هر موجودی چهار وجود دارد
کسانی که در فلسفة الهی و در عرفان مثبت کار کرده و کارکشته شدهاند و متخصّص فن شناخته شدهاند ، برای هر موجودی در این عالم ، چهار وجود قایلند . آنان برای گفتار و مطلب خود در این بحث ، فقط به یک حقیقت مثل میزنند و آن ، کتاب خدا قرآن مجید است . البته ، آنها بحث خود را به صورت کلی مطرح نموده و بیشتر آنها هم مثالی را برای آن ذکر نکردهاند ؛ چون فکر میکردند چنین مسألهای ، برای همه مردم ، مسألة روشن و واضحی باشد .
چهار وجود برای قرآن مجید
قرآن مجید ، دارای چهار وجود است ؛ یعنی دارای چهار جلوه هستی میباشد .
یک وجود قرآن ، وجود کتبی قرآن است که عبارت میباشد از مجموعة سی جزء قرآن که با قلم بر صفحه نوشته میشود ؛ همین قرآنی که به فرمودة شیخ صدوق ، بین دو جلد ، در سی جزء ، در صد و بیست حزب ، در شش هزار و ششصد و چند آیه ، در اختیار ماست . این قرآن ، با قرآن زمان پیغمبر (ص) یک نقطه هم اختلاف ندارد . ترتیب این قرآن همان ترتیب زمان پیغمبر (ص) میباشد . آیاتش هم بیکم و زیاد ، آیات زمان پیغمبر (ص) است .
در یک کلمه ، اگر این گونه نبود ، حجت خدا بر بندگانش کامل نبود و ناقص بود و خدا هم حجت ناقص ندارد . در همه چیز و در هر کجا ، حجت پروردگار عالم ، کامل ، تمام و جامع است . برای این که به قولخود قرآن ، تا فردای قیامت ، کسی به خداوند نگوید : اگر راهنمایی کرده بودی ، و اگر گفته بودی ، من عمل میکردم . از کجا معلوم میشود که من عمل نمیکردم . خود پروردگار میگوید ، من این هدایت را کامل و جامع فرستادم که روز قیامت کسی بر خدا حجت نداشته باشد : «لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ کانَ اللَّهُ عَزیزاً حَکیماً» . این وجود وجود کتبی قرآن هست .
وجود دوم قرآن ، وجود لفظی است . وجود لفظی قرآن ، عبارت است از آیاتی که انسان از روی صفحة کاغذ یا از صفحه ذهنش ، بر زبان جاری میکند : «ذلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ» .
همان وقتی که داریم یک خطبه را ، یک صفحه کاغذ را ، یک«ذلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ» را بر زبان جاری میکنیم ؛ یعنی آیه را تلفّظ مینمایم و آن را میخوانیم . در اینجا ، پیغمبر اکرم (ص) ، به خوانندگان قرآن ، یک سفارش بسیار بسیار مهم دارد که خوانندگان قرآن باید این سفارش پیغمبر (ص) را حتما ًعمل کنند . آن سفارش این است که شما باید هنگام خواندن قرآن ، «طَهِّرُوا اَفْوَاهَکُمْ . »: با دهان و زبان پاک ، قرآن را بخوانید . با دهان یهودیمسلک ، با زبان مسیحیمسلک ، با زبان لائیکمسلک ، با زبان آلوده به حرام ، با دهان آلوده به گفتههای باطل ، یاوه ، سب ، ناسزا و فحش ، قرآن را نخوانید . این قرآن ، دارای پاکترین آیات ، پاکترین کتاب و پاکترین حکمت است که باید در دهانهای پاک جاری بشود ؛ یعنی اگر کسی بخواهد قاری مورد قبول خدا باشد ، همیشه پاک میماند ؛ دهانش ؛ زبانش ؛ بدنش ؛ جسمش ؛ پوستش ؛ گوشش . قرآن کریم ، حریمِ علم پروردگار است . ورود به این حریم ، باید با پاکی انجام بگیرد : «لَایَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ . » برخی از مفسران میگویند : فعل : «لَایَمَسُّهُ» ، معنای امری دارد ؛ یعنی کسی که پاک نیست حق ندارد با قرآن تماس بگیرد ؛ لذا دیده میشود حضرت زهرا (س) بعد از مرگ پیغمبر ، یکبار هم ، نه هنگام باز بودن پنجره ، و نه با باز کردن پنجره ، اگر بسته بود ، نخواسته که صدای اذانگویان حکومت زمان خودش را بشنود ؛ مستمع نشد .
ما یک استماع داریم و یک سماع . یک وقت ، صدا به گوش میخورد ، ولی آدم اصلاً توجّهی به آن صدا ندارد . حتّی به صدای الفاظ هم متوجّه نیست تا چه برسد به معانی آنها .
صبح ، ظهر و شب ، کنار مسجد پیغمبر که خانة حضرت زهرا (س) در آنجا بود ، اذان میگفتند و ایشان نشنید ؛ چون نمیخواست بشنود . در این نود و پنج روز ، فقط یکبار به درخواست خودش ، بلال اذان گفت که آن هم نیمهکاره ماند ؛ چون این زبان ، این گلو و این بدن ، این روح را صد در صد پاک میدانست . او میگفت : «الله اکبر» از این گلو و زبان ، شنیدنی است ، ولی نسبت به بقیة«الله اکبر»ها باید درِ گوش را گرفت و نباید شنید :
زیبقم ( یعنی سیماب(فلزی مایع)، جیوه )در گوش کن تا نشنوم
یا درم بگشــای تا بیرون روم
وقتی ابلیس به عیسی بن مریم (ع) گفت : یک «لا اله الا الله» بگو . گفت : نمیگویم . گفت : مگر این شعار توحید نیست ؟ گفت : چرا . گفت : پس چرا نمیگویی . عیسی (ع) گفت : برای این که تو میگویی ، من نمیگویم ؛ چون گفتار تو و درخواست تو ، توأم با آلودگی است و هدف ناشایستی از آن داری که وقتی به من میگویی ، آن را بگو . من نمیگویم ؛ « لا اله اله الله ای که تو میگویی ، با هر آلودگیای میسازد و این « لا اله اله الله ای که ما میگوییم ، با هر پاکیای میسازد . این که چه کسی آن را اظهار مینماید ، فرق میکند .
به هر حال ، این وجود دوم است .
پس یک وجود قرآن ، وجود کتبی آن است و یک وجود دیگر آن ، وجود لفظی .
امّا وجود سوم قرآن ، وجود ذهنی است . حفظ قرآن ، گاهی با یک قرآن روی کاغذ است و گاهی با یک قرآن بر روی زبان ، و گاهی هم با یک قرآن در حافظه ، حافظ قرآن است . آن قرآن هم قرآن است ، ولی وجود ذهنی قرآن .
وجود چهارم کتاب خدا ، وجود عینی آن است . «عین» ؛ یعنی وجود حقیقی ؛ به عبارت دیگر ؛ یعنی وجودی که همة آثار شیء، از این وجود ظهور میکند .
حالا این پرسش مطرح میشود که وجود عینی قرآن کدامیک از این قرآنهای گفته شده است . این قرآنهایی که آن را تلاوت میکنیم ، قرآن کتبی است . قرآنهای موجود در ذهن حافظان هم که وجود ذهنی آن است . قرآنی نیز که بر روی زبان جاری میشود ، قرآن لفظی است . پس آن قرآن عینی کدام است ؟
نگاهی به مقام حضرت فاطمه ( سلام الله علیها ) - حسین انصاریان