معیار خوب و بد در زندگی
مورد اعتماد و توجه چهار امام بود و سلمان زمان خودش حساب می شد؛ نامش در سند بیش از ۲۶۰ حدیث به چشم می خورد.
مدتی در بصره مشغول تبلیغ بود. آمده بود محضر مولایش علی بن الرضا که خبر رسید عده ای از اهل بصره اذن ملاقات می خواهند. حضرت به یونس فرمودند: برو داخل اتاق و تا نگفتم خارج نشو. آنان آمدند و تا توانستند از یونس گلایه و شکایت کردند؛ حرفشان کا تمام شد، برخاستند و خداحافظی کرده و رفتند. آنگاه امام به یونس فرمودند: بیا.
او در حالی که اشک می ریخت آمد و گفت: فدایتان گردم من از این مساله(ولایت) دفاع می کنم و اینان این گونه علیه من حرف می زنند!
حضرت فرمودند: يا يونس! فما عليك مما يقولون إذا كان امامك عنك راضيا…؛ یونس! حرف آنان چه ضرری برای تو دارد آنگاه که امامت از تو راضی باشد. اگر در دست تو دری باشد و مردم بگویند بی ارزش است یا در دستت شیء بی ارزشی باشد و بگویند در است، آیا برای تو سود( و ضرری) دارد؟ گفت: نه. حضرت فرمودند: إذا كنت هي الصواب و كان امامك عنك راضيا لم يضرك ما قال الناس؛ وقتی کار تو درست است و امام تو از تو راضی است، دیگر حرف مردم به تو ضرر نخواهد رساند.
این همان توصیه ای بود که امام صادق علیه السلام نیز به ارائه بن این فرمودند.
چه زیبا و دلنشین خواهد شد زندگی کسی که معیار در زندگی، جلب رضایت امامش باشد.