پرسش وپاسخ #حکمت1
پرسش وپاسخ #حکمت12⃣
?سوال دوم :
❓در پاسخ این حکمت از #حکمت93 استفاده شد. در این خطبه، چرا فقط “اموال” و “فرزندان” را وسیله آزمایش نام برده است. آیا بقیه ی زمینه ها(عزیزان انسان بجز فرزندان، امیال درونی مثل میل به شهرت و مقام، تمایلات نفسانی و…) ، جزء وسایل فتنه نیستند ؟
✅جواب دوم :
?چون مصادیق فتنه بی شمار است خداوند بر اساس قواعد بیان و بلاغت شدیدترین و مهمترین و عمومی ترین اسباب دلبستگی و آزمایش را ذکر کرده اند تا سایر موارد خودبخود فهمیده شود.
?سوال سوم :
❓سپس به #خطبه5 استناد شد. “رستگار شد آن کس که با یاران به پا خواست یا کناره گیری کرد و مردم را آسوده گذاشت” … فردی که کناره گیری کرده، آیا مصداق “حق را خوار کرد و باطل را نیز یاری نکرد” نمی شود؟ یا منظور ، فقط با فتنه گران است که کناره گیری کرده و مردم را آسوده کنند؟
✅جواب سوم :
?بله همینگونه است که در فتنه اگر بتوانی با بصیرت کامل حق را یاری و باطل را خوار کنی که عالی است و الا لااقل مردم را رها کن و آنخا را با شبهه افکنی در دفاعداز حق مردد نکن هرچند خودت حق را خوار و باطل را نیز یاری نکنی
?سوال چهارم :
❓چرا شتر دوساله!؟
✅جواب چهارم :
?چون نه سواری می دهد و نه شیر؛می شود تعبیر کرد که شتر دوساله آزاد است و کسی نمی تواند از او استفاده ای ببرد و خرده ای هم نمی توان بر او گرفت!
?سوال پنجم :
❓فتنه چیست!؟ چه خصوصیاتی دارد!؟
✅جواب پنجم :
?فتنه شرایطی که حق و باطل شفاف نیستند و افراد در انتخاب صحیح دچار مشکل می شود!
?سوال ششم :
❓افراد در فتنه چند دسته می شوند!؟
✅جواب ششم :
?سه دسته
طرف دار حق
طرف دار باطل
بی طرف (نه یاری حق نه یاری باطل)
? سوال هفتم :
❓ایا کسانی که در #فتنه88 سخنی نگفتند نخواستند چونان شتر دوساله باشند؟
❓اگر فتنه در هنگامه درگیری حق با باطل است پس آیا از نظر منطق اسلام می شود حق را یاری نکرد و بیطرفی اتخاذ کرد؟
❓آیا سکوت در برابر ظلمی که به حق میشود جایز است؟
❓بنابراین چون دفاع از حق در هر لحظه واجب است پس تکلیف بصیرت و آگاهی در فتنه و زیرکی تیزهوشی است که هم حق را یاری کند و هم مورد سواستفاده باطل نشود؟
?جواب هفتم :
?بله بخشی از ساکتین فتنه 88 به دلیل منفعت طلبی یا عافیت طلبی نخواستند حق را یاری کنند
خودشان در اسناد فاش شده اعتراف کردند که پیش بینی می کنند نظام سقوط کند و برایشان بد می شود.
احترام به آزادی فکر
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمود:
بِئْسَ الْقَوْمُ قَوْمٌ یَمْشِی الْمُؤْمِنُ فیهِمْ بِالتَّقِیَّةِ وَالْکِتْمانِ(1)
ترجمه
آنها که فرد مؤمن ناچار است در میان آنان با تقیّه و کتمان زندگی کند بد مردمی هستند!
شرح کوتاه
تقیّه و کتمان معمولا از این جا ناشی می شود که یک اکثریت خود خواه اجتماع مانع از آن می شود که اقلیّت صالح افکار خود را ابراز کند و عقاید خود را بازگو نماید، مسلّماً چنین جامعه ای جامعه سعادتمندی نخواهد بود، در یک جامعه اسلامی و انسانی باید افراد صالح این حق را داشته باشند که عقاید خود را بدون تقیّه و کتمان در معرض افکار عمومی بگذارند و عوام مردم نه تنها نباید سد راه چنان افرادی شوند، بلکه علاوه بر احترام به آزادی فکر در مسیرهای سازنده، امکانات پرورش و به ثمر رساندن بن افکار را فراهم سازند.
1. نهج الفصاحه.
یکصد و پنجاه درس زندگی - آیت الله ناصرمکارم شیرازی
رفتار ما گفتار دیگران
قال امیر المومنین علیه السلام:
«من أسرع الى الناس بما يكرهون قالوا فيه بما لا يعلمون»
ترجمه:
هر كسى به سوى چيزى كه مردم از آن بدشان مىآيد بشتابد، مردم نيز درباره او، آنچه را كه نميدانند، خواهند گفت.
شرح:
كسى كه با گفتار و كردار زننده خويش، مردم را برنجاند، مثل آن است كه شتابان، به سوى چيزى رفته كه مردم از آن بدشان مىآيد. يعنى، براى انجام كارى كه باعث رنجش و آزردگى ديگران ميشود، شتاب كرده است.
معنى شتاب كردن، در كارى كه باعث رنجش ميشود، آن است كه ما، بدون فكر و انديشه، و بدون سنجيدن و حساب كردن، سخنى بگوئيم يا كارى كنيم كه ديگران را از ما متنفر و رنجيده سازد.
وقتى كسى چنين كارى كند، معلوم است كه ديگران هم بفكر تلافى كردن مىافتند و تصميم ميگيرند كارى كنند، كه آن شخص هم رنجيده شود. در چنين حالتى، مردم نيز، مثل همان شخص رفتار ميكنند. يعنى نسنجيده و نينديشيده، درباره او بدگوئى آغاز ميكنند، و هر چند را كه درباره او شنيده باشند، چه راست باشد چه دروغ به زبان مىآورند. و از گفتن چيزهائى هم كه نمي دانند واقعيت دارد يا نه، خوددارى نميكنند.
البته اين هم رفتار خوبى نيست، ولى بهر صورت اين نتيجه اعمال كسى است كه مردم را مىرنجاند، و به سوى چيزى كه نا خوشايند ديگران است شتاب مىكند.
ناتوان تر از ناتوان ترين
قال الامام العلی علیه السلام:
«اعجز الناس من عجز عن اكتساب الاخوان، و اعجزمنه من ضيع من ظفربه منهم»
ناتوانترين مردم كسى است كه در بدست آوردن دوست، ناتوان باشد، و ناتوانتر از او، كسى است كه دوست بدست آمده را، از دست بدهد.
شرح:
توانايى انسان، تنها در قدرت جسم و زور بازو نيست. بلكه توانايى روحى و اخلاقى، بالاتر و با ارزشتر از توانائى جسم و تن است. قدرت جسمى، با گذشت زمان و افزايش سن و سال از بين مىرود، اما توانايى روحى و اخلاقى، بر اثر گذشت زمان بيشتر ميشود، و انسان را قوىتر و ورزيدهتر مىكند.
پس ما، ضمن آنكه براى سلامت تن و قدرت جسم خود، بايد ارزش و اهميت قائل باشيم و در حفظ آن بكوشيم، بايد سعى كنيم كه توانايى روحى و اخلاقى هم بدست آوريم و هر روز به مقدار آن بيفزائم.
على عليه السلام مى فرمايد: يكى از نشانه هاى قدرت روح و توانايى اخلاق، اين است كه انسان بتواند با اخلاق خوب و رفتار انسانى و مناسب، براى خود دوستان زيادى پيدا كند. پس كسى كه نمى تواند براى خود دوست صميمى و خوبى پيدا كند. از لحاظ روحى و اخلاقى، عاجز و ناتوان است.
اما، ناتوانتر از او، كسى است كه دوستى را پيدا كرده، نتواند براى هميشه نگه دارد. يعنى با رفتار بد و اخلاق نامناسب خود، دوستان بدست آمده را، از دست بدهد و در زندگى اجتماعى، تنها بماند. زيرا نگهدارى دوست، دشوارتر از بدست آوردن دوست است. يعنى براى حفظ دوستان بدست آمده، بيش از يافتن دوستان جديد، قدرت روحى و اخلاق لازم است.
فرصت را از دست ندهيم
قال امیر المومنین علیه السلام:
«اضاعه الفرصه غصه»
از دست دادن فرصت، مايه غم و انده است.
شرح:
عمر انسان كوتاه و زودگذر است، و فرصتهاى زندگى كوتاهتر و زودگذرتر از آن. هر روزى كه از عمر انسان مىگذرد، تعدادى از فرصتهاى زندگى او نيز براى هميشه از دست مىرود و نابود ميشود.
چون فرصتهاى زندگى، ديگر قابل بازگشت نيستند، بايد از هر فرصتى بهترين استفاده را بكنيم.
استفاده كردن از فرصت، يعنى اينكه هر كارى را در وقت مناسب انجام دهيم.
اگر فرصتى كه امروز، براى انجام كارى در اختيار ما است از دست برود، فردا، براى آن كار، فرصتى نخواهد بود. چون فرصتهاى فردا هم، مخصوص كارهاى ديگران است كه هر يك بايد در وقت خود انجام شود، و ديگر نمى توانيم كارى را كه فرصت انجامش امروز بوده، براى فردا بگذاريم، در آن صورت، كارهايى هم كه بايد در فرصتهاى فردا انجام شود، عقب مىافتد، و اگر كار به همين شكل پيش برود، تمام فرصتهاى روزهاى آينده ما نيز، تباه مىشوند و از دست مىروند.
پس هر كارى را، بايد در فرصت مناسب آن كار انجام داد، وگرنه ممكن است كه ديگر، هيچگاه فرصتى براى انجام آن پيدا نشود.
مثلا سنين كودكى و نوجوانى، فرصت مناسب تحصيل علم و آموختن دانش است. كس كه چنين فرصت مناسبى را از دست برهد، در سالهاى بعد، گرفتاريهاى زندگى، اشتغال به كار و تأمين معاش، رسيدگى به امور خانه و همسر و فرزندان، و دهها مسئوليت ديگر، به او اجازه و فرصت تحصيل نخواهد داد.
بهمين دليل است كه انسان بايد هر فرصتى را كه پيش مىآيد، غنيمت بشمارد و از آن بهترين استفاده را بكند. و گرنه، از دست دادن فرصت، مايه غم و اندوهى مىشود كه به هيچ قيمتى، قابل جبران نخواهد بود.