اند. چه شبی است امشب که دل، پروانه وار بر گِرد مِدار عشق می گردد و شمع جان، در فراق تو می سوزد.