مناظرۀ امام حسن عسکری(علیه السلام) با یعقوب بن اسحاق
امام حسن عسکری(ع) با وجود خفقان و تدابیر امنیّتی شدیدِ حاکم بر زندگی اجتماعی و حتی زندگی شخصی ایشان، در راستای هدایتگری جامعه کوشا بود. نمونه از این هدایتگری مناظرۀ با واسطه و غیر حضوری آن حضرت با فیلسوفِ نامدار آن زمان، «یعقوب بن اسحاق كِنْدی» است.
یعقوب کندی معتقد بود که قرآن کتاب متناقضی است و برخی از آیات ان با برخی دیگر در تناقض است؛ برای همین مشغول تألیف کتابی با همین عنوان شده بود تا ایات متناقض قران را گرداوری کند. او همه وقت و همت خویش را در به کار گرفته بود تا این کتاب را به پایان برساند.
امام حسن عسکری(ع) به یکی از کسانی که به نزد اسحاق کندی رفت و آمد داشت فرمود: خوب است بعد از اینکه روابط خود را با او محکم کردی، از او بپرسی آیا احتمال ندارد این آیاتی که تو آنها را متناقض میدانی معنای دیگری غیر از آنچه تو فهمیدهای داشته باشد؟ و چه میدانی شاید معنای مراد متکلم آن معنای دیگر باشد.
یعقوب وقتی این جمله را شنید تأملی کرد و تأیید کرد که هم از نظر لغوی و هم عقلا این احتمال وارد است و نمیتواند آن را نفی کند. او همچنین حدس زد که این اشکال از خود این شخص نباشد لذا او را قسم داد که بگوید این اشکال را از کجا آورده است.
واسطه گفت: من این را از امام حسن عسکری(ع) یاد گرفتم.
مطرح کردن این پرسش برای یعقوب کافی بود و لذا آن مقدار که بعنوان تناقضهای قرآن نوشته بود را سوزاند. زیرا بر اساس قاعدۀ علمیِ «إذا جاء الإحتمالُ بطَل الإستدلالُ» تا زمانیکه این احتمال باشد که فلان جمله معنای دیگری داشته باشد که ما هنوز به آن معنا نرسیدهایم دیگر جایی برای اثبات و استدلال بر باطل بودن آن جمله نمیماند، و حکم منصفانه به متناقض بودن آن جمله منوط به اینست که ابتدا همه معانی احتمالی دیگر برای آن جمله منتفی شود.
مناقب آل أبي طالب، ابن شهرآشوب، ٥٨٨ق)ج ٤، ص ٤٢٤